تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان خوش اخلاقى و از بدبختى انسان بد اخلاقى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817019218




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

برادرم بخاطر مشکلات اخلاقی ام می خواهد من را بکشد - خبرگزاری کاسپین


واضح آرشیو وب فارسی:کاسپین: به گزارش خبرگزاری بین المللی کاسپین ، دیگر جایی برای زندگی ندارم، احساس می کنم دوستی های خیابانی و وعده های دروغین ازدواج، آینده ام را در هاله ای از ابهام قرار داده است. دیگر نه روی بازگشت به خانه پدری ام را دارم و نه امیدی به ازدواج! فقط می خواهم مرا به یکی از مراکز نگهداری از افراد بی سرپرست معرفی کنید . این ها بخشی از اظهارات دختر ۳۱ساله ای است که برای حفظ جان خود، از خانه برادرش فرار کرده و به امید یافتن پناهگاهی امن، به مشهد آمده بود. این دختر که با وعده های دروغین ازدواج، وارد ماجرای دوستی های خیابانی شده بود، وقتی با مشکلات خانوادگی در آخرین سرپناه خود مواجه شد، به دایره مددکاری کلانتری شیرازی مشهد رفت و در حالی که چشمان غم آلودش را به گوشه اتاق دوخته بود، در تشریح زندگی و گذشته خود، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در یکی از شهرهای استان مازندران به دنیا آمدم. روزگار خوبی داشتیم و من فارغ از هرگونه مشکلات زندگی، به تحصیلاتم ادامه می دادم. پدر و مادرم همه نوع امکانات تحصیلی و رفاهی را برایم فراهم می کردند و من هم با جدیت درس می خواندم، این در حالی بود که آرام آرام اعتقادات مذهبی و معنویات را در زندگی ام فراموش کردم. دختر آزادی بودم که به نوع پوشش، آرایش و حتی ارتباط با افراد غریبه توجهی نداشتم. به طوری که بی توجهی به موضوعات اخلاقی و اعتقادی برایم امری طبیعی شده بود. زمانی که در رشته حقوق و در یکی از دانشگاه های معتبر پذیرفته شدم، احساس عجیبی داشتم، فکر می کردم باید همانند دختران غربی رفتار کنم تا دیگران مرا به عنوان یک عقب مانده فرهنگی نگاه نکنند !در واقع، بدبختی های من از همین طرز تفکر شروع شد. آن روزها به خاطر زیبایی چهره ام مورد توجه خیلی از پسران قرار می گرفتم تا این که با «نیما» آشنا شدم. او هم مانند من به سبک غربی ها لباس می پوشید و رفتارهای آن ها را تقلید می کرد. با وعده هایی که او برای ازدواج به من می داد، آن قدر مرا به خود نزدیک کرده بود که او را در دانشگاه و نزد دوستانم به عنوان نامزدم معرفی می کردم. به همین دلیل خیلی از خواستگاران مناسب را رد کردم. اما او پس از دو سال رابطه خیابانی با این بهانه که من با پسران دیگری نیز آشنا هستم، با دختر دیگری ازدواج کرد. آن روز من اشتباه بزرگ تری را مرتکب شدم و برای انتقام از نیما، با پسر دیگری رابطه برقرار کردم. او نیز ابتدا با وعده ازدواج با من دوست شد اما وقتی فهمید قبلا با نیما ارتباط داشته ام، خیلی راحت رهایم کرد. این گونه بود که برادرم در جریان دوستی های خیابانی من قرار گرفت و قصد کشتن مرا داشت که مجبور شدم از خانه پدرم فرار کنم. این در حالی بود که پس از مرگ پدرم، مادرم نیز دچار بیماری روانی شده بود و من نزد برادرم زندگی می کردم.این حادثه پنج ماه قبل رخ داد و من به امید یافتن سرپناهی امن، نزد خواهرم به مشهد آمدم. اگرچه خواهرم نیز به دلیل مشکلات حاد خانوادگی از شوهرش جدا شده بود اما دوباره به یکدیگر رجوع کرده بودند. با وجود این، شوهرخواهرم از حضور من بسیار ناراحت بود و مدام با خواهرم درگیر می شدتا این که خواهرم مجبور شد مرا از خانه اش بیرون کند و … . این دختر در حالی با چشمانی اشکبار به یکی از مراکز بهزیستی تحویل شد که…


دوشنبه ، ۲۴آبان۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کاسپین]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن