تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843309442




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نسبت حقیقت و انسان از منظر فیلسوفان مدرن - بخش اول مؤلفه‌های بنیادین اندیشه ­های فیلسوفان مدرن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نسبت حقیقت و انسان از منظر فیلسوفان مدرن - بخش اولمؤلفه‌های بنیادین اندیشه ­های فیلسوفان مدرن
خبرگزاری فارس: مؤلفه‌های بنیادین اندیشه ­های فیلسوفان مدرن
دوره مدرن به­لحاظ معرفت­شناختی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا از یک سو نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در آن فیلسوفان مدرن چون دکارت، کانت و نیچه نقش زیادی داشتند.

  چکیده دوره مدرن به­لحاظ معرفت­شناختی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا از یک سو نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در آن فیلسوفان مدرن چون دکارت، کانت و نیچه نقش زیادی داشتند و از دیگر سو انسان توانست محور و ملاک فهم و تفسیر حقیقت گردد. در واقع در این دوره خودبنیادی معرفت­شناختی انسان نقش بسیار مهمی در نگاه به کل هستی دارد. دکارت با محوریت اندیشه کوژیتو، روش ریاضی و عقل­گرایی، و ملاک تصورات واضح و متمایز، کانت با مقولات پیشین، انقلاب کپرنیکی، محوریت عقل انسانی در اخلاق و دین، نیچه با تمرکز بر اراده معطوف به قدرت، ارزش­گذاری مجدد و نهیلیسم، و سارتر با نشاندن انسان به­جای خدا در سیر تکاملی تدریجی، در خودبنیادی معرفت­شناختی و محوریت انسان در فهم یقین و حقیقت نقش زیادی داشتند. نتیجه این نظام فکری، بدفهمی یا غفلت از امور ماورای طبیعی، دین و اخلاق و محدود کردن انسان به تمشیت حیات دنیوی بود. کلیدواژگان حقیقت، انسان، عقل، خودبنیادی، مدرنیته، کوژیتو، انقلاب کپرنیکی، اراده معطوف به قدرت مقدمه مدرنیته یک واقعیت اساسی است که  هم دارای ابعاد گوناگونی چون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و فکری می‌باشد، و هم در آن نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت برقرار گردید.  ازاین­رو نه­تنها عناصر فوق در شکل‌گیری آن دارای نقش بوده‌اند، بلکه اکنون نیز جهان مدرن در ابعاد فوق متجلی است. در واقع مدرنیته یک جریان فکری عظیمی است که با تمامی ارکان زندگی انسان و اجتماع و جهان و نسبت انسان با جهان و خدا در تمامی زوایا در ارتباط می‌باشد. اما تأثیر عوامل فوق در ایجاد مدرنیته یکسان و مساوی نبوده است؛ چراکه مدرنیته در درجه اول یک فکر و اندیشه جدید مربوط به انسان بود که نظام زندگی فردی و اجتماعی او را دگرگون کرد. به بیان دیگر، مدرنیته نقطه عطف تغییر نگرش معرفت‌شناختی انسان نسبت به هستی و جایگاه او در نظام هستی بود. ازاین‌رو می‌توان گفت ویژگی فکری و به عبارت دقیق‌تر فلسفی مدرنیته، مهم‌ترین خصوصیت آن است؛ یعنی مدرنیته در درجه اول یک واقعه و حقیقت فلسفی است که البته واجد صفات و ویژگی‌های دیگر نیز می­باشد. در جریان مدرنیته انسان جدید نگرش جدیدی به هستی یافت که در پرتو آن خودش، عالَم و خدای خویش را به­نحوی غیر از گذشته فهمید و تفسیر کرد، که این فهم تفاوت بنیادین با فهم انسان قرون وسطایی داشت. بنابراین می‌توان ادعا کرد مهم‌ترین ویژگی مدرنیته همان صفت فلسفی بودن آن است که توانست نتایج بسیار گسترده‌ای داشته باشد.  این ویژگی فلسفی نیز دو رویه داشت: رویه معرفت‌شناختی و رویه وجودشناختی، که البته ویژگی معرفت­شناختی مقدم بر ویژگی وجود‌شناختی است؛ یعنی در مدرنیته ابتدا فهم انسان نسبت به هستی تغییر یافت، سپس نسبت او با موجودات جهان چون عالم، خدا و خودش دچار تغییر گردید. بنابراین هرچند مدرنیته دارای تعاریف گوناگون است، در این مقاله با نظر به ویژگی فلسفی آن مورد ملاحظه و تعریف قرار می‌گیرد. در این رویکرد، یکی از مهم‌ترین مسائل مدرنیته تلاش انسان مدرن برای ‌حصول حقیقت فلسفی و رسیدن به یقین فلسفی است. البته جستجوی یقین و حقیقت هم در انسان دوره باستان و هم قرون وسطا وجود داشت؛ اما چیزی که صفت بارز دوره مدرنیته به­شمار می­رود و آن را از اعصار گذشته متمایز می‌سازد، نقش فعال انسان در فرایند تحصیل یقین و حقیقت فلسفی است که در گذشته نبوده است. به بیان دیگر، دوره مدرنیته دوره‌ای است که به­واسطه تغییر اساسی در نگرش معرفت‌شناختی انسان نسبت به خودش، عالم و خدا که در نتیجه آن انسان به­عنوان سوژه، موجودات دیگر را تنها از طریق چارچوب‌های ذهنی خود مورد فهم و تفسیر قرار می‌دهد، و ازآنجاکه انسان خاکی در جهان مادی دارای محدودیت­های معرفتی، اخلاقی، وجودی و ... است، واقعیت معرفت‌شناختی موجودات دیگر چون انسان‌ها، عالم و خدا وابسته به فهم و چگونگی تفسیر انسان مدرن ‌گردید که نتیجه آن، تنزل واقعیت معرفتی و سپس وجودی آنها به سطح فهم انسان بود. در این مقاله تلاش می‌شود ضمن پرداختن به ویژگی‌های اساسی فلسفی، معرفت‌شناختی و وجودشناختی، به­خصوص در باب یقین و حقیقت، و بررسی آرای برخی از مهم‌ترین فیلسوفان مدرنیته و پست­‌مدرن، مسئله فوق تبیین و اثبات گردیده و نتایج آن بیان گردد. مؤلفه‌های بنیادین اندیشه ­های فیلسوفان مدرن همان‌طور که ذکر شد، مدرنیته واقعیتی دارای ابعاد گوناگون است که از میان آنها صفت فلسفی بودن در درجه اول اهمیت قرار دارد. این صفت نیز دارای چند اصل و ویژگی اساسی است که عبارتند از: 1. انسان‌گرایی؛ 2. عقل‌گرایی؛ 3. تجربه‌گرایی؛ 4. راززدایی؛ 5. مادی­گرایی؛ 6. سکولاریسم. البته ویژگی­های دیگری را نیز می‌توان درنظر گرفت که دارای ارتباطاتی با ویژگی فلسفی بودن هستند؛ ازجمله: 1. اندیشه پیشرفت؛ 2. برابری‌طلبی و دموکراسی؛ 3. احساسات‌گرایی؛ 4. سودگرایی. هرچند ما بیشتر به ویژگی‌های فلسفی، به­خصوص ویژگی‌هایی که در ارتباط با حقیقت و یقین فلسفی و معرفت‌شناختی هستند، سروکار داریم. محور اساسی مدرنیته را می‌توان در مقولاتی چون انسان‌گرایی، عقل‌گرایی، تجربه‌گرایی و مادی­گرایی ملاحظه کرد. البته این ویژگی‌ها دارای ارتباطات درونی و ذاتی با هم هستند؛ ازاین‌رو بحث درباره یکی، به­طبع دیگری را نیز مورد بحث قرار خواهد داد. به­عنوان مثال، انسان‌گرایی در ارتباط مستقیم با عقل‌گرایی و مادی­گرایی در ارتباط با تجربه‌گرایی و سکولاریسم است. بدین ترتیب، ضمن ارائه توضیحاتی کوتاه درباره اصطلاحات فوق، نمود و ظهور ‌آنها را در اندیشه فیلسوفان مدرنیته نشان خواهیم داد. به­واسطه محوریت انسان در تمامی تحولات و تغییرات معرفتی و وجودی عصر مدرنیته، انسان‌گرایی[1] یا محوریت انسان، یکی از مشخصه‌های اساسی این عصر به­شمار می­رود. از انسان‌گرایی می‌توان تعبیرات گوناگونی ارائه داد، اما ویژگی­ای که مدنظر رویکرد فلسفی ماست، محوریت انسان در شناسایی حقایق فلسفی و نیز جایگاه مرکزی او نسبت به دیگر موجودات هستی است. به عبارت دیگر، محوریت انسان در شناسایی و قدرت و تسلط بر هستی است که می‌توان از آن به انسانی‌گرایی تعبیر کرد. ازاین­رو می‌توان گفت انسان‌گرایی عبارت است از باور داشتن به اینکه اگر از دست علم انسان در شناسایی هستی کاری برنیاید، از دست هیچ­کس کاری ساخته نیست. این تعریف از انسان‌گرایی برخاسته از این ادعای متافیزیکی مدرنیته است که انسان قادر به شناخت وجود همه موجودات و معنا کردن آنهاست؛ یعنی انسان می‌تواند موجودات را به شیوه دلخواه خود مورد شناسایی و تفسیر قرار دهد و خود را مالک آنها ساخته و در آنها دخل و تصرف نماید (احمدی، 1377، ص121 و 85؛Heidegger, 1993, p.224 ). مهم‌ترین ویژگی معرفتی انسان‌گرایی در کنار دیگر ویژگی‌های سیاسی، اقتصادی و اخلاقی، ایمان و اعتقاد به قدرت شناسایی انسان است؛ ایمان به اینکه انسان قادر به شناسایی و اعتباربخشی موجودات هستی است و میزان اعتبار موجودات هستی وابسته به او می‌باشد. نتیجه‌ای که از این دیدگاه حاصل می‌شود این است که یقین و حقیقت فلسفی وابسته به انسان و قوای معرفتی او می‌گردد؛ یعنی حقیقت و یقین امری انسانی و وابسته به چارچوب‌های معرفتی او خواهد بود. در نتیجه حقیقتی خارج از چارچوب‌های ذهنی انسانی یا وجود ندارد، یا اگر وجود دارد، برای او مورد پرسش و محل تأمل نمی‌باشد. مقوله دوم که در ارتباط بسیار نزدیک­تری با انسان‌گرایی است، عقل‌گرایی[2] می‌باشد. عقل‌گرایی به بیان ساده عبارت است از محوریت عقل انسان در مقام شناسایی و عمل. در این نگرش، معیار حقانیت واقعیت‌های دیگر، تناسب آنها با عقل انسانی است. پس هر چیزی فراتر از عقل بشری ملاحظه شود، دارای ارزش عقلی نیست. این دیدگاه، خلاف دیدگاه سنتی است؛ چراکه در نگرش سنتی انسان قائل به وجود حقایق فراوانی فراتر از عقل می‌باشد؛ درحالی­که در عقل‌گرایی مدرن، اعتبار موجودات تنها توسط عقل تعیین می‌گردد و منظور از این عقل، دقیقاً عقل انسان این­دنیایی است. ویژگی این عقل‌گرایی در درجه اول پیوند معرفت‌شناختی و وجودشناختی موجودات است.  این امر نشان­دهنده ارتباط اساسی عقل‌گرایی با انسان‌گرایی می‌باشد که آن را به­طور تدریجی و تشکیکی در عقاید فیلسوفان مدرن می‌توان مشاهده کرد. نتیجه‌ای که از انسان‌گرایی و عقل‌گرایی می‌توان به­دست آورد، تبدیل شدن انسان به سوژه، و جهان و خدا به ابژه است. در این فرایند، حقیقت موجودات دیگر از طریق دایره عقل انسانی تعیین می‌گردد. بنابراین معیار حقیقت و یقین معرفتی نیز عقل انسان براساس محوریت خود انسان عاقل می‌شود. این دو ویژگی با نگرش تجربه‌گرایانه و مادی­گرایانه انسان مدرن در ارتباط هستند. تجربه‌گرایی[3] مدرنیته اعتقاد به تحقیق به روش تجربی، به‌ویژه روش تجربی مورد استفاده در علوم طبیعی است. در این شیوه، حقانیت و اعتبار داده‌های علمی تنها از طریق آزمون‌های تجربی تعیین می‌گردد؛ یعنی یقین معرفتی یک یقین حاصل­شده به روش‌ تجربی است. ازآنجاکه روش تجربی محدود به عالم ماده و جسمانی است، انسانی که تنها به این روش متکی است، روش تجربی او روش ماده‌گرایانه می‌گردد؛ یعنی مدرنیته اساساً یک تفکر ماده‌گرایانه نیز می­باشد. ازاین­رو یقین حاصل­شده یک یقین تجربی و مادی است. بنابراین ماده‌گرایی مدرنیسم به­معنای غفلت انسان از بُعد روحی و معنوی خود و تنها تلاش برای تبیین بُعد مادی و فیزیکی و تمشیت این بعد از زندگی می‌باشد. به همین دلیل می‌توان سکولاریسم[4] را نیز ویژگی دیگر آن دانست که در ارتباط مستقیم با مادی­گرایی و انسان‌گرایی می‌باشد. سکولاریسم، نگرش انسان به جنبه‌های دنیایی زندگی است که در آن جایگاه امور معنوی یا نادیده گرفته می‌شود، یا نفی می‌گردد. پس نگرش مدرنیته یک نگرش سکولاریستی، یعنی دنیامحور است که سامان‌دهی زندگی این­جهانی برای او در اولویت و اساس قرار دارد. ازاین­رو عقل انسان نیز در راستای تحقق خواست‌های مادی­گرایانه و سکولاریستی تلاش می‌کند. به بیان دیگر، عقل برخلاف نگرش الهی، خود را از ساحات الوهی تنزل داده و به تنظیم و پردازش امور این جهان مشغول می‌سازد.  علاوه بر این، سودمندی یا اصالت سود، یکی دیگر از ویژگی‌های مهم مدرنیته فلسفی است؛ بدین بیان که تمام تلاش نظری و عملی انسان برای فلسفه‌سازی و نظام‌سازی به­منظور فایده بردن عملی از آنهاست. از‌این‌رو هر مکتب فلسفی که نتوان از آن‌ جهت بهبود و پیشرفت زندگی مادی انسان سود جست، اعتبار خود را از دست می‌دهد؛ زیرا براساس اندیشه پیشرفت، زندگی این­جهانی انسان با حرکت فزاینده‌ای رو به­سوی پیشرفت دارد. به همین دلیل در این جریان، اندیشه­ای ارزش توجه دارد که در مسیر پیشرفت مادی و تکنولوژیک انسان مؤثر واقع گردد. با ملاحظه متغیرهای اساسی فوق به­عنوان مبانی شکل­گیری مدرنیته فلسفی، در ادامه نحوه پردازش آنها در اندیشه برخی فیلسوفان مدرن تأثیرگذار چون دکارت، کانت و نیچه مورد بررسی قرار گرفته و تجلی آن در اندیشه سارتر تحلیل می­شود تا ماهیت و نسبت یقین و حقیقت با انسان مدرن آشکارتر گردد. دیدگاه دکارت دکارت به­عنوان پدر فلسفه مدرن در شکل­دهی آن، به­ویژه از منظر معرفت­شناختی نقش تأثیرگذاری داشته است. او با اندیشه کوژیتوی خود تعریفی جدید از جایگاه انسان در هستی، معرفت یقینی، خدا و جهان مادی ارائه نمود که تا حدود زیادی خط سیر تأملات بعدی در این زمینه را متأثر ساخت. در نگاه دکارت، کوژیتو به­معنای یقین به وجود خود، حقیقتی تردیدناپذیر است که امکان هیچ­گونه شکی در آن وجود ندارد؛ زیرا کوژیتو حقیقتی شهودی است که او آن را نه به برهان قیاسی یا استنتاجی، بلکه به شهود و علم حضوری و به­وضوح و تمایز دریافته است. ازاین­رو در رساله گفتار در روش می‌گوید همین­که در حقیقت چیزهای دیگر در ذهن خود شک می­کند، یا به ماهیت آنها توجه می‌کند، به­طور بدیهی و با وضوح این نتیجه حاصل می‌شود که او وجود دارد؛ زیرا اگر فکر از او برداشته شود، حتی اگر هستی چیزهای دیگر در نظر باشد، او نمی‌تواند هستی خود را تعریف نماید (دکارت، 1378، ص244). بنابراین کوژیتوی دکارت واقعیتی است که در آن وجود داشتن و اندیشیدن دارای تلازم ذاتی با هم هستند و این تلازم، تلازم بدیهی و شهودی است. کوژیتو برای دکارت یک واقعیت معرفتی و وجودشناختی است که ابعاد گوناگونی را در تفکر او موجب شده است. از نگاه معرفتی، کوژیتو اولین یقین شهودی و پایه شهودات و استنتاجات بعدی و اولین قدم برای زدودن شک و ورود در عرصه یقینیات است. از جهت وجودی، اثبات هستی خود دکارت مقدم بر وجود هر موجود دیگری چون خدا و جهان است. ازاین­رو می‌توان گفت کوژیتو اساس فلسفه دکارت به­شمار می­رود که هم تفکر معرفت‌شناختی و هم وجودشناختی او بر آن مبتنی است. واقعیت کوژیتو در فلسفه دکارت تقریباً با تمام عناصر فلسفه او دارای ارتباط است؛ هم عناصر معرفتی و هم وجودی. در میان عناصر معرفتی می‌توان به مواردی چون اصالت عقل نسبت به اصالت تجربه، قاعده وضوح و تمایز، اصالت مفاهیم فطری، وحدت روش، نحوه تبیین خطا، توجه خاص دکارت به تصدیقات و مکانیزم خطا و دور دکارتی اشاره داشت که همگی به طرق گوناگون از کوژیتوی دکارت تأثیر پذیرفته‌اند. یکی از نتایج معرفت­شناختی کوژیتو در فلسفه دکارت، اصالت عقل در مقابل اصالت حس و نیز تقدم عقل بر حس و تجربه بود؛ تا آنجا که درباره عقل می‌گوید: «جان کلام این است که من قانع شده‌ام که در میان وسایل شناسایی، این (یعنی عقل) پرقدرت‌ترین وسیله‌ای است که به­عنوان سرچشمه تمام قوای دیگر، از طریق عاملیت انسانی به ما اختصاص یافته‌ است» (دکارت، 1376، ص103-102). پس کوژیتو در آغاز پروژه فلسفی دکارت با توجه به روش ریاضی و برهانی او اعتبار عقل را به حداکثر و نهایت می‌رساند که در رأس آن شهود عقلی می‌باشد؛ چراکه در نگاه او یک قضیه شهودی چون کوژیتو، باید هم صریح و متمایز و هم بدون واسطه و حضوری باشد (صانعی، 1376، ص28). نتیجه‌ای که از این مطلب می‌توان گرفت آن است که در نظر دکارت، شناخت یقینی چیزی نیست که انسان آن را از خارج کسب کند؛ بلکه آن در درون خود انسان چون حقیقت خود قضیه کوژیتو می­باشد و انسان فقط به آن آگاه و واقف می‌گردد؛ برای حصول این آگاهی نیز باید از روش درست یقینی استفاده کرد تا دچار خطا نگردید. علاوه‌ بر این، می‌توان گفت معرفت و شناخت باید بسیط و یگانه باشد؛ زیرا در نگاه دکارت، علم داشتن با یقین متفاوت است و متعلق شناخت تنها امور بسیط می­باشد که این امر از طریق شهود امکان­پذیر می‌گردد (همان، ص35). ویژگی بنیادی دیگر نظام فلسفی دکارت، محوریت روش ریاضی در آن است؛ روشی که با عزم دکارت بر اتکای صرف به عقل خود و استفاده حداکثری از عقلانیت انسانی در مدرنیته فلسفی، تأثیرات مهمی برجای می­گذارد.‌ این امر از آن جهت است که در فلسفه دکارت روش و عقل - یا عقلانیت روشمند - به چنان وحدتی می‌رسند که می‌توان آن­دو را مساوق و هم­مصداق دانست. این مطلب نشانگر اصالت انسان نزد دکارت و نیز بیانگر وحدت و هم­راستایی کوژیتوی دکارت با روش ریاضی‌وار او می­باشد. علاوه بر این، به­نظر می‌رسد روش دکارت برخلاف برخی نظام­های فلسفی که روش آنها ابزاری برای حصول حقیقت است، یک روش ابزاری نیست؛ بلکه ذاتی و اساسیِ نظام فلسفی اوست.  ازاین‌رو دکارت با اتکا به کوژیتوی خود و روش واحدش است که می‌تواند خود را به­عنوان سوژه، و غیر خود را به­عنوان ابژه طرح نماید. غیرخود، یعنی تمامی موجودات جهان حتی خدا، ابژه‌هایی هستند که براساس و از طریق روش خاص دکارتی هویت و معنا می‌یابند؛ یعنی این روش دکارت است که وظیفه فلسفه او را انجام می‌دهد. بنابراین به­نظر می‌رسد روش ریاضی دکارت پابه­پای کوژیتو در نهادینه کردن تعریف و تحکیم جایگاه محوری انسان در نظام معرفت­شناختی مدرن غرب دارای نقش اساسی است که بعد از او نیز در اندیشه عقل­گرایان و حتی تجربه­گرایان به اشکال مختلف تداوم می­یابد. دکارت با استفاده از محوریت کوژیتو و روش ریاضی­وار خود، در رساله تأملات در فلسفه اولی ملاکی برای شناسایی و تعریف حقیقت ارائه می­دهد که وابستگی حقیقت را به انسان نشان می­دهد. او می‌گوید هر چیزی را که وی واضح و متمایز تصور می‌کند، کاملاً حقیقت دارد (دکارت، 1369، ص38؛ Descartes, 1997A, p.148)؛ یعنی یقین و حقیقت چیزی است که تنها از طریق دو معیار انسانی وضوح و تمایز قابل حصول می‌باشد و هیچ یقینی خارج از این چارچوب نمی‌‌تواند معنادار باشد. نکته دیگر در فلسفه دکارت، تفکیک امور عقلانی از امور وحیانی است. او با تأکید بر نقص عقل انسانی، بر آن است که امور وحیانی را که از سوی خداوند نازل شده‌اند، حتی اگر خلاف عقل ما باشد، باید بپذیریم (دکارت، 1376،ص 276؛ Descartes, 1997B, p.309). این امر هرچند در دید دکارت تأیید نوعی یقین وحیانی است، اما نتیجه‌ای دیگر دارد که دقیقاً کنار گذاشتن امور وحیانی از دایره تفکر عقلانی بشر است؛ چنان­که دکارت براساس همین گرایش و محدودیت عقل خود، علاقه‌ای به تفکر در علیت غایی و هدفمندی افعال الهی در جهان نشان نمی‌دهد و می‌گوید ما درپی این نخواهیم بود که ببینیم خدا چه اهدافی در خلقت جهان داشته است و پژوهش در علل غایی را به­کلی در فلسفه خود کنار خواهیم گذاشت (Ibid, p.287-288؛ دکارت، 1376، ص245). این امر نشان می‌دهد هرچند شخص دکارت به­عنوان یک فیلسوف معتقد به خداست، اما تفکر عقلانی درباره خدا را تا آنجا نیازمند می‌داند که در امور این­جهانی او کارساز باشد. ازاین‌رو ضمن اثبات وجود خدا، او را برای به حرکت واداشتن جهان مکانیکی خود نگه می‌دارد. اما در واقع خدا و امور وحیانی نقش چندانی در نظام فلسفی و معرفت­شناختی او ندارند؛ زیرا او براساس همان نگرش سوبژکتیوی خود، درصدد تبیین عقلانی و تسخیر طبیعت است که در این امر اساس کار او عقل بشری می‌باشد. بنابراین حقایق و امور یقینی ورای عقل توسط دکارت یا پذیرفته می‌گردند، حتی اگر ورای عقل باشند، که در این صورت وارد تأملات عقلانی نیز نمی‌شوند، یا رد می‌شوند که شیوه برخی دیگر از فیلسوفان دوره مدرن چون هابز و هیوم است، یا با ویژگی‌های جهان اتحاد حاصل می‌کنند که دیدگاه اسپینوزا است و نتیجه آن یا زدودن امور الهی از جهان، یا انسانی کردن آن امور نزد انسان می­باشد. نتیجه طرح اندیشه فلسفی دکارت، فهم و تفسیر حقایق معرفت­شناختی و وجودشناختی متکی بر عقل و روش انسانی و از طریق توانمندی­های انسانی بود و کنار نهادن حقایقی که انسان با اتکا به عقل خود فهم قانع­کننده­ای از آنها ندارد؛ یعنی راززدایی جهان و اندیشه بشری از هرآنچه در توان عقل دنیوی او نیست. طرح ایجاد نسبت بشری میان انسان و حقیقت، بعد از دکارت از سوی فیلسوفان مدرنی چون هیوم، لایب نیتس، کانت و نیچه نیز به طرق متفاوتی تداوم یافت. در این میان به­نظر می‌رسد نقش کانت و نیچه دارای اهمیت خاصی است؛ چراکه بیشتر این فیلسوفان تلاش داشتند انسانیت را به­جای الوهیت در همه امور، حتی امور معرفت یقینی جایگزین سازند؛ زیرا موضوع تفکر مدرنیته انسان، ابزار آن عقل و غایت آن تنظیم حیات دنیوی بود. ازاین‌رو می‌توان گفت روح عصر مدرنیته و روشنگری، تصفیه انسان از هر عنصر غیر انسانی و جایگزین کردن انسان و شئونات انسانی به­جای آنها بود. پی نوشت: [1]. Humanism [2] . Rationalism [3] . Empiricism [4] . Secularism مراجع - احمدی، بابک، معمای مدرنیته، تهران: نشر مرکز، 1377. - استرن، چ.پ، نیچه، ترجمه عزت­الله فولادوند، تهران: طرح نو، 1376. - دکارت، رنه، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه احمد احمدی، تهران: نشر دانشگاهی، 1369. - ــــــــــ ، اصول فلسفه، ترجمه منوچهر صانعی دره­بیدی، تهران: انتشارات بین­المللی هدی، 1376. - صانعی دره­بیدی، منوچهر، اصول فلسفه دکارت، تهران: انتشارات بین­المللی هدی، 1376. - ــــــــــــــــــــــــ ، پیام نیچه، تهران: نقش و نگار، 1386. - کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج6، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگ­مهر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1372. - ــــــــــــــــــ ، تاریخ فلسفه، جلد7، ترجمه داریوش آشوری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1375. - کانت، ایمانوئل، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، تهران: انتشارات خوارزمی، 1369. - ـــــــــــــ ، دین در محدوده عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعی دره­بیدی، تهران: نقش و نگار، 1381. - ـــــــــــــ ، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران: نشر دانشگاهی، 1370. - مجتهدی، کریم، فلسفه نقادی کانت، تهران: امیرکیبر، 1378. - مصلح، علی­اصغر، تقریری از فلسفه­های اگزیستانس، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384. - نیچه، فریدریش، اراده معطوف به قدرت، ترجمه مجید شریف، تهران: جامی، 1377. - ـــــــــــــــ ، حکمت شادان، ترجمه حامد فولادوند، تهران: جامی، 1380. - Descartes, Rene, “Meditation on first philosophy”, published in Key Philosophical Writings, translated by Elizabeth S. Haldane and G. R. T Ross, Great Britain: word worth classic of world literature press, 1997A. - ــــــــــــــــــــــــــــــــ, “Principles of philosophy”, published in Key Philosophical Writings, translated by Elizabeth S. Haldane and G. R. T. Ross, Great Britain: word worth classic of world literature press, 1997B. -  Heidegger, Martin, “Letter on humanism”, in The Basic Writings, edited by Farrell Krell, London: Routledge Press, 1993. - ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ, Nietzsche, translated by David Farrel Krell Harper & Row, Vol.3, 1987.       - Kant, Immanuel, “Ground work of the metaphysics of morals”, published in The Complex of Practical Philosophy, London: Cambridge university press, 1996B. - ــــــــــــــــــــــــــــــــ, Critique of Pure Reason, translated by Werner S. Pluhar, London: Hackett publishing company, 1996A. - Morris, Katherine. J, Sartre, USA: Blackwell publishing, 2008. - Richardson, John, Nietzsche’s System, Oxford university press, 1996. نویسنده: قدرت الله قربانی:  استادیار فلسفه دانشگاه خوارزمی تهران دو فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره 30 ادامه دارد...

95/04/28 :: 02:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن