واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: قدر لحظهها را در سال پيش رو بدانيم فرد- محمدرضا زماني درمزاري: زمان، حقيقت زندگي و واقعيت اجتماعي است. پديدهاي است كه جوهره تاريخ و چارچوب اعمال و فعاليتهاي انسانها را تشكيل ميدهد. از قبل چگونگي برخورد با زمان است كه فرصتها خلق ميشوند. اين فرصتها است كه سبب پيشرفت و در صورت عدم استفاده به هنگام از آنها موجب پسرفت آدمي ميگردند. به قول دكتر ماردن: «اگر در پيشرفت راز عجيبي هست بايد گفت آن راز در فرصتهاي روزانه و استفاده از آنها نهفته است». بدين ترتيب، روزگار طبق گلهاي فرصت را در دسترس ما قرار ميدهد تا از آن استفاده كنيم و آنگاه در صورت بهرهمندي يا عدم استفاده از آنها، آهسته و بيصدا، اين فرصتها را از ما پس ميگيرد و آن را در چاه بيپايان زمان ميافكند. از اينرو،«كارهايي كه شما در دنيا انجام ميدهيد اهميتي ندارد، آنچه مهم است، اين است كه تا چه اندازه ميتوانيد مردم را متقاعد كنيد، كارهايي را كه انجام دادهايد، گرانبهاست». در عين حال، كسي كه تصور ميكند تقدير، آيندهاش را تعيين كرده در حقيقت به ضعف اراده خود در تلاش براي كسب موفقيت اعتراف نمودهاست. زمان به عنوان يك واقعيت زندگي و اجتماعي، ابزار دست انسانها در خلق فرصتهاي موثر ومناسب است. با وجود اين، نوع و اهميت زمان بسته به نحوه نگرش و ارزشي است كه براي آن قائل ميشويم. آنچه كه بديهي است در كليه فرهنگها و ادبيات ملل بر اهميت و قداست زمان و لزوم بهرهمندي مفيد از آن تاكيد شده است. بدين ترتيب، در فرهنگ فارس «وقت، طلاست»، در ادبيات عرب، «وقت چون شمشير است كه اگر قطعش نكردي قطعه قطعهات ميكند» و در فرهنگ اروپايي نيز به قول يكي از دانشمندان چنين است كه: «ما زارعي هستيم كه هر روز كه ميگذرد بيشتر از روز گذشته كشتزارهاي مرگ خود را شخم زدهايم»! بنابراين، اهميت و نقش زمان در موفقيت يا عدم موفقيت انسانها امري محتوم و حتمي است. به همين جهت ما در نوشتار حاضر برآنيم كه به اين مقوله (زمان) در مناسبات اجتماعي پرداخته و به اجمال، به بررسي آن در اين ارتباط بپردازيم. موضوعي كه كمتر بدان توجه شده و با وجود جهتگيريها و عملكردهاي روزانه انسانها اتصاف آنها به يكي يا تركيبي از گونههاي رفتاري كه در ادامه، در پي خواهد آمد به اين مقوله مهم توجه بايستهاي نميشود. از اينرو، در مقاله كنوني، بحث زمان در مناسبات اجتماعي را به لحاظ نظري به زير ذرهبين قرار داده، بلكه بتوان بهتر اين واقعيت اساسي و نقش آن را در مناسبات مزبور پي برد. لازم است در ابتدا به چند پرسش در اين ارتباط پاسخ داد: 1 – زمان چيست و داراي چه ويژگيهايي است؟ 2 – نوع نگاهها به زمان چگونه است و ويژگيهاي هر يك كدام است؟ 3 – چگونه ميتوان زمان آگاه بود؟ 4 – و سرانجام، زمانبندي چيست و تحت چه بستري تحقق مييابد؟ زمان، به عنوان ميزان و مدار حركت و تحول و مبناي انجام كارهاي فردي و اجتماعي تعريف ميشود. براين اساس، جام عمر را به ما دادهاند تا آن را مطابق ميل خود پر كنيم، اختيار در دست ماست: ما ميتوانيم جام مزبور را از زهر هلاهل لبريز كرده و يا آن را سرشار از گواراترين شربتهاي اخلاقي خويش سازيم. اين امر بسته به ارتباط و اهميتي است كه ما نسبت به زمان برقرار كرده و براي آن قائليم. از اينرو، زمان به منزله آينه كردار آدميان بوده ميزان و مدار حركت و چگونگي تحول آنها را مشخص ميسازد بنابراين، زمان مشخصكننده خط سير گفتمان نظري و كاركردي افراد بوده و محك و مبناي كميت و كيفيت رشد و سكون آنها و در عين حال، به عنوان معيار تعيين و تنظيم عملكردهاي آنان ميباشد. به باور ما، نوع نگاهها رايج به زمان بر 5 شكل مرسوم و متعارف است: 1 - زمانگريزي: زمانگريزي چهره دوسويه از نوع نگرش آدمي بدان است. بدان معني كه در بسياري اوقات، فرد بدون تمايل و خواست خود ساعاتي از حيات جاري خويش را از دست ميدهد. به قول بالزاك «بعضي ساعات را از ما ميگيرند، بعضي را ميدزدند و بعضي خود به خود از ما ميگريزند». در حالت دوم آن، شخص در اثر تعمد و يا به علت بياحتياطي و بيمبالاتي، جهتگيريهاي خود را برمبناي زمانگريزي و فرار از آن قرار ميدهد. چنين فردي، به اصطلاح زمانگريز است وداراي ويژگيهاي مربوط به خود كه از جمله آنها ميتوان از «عدم واقعبيني نسبت به وضعيت موجود؛ فقدان برنامه در برخورد مناسب و بهنجار با روندهاي اجتماعي و بيهويتي(عدم اتصاف) نسبت به زمان (گذشته، حال و آينده) به عنوان مهمترين ويژگيهاي مزبور» نام برد. 2 – زمانپرستي: زمانپرستي به مفهوم نگاه به زمان و اطاعت نامعقول و عادتوار از فرايندهاي اجتماعي ميباشد. چيزي كه در زبانها و بيان هاي مختلف به پرهيز از آن توصيه و تاكيد شده است. بدين ترتيب، پيام موثر براي شخص زمانهپرست و خطرات احتمالي در اين رويه در عبارت مزبور به خوبي قابل درك است. چنين فردي به اتكاء زمان حال و وضع موجود انديشيده و برنامهها و كاركردهاي خود را بر مبناي زمان كنوني طرح تعريف ميكند. «برداشت حذفي و تقليلي» با هدف حفظ و تثبيت روزافزون خود، به قيمت هزينه كردن و حذف تدريجي يا آني ديگران از زمره ويژگيهاي چنين گفتماني است. بنابراين، محور اساسي جهتگيريها و عملكردهاي چنين فردي در برقراري موازنه وجودي نسبت به امكانات و فرصتها و موانع و محدوديتهاي در سر راه نيل به اهداف شخصي خود در عرصه مناسبات اجتماعي است. 3 – زمان ستيزي: سومين نوع نگاه به مقوله زمان داراي نگرشي بدبينانه و منفي نسبت بدان است. بدين معنا كه به جاي فهم و شناخت به هنگام زمان و بهرهمندي روزآمد و كارآمد از آن، در مقام مبارزه و تقابل با زمان و روندهاي موجود و جاري آن برميآيد. بديهي است چنين فردي نسبت به وضع موجود فاقد بينش واقعبينانهاي بوده و انديشه و كردار خويش را بر مبناي عدم باور زمان و تقابل با فرآيندهاي زماني تعريف و تنظيم ميكند. 4 – زمان آگاهي: به عنوان چهارمين نوع نگاه به مقوله زمان به مفهوم باور به شناخت و اهميت آن و لزوم توجه عيني و عملي به اين پديده در مقام نظر است. به ديگر سخن، زمان آگاهي يك ديدگاه ونگرش به هنگام نسبت به زما ن نقش و جايگاه آن ميباشد. بنابراين، زمان آگاهي به معناي باور مزبور به عنوان يك ديدگاه و چارچوب نظري اهميتي بسزا دارد، چه اين ديدگاه مبتني بر گفتماني است كه خود ويژگيهاي خاص خويش را به همراه دارد. «تعريف روزآمد از پديدهها و روندهاي جاري (واقع بيني و شناخت عينيات)، قداست بخشيدن به زمان، صورتبرداري مناسب از گذشته، دورانديشي و آيندهنگري (روشمندي نسبت به زمان) گزينش عقلايي از پديدهها و روندي موجود (موقعيت و ضرورتشناسي)، زيباشناسي طبيعتگرايي» به عنوان بخشي از ويژگيهاي ياد شده ميباشد. 5 – زمانمندي: به عنوان آخرين گرايش و نوع بينش ياد شده، به مفهوم تحقق عيني و تبلور عملي گفتمان مزبور (زمان آگاهي) در مقام عمل است. زمانمندي برخلاف زمان آگاهي يك كاركرد است. فرد يا جامعه زمانمند لزوما به معناي فرد يا جامعه زمان آگاه نيز تلقي ميشوند، اما برعكس اين موضوع صادق نميباشد. چه، شخص يا اجتماع زمان آگاه الزاما به عنوان جامعه با فردي زمانمند نميباشند. بنابراين، زمانمندي، زمان آگاهي و به طريق اولي، ويژگيهاي آن را در مقام عمل با خود به همراه دارد. به عبارت ديگر، اين ويژگي به مفهوم تحقق تعريف و ويژگيهاي زمان آگاهي به عنوان يك كاركرد و داراي ويژگيهايي چون «مطلوبيت و كارايي (نهايت بهرهبرداري از امكانات و فرصتهاي موجود به همراه هدف داشتن، نفع داشتن و جهت داشتن كارها و فعاليتها)، الگويابي و نمونهسازي مبتنيبر فرهنگ اصلاحنگري و اصلاحپذيري و در نهايت، نظمپذيري در عرصههاي فردي و اجتماعي و برداشت همدلانه و جذبي» ميباشد. بدين ترتيب، شخص زمانمند منتظر فرصت نبوده، بلكه آفريننده و جهتدهنده به آن است و نهتنها زمانهپرست، زمانهستيز و زمانهگريز نيست، بلكه قائل به تفكر صحيح زمانآگاهي است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 406]