واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ** زمينه هاي نبرد نفت بين اروپا و روسيه به دليل شرايط ژئوپلتيكي، اروپا در بخش انرژي، بيش از هر كشوري به روسيه وابسته است. اتحاديه اروپا همه ساله بين 30 تا 40 درصد از واردات نفت و گاز طبيعي خود را از روسيه وارد مي كند و روس ها هم در سال هاي اخير با آگاهي از محدوديت هاي بازار نفت، در بهره برداري سياسي از اين برتري خود دريغ نكرده اند. در زمستان 1387، درست چند ماه پس از حمله روسيه به گرجستان كه به موضع گيري تند كشورهاي ناتو منجر شد و به دنبال اختلاف ميان روسيه و دولت وقت اوكراين، روس ها تمام خطوط انتقال گاز خود به سوي اين كشور را قطع كردند. از آنجايي كه 80 درصد از گاز روسيه از مسير اوكراين به اروپا مي رود، اين اقدام خيلي زود به بحران انرژي در قاره سبز تبديل شد. كشورهايي چون بلغارستان، كرواسي، چك، اتريش، فرانسه، آلمان، لهستان، و... با محدوديت گرمايش در فصل زمستان روبرو شدند و بازي روسيه و اوكراين به بازي روسيه و اروپا تبديل شد. اگرچه قطع جريان گاز پس از دوهفته حل و فصل شد، اما از همين دو هفته، اروپايي ها درس هاي بسياري آموختند. تحليلگران اقتصادي در كميسيون روابط خارجي مجلس سناي آمريكا، روسيه را متهم كردند كه شركت دولتي گازپروم با تاسيس 50 شركت واسطه اي در سراسر اروپا، نظير گروه شركت هاي Centrex و شبكه گازپروم ژرمانيا، بدون اينكه بر ارزش افزوده گاز صادراتي روسها بيافزايند، درآمدهاي هنگفتي كسب مي كنند و اين درآمدها از طريق شركت هاي واسطه اي در قبرس و ليختن اشتاين ناپديد مي شوند! مطالعه اي كه مركز تحقيقات اروپاي شرقي در دانشگاه برمن (آلمان) انجام داد نيز بر اين نكته تاكيد داشت كه روسيه براي جلوگيري از مقاومت ها دربرابر سرمايه گذاري اش در اروپا، به گسترش شركت هاي فرعي چون گازپروم ژرمانيا، گازپروم بانك، گازپروم مديا و... دست زده است. هرچند بعضي از خريدهاي روسيه، از جمله تلاش براي خريد شركت گازي سنتريكا در انگلستان (2006)، با وتوي دولت هاي متبوع مواجه شده است. پژوهش 362 صفحه اي سازمان مطالعات دفاعي سوئد، زير عنوان سياست انرژي روسيه كه البته پيش از بحران سال 1387 تهيه شده بود، تصريح مي كند از نگاه اروپا، روسيه در مسيري اشتباه گام بر مي دارد و علاقه اي هم ندارد كه در رفتار خود تجديد نظر كند. آريل كوهن، تحليلگر بنياد پرنفوذ هريتيج در ايالات متحده نيز با انتشار مطالعه اي زير عنوان وابستگي راهبردي اروپا به انرژي روسيه، هشت سياست روس ها براي كنترل انرژي در اروپا را برشمرد. و بالاخره كيت اسميت (Keith C. Smith) در مطالعه خود با نام روسيه و انرژي در اروپا؛ تفرقه بيانداز و حكومت كن نوشت اگر روسيه موفق شود كه بخش عمده اي از نخبگان سياسي و اقتصادي اروپا را به خود وابسته كند، اقتدار ملي و تصميم گيري سياسي در كشورهاي اروپايي به شدت به خطر خواهد افتاد. ** نبرد در ليبي در چنين فضايي است كه اروپايي ها به ليبي به عنوان كشوري كه مي تواند تا اندازه زيادي وابستگي نفتي به روسيه را كاهش دهد چشم دوختند.ليبي سرزميني است كه با 47 ميليارد بشكه ذخيره نفتي، هشتمين كشور نفت خيز جهان محسوب مي شود، اما به دليل توسعه نيافتگي در استخراج و توليد، پس از كشورهايي نظير نيجريه، الجزاير و آنگولا، در رتبه هفدهم قرار دارد. اين شرايط، پتانسيل مناسبي براي سرمايه گذاري و بهره برداري نفتي در اختيار اروپا قرار مي داد. هرچند روسيه خيلي زود دست اروپايي ها را خواند. ولاديمير پوتين، نخست وزير روسيه، اواخر ژوئيه 2008 و در جريان ديدار نخست وزير ليبي از كشورش، اعلام كرد كه مسكو قصد دارد روابط خود با ليبي را در همه زمينه ها توسعه دهد. پوتين گفت روابط دو كشور از سرمايه گذاري در صنايع نفت و گاز تا فروش سلاح هاي روسي به ليبي را شامل خواهد شد. نبرد انرژي به معناي واقعي كلمه وارد مرحله اي علني مي شد. ادبياتي كه خبرگزاري رويترز براي انعكاس اين خبر استفاده كرد نيز در نوع خود بي نظير بود. اين خبرگزاري در 31 ژوئيه 2008 نوشت: ليبي به دنبال تقويت روابط خود در حوزه انرژي با روسيه است؛ اتحادي كه با توجه به تلاش اروپايي ها براي كاهش وابستگي به نفت روسيه، براي قاره اروپا يك زنگ خطر به شمار مي رود... بحران گازي روسيه – اوكراين – اروپا چند ماه پس از اين تحول جديد در روابط روسيه و ليبي رخ داد. اما يكسال بعد، اروپا برگ برنده ديگري را رو كرد. عبدالباسط المقرحي، اصلي ترين متهم بمبگذاري و انفجار هواپيماي پان امريكن بر فراز لاكربي (اسكاتلند) كه از سال 1988 دوران حبس ابد خود را طي مي كرد، به ناگاه به دلايل انسان دوستانه (!) از زندان آزاد و به معمر قذافي تحويل داده شد. قذافي از المقرحي مانند يك قهرمان ملي استقبال كرد و در مقابل مخاطبان فرضي اش، بابت اين پيروزي سياسي فخر فروخت. احساس آميخته اي از غرور و جنون كه از ديرباز در ديكتاتور پيشين ليبي نهادينه شده بود، بار ديگر زمينه را براي اميدواري اروپايي ها فراهم آورد. هرچند با توجه به زمينه هاي سوسياليستي و ماركسيستي معمر قذافي، اين پيروزي نمي توانست دلگرم كننده و پايدار باشد. در واپسين سال حكومت قذافي، 85 درصد از نفت خام ليبي به اروپا و 13 درصد از طريق كانال سوئز به آسيا صادر مي شد. 32 درصد از نفت صادراتي ليبي به ايتاليا، 14 درصد به آلمان، 10 درصد به چين و فرانسه و 5 درصد (از طريق اروپا) به ايالات متحده آمريكا مي رفت. شركت هاي نفتي غربي، مانند اني، استات اويل، اگزان موبيل، شل، بي پي، او. ام. وي. و... نيز در اين كشور فعاليت هاي گسترده اي داشتند. غرب در مورد تونس و مصر غافلگير شده بود و به ويژه بابت غافلگيري در مصر بهاي سنگيني پرداخت. همه سابقه نفتي و گازي ميان روسيه و اروپا و تجربه انقلاب در تونس و مصر، باعث شد به محض وقوع ناآرامي در ليبي، اروپا وارد عمل شود. ابتكار عمل در ورود ناتو به ليبي در دست فرانسه و انگليس بود و ايالات متحده نيز به دليل نياز به همپيمانان خود در افغانستان، به ناچار وارد ليبي شد و رهبري فرانسه را پذيرفت. دونالد ترامپ، ميلياردر و سياستمدار آمريكايي كه به بيش از اندازه رك بودن معروف است، در مصاحبه هفته گذشته خود با شبكه تلوزيوني فاكس نيوز به اين همراهي آمريكا در ليبي اعتراض كرد و آشكارا گفت اگر ما قبل از حمله به ليبي، شرط مي گذاشتيم كه مثلا 50 درصد از صنعت نفت اين كشور سهم ايالات متحده باشد، مخالفان قذافي مجبور بودند بپذيرند، اما امروز كه پيروز شده اند حاضر نخواهند شد كمك ما را جبران كنند!! ** آينده ليبي هنوز دولت جديد ليبي به طور كامل مستقر نشده كه دولت هاي اروپايي و روسيه با آن وارد مذاكره نفتي شده اند. رقابت بر سر آينده روابط انرژي با ليبي پايان نخواهد يافت و دولتمردان جديد ليبي مي توانند به جاي تن دادن به منافع يكي از دو طرف، با ايجاد تعادل ميان آن دو، از شرايط جديد كشورشان به سود منافع ملي خود بهره برداري كنند. صوير**9163** 1701
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]