واضح آرشیو وب فارسی:الف: پیرامون چاپ کتاب جدید استاد سایه و قیمت پشت جلد مناقشهبرانگیز آن
محمدمهدی بیگلری؛25 آبان 1395
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۲۶
با همه احترام و ارادت قلبی که به استاد هوشنگ ابتهاج، شاعر بزرگ معاصر دارم، بعد از خواندن مصاحبه ایشان با ایسنا در مورد انتشار کتاب بانگ نی توسط نشر کارنامه (که البته نمیدانم خبرنگار دقیقا چه سوالی را چگونه پرسیده) متعجب شدم که ایشان ناشر را موظف و مکلف کردهاند که رعایت حال مخاطب را بکند که او بتواند کتاب را به راحتی خریداری کند؛ و تاسف خوردهاند که کار نشر هنوز کاسبی است و یک کار فرهنگی نیست. اگر من افتخار انجام این مصاحبه را داشتم از ایشان میپرسیدم آیا می توان از خود شما انتظار داشت برای اینکه همه شعردوستان و طرفداران پروپاقرصتان به گنجینه اشعار ارزشمندتان به راحتی دست پیدا کنند، نسخه الکترونیک آثارتان را به رایگان منتشر کنید؟ بطوریکه هم خودتان و هم مخاطبان را از چنگال کاسبان برهانید؟ در این صورت هم بیشتر رعایت حال مردم میشود و هم آثار شما به مراتب بیشتر خوانده میشود. اگر بنا به کار فرهنگی باشد از اصحاب فرهنگ بیشتر توقع میرود که پیشقدم باشند نه ناشران کاسب! سوال دوم بنده از ایشان حتما این بود که چرا این همه سال که نشر کارنامه آثار شما را به چاپ رسانده و اتفاقا شیوه کاسبیاش هم بر همین منوال بوده، اعتراضی نکردید و برای صیانت از حقوق مخاطبان همکاری خود را با ایشان قطع نکردید؟ و اما بحثی که این چند روز بر سر قیمتگذاری کتاب داغ شده است و معترضان، بر معیار تعداد صفحات کتاب برای گران بودن قیمت تاکید میکنند، از چند وجه قابل بررسی است. اول اینکه تعداد صفحات، سنجه دقیق و صحیحی برای ارزیابی قیمت یک کتاب نیست؛ این روش و فرمولِ سنتی نشر کشور بوده که متاسفانه ناشی از خطای محاسباتی ناشران در بحث قیمتگذاری است و بخش عمدهای از مشکلات امروز نشر ایران هم ریشه در همین غیرعلمی بودن فرایند تولید و محاسبه هزینه تمام شده دارد. نکته دیگر خلط مبحث معترضان است؛ بعضی به کیفیت مطلوب کتابآرایی و کتابسازی به عنوان عامل قیمت بالای آن اعتراض دارند و معتقدند که مثلا کتاب باید بر روی کاغذ ارزانتر یا با صحافی ضعیفتر یا ... منتشر شود تا هزینه زیادی به مخاطب تحمیل نشود. گروهی هم نظرشان بر این است که ناشر، کتاب را گران قیمتگذاری کرده است و تعداد صفحه کتاب با قیمت آن تناسب ندارد و در اصل قصد سوءاستفاده از اعتبار و محبوبیت صاحب اثر را دارد. در مورد اول بحث بر سر این است ناشر در قبال جامعه مسئول است و نباید به اصطلاح کتاب را لوکس چاپ کند که مخاطبان نتوانند بخرند. ولی معتقد نیستند که ناشر گرانفروشی کرده است. در مورد دوم اما بحث بر سر ضرب و تقسیم بهای پشت جلد و تعداد صفحه و محکوم کردن ناشر به گرانفروشی است. این دو بحث نباید خلط شود چرا که هم در تحلیلها دچار خطا میشویم و هم معناهای متفاوتی القاء میکنیم که در نهایت به ضرر صنعتِ نداشته نشرمان است... درخصوص بحث کیفیت، اول به نظرم بعضی صرفا کیفیت را در جنس کاغذ و تکنیک چاپ و مرغوبیت چسب صحافی میدانند؛ در حالی که هزینههای نسخهپردازی و کتابآراییِ دقیق و مطلوب برای ارائه اثری خوشایند و صحیح و قابل استفاده، آنطور که هم شایسته محتوای ارزشمند اثر باشد و هم در شأن حقوق و شعور مخاطب، کم از فرایند چاپ و صحافی ندارد. این که چه گروه محتوایی، فنی و هنری در چه مدتزمانی و با چه میزان دقتی کار را آماده چاپ کنند تاثیر قابل ملاحظهای در هزینه تمامشده خواهد داشت. بنابراین با یک حساب و کتاب ساده و کمی هم چاشنی انصاف اگر مولف و صاحب اثرِ محبوب و مشهور و کاربلد، از ناشر و مخاطبش حقالتالیف و عایدی بیشتری طلب میکند به همان نسبت، ناشر هم و عوامل ناشر هم برای کار خوب و ویژه و زحمت فوقالعادهای که خرج کار میکنند توقع میکنند. گرچه همه کسانی که در این صنف تجربه فعالیت دارند خوب میدانند که از این سبک و شیوه، آن عایدی که باید، حاصل نمیشود و اتفاقا اگر کاری پر غلط و بیکیفیت و ناآراسته عرضه کنی و در اصل کمتر هزینه کنی از قضا سود بیشتری هم به جیب خواهی زد؛ و این دقیقا مصداق کاسبی به معنای بد آن است. و الا کاسب که حبیب خداست. از اخبار منتشره برمیآید که ناشر بیش از 10 سال برای تولید این کار سرمایهگذاری کرده است. آیا این موضوع هم در ارزیابی قیمت کتاب لحاظ میشود؟ آیا مخاطب حاضر است که مثلا استاد ابتهاج، مجموعه شعری دمِدستی را برای چاپ به ناشر بسپرد و یا کیفیت را در خلق اثر ادبی لحاظ نکند؟ مگر علاقمندی مخاطب به اشعار ه.ا.سایه دلیلی به جز کیفیت و فخامت آن دارد؟ پس چرا تا این حد سطح توقعمان را از کالایی که برایش هزینه میکنیم پایین میآوریم و نتیجهاش میشود کتابهای پرغلط و بدچاپ و نازیبا و ...؟ از سویی سیاهمشق و تاسیان و ... که حاصل همکاری هوشنگ ابتهاج و نشر کارنامه بوده در قطع جیبی و با قیمت ارزانتر هم منتشر شده است. احتمالا و بر اساس سابقه باید منتظر نسخه ارزانتر بانگ نی نیز باشم. در خصوص موضوعی که گروه دوم مطرح میکنند ضمن اینکه ابتدا باید صورت هزینههای ناشر را مورد بررسی قرار داد که ما چون بی اطلاعیم نمیتوانیم اظهارنظر دقیقی داشته باشیم. اما تقریبا میتوان محاسبه کرد که هزینه تولید این اثر چقدر بوده است و با یک ضریب معقول، به عددی میرسیم نزدیک به همین بهای پشت جلد. حتی اگر هم با محاسبات دورادورِ ما اختلاف داشته باشد آنقدر زیاد نیست که این همه مناقشهبرانگیز شود. تعداد صفحه هم که تکلیفش روشن است؛ گاهی یک کتاب 300 صفحهای ارزانتر از یک کتاب 100 صفحهای در میآید؛ این موضوع هیچ ارتباطی هم لزوما به لوکس بودن یا نبودن ندارد. حقالتالیف درخواستی صاحب اثر، حجم فرایند پیشتولیدی که یک اثر نیاز دارد تا آماده چاپ شود و... از جمله عواملی هستند که در این معادله مؤثرند. و نکته آخر در باب توان خرید جامعه کتابخوان، گروهی معتقدند 45 هزار تومان برای کتابی با این حجم خیلی زیاد است. چند گزاره مطرح است؛ یک اینکه بخشی از جامعه علاقه و یا نیاز وافری دارند که اثر جدید استاد سایه را داشته باشند و نمیتوانند 45 هزار تومان هزینه کنند و لذا ناشر باید نسخه ارزانتری را در اختیار آنان قرار دهد. فرض کنیم اثر استاد سایه به جای اینکه 130 صفحه باشد، 300 صفحه بود. در نیاز و علاقه و تمایل مخاطب به خرید آن که تغییری ایجاد نمیکرد. و فرض کنیم که ناشر هم نسخه ارزان کتاب را منتشر میکرد. در آن صورت 45هزار تومان عدد معقول و مورد قبولی بود. آنگاه چه راه حلی برای توان خرید جامعه داشتیم؟! در آن صورت باید به استاد سایه اعتراض میکردیم که چرا نسخه کوتاهتر شعرت را به ناشر ندادی که ارزانتر شود و ما بتوانیم بخریم؟!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]