واضح آرشیو وب فارسی:الف: سوریه و آمار جنگ: به هیچیک از شنیدهها، برخی از خواندهها، و نیمی از دیدههایت اعتماد نکن!
د.ع. مصلحی، 11 آذر 95
این متن ترجمهٔ از مقالهایست به قلم «نسیم نیکلاس طالب»، اندیشمند لبنانیالاصل امریکایی، که پیشبینی هایش دربارهٔ مسائل و رویدادهای مهم جهانی بر اساس نظریات و روشهای دقیق و علمی آماری باعث شهرت بینالمللی وی شدهاست
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۲
وقتی پاسکوآله چیریلّو (www.pasqualecirillo.eu) و من روایتهای گوناگون تاریخی از جنگها را برای تحلیل آماری خشونت بررسی میکردیم، متوجه اشکالات عظیمی شدیم – مردم اعداد و ارقام را عین وحی منزل قبول میکنند ولی بسیاری از این روایتها ساختگی بودهاند. بسیاری از تاریخدانان، «دانشمندان» امور سیاسی، و دیگران در این دام میافتند و بعد هم شروع میکنند به کتاب نوشتن. برای نمونه، استیون پینکر (که یک مجلسگرمکن در زمینهٔ مسائل علمیست) تحلیل خودش را در باب شدت شورش انلوشان بر برآوردهای اغراقآمیز و سستی بنیان نهاد – اعداد و ارقام مربوط به تلفات میتوانست بسیار بسیار کمتر باشد. بخش اعظم تزِ پینکر در بارهٔ کاهش خشونت به این پیشانگاره بند است که گذشته خشنتر است. همین امر هم باعث بیاعتباری بیشتر این تز میگردد (پایههای تز پینکر بههرحال لرزان است چون تأکیدات کلّی وی در تضاد با دادههای آماریایست که خودش ارائه میکند). پیتر فرنکوپن، در اثر سترگش «جادههای ابریشم»، ظاهراً متوجه این نکته شده: برآوردسازیها در بارهٔ آمار تلفات تصرفات مغولها اغراقشده بودند زیرا ویرانیهای ناشی از این تصرفات را در روایات بزرگنمایی میکردند تا مخالفان را بترسانند (هرچه باشد، جنگ همهاش داستان کشتوکشتار نیست و بخش بزرگی از آن را ترفندهایی برای بهزانودرآوردن و تسلیمکردن طرف مقابل تشکیل میدهد). نتیجهٔ پژوهش اصلی ما (که به زبانی فنّیست) را میتوانید اینجا بخوانید. ولی همهچیز تنها به مزخرفگوییهای استیون پینکر خلاصه نمیشود: اعداد و ارقام مربوط به بسیاری از جنگها گویی از درون کلاه شعبدهبازان در آمدهاست. یک روزنامهنگاری از یک شخصی در یک کنفرانسی مطلبی را نقل میکند؛ این مطلب ناگهان سر از لوموند و نیویورکتایمز در میآورد، و همان آمار برای نسلهای آینده بهصورت مطلبی تثبیتشده در میآید. ما، در تلاش برای ایجاد یک روش بسیار دقیق تاریخنگاری کمّی، شگردهایی برای استواری آماری پدید آوردیم که شامل خودگردانسازیِ آماریِ «تاریخها» از گذشته و درنظرگرفتن «گذشته» بهعنوان تحقّقی مابین پایینترین و بالاترین برآوردِ دردسترس است. همین امر منجر میشود به ایجاد دهها هزار «مسیر تاریخی» و سپس ما «استوار»یِ هر برآوردگر را نسبت به تغییراتِ انبوهه (aggregate) ارزشیابی میکنیم. با کمال تأسف دریافتیم که هیچ مورّخی به خود زحمتِ این تمیزکاری آماری و آزمون استواری را نداده؛ با این که همهٔ اسباب و وسایل آماری برای کمک به این مهم دراختیار و ازقبلموجود بودهاست. این بود که به فکرم زد تا برآوردها در بارهٔ آوارگان سوری در لبنان را بررسی کنم – اینجا هم دیدم که اعداد و ارقام نهچندان دقیق همینجور روی هوا هستند و گزارش به گزارش رو به افزایش آماسگونه. ولی ما میتوانیم سوگیری این آمارها را ارزیابی کنیم: این اعداد و ارقام بالقوه دستبیشگرفتهشده و اغراقشدهاند. برای این که مثلاً در یکی از نواحی لبنان به من گفته شد که، با وجود تعداد زیاد آوارگان در آن شهر، ارقام واقعی بهطور مشهودی کمتر از آن چیزی بود که بوروکراتهای سازمان ملل در بیانیههای خود نقل میکردند. حدس من این است که رقم واقعی چیزی حدود یکسوم آمار منتشرشده باشد. این موضوع برای لبنان امیدوارکننده است (چون بالاخره شمار کمتر آوارهها به معنای نگرانی کمتر نسبت به بیثباتشدن آنجاست)، ولی به نفع اقتصاد و جیب آژانسهای وابسته به سازمان ملل و سبک زندگی بوروکراتهای این سازمان نیست. و امّا برسیم به برآوردکردن منطقی آمار تلفات جنگ سوریه. ما [هر روز] داریم میشنویم که نیممیلیون نفر در سوریه کشته شدهاند. ضمناً به ما گفته شده که شمار زیادی بهدست پوتین، اسد، و کاترین کبیر (که بعد از تصرف کریمه به اینطرفها آمد تا عثمانیها را در شامات بترساند) «به قتل رسیدهاند». بهآسانی میتوان ثابت کرد که بیشتر اطلاعاتی که دربارهٔ حاکم بر دمشق به دست ما میرسد مشکوک است: یک سری شرکتهای متخصص در شکلدهی افکار عمومی که در واشینگتن و لندن مستقر هستند و پولشان را سعودیها و قطریها میدهند مشخصاً نشانههایی از بیشفعالی از خود بروز دادهاند! کافیست نگاهی بیندازید به آماری که اینها از تعداد بیمارستانها در شرق حلب میدهند (جایی که پایگاه القاعده است و از همانجا هم اینها غیرنظامیان را در نقاط دیگر شهر هدف حملات راکتی و خمپارهای قرار میدهند)؛ یا مثلاً نگاه کنید به سرانهٔ تعداد بیمارستانهای آنجا که به نظر من چندین برابر سرانهٔ بیمارستانها نسبت به بقیهٔ دنیاست (هر روز میشنویم که روسها بیمارستان دیگری را ویران کردهاند ولی سخنگوی وزارت خارجهٔ امریکا، جان کربی، حتی نمیتواند جا و اسم پنج تا از این بیمارستانهای ادعاشده را اعلام کند). شاهد آن بودهام که پروپاگانداچیها و مدافعان القاعده، نظیر امثال چارلز لیستر (در مؤسسهٔ خاور میانه – که پولش را سَلَفیها میدهند)، اعداد و ارقامی از خودشان میپرانند که دیگران هم نقلقول و استفاده میکنند – بله، یک سری ابله آمارهایی را از تبلیغاتچی القاعده، چارلز لیستر، نقل میکنند که همین اعداد و ارقام ممکن است دستآخر سر از یک نشریهٔ موجّه هم در بیاورند و از آنجا برای پَسینیان مسجّل فرض شوند. یک زمانی دیدم که یک روزنامهنگار جدّی امریکایی («کارشناس» سوریه) صحنههای بسیار دلخراشی را بهعنوان شاهدی بر آدمکشیهای [بشار] اسد در شبکههای اجتماعی منتشر کرد. آخرش هم کاشف به عمل آمد که تصویری از «قربانیان خردسالِ اسد که داشتند میمردند» ظاهراً مربوط به لیبی و چند سال پیشتر بودهاست. همین عکس را گویا یکی از همان شرکتهای شکلدهندهٔ افکار عمومی که پولش را قطر میداده داشته در بوق و کرنا میکردهاست. واکنش این خانم خبرنگار رنگوبویی از پوزشخواهی نداشت (و گفته بود که): «گمان نمیکنید اسد قادر به این جنایتها باشد؟» به گفتهٔ یک کارکشتهٔ پیر بازار، به هیچیک از شنیدهها، برخی از خواندهها، و نیمی از دیدههایت اعتماد نکن! به عنوان یک بازرگان و متخصص آمار کمّی/ریاضی، به من آموختهاند که دادهها را جدّی بگیرم، به اعداد و ارقام هیچکسی اعتماد نکنم، و از کسانی که آنقدر سادهلوحاند که خود را بر اساس تصاویر اغواکننده ولی مشکوک ویرانیها وارد سیاست میکنند و نظر میدهند دوری کنم: تصویر جعلی یک کودک درحالمردن چیزی نیست که کسی بتواند زیرسؤال ببرد بدون این که در انظار به چشم یک عوضی به وی نگاه شود. [ولی] بهعنوان یک شهروند، لازم میدانم که در مورد تعبیر «آدمکش» و استفاده از آن برای یک شخص نخست در یک دادگاه تعیینتکلیف شود و نه در رسانهها و ارگانهایی که پولشان را سعودیها میدهند – همین که به کسی انگ قاتل زدند، عواقبش دیگر قابلپیشبینی نیست. باورم نمیشود که حکومتها و بوروکراتها تا این حد احمق باشند؛ ولی هستند. پینوشت: معلوم شده که آمار کشتههای قیام حماه که اخوانالمسلمین در ۱۹۷۹-۱۹۸۲ به راه انداخت و معمولاً گزارش شده که بین سیهزار تا چهلهزار نفر بوده، میتوانسته [عملاً] حدود ۲۰۰۰ نفر بوده باشد. مهمتر این که این افزایش مصنوعی برآوردها بهمرورزمان و بدون هیچ اطلاعات تازهای انجام شدهاست(گزارش دادههای ازطبقهبندیخارجشده را شرمین نروانی، روزنامهنگار لبنانی، فراهم کردهاست.) پینوشت دوم: بیل کلینتون، زمانی که رئیسجمهور بود، در ۱۹۹۹ بیانیهای داد که در آن تلفات جنگ بوسنی حدود ۲۵۰هزار کشته ذکر شده بود؛ که این آمار دستکم دو تا سهبرابر رقم کلّ دستبالای برآورد فعلیست. با وجود این، همین تورم آمار اعلامی از سوی کلینتون، وقتی به کوزوو رسید، دیگر از حدومرز خودش خارج شد: از ۱۰۰هزار نفری که وی بهعنوان مفقود اعلام کرده بود، بعدها مشخص شد که تنها ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر جزو کشتهها بودند. با این حال، وی به کوزوو حمله کرد و به تخریب چهرهٔ صربها بر پایهٔ همین اطلاعات پرداخت. توجه داشته باشید که شرکتهای وجههساز و شکلدهندهٔ افکار عمومی تحت حمایت مالی عربستان در این داستان کوزوو نیز فعال بودند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]