تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827883594




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

منو رها كن از اين فكر تنهايي


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: منو رها كن از اين فكر تنهايي جامعه- سعيد بي‌نياز: دانشجوهاي ورودي جديد چه کار کنند که منطبق شدن با شرايط خوابگاه و دانشگاه فشار رواني زيادي به آنها وارد نکند؟ بوي چمن اول پاييز، صف‌هاي شلوغ انتخاب واحد، نگاه حسرت‌بار ترم پاييني‌ها، نگاه تمسخر بار ترم بالايي‌ها، خستگي از گرفتن کارت تغذيه و خوابگاه و گواهي سلامت و هزار کوفت و زهر مار ديگر در يک روز، حال‌گيري شديد از ديدن اولين همکلاسي، حال‌گيري شديدتر از ديدن اولين هم‌اتاقي، صداهاي درهم و برهم کردي، ترکي، شمالي، حتي عربي و گاهي فارسي، نگاه نگران خانواده‌هاي غيربومي، کارمندهاي مهربان فوق برنامه، کارمند‌هاي نه‌چندان مهربان آموزش، فرم تعهد محضري براي خوابگاه، بلاتکليفي در ماندن توي کلاس‌هاي تق و لق يا رفتن به خانه بعد از آن همه خداحافظي با تشريفات و... نگوييد که دوران دانشجويي را گذرانده‌ايد و با اين عبارت‌ها ياد اولين روزهاي دانشگاه‌تان نيفتاده‌ايد. از سر شما که گذشته است، آن چند صد هزار نفري که امسال وارد دانشگاه مي‌شوند چطور راحت‌تر مي‌توانند اين استرس‌ها را تحمل کنند؟ شايد حالا ديگر دانشجو بودن و دانشجو شدن خيلي معمولي‌تر از همين 6 - 5 سال پيش باشد. حالا ديگر آن‌قدر مرکز دولتي و غيردولتي آموزش عالي با رشته‌هاي خلق‌الساعه مثل قارچ توي شهر‌هاي بزرگ ايران روييده‌اند که دانشجو شدن لطف چنداني ندارد - البته با عرض پوزش از دانشجويان جديدالورود گرامي! - اما ورود به همين دانشگاه کوفتي هنوز هم استرس‌هاي زيادي به بنده خداهاي ورودي جديد وارد مي‌کند. اگر مي‌پرسيد چرا، يا دانشجو نبوده‌ايد يا هنوز به دنياي ذهني اين غنچه‌هاي نوشکفته سر نکشيده‌ايد. پس اگر پايه سر کشيدن‌ايد بسم‌الله! اختلال انطباقي در کمين ورودي جديد‌ها به نظرتان آمار کدام مشکل روان‌شناختي توي دانشجوهاي سال اول از همه بيشتر است؟ شرط مي‌بندم بيشترتان با کشيدن يک آه از سويداي جانتان مي‌گوييد: «خب، افسردگي!». بعضي‌هايتان هم با دو دو تا چهار تا مي‌گوييد اضطراب. شايد بعضي‌هايتان هم که شيطنت‌هاي بچه‌هاي سال اولي را در خوابگاه ديده باشيد، بگوييد «اختلال‌شخصيت ضداجتماعي». يا بعضي با قيافه متفکرانه همراه با بيرون دادن دود آخرين پك سيگارتان بگوييد «اعتياد جانم، اعتياد». بايد گفت که همه اينها هست اما چيزي بيشتر از اينها نيست. بيشتر از همه يک اختلال نه‌چندان بدجور روان‌شناختي است به نام «اختلال انطباقي» يا «اختلال سازگاري». در واقع اين شرايط کمي‌ تا قسمتي وحشتناک خوابگاه و دانشگاه و سلف سرويس و سرويس خوابگاه به دانشگاه، آن‌قدر استرس‌زاست که بروبچ ترم پاييني را مبتلا به اين اختلال مي‌کند؛ اختلالي که معجوني از اضطراب و افسردگي و ديگر چيزهاست اما نشانه اصلي‌اش اين است که آقا پسر يا دختر خانم دانشجو تا پايش مي‌رسد به خانه مامان جان، حالش خوب خوب مي‌شود، چون موقتا از منابع فشار دور شده و همه چيز فعلا خوب است. بحران هويت و چيز‌هاي ديگراز طرف ديگر، اين سن ورود به دانشگاه هم لامسب سن خاصي است. غربي‌هاي گور به گور شده تحقيق کرده‌اند و ديده‌اند که معمولا جوان‌ها از 18 تا 22 سالگي ديگر کلک بحران «زکجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟» يا به قول آنها بحران هويتشان را حل مي‌کنند. آنها توي اين 4 سال‌ مجبور بودند در مورد جهت‌گيري مذهبي‌شان، جهان‌بيني کلي‌شان، جهت‌گيري‌شان به جنس مخالف، بايد و نبايد‌هايشان و شغل آينده‌شان تکليف خودشان را روشن کنند. همين تکليف روشن کردن که ما توي 3 سوت در موردش دو خط مي‌نويسيم، در دنياي ذهني اين جوانان نو گل يک عالمه استرس و بالا و پايين رفتن و افسردگي حاد و مزمن ايجاد مي‌کند. پس جوانان بنده خداي دانشجو، به قول ادبا، «از 6 جهت» ميان اين فشار‌ها گير کرده‌اند و بايد يک جوري از آن بيرون بيايند. دانشگاه چه جور جايي است؟ نه، واقعا دانشگاه براي يک ورودي جديد چه‌جور جايي است؟ بياييد با هم ببينيم چطور اسطوره‌هايي که توي ذهن يک پشت‌کنکوري از دانشگاه ساخته‌اند، همان روزهاي اول فرومي‌ريزد: 1 ـ عذاب تنهايي اين اولين احساس يک دانشجوي غيربومي ا‌ست؛ وقتي که شب اول را دور از خانه و در خوابگاه دانشگاه يا خانه دانشجويي مي‌گذراند. شعار ندهيد که فقط دختر‌ها اهل اين رمانتيک‌بازي‌ها هستند، نه اين‌طور نيست. اين حس را با يک شب بيرون ماندن پسرانتان در جوار دوستان همشهري اشتباه نگيريد. شرايط يک‌جور ديگري است. هر قدر هم بخواهيد به اين شرايط به عنوان يک تجربه جديد نگاه کنيد، ته دلتان لک مي‌زند براي اينکه به طور معجزه‌آسايي يا شما يک ساعته برسيد به دوستان و خانواده يا آنها بيايند پيشتان. خلاصه اينکه فعلا تا دوستي پيدا کنيد «بايد بچشيد عذاب تنهايي را...». 2 - در باب آزادي و مسئوليت نه، اصلا فلسفه بافي و اين حرف‌ها نيست، خيلي ساده است. شما، هم آزادي‌هايتان بيشتر مي‌شود و هم مسئوليت‌هايتان. تا قبل از آن پدر و مادر گرامي ‌يک قيد و بند‌هايي داشتند و در مقابل‌اش يک حمايت‌هايي. حالا شما از خير و شر هر دو رها شده‌ايد و خودتان‌ايد و خودتان. 3 ـ يک موجود به نام استاد و يک شيء به نام کتاب دانشگاهي اگر همه اين مصوبه وزارت علوم را شنيده باشند و البته رعايت‌اش کنند، ديگر دوره‌اي که استاد‌ها به خاطر دادن جزوه، يک امتيازي هم مي‌گرفتند گذشته و همه مجبورند کتاب را به عنوان منبع درسي معرفي کنند. با توجه به اينكه اينجا ايران است و هر کسي مي‌خواهد همان دم حجله گربه را بکشد و بالاخره همه استاد‌هاي ما هم که واحد روان‌شناسي تربيتي پاس نکرده‌اند و اگر هم پاس کرده‌اند، مجبور نيستند عمل کنند (نفس خودم هم از طولاني بودن جمله گرفت)، بعيد نيست که استاد‌ها بخواهند کتاب‌هاي کت و کلفتي را همان ترم اول بگذارند به عنوان منبع. دانشجوي جديدالورود هم که خوش‌باور و بي‌تجربه است، هي استرس پشت استرس تجربه مي‌کند. 4 ـ دانشجو يک موجود اجتماعي است اگر تا همين 3 ماه قبل سرت توي لاک خودت بود و از خانه با سوزاندن بنزين تازه سهميه‌بندي شده سرويس، مي‌رفتي پيش‌دانشگاهي و بعدش هم همچنان درون‌گرا بازمي‌گشتي به خانه، اينجا ديگر اين خبر‌ها نيست. اگر غير بومي ‌هستي که در بهترين شرايط بايد با يک همخانه يا يک هم اتاقي بسازي، اگر هم شانست خيلي خوب بوده (يا خيلي بد!) و دانشگاه شهر خودت قبول شده‌اي، ديگر نمي‌تواني کنفرانس‌هاي اجباري را دو دره کني و بالاخره با يکي از استاد‌ها بايد کنفرانس بدهي. براي همين هم آنهايي که همچين خوش ندارند زياد با جماعت بپرند، خيلي از اين شرايط فشارزا خوش‌شان نمي‌آيد و استرس از سر و رويشان مي‌بارد. به هر حال اينجا ديگر اگر درون‌گرا باشي، ضرر کرده‌اي و بهتر است بزني توي فاز «يادگيري مهارت‌هاي ارتباط با ديگران». 6 قدم براي گذر از روزهاي بهانه و تشويش 1 - صبور باش! آن‌قدر توي اين توصيه‌هاي آخر مطلبمان از صبوري گفتيم که خدا بايد يک صبر مضاعفي به شما بدهد براي اين تکراري بودن ما. ولي باز هم بهترين توصيه براي بحران‌هايي که فقط مال يک دوره زماني خاص است، همين شکيبايي است. خيلي از مشکلات روزهاي اول دانشگاه را زمان و تجربه به خودي خود حل مي‌کند. اما اگر شما بزنيد توي فاز دپ، فقط اين تجربه‌ها را کندتر مي‌کنيد. اضطراب داشته باشيد اما معقول؛ جوري مضطرب نباشيد که خود اين اضطراب باعث شود نتوانيد مثل همه تجربه‌هاي روزهاي اول را از سر بگذرانيد و بيفتيد توي دور باطل استرس، اضطراب، استرس، اضطراب، استرس و همين‌جور ادامه دهيد تا فارغ‌التحصيلي يا زبانم لال انصراف. 2 ـ اجتماعي‌تر شو اين حرف‌ها را که من شخصيتم اين‌جور است، که کاملا درون‌گرا هستم و آبم با جماعت توي يک جوب نمي‌رود، بگذار کنار. اولا تحقيقات نشان داده تعداد خيلي کمي ‌از مردم کاملا برون‌گرا يا کاملا درون‌گرا هستند و براي گروه اکثريتي هم که مابين اين طيف‌اند، کم و زياد کردن فعاليت‌هاي اجتماعي چندان کاري ندارد. پس اي گروه اکثريت! به دانشگاه به عنوان يک محمل که در آن به خوبي مي‌توانيد اجتماعي شويد و در برقراري ارتباط با آدم‌هاي آينده زندگي‌تان ماهر شويد، نگاه کنيد. شايد بعد از دانشگاه کمتر جايي را پيدا کنيد که مفتي‌مفتي براي شما پول خرج کنند تا شما بتوانيد توي فعاليت‌هاي گروهي شرکت کنيد. 3 ـ «اصل تقدم» را فراموش نکن روان‌شناساني که موهايشان را توي تحقيقات مربوط به حافظه سفيد کرده‌اند، دريافته‌اند که ذهن ما اغلب اوقات اولين و آخرين داده‌هايي را که دريافت کرده است، بهتر به خاطرش مي‌سپارد تا داده‌هايي که آن وسط ارائه شده‌اند. به زبان آدميزاد، اين مي‌شود که ترم اول را جدي بگير؛ مخصوصا سعي کن نظر استاد‌هايي را که مي‌داني تا ترم آخر دست از سرت برنمي‌دارند و باهاشان درس داري، از همين اول جلب کني. حتي اگر ترم 3 و 4 خراب کني، آنها به عنوان يک دانشجوي خوب که برايش مشکل پيش آمده به تو نگاه مي‌کنند. اما اگر ترم اول خراب کني حتي اگر ترم 3 و 4 بهتر شوي، احتمالا فکر مي‌کنند دانشجويي هستي که در طول اين چند ترم، راه‌هاي بهتر تقلب کردن را آموخته‌اي! 4 ـ به مرکز مشاوره دانشگاه برو توهين کردم؟ مي‌گويي «مگر من ديوانه‌ام که بروم پيش مشاور؟». نه، باور کنيد اين نرخ‌هاي رايگان يا حداکثر هزار توماني جلسه‌هاي مشاوره مراکز مشاوره دانشگاه‌ها، هر بني‌بشري را وسوسه مي‌کند که برود براي خودشناسي هم که شده سلامي‌ عرض کند. از اينها که گذشته، يکي از بهترين جاها – حتي براي حل مشکلات مالي‌تان - همين مرکز مشاوره دانشگاه است. به هر حال يک عده آدم متخصص نشسته‌اند آنجا که علاوه بر دانايي‌شان، يکي از زيرمجموعه‌هاي دانشگاه هم هستند. اگر هم حال نوبت گرفتن نداري، لااقل نشريه‌هاي «پيام مشاور» را - که آن‌قدر تيراژش زياد است که اگر بخواهي مفتي‌مفتي چند شماره‌اش را به‌ات مي‌دهند – بخوان. 5 ـ با هم‌اتاقي‌ها و همخانه‌اي‌ها توافق‌کن بر سر چي؟ بر سر خيلي چيزها. البته خيلي چيزهايي که هم‌اتاقي‌هاي آن سوي آب در موردش توافق مي‌کنند، اينجا کمي‌ خنده‌دار است؛ مثلا تعداد ميهمان‌ها در ماه! اما اينجا مي‌شود روز اول نشست و در مورد خصوصيت اخلاقي خودت و ديگران، نحوه نظافت اتاق، چيزهايي که دوست داري و نداري و هزار تا چيز ديگر با هم‌اتاقي‌ها توافق کرد. درست است که در بيشتر موارد اين چيز‌ها مخصوصا در ترم‌هاي اول رعايت نمي‌شود اما به هر حال گفتن آن، هم صميميت مي‌آورد، هم گزک را از دست ديگران مي‌گيرد. 6 ـ از گوش دومت استفاده کن براي چي؟ خب، براي بيرون کردن چيزهاي متناقضي که از ترم بالايي‌ها با گوش اول شنيده‌اي. تشخيص حرف‌هاي درست و حسابي‌اي که ترم بالايي‌ها براي منتقل کردن تجربه‌شان مي‌گويند يا حرف‌هايي که از سر غرور و حتي ناداني مي‌زنند، چندان هم راحت نيست. اما به هر حال مخصوصا در مورد خوبي يا بدي رشته‌تان - که احتمالا آينده شغلي‌تان در گروي آن است - حرف‌هاي ترم بالايي‌ها را چندان جدي نگيريد. شايد يک فارغ‌التحصيل رشته شما بهتر بتواند در موردش قضاوت کند؛ ضمن اينکه علاقه‌تان را هم دست‌کم نگيريد؛ حتي اگر رشته‌تان جوري باشد که چندان بازار شغلي خوبي هم در انتظارش نباشد. هميشه يادتان باشد «علاقه بالاخره کار خودش را مي‌کند». حالا حرف‌هاي اين مطلب را از گوش دومتان بيرون مي‌کنيد يا نه؟




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن