محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843309442
نسبت حقیقت و انسان از منظر فیلسوفان مدرن - بخش اول مؤلفههای بنیادین اندیشه های فیلسوفان مدرن
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نسبت حقیقت و انسان از منظر فیلسوفان مدرن - بخش اولمؤلفههای بنیادین اندیشه های فیلسوفان مدرن
دوره مدرن بهلحاظ معرفتشناختی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا از یک سو نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در آن فیلسوفان مدرن چون دکارت، کانت و نیچه نقش زیادی داشتند.
چکیده دوره مدرن بهلحاظ معرفتشناختی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا از یک سو نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در آن فیلسوفان مدرن چون دکارت، کانت و نیچه نقش زیادی داشتند و از دیگر سو انسان توانست محور و ملاک فهم و تفسیر حقیقت گردد. در واقع در این دوره خودبنیادی معرفتشناختی انسان نقش بسیار مهمی در نگاه به کل هستی دارد. دکارت با محوریت اندیشه کوژیتو، روش ریاضی و عقلگرایی، و ملاک تصورات واضح و متمایز، کانت با مقولات پیشین، انقلاب کپرنیکی، محوریت عقل انسانی در اخلاق و دین، نیچه با تمرکز بر اراده معطوف به قدرت، ارزشگذاری مجدد و نهیلیسم، و سارتر با نشاندن انسان بهجای خدا در سیر تکاملی تدریجی، در خودبنیادی معرفتشناختی و محوریت انسان در فهم یقین و حقیقت نقش زیادی داشتند. نتیجه این نظام فکری، بدفهمی یا غفلت از امور ماورای طبیعی، دین و اخلاق و محدود کردن انسان به تمشیت حیات دنیوی بود. کلیدواژگان حقیقت، انسان، عقل، خودبنیادی، مدرنیته، کوژیتو، انقلاب کپرنیکی، اراده معطوف به قدرت مقدمه مدرنیته یک واقعیت اساسی است که هم دارای ابعاد گوناگونی چون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و فکری میباشد، و هم در آن نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت برقرار گردید. ازاینرو نهتنها عناصر فوق در شکلگیری آن دارای نقش بودهاند، بلکه اکنون نیز جهان مدرن در ابعاد فوق متجلی است. در واقع مدرنیته یک جریان فکری عظیمی است که با تمامی ارکان زندگی انسان و اجتماع و جهان و نسبت انسان با جهان و خدا در تمامی زوایا در ارتباط میباشد. اما تأثیر عوامل فوق در ایجاد مدرنیته یکسان و مساوی نبوده است؛ چراکه مدرنیته در درجه اول یک فکر و اندیشه جدید مربوط به انسان بود که نظام زندگی فردی و اجتماعی او را دگرگون کرد. به بیان دیگر، مدرنیته نقطه عطف تغییر نگرش معرفتشناختی انسان نسبت به هستی و جایگاه او در نظام هستی بود. ازاینرو میتوان گفت ویژگی فکری و به عبارت دقیقتر فلسفی مدرنیته، مهمترین خصوصیت آن است؛ یعنی مدرنیته در درجه اول یک واقعه و حقیقت فلسفی است که البته واجد صفات و ویژگیهای دیگر نیز میباشد. در جریان مدرنیته انسان جدید نگرش جدیدی به هستی یافت که در پرتو آن خودش، عالَم و خدای خویش را بهنحوی غیر از گذشته فهمید و تفسیر کرد، که این فهم تفاوت بنیادین با فهم انسان قرون وسطایی داشت. بنابراین میتوان ادعا کرد مهمترین ویژگی مدرنیته همان صفت فلسفی بودن آن است که توانست نتایج بسیار گستردهای داشته باشد. این ویژگی فلسفی نیز دو رویه داشت: رویه معرفتشناختی و رویه وجودشناختی، که البته ویژگی معرفتشناختی مقدم بر ویژگی وجودشناختی است؛ یعنی در مدرنیته ابتدا فهم انسان نسبت به هستی تغییر یافت، سپس نسبت او با موجودات جهان چون عالم، خدا و خودش دچار تغییر گردید. بنابراین هرچند مدرنیته دارای تعاریف گوناگون است، در این مقاله با نظر به ویژگی فلسفی آن مورد ملاحظه و تعریف قرار میگیرد. در این رویکرد، یکی از مهمترین مسائل مدرنیته تلاش انسان مدرن برای حصول حقیقت فلسفی و رسیدن به یقین فلسفی است. البته جستجوی یقین و حقیقت هم در انسان دوره باستان و هم قرون وسطا وجود داشت؛ اما چیزی که صفت بارز دوره مدرنیته بهشمار میرود و آن را از اعصار گذشته متمایز میسازد، نقش فعال انسان در فرایند تحصیل یقین و حقیقت فلسفی است که در گذشته نبوده است. به بیان دیگر، دوره مدرنیته دورهای است که بهواسطه تغییر اساسی در نگرش معرفتشناختی انسان نسبت به خودش، عالم و خدا که در نتیجه آن انسان بهعنوان سوژه، موجودات دیگر را تنها از طریق چارچوبهای ذهنی خود مورد فهم و تفسیر قرار میدهد، و ازآنجاکه انسان خاکی در جهان مادی دارای محدودیتهای معرفتی، اخلاقی، وجودی و ... است، واقعیت معرفتشناختی موجودات دیگر چون انسانها، عالم و خدا وابسته به فهم و چگونگی تفسیر انسان مدرن گردید که نتیجه آن، تنزل واقعیت معرفتی و سپس وجودی آنها به سطح فهم انسان بود. در این مقاله تلاش میشود ضمن پرداختن به ویژگیهای اساسی فلسفی، معرفتشناختی و وجودشناختی، بهخصوص در باب یقین و حقیقت، و بررسی آرای برخی از مهمترین فیلسوفان مدرنیته و پستمدرن، مسئله فوق تبیین و اثبات گردیده و نتایج آن بیان گردد. مؤلفههای بنیادین اندیشه های فیلسوفان مدرن همانطور که ذکر شد، مدرنیته واقعیتی دارای ابعاد گوناگون است که از میان آنها صفت فلسفی بودن در درجه اول اهمیت قرار دارد. این صفت نیز دارای چند اصل و ویژگی اساسی است که عبارتند از: 1. انسانگرایی؛ 2. عقلگرایی؛ 3. تجربهگرایی؛ 4. راززدایی؛ 5. مادیگرایی؛ 6. سکولاریسم. البته ویژگیهای دیگری را نیز میتوان درنظر گرفت که دارای ارتباطاتی با ویژگی فلسفی بودن هستند؛ ازجمله: 1. اندیشه پیشرفت؛ 2. برابریطلبی و دموکراسی؛ 3. احساساتگرایی؛ 4. سودگرایی. هرچند ما بیشتر به ویژگیهای فلسفی، بهخصوص ویژگیهایی که در ارتباط با حقیقت و یقین فلسفی و معرفتشناختی هستند، سروکار داریم. محور اساسی مدرنیته را میتوان در مقولاتی چون انسانگرایی، عقلگرایی، تجربهگرایی و مادیگرایی ملاحظه کرد. البته این ویژگیها دارای ارتباطات درونی و ذاتی با هم هستند؛ ازاینرو بحث درباره یکی، بهطبع دیگری را نیز مورد بحث قرار خواهد داد. بهعنوان مثال، انسانگرایی در ارتباط مستقیم با عقلگرایی و مادیگرایی در ارتباط با تجربهگرایی و سکولاریسم است. بدین ترتیب، ضمن ارائه توضیحاتی کوتاه درباره اصطلاحات فوق، نمود و ظهور آنها را در اندیشه فیلسوفان مدرنیته نشان خواهیم داد. بهواسطه محوریت انسان در تمامی تحولات و تغییرات معرفتی و وجودی عصر مدرنیته، انسانگرایی[1] یا محوریت انسان، یکی از مشخصههای اساسی این عصر بهشمار میرود. از انسانگرایی میتوان تعبیرات گوناگونی ارائه داد، اما ویژگیای که مدنظر رویکرد فلسفی ماست، محوریت انسان در شناسایی حقایق فلسفی و نیز جایگاه مرکزی او نسبت به دیگر موجودات هستی است. به عبارت دیگر، محوریت انسان در شناسایی و قدرت و تسلط بر هستی است که میتوان از آن به انسانیگرایی تعبیر کرد. ازاینرو میتوان گفت انسانگرایی عبارت است از باور داشتن به اینکه اگر از دست علم انسان در شناسایی هستی کاری برنیاید، از دست هیچکس کاری ساخته نیست. این تعریف از انسانگرایی برخاسته از این ادعای متافیزیکی مدرنیته است که انسان قادر به شناخت وجود همه موجودات و معنا کردن آنهاست؛ یعنی انسان میتواند موجودات را به شیوه دلخواه خود مورد شناسایی و تفسیر قرار دهد و خود را مالک آنها ساخته و در آنها دخل و تصرف نماید (احمدی، 1377، ص121 و 85؛Heidegger, 1993, p.224 ). مهمترین ویژگی معرفتی انسانگرایی در کنار دیگر ویژگیهای سیاسی، اقتصادی و اخلاقی، ایمان و اعتقاد به قدرت شناسایی انسان است؛ ایمان به اینکه انسان قادر به شناسایی و اعتباربخشی موجودات هستی است و میزان اعتبار موجودات هستی وابسته به او میباشد. نتیجهای که از این دیدگاه حاصل میشود این است که یقین و حقیقت فلسفی وابسته به انسان و قوای معرفتی او میگردد؛ یعنی حقیقت و یقین امری انسانی و وابسته به چارچوبهای معرفتی او خواهد بود. در نتیجه حقیقتی خارج از چارچوبهای ذهنی انسانی یا وجود ندارد، یا اگر وجود دارد، برای او مورد پرسش و محل تأمل نمیباشد. مقوله دوم که در ارتباط بسیار نزدیکتری با انسانگرایی است، عقلگرایی[2] میباشد. عقلگرایی به بیان ساده عبارت است از محوریت عقل انسان در مقام شناسایی و عمل. در این نگرش، معیار حقانیت واقعیتهای دیگر، تناسب آنها با عقل انسانی است. پس هر چیزی فراتر از عقل بشری ملاحظه شود، دارای ارزش عقلی نیست. این دیدگاه، خلاف دیدگاه سنتی است؛ چراکه در نگرش سنتی انسان قائل به وجود حقایق فراوانی فراتر از عقل میباشد؛ درحالیکه در عقلگرایی مدرن، اعتبار موجودات تنها توسط عقل تعیین میگردد و منظور از این عقل، دقیقاً عقل انسان ایندنیایی است. ویژگی این عقلگرایی در درجه اول پیوند معرفتشناختی و وجودشناختی موجودات است. این امر نشاندهنده ارتباط اساسی عقلگرایی با انسانگرایی میباشد که آن را بهطور تدریجی و تشکیکی در عقاید فیلسوفان مدرن میتوان مشاهده کرد. نتیجهای که از انسانگرایی و عقلگرایی میتوان بهدست آورد، تبدیل شدن انسان به سوژه، و جهان و خدا به ابژه است. در این فرایند، حقیقت موجودات دیگر از طریق دایره عقل انسانی تعیین میگردد. بنابراین معیار حقیقت و یقین معرفتی نیز عقل انسان براساس محوریت خود انسان عاقل میشود. این دو ویژگی با نگرش تجربهگرایانه و مادیگرایانه انسان مدرن در ارتباط هستند. تجربهگرایی[3] مدرنیته اعتقاد به تحقیق به روش تجربی، بهویژه روش تجربی مورد استفاده در علوم طبیعی است. در این شیوه، حقانیت و اعتبار دادههای علمی تنها از طریق آزمونهای تجربی تعیین میگردد؛ یعنی یقین معرفتی یک یقین حاصلشده به روش تجربی است. ازآنجاکه روش تجربی محدود به عالم ماده و جسمانی است، انسانی که تنها به این روش متکی است، روش تجربی او روش مادهگرایانه میگردد؛ یعنی مدرنیته اساساً یک تفکر مادهگرایانه نیز میباشد. ازاینرو یقین حاصلشده یک یقین تجربی و مادی است. بنابراین مادهگرایی مدرنیسم بهمعنای غفلت انسان از بُعد روحی و معنوی خود و تنها تلاش برای تبیین بُعد مادی و فیزیکی و تمشیت این بعد از زندگی میباشد. به همین دلیل میتوان سکولاریسم[4] را نیز ویژگی دیگر آن دانست که در ارتباط مستقیم با مادیگرایی و انسانگرایی میباشد. سکولاریسم، نگرش انسان به جنبههای دنیایی زندگی است که در آن جایگاه امور معنوی یا نادیده گرفته میشود، یا نفی میگردد. پس نگرش مدرنیته یک نگرش سکولاریستی، یعنی دنیامحور است که ساماندهی زندگی اینجهانی برای او در اولویت و اساس قرار دارد. ازاینرو عقل انسان نیز در راستای تحقق خواستهای مادیگرایانه و سکولاریستی تلاش میکند. به بیان دیگر، عقل برخلاف نگرش الهی، خود را از ساحات الوهی تنزل داده و به تنظیم و پردازش امور این جهان مشغول میسازد. علاوه بر این، سودمندی یا اصالت سود، یکی دیگر از ویژگیهای مهم مدرنیته فلسفی است؛ بدین بیان که تمام تلاش نظری و عملی انسان برای فلسفهسازی و نظامسازی بهمنظور فایده بردن عملی از آنهاست. ازاینرو هر مکتب فلسفی که نتوان از آن جهت بهبود و پیشرفت زندگی مادی انسان سود جست، اعتبار خود را از دست میدهد؛ زیرا براساس اندیشه پیشرفت، زندگی اینجهانی انسان با حرکت فزایندهای رو بهسوی پیشرفت دارد. به همین دلیل در این جریان، اندیشهای ارزش توجه دارد که در مسیر پیشرفت مادی و تکنولوژیک انسان مؤثر واقع گردد. با ملاحظه متغیرهای اساسی فوق بهعنوان مبانی شکلگیری مدرنیته فلسفی، در ادامه نحوه پردازش آنها در اندیشه برخی فیلسوفان مدرن تأثیرگذار چون دکارت، کانت و نیچه مورد بررسی قرار گرفته و تجلی آن در اندیشه سارتر تحلیل میشود تا ماهیت و نسبت یقین و حقیقت با انسان مدرن آشکارتر گردد. دیدگاه دکارت دکارت بهعنوان پدر فلسفه مدرن در شکلدهی آن، بهویژه از منظر معرفتشناختی نقش تأثیرگذاری داشته است. او با اندیشه کوژیتوی خود تعریفی جدید از جایگاه انسان در هستی، معرفت یقینی، خدا و جهان مادی ارائه نمود که تا حدود زیادی خط سیر تأملات بعدی در این زمینه را متأثر ساخت. در نگاه دکارت، کوژیتو بهمعنای یقین به وجود خود، حقیقتی تردیدناپذیر است که امکان هیچگونه شکی در آن وجود ندارد؛ زیرا کوژیتو حقیقتی شهودی است که او آن را نه به برهان قیاسی یا استنتاجی، بلکه به شهود و علم حضوری و بهوضوح و تمایز دریافته است. ازاینرو در رساله گفتار در روش میگوید همینکه در حقیقت چیزهای دیگر در ذهن خود شک میکند، یا به ماهیت آنها توجه میکند، بهطور بدیهی و با وضوح این نتیجه حاصل میشود که او وجود دارد؛ زیرا اگر فکر از او برداشته شود، حتی اگر هستی چیزهای دیگر در نظر باشد، او نمیتواند هستی خود را تعریف نماید (دکارت، 1378، ص244). بنابراین کوژیتوی دکارت واقعیتی است که در آن وجود داشتن و اندیشیدن دارای تلازم ذاتی با هم هستند و این تلازم، تلازم بدیهی و شهودی است. کوژیتو برای دکارت یک واقعیت معرفتی و وجودشناختی است که ابعاد گوناگونی را در تفکر او موجب شده است. از نگاه معرفتی، کوژیتو اولین یقین شهودی و پایه شهودات و استنتاجات بعدی و اولین قدم برای زدودن شک و ورود در عرصه یقینیات است. از جهت وجودی، اثبات هستی خود دکارت مقدم بر وجود هر موجود دیگری چون خدا و جهان است. ازاینرو میتوان گفت کوژیتو اساس فلسفه دکارت بهشمار میرود که هم تفکر معرفتشناختی و هم وجودشناختی او بر آن مبتنی است. واقعیت کوژیتو در فلسفه دکارت تقریباً با تمام عناصر فلسفه او دارای ارتباط است؛ هم عناصر معرفتی و هم وجودی. در میان عناصر معرفتی میتوان به مواردی چون اصالت عقل نسبت به اصالت تجربه، قاعده وضوح و تمایز، اصالت مفاهیم فطری، وحدت روش، نحوه تبیین خطا، توجه خاص دکارت به تصدیقات و مکانیزم خطا و دور دکارتی اشاره داشت که همگی به طرق گوناگون از کوژیتوی دکارت تأثیر پذیرفتهاند. یکی از نتایج معرفتشناختی کوژیتو در فلسفه دکارت، اصالت عقل در مقابل اصالت حس و نیز تقدم عقل بر حس و تجربه بود؛ تا آنجا که درباره عقل میگوید: «جان کلام این است که من قانع شدهام که در میان وسایل شناسایی، این (یعنی عقل) پرقدرتترین وسیلهای است که بهعنوان سرچشمه تمام قوای دیگر، از طریق عاملیت انسانی به ما اختصاص یافته است» (دکارت، 1376، ص103-102). پس کوژیتو در آغاز پروژه فلسفی دکارت با توجه به روش ریاضی و برهانی او اعتبار عقل را به حداکثر و نهایت میرساند که در رأس آن شهود عقلی میباشد؛ چراکه در نگاه او یک قضیه شهودی چون کوژیتو، باید هم صریح و متمایز و هم بدون واسطه و حضوری باشد (صانعی، 1376، ص28). نتیجهای که از این مطلب میتوان گرفت آن است که در نظر دکارت، شناخت یقینی چیزی نیست که انسان آن را از خارج کسب کند؛ بلکه آن در درون خود انسان چون حقیقت خود قضیه کوژیتو میباشد و انسان فقط به آن آگاه و واقف میگردد؛ برای حصول این آگاهی نیز باید از روش درست یقینی استفاده کرد تا دچار خطا نگردید. علاوه بر این، میتوان گفت معرفت و شناخت باید بسیط و یگانه باشد؛ زیرا در نگاه دکارت، علم داشتن با یقین متفاوت است و متعلق شناخت تنها امور بسیط میباشد که این امر از طریق شهود امکانپذیر میگردد (همان، ص35). ویژگی بنیادی دیگر نظام فلسفی دکارت، محوریت روش ریاضی در آن است؛ روشی که با عزم دکارت بر اتکای صرف به عقل خود و استفاده حداکثری از عقلانیت انسانی در مدرنیته فلسفی، تأثیرات مهمی برجای میگذارد. این امر از آن جهت است که در فلسفه دکارت روش و عقل - یا عقلانیت روشمند - به چنان وحدتی میرسند که میتوان آندو را مساوق و هممصداق دانست. این مطلب نشانگر اصالت انسان نزد دکارت و نیز بیانگر وحدت و همراستایی کوژیتوی دکارت با روش ریاضیوار او میباشد. علاوه بر این، بهنظر میرسد روش دکارت برخلاف برخی نظامهای فلسفی که روش آنها ابزاری برای حصول حقیقت است، یک روش ابزاری نیست؛ بلکه ذاتی و اساسیِ نظام فلسفی اوست. ازاینرو دکارت با اتکا به کوژیتوی خود و روش واحدش است که میتواند خود را بهعنوان سوژه، و غیر خود را بهعنوان ابژه طرح نماید. غیرخود، یعنی تمامی موجودات جهان حتی خدا، ابژههایی هستند که براساس و از طریق روش خاص دکارتی هویت و معنا مییابند؛ یعنی این روش دکارت است که وظیفه فلسفه او را انجام میدهد. بنابراین بهنظر میرسد روش ریاضی دکارت پابهپای کوژیتو در نهادینه کردن تعریف و تحکیم جایگاه محوری انسان در نظام معرفتشناختی مدرن غرب دارای نقش اساسی است که بعد از او نیز در اندیشه عقلگرایان و حتی تجربهگرایان به اشکال مختلف تداوم مییابد. دکارت با استفاده از محوریت کوژیتو و روش ریاضیوار خود، در رساله تأملات در فلسفه اولی ملاکی برای شناسایی و تعریف حقیقت ارائه میدهد که وابستگی حقیقت را به انسان نشان میدهد. او میگوید هر چیزی را که وی واضح و متمایز تصور میکند، کاملاً حقیقت دارد (دکارت، 1369، ص38؛ Descartes, 1997A, p.148)؛ یعنی یقین و حقیقت چیزی است که تنها از طریق دو معیار انسانی وضوح و تمایز قابل حصول میباشد و هیچ یقینی خارج از این چارچوب نمیتواند معنادار باشد. نکته دیگر در فلسفه دکارت، تفکیک امور عقلانی از امور وحیانی است. او با تأکید بر نقص عقل انسانی، بر آن است که امور وحیانی را که از سوی خداوند نازل شدهاند، حتی اگر خلاف عقل ما باشد، باید بپذیریم (دکارت، 1376،ص 276؛ Descartes, 1997B, p.309). این امر هرچند در دید دکارت تأیید نوعی یقین وحیانی است، اما نتیجهای دیگر دارد که دقیقاً کنار گذاشتن امور وحیانی از دایره تفکر عقلانی بشر است؛ چنانکه دکارت براساس همین گرایش و محدودیت عقل خود، علاقهای به تفکر در علیت غایی و هدفمندی افعال الهی در جهان نشان نمیدهد و میگوید ما درپی این نخواهیم بود که ببینیم خدا چه اهدافی در خلقت جهان داشته است و پژوهش در علل غایی را بهکلی در فلسفه خود کنار خواهیم گذاشت (Ibid, p.287-288؛ دکارت، 1376، ص245). این امر نشان میدهد هرچند شخص دکارت بهعنوان یک فیلسوف معتقد به خداست، اما تفکر عقلانی درباره خدا را تا آنجا نیازمند میداند که در امور اینجهانی او کارساز باشد. ازاینرو ضمن اثبات وجود خدا، او را برای به حرکت واداشتن جهان مکانیکی خود نگه میدارد. اما در واقع خدا و امور وحیانی نقش چندانی در نظام فلسفی و معرفتشناختی او ندارند؛ زیرا او براساس همان نگرش سوبژکتیوی خود، درصدد تبیین عقلانی و تسخیر طبیعت است که در این امر اساس کار او عقل بشری میباشد. بنابراین حقایق و امور یقینی ورای عقل توسط دکارت یا پذیرفته میگردند، حتی اگر ورای عقل باشند، که در این صورت وارد تأملات عقلانی نیز نمیشوند، یا رد میشوند که شیوه برخی دیگر از فیلسوفان دوره مدرن چون هابز و هیوم است، یا با ویژگیهای جهان اتحاد حاصل میکنند که دیدگاه اسپینوزا است و نتیجه آن یا زدودن امور الهی از جهان، یا انسانی کردن آن امور نزد انسان میباشد. نتیجه طرح اندیشه فلسفی دکارت، فهم و تفسیر حقایق معرفتشناختی و وجودشناختی متکی بر عقل و روش انسانی و از طریق توانمندیهای انسانی بود و کنار نهادن حقایقی که انسان با اتکا به عقل خود فهم قانعکنندهای از آنها ندارد؛ یعنی راززدایی جهان و اندیشه بشری از هرآنچه در توان عقل دنیوی او نیست. طرح ایجاد نسبت بشری میان انسان و حقیقت، بعد از دکارت از سوی فیلسوفان مدرنی چون هیوم، لایب نیتس، کانت و نیچه نیز به طرق متفاوتی تداوم یافت. در این میان بهنظر میرسد نقش کانت و نیچه دارای اهمیت خاصی است؛ چراکه بیشتر این فیلسوفان تلاش داشتند انسانیت را بهجای الوهیت در همه امور، حتی امور معرفت یقینی جایگزین سازند؛ زیرا موضوع تفکر مدرنیته انسان، ابزار آن عقل و غایت آن تنظیم حیات دنیوی بود. ازاینرو میتوان گفت روح عصر مدرنیته و روشنگری، تصفیه انسان از هر عنصر غیر انسانی و جایگزین کردن انسان و شئونات انسانی بهجای آنها بود. پی نوشت: [1]. Humanism [2] . Rationalism [3] . Empiricism [4] . Secularism مراجع - احمدی، بابک، معمای مدرنیته، تهران: نشر مرکز، 1377. - استرن، چ.پ، نیچه، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران: طرح نو، 1376. - دکارت، رنه، تأملات در فلسفه اولی، ترجمه احمد احمدی، تهران: نشر دانشگاهی، 1369. - ــــــــــ ، اصول فلسفه، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران: انتشارات بینالمللی هدی، 1376. - صانعی درهبیدی، منوچهر، اصول فلسفه دکارت، تهران: انتشارات بینالمللی هدی، 1376. - ــــــــــــــــــــــــ ، پیام نیچه، تهران: نقش و نگار، 1386. - کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج6، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1372. - ــــــــــــــــــ ، تاریخ فلسفه، جلد7، ترجمه داریوش آشوری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، 1375. - کانت، ایمانوئل، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، تهران: انتشارات خوارزمی، 1369. - ـــــــــــــ ، دین در محدوده عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران: نقش و نگار، 1381. - ـــــــــــــ ، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران: نشر دانشگاهی، 1370. - مجتهدی، کریم، فلسفه نقادی کانت، تهران: امیرکیبر، 1378. - مصلح، علیاصغر، تقریری از فلسفههای اگزیستانس، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384. - نیچه، فریدریش، اراده معطوف به قدرت، ترجمه مجید شریف، تهران: جامی، 1377. - ـــــــــــــــ ، حکمت شادان، ترجمه حامد فولادوند، تهران: جامی، 1380. - Descartes, Rene, “Meditation on first philosophy”, published in Key Philosophical Writings, translated by Elizabeth S. Haldane and G. R. T Ross, Great Britain: word worth classic of world literature press, 1997A. - ــــــــــــــــــــــــــــــــ, “Principles of philosophy”, published in Key Philosophical Writings, translated by Elizabeth S. Haldane and G. R. T. Ross, Great Britain: word worth classic of world literature press, 1997B. - Heidegger, Martin, “Letter on humanism”, in The Basic Writings, edited by Farrell Krell, London: Routledge Press, 1993. - ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ, Nietzsche, translated by David Farrel Krell Harper & Row, Vol.3, 1987. - Kant, Immanuel, “Ground work of the metaphysics of morals”, published in The Complex of Practical Philosophy, London: Cambridge university press, 1996B. - ــــــــــــــــــــــــــــــــ, Critique of Pure Reason, translated by Werner S. Pluhar, London: Hackett publishing company, 1996A. - Morris, Katherine. J, Sartre, USA: Blackwell publishing, 2008. - Richardson, John, Nietzsche’s System, Oxford university press, 1996. نویسنده: قدرت الله قربانی: استادیار فلسفه دانشگاه خوارزمی تهران دو فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره 30 ادامه دارد...
95/04/28 :: 02:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]
صفحات پیشنهادی
بررسی تعبیر هیدگر از نسبت روح و زمان در پدیدارشناسی روح هگل - بخش اول نقد هیدگر از مفهوم زمان نزد هگل
بررسی تعبیر هیدگر از نسبت روح و زمان در پدیدارشناسی روح هگل - بخش اولنقد هیدگر از مفهوم زمان نزد هگل با تعبیر هیدگر از مفهوم تجربه آگاهی هگل بهعنوان سوبژکتیویته سوژه به نظر او فلسفه هگل بهناچار به ظهور متافیزیک جدید خودبنیادی میانجامد که اوج آن در تکنیک مدرن قرار دارد  نظریه ابرمرد و نقد آن از منظر آموزه های دینی و مبانی عقلی - بخش اول مبانی فکری نظریه ابرمرد
نظریه ابرمرد و نقد آن از منظر آموزه های دینی و مبانی عقلی - بخش اولمبانی فکری نظریه ابرمرد نیچه در اعتراض به رویکردهای پیشین نسبت به انسان درصدد برآمد تا ضمن بازتعریف جایگاه انسان در جهان به بحرانهایی که مدرنیته پیش روی جامعه انسانی نهاده بود پاسخی درخور دهد چکیده تلاشادامه پرداخت یارانه ها به ضرر طبقه آسیب پذیر جامعه است/ طرح هدفمندی درتحقق بخش مهمی از اهداف اولیهاش ناکام ما
تراز شاه ویسی اظهار داشت باید پذیرفت طرح هدفمندی ضمن توفیقات فراوان و سازنده درتحقق بخش مهمی از اهداف اولیهاش ناکام ماند چرا که یکی از اهداف اصلی هدفمندی واقعی شدن قیمت حاملهای انرژی و نان بود و قرار بود در یک مقطع زمانی مشخص این شکاف از بین برود به گزارش تراز ساسان شاه&هشدار امام جمعه تبریز نسبت به بخشنامه وزارت ارشاد: با مردم سخن خواهیم گفت/ کملطفیها به فرامین اقتصادی مقام م
هشدار امام جمعه تبریز نسبت به بخشنامه وزارت ارشاد با مردم سخن خواهیم گفت کملطفیها به فرامین اقتصادی مقام معظم رهبری مشکلات اقتصادی از سیاستهای غلط دولت است امام جمعه تبریز با انتقاد از سیاستهای وزارت ارشاد گفت متأسفانه شاهد برگزاری کنسرتهای زننده هستیم و اگر بخشنامه وزارتبخش مهم دعاهای امام سجاد درباره انسان بینی و انسان شناسی است
درس اخلاق بخش مهم دعاهای امام سجاد درباره انسان بینی و انسان شناسی است شناسهٔ خبر 3824065 - دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱ ۵۹ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی jwplayer display inline-block; آیت الله جوادی آملی گفت وجود مبارک امام سجاد ضمن اینکه ما را به دعا آشنا میکنهزینه یک میلیارد تومانی برای خروج 200هزار مترمکعب زباله از سراوان/اولین کار زیربنایی بخش زباله در گیلان/ غیبت
گیل نگاه مریم صابری ظهر امروز با حضور جمعی از مدیران شهری و استانی و همچنین مردم سراوان اولین سلول مهندسی بهداشتی دفن زباله در لندفیل سراوان افتتاح شد گزارش تصویری مراسم و گزارشی از اعتراض اهالی سراوان در مراسم عیسی مهدوی فرماندار محمدعلی ثابت قدم شهردار افشین پورعلی مدیرعامآغاز اولین آزمایش ابزار ویرایش ژن روی انسان
آغاز اولین آزمایش ابزار ویرایش ژن روی انسان دانشمندان چینی اولین افراد در جهان هستند که سلولهایی را به بدن انسان تزریق کردند که با استفاده از ابزار ویرایش ژن CRISPR Cas۹ ویرایش شده بود به گزارش ایلنا به نقل از همشهری آنلاین براساس گزارش ساینس الرت سلولهای ویرایشاسامی آثار بخش «جایزه شهید آوینی» جشنواره «سینماحقیقت» اعلام شد
اسامی آثار بخش جایزه شهید آوینی جشنواره سینماحقیقت اعلام شد شناسهٔ خبر 3823260 - یکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۴ ۲۹ هنر > سینمای ایران jwplayer display inline-block; ۲۲ فیلم مستند به بخش جایزه شهید آوینی دهمین دوره جشنواره بینالمللی سینماحقیقت راه پیدا کردند به گزارشولایت خداوند نورانیت را به انسان می بخشد - خبرگزاری بسیج
در راستای ارتقای سطح علمی بسیجیان در زمینه شناخت جایگاه مهم و ویژه ولایت نشست هیئت عاشقان ولایت به همت حوزه فاطمه الزهرا س سپاه خوی در حسینیه میرزاابراهیم این شهرستان برگزار شد متن خبر نداردیکشنبه ۳۰آبان۱۳۹۵حقیقت هنر و نسبت و مناسبات آن با دین
یادداشت اختصاصی آیت الله رشاد حقیقت هنر و نسبت و مناسبات آن با دین شناسهٔ خبر 3816782 - سهشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱ ۲۳ دین و اندیشه > اندیشمندان jwplayer display inline-block; هنر حقیقی از فن و مهارت آغاز نمیشود به تکنیک و صناعت ختم میشود به تعبیر دیگر هنر حقیقی با ره-
گوناگون
پربازدیدترینها