تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828807219




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مخالف قانون امنيت اجتماعي و رفراندوم انحلال مجلس بودم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مخالف قانون امنيت اجتماعي و رفراندوم انحلال مجلس بودم
زنده‌ياد حميد سيف‌زاده در نوجواني به جرگه حاميان نهضت وارد شد وبا وجود سن اندك...
نویسنده : محمدرضا كائيني 


در روزهاي گذشته، خبر درگذشت فعال سياسي نهضت ملي ايران و نيز پژوهشگر پركارآن، دوست ارجمندم، زنده‌ياد حميد سيف‌زاده موجب تأسف دوستان و آشنايان وي شد. او در نوجواني به جرگه حاميان نهضت وارد شد وبا وجود سن اندك، «جمعيت وطن‌پرستان قمي» را تشكيل داد. در ساليان بعد با الهام از انديشه‌هاي آيت‌الله سيد‌ابوالقاسم كاشاني و نيز رهبران حزب زحمتكشان ايران، در زمره مخالفان سياسي دكتر مصدق درآمد و در تبيين انديشه‌هاي اين طيف، تلاشي گسترده از خود نشان داد. او در عرصه پژوهش‌هاي تاريخي نيز فعال بود و آثاري چون «گواه تاريخ»، «بحران تاريخ»، «تقديم به تاريخ» و «دفاع از تاريخ» را منتشر نمود. گفت و شنودي كه پيش روي شماست، توسط مرحوم سيف‌زاده و درباره وقايع واپسين ماه‌هاي دولت دكتر محمدمصدق با دكتر كريم سنجابي انجام گرفته است. اميد مي‌برم انتشار اين سند تاريخي- كه توسط آن مرحوم در اختيار نگارنده قرار گرفته است- موجب شادي روح آن دوست ارجمند و نيز آگاهي مضاعفِ تاريخ‌پژوهان نهضت ملي ايران باشد.     آقاي دكتر مي‌توانم بپرسم با وجود اينكه دكتر مصدق گفته بود قانون امنيت اجتماعي به وسيله شما، دكتر شايگان و شايد هم مهندس رضوي تهيه شده است، چرا صريحاً و به‌طور آشكار با آن مخالفت نكرديد؟ من با آن مخالفت كردم، اما قنات‌آبادي از آن دفاع كرد! اين قسمتي از مذاكرات مجلس شوراي ملي است كه جنابعالي و قنات‌آبادي درباره اين قانون اظهار نظر كرده‌ايد، جلسه 55 يك‌شنبه 4 دي‌ماه سال 1331، صفحه 5، دوره هفدهم كه چنين بيان داشته‌ايد: «دكتر سنجابي ـ يكي قانون امنيت اجتماعي است. بعضي اشخاص ممكن است تصور كنند بنده از اين قانون اطلاعي داشتم، بايد عرض كنم، بنده مطلقاً و ابداً و اصلاً در تدوين اين قانون وارد نبودم و اطلاعي نداشتم. (كريمي ـ آقاي دكتر شايگان هم) آقاي دكتر شايگان هم نبوده‌اند، ولي بنده با اين قانون مخالفت نكرده‌ام، زيرا اين را در كادر دفاع ملي عرض كردم لازم مي‌دانم، چون مدتش موقت و براي مدت زمان محدودي بوده است كه به‌زودي گويا چند روز ديگري باقي نمانده است. (معتمد دماوندي ـ بايد تمديد شود. قانون بسيار خوبي است.) (شمس قنات‌آبادي ـ اما متأسفانه بايد بگويم كوچك‌ترين استفاده‌اي از آن نشده است. ماجراجوها هر كاري خواسته‌اند كرده‌اند و هيچ اقدامي هم نشده است.‌) دكتر سنجابي ـ سوء‌استفاده‌اي هم نشده است. (شمس قنات‌آبادي ـ كمال سوء‌استفاده از آن شده است. سراغ آنها كه اخلال مي‌كردند نرفتند.‌) دكتر سنجابي ـ مورد ديگر قانون مطبوعات است.» آقاي دكتر برقراري حكومت نظامي تقريباً در تمام دوران حكومت مصدق و تدوين قانون امنيت اجتماعي و اخذ اختيارات از مجلس و رفراندوم به نفع و مفيد به تحكيم حكومت، كشور و نهضت بود يا نه؟ حكومت نظامي تأثير نداشت. با قانون امنيت اجتماعي طرفداران نهضت را تبعيد كردند. مثل افراد حزب ايران در بندر گز و غيره. البته از دل قانون اختيارات، قوانين خوبي تنظيم شد. البته چون اين قوانين مجريان خوبي نداشت، فايده‌اي نبخشيد و با رفراندوم هم، همان‌طور كه در كتابم نوشته‌ام، مخالفتم را با آن، به مرحوم دكتر مصدق صريحاً گفتم و مخالف بودم. پس با قانون امنيت اجتماعي موافقين دولت و نهضت را سركوب مي‌كردند و قانون اختيارات هم با اينكه به نظر جنابعالي قوانين خوبي از آن تدوين شد، چون مجريان ناصالح بودند نتيجه مطلوب چنداني از آن عايد نشد. حكومت نظامي هم كه تأثير مثبتي نداشت. رفراندوم هم كه شما با آن مخالفت كرديد و مشروحاً دلايل خود را به ايشان ابراز داشتيد. سؤالم آن است كه با وجود دلايل متقن دال بر اكثريت داشتن دولت در مجلس و بودن راه آبستراکسیون، مسلماً شاه نه محق و نه قادر به عزل دكتر مصدق بود. آيا مي‌توان تصور كرد مرحوم دكتر متوجه جريانات امر و امكان عزل خود در نبودن مجلس نبود؟ خير، البته ما در آن جوّ نمي‌توانستيم در مورد سقوط او و دولت صريح و مستقيم اشاره كنيم، اما تلويحاً درباره تثبيت دولت در مجلس و خطرات انحلال مجلس و رفراندوم با ايشان مذاكره كرديم. شما چگونه مخالفت خود را با رفراندوم به دكتر مصدق ابراز كرديد؟ در كتابم نوشته‌ام، ايشان در مورد رفراندوم نظرم را خواستند. با اين بيان كه اين مجلس ما را خواهد زد و طريق رفراندوم را بازگو كردند. گفتم: اولاً شما در مجلس، اكثريت قاطع را داريد و هيچ نگراني در اين‌باره نداشته باشيد، اما راجع به رفراندوم، شما قائم به مجلس هستيد و اگر مجلس نباشد، شاه زودتر دستش براي زدن دولت شما باز مي‌شود، مخصوصاً اينكه سنت به اين جاري بوده است كه هميشه در هنگام فترت، عزل و نصب نخست‌وزيران با شخص پادشاه است كه البته طبيعي و منطقي است. تنها جوابي كه به من داد اين بود كه: شاه جرئت اين كار را ندارد! اگر فرض را بر اين بگيريم كه استيضاح مرحوم زهري در مجلس، همان‌طور كه مرحوم دكتر مصدق معتقد بود به رأي عدم اعتماد به دولت و سقوط او منجر مي‌شد، آيا تمكين به آن گذشته از اطاعت و تسليم در برابر قانون اساسي و سوق دادن جامعه به تمرين دموكراسي و تسليم در برابر قانون به نفع كشور، ملت و نهضت از آنچه كه شده است نبود؟ حداقل شما و ديگران بوديد تا مانع ديكتاتوري و سركوب نهضت و خفقان عمومي شويد؟ چرا، اگر رفراندوم نشده بود، ما مي‌توانستيم در آن فرض هم حداقل با يك عده 30 نفري، يعني يك اقليت قوي، با حكومت‌هاي بعدي مخالفت و در انتخابات بعدي هم فعاليت كنيم، اما با رفراندوم و كودتاي 28 مرداد، همگي خلع سلاح شديم و عده‌اي به زندان و تبعيد دچار شدند و بعضي هم مثل من، حسيبي و عده‌اي ديگر، ناچار به اختفا شديم. به نظر شما، دكتر طاهري، وكيل يزد يك رجل وابسته به اجنبي بود؟ بله، او اشتهار به وابستگي به سياست انگلستان داشت و اين اشتهار عمومي را هم تكذيب نمي‌كرد! حائري‌زاده با او مخالف بود و هر دو كانديدايي براي مسئوليت فرهنگ در يزد داشتند. من شخص مورد نظر حائري‌زاده را به آن سمت برگزيدم. دكتر طاهري به من گفت: «كار خوبي كردي كه تسليم حائري‌زاده شدي؟» گفتم: «نه!» پرسيد: «پس چرا اين شخص را مسئول فرهنگ يزد كردي؟» گفتم: «خودم را از دست ديوانه خلاص كردم و پناه به عاقل جستم!» گفت: «دهانم را بستي!» ائتلاف با حزب توده كه آن هم با فرقه دموكرات ائتلاف داشت، به‌طوري كه در كتاب خود نوشته‌ايد، بنا بر مصلحتي و به توصيه قوام‌السلطنه بوده است، آيا آن مصلحت را كه مورد نظر داشتيد به دست آورديد يا خير؟ كارداني و ذكاوت قوام‌السلطنه كار را تمام كرد و... منظورم آن است كه الان كه به آن ائتلاف نگاه مي‌كنيد آن را به عنوان يك اشتباه يا حسن نيت تلقي مي‌كنيد يا يك مصلحت لازم روز؟ بله، آن روز مصلحت بود، ولي اگر قوام توفيق نمي‌يافت، مصلحت مورد نظر ما پيش مي‌آمد. در يكي از جشن‌ها كه به مناسبت اين ائتلاف برگزار مي‌شد، قرآن در آوردم و پيشه‌وري را قسم دادم كه به ايران خيانت نكند! در قيام ملي 30 تير جنابعالي در لاهه بوديد، اما بعد كه به تهران آمديد روزي كه دكتر بقايي در مجلس از معاون وزير دادگستري سؤال كرد و درباره عدم تعقيب قوام و ديگر متهمين كشتار مردم توضيح مي‌داد، پس از جواب آن مقام، اگر يادتان باشد او مجدداً توضيح داد و با بيان اينكه جواب‌ها قانع‌كننده نيستند، اظهار كرد: اين مزخرفات چيست؟ مردم كشته داده‌اند تا اين تشريفات دست و پاگير را اقلاً براي مجازات متهمين به قتل مردم از بين ببريد. به خاطر همين مطلب، مرحوم دكتر مصدق از رئيس مجلس آيت‌الله كاشاني خواست كه او را توبيخ كند! سؤالم اين است كه همين موضوع اولين دره عميق جدايي و اختلاف نبود كه ايجاد شد؟ دكتر مصدق نمي‌خواست قوام محاكمه و طبعاً اموالش مصادره شود، من هم در همان وقت دلم به هم مي‌فشرد و مي‌خواستم بلند شوم و بگويم: اين قوام‌السلطنه كسي است كه آذربايجان را نجات داد! اما ديگران نگذاشتند. آيا بهتر نبود در اين صورت مرحوم دكتر مصدق صريحاً نظر خود را براي مردم و مجلس بيان مي‌كرد و بي‌جهت موجب ايجاد يك اختلاف عميق - كه مطمئناً به ضرر نهضت و مملكت بود- نمي‌شد؟ چرا، ولي دكتر مصدق بعد از 30 تير ديگر با كسي مشورت نكرد، اگر هم مي‌كرد براي تثبيت نظريات خودش بود! آيا اگر دكتر مصدق مانند پدري صميمي با فرزندان خود كه بنيانگذاران جبهه ملي بودند، مثل بقايي، مكي و ديگران رفتار مي‌كرد و آنها را شخصاً و بدون واسطه مي‌خواست و مصالح نهضت و موانع موجود را با آنها در ميان مي‌گذاشت، فكر نمي‌كنيد بهتر بود و نهضت منكوب نمي‌شد و مردم توفيق رشد و دموكراسي مي‌يافتند، چنانكه يافته بودند؟ آنها هواي ديگري داشتند. وقتي مكي از مسافرت امريكا برگشت با او مذاكره كردم و... آيا فكر نمي‌كنيد مكي كه يكي از بانيان نهضت بود از اين برخورد شما ناراضي بوده است؟ مثلاً توقع داشت شما شرح وقايع را برايش بازگو و راه غلبه بر مشكلات را از او پرس و جو كنيد كه شايد تاريخ ورق مي‌خورد؟ پس از اين ايام دو فكر در آنها به وجود آمده بود، يكي وحشت از آينده و شكست و دوم به دست گرفتن قدرت و جانشيني مصدق! يكي از اختلافات آيت‌الله كاشاني، بقايي و مكي با دكتر مصدق، بر سر انتصابات او بود. مثل سهام‌السلطان بيات، براي شركت ملي نفت، يا سرتيپ دفتري و سرلشكر وثوق و شاپور بختيار كه سند جاسوسي‌اش در خانه سدان به دست آمد. آيا به نظر جنابعالي اينها افراد خدمتگزار و ملي بودند؟ فلاح(1) از نظر فني كارآمد بوده است، گرچه تا قبل از انقلاب در شركت ملي نفت بود، سرلشكر وثوق اگرچه مردم كرمانشاه را در كاروانسراي سنگي تهران مضروب و مجروح كرد، اما دكتر مصدق، پدر او را مردي وارسته مي‌دانست! سرتيپ دفتري هنگامي كه دستگيري او از طرف خود دكتر مصدق صادر شده بود، از طرف خود او به تصدي رياست كل شهرباني گمارده شد و او هم در اوان حكومت كودتاي زاهدي، متصدي همين سمت بود! از بختيار هم هر چه بگوييد برمي‌آيد! مهندس حسيبي از پشت تريبون مجلس به دكتر فلاح ديپلم وطن‌پرستي داد، ولي همان‌طور كه اظهار كرديد تا آخرين سال حكومت شاه متصدي امر بود، آيا صحيح است به همين خاطر، ساختمان شركت ملي نفت را به او مقاطعه دادند؟ مهندس حسيبي هم در شركتي كه مسئول مقاطعه آن ساختمان بود، سهيم بود! سروان داورپناه كه يكي از افسران طرفدار و محافظ دكتر مصدق بود، در دو مقاله كه در تاريخ 27 و 28 مرداد 1358 در روزنامه اطلاعات نوشته، در جدولي نام شخصيت‌هاي سياسي و نظامي موافق دكتر مصدق را نوشته است. در مورد سرهنگ نادري رئيس آگاهي دكتر مصدق، او را فردي معرفي كرد كه هم با مصدق و هم با دربار مرتبط بود كه مي‌شود تعبير كرد عامل نفوذي دربار در دولت بود! با توجه به اينكه سرهنگ نادري مدعي كشف ارتباط دكتر بقايي با جريان كشتن افشارطوس بوده است، آيا به نظر نمي‌رسد گزارش خلاف به دكتر مصدق داده باشد،البته با برنامه‌ريزي دقيق دربار تا بين دكتر مصدق و دكتر بقايي را چنان ديوار ضخيم جدايي بكشد كه ديگر امكان هيچ‌گونه توافقي بين آنان ميسر نباشد. در مورد سرهنگ نادري نمي‌دانم، اما در اينكه دكتر بقايي مسلماً در جريان قتل افشارطوس در معيت افسران بازنشسته، دخالت داشته است ترديدي نيست. جناب آقاي دكتر فرمايش‌هاي جنابعالي براي ما مستند است، اما متأسفانه تاريخ احتياج به دليل دارد. دليل فرمايشتان چيست؟ ضمناً بايد توجه داشت كميسيون دادگستري مجلس كه به پرونده رسيدگي مي‌كرد داراي 17 عضو بود(2) كه قريب به اتفاق آنان از طرفداران قطعي مرحوم دكتر مصدق بودند كه خود جنابعالي يكي از آنان بوديد؟ دكتر بقايي با هوچي‌گري در مورد شكنجه متهمين، جو را خراب مي‌كرد و نمي‌گذاشت امور از مجراي طبيعي آن انجام شود، اما اينكه چرا كميسيون سلب مصونيت از او نكرد، زياد يادم نيست! پس در اين موارد از چه كسي مي‌توان اطلاعات لازم را كسب كرد تا منابع تاريخي كه براي قضاوت مهم است گم نشود و به انحراف نرود؟ آقاي دكتر صديقي و آقاي دكتر ملك‌اسماعيلي مي‌توانند اطلاعات كامل و وافي داشته باشند و در اختيار بگذارند. شما براي چه مي‌خواهيد؟! آقاي دكتر ما در حيات شما خدمتگزاران ملي، آنقدر از جريانات مطلع نيستيم تا دفاع منطقي و قوي از حقيقت كنيم. فرض كنيد بعد از 120 سال حقيقت گم نمي‌شود؟ سؤال بعد اينكه شما بعد از 28 مرداد سال 1332 تا سال 1345 كه دكتر مصدق وفات يافت، چند مرتبه توفيق زيارت ايشان را داشتيد؟ بعد از 28 مرداد ديگر توفيق زيارت ايشان را پيدا نكردم. چه كساني بيشتر ايشان را مي‌ديدند و چرا شما اين توفيق را حاصل نكرديد؟ بيشتر آقاي دكتر غلامحسين و مهندس احمد مصدق به ديدارش مي‌رفتند، زيرا هرگز در امور سياسي و ملي دخالتي نداشتند، ولي ديدن ايشان برايم هم موانع و هم مخاطراتي به دنبال داشت، به‌خصوص اينكه ما در مبارزه با دستگاه بوديم. در اينجا آقاي دكتر رستگار سؤال كرد: آقاي دكتر اقبال چگونه آدمي بود؟ با ما مناسباتي نداشت، ولي تا آنجا كه مطلعم اهل سوء استفاده مالي و دزدي نبود. روزي كه متصدي شركت ملي نفت بود، خواهرزاده يا برادرزاده‌ام(3) خواهان استخدام در شركت نفت بود. روزي همراهش به ساختمان شركت نفت رفتم و براي ملاقات او مراجعه كردم. بلافاصله مرا پذيرفت. پس از تعارفات و... گفتم: «روزي كه مديركل وزارت فرهنگ زمان رضاشاه بودم، جوان زيبا و خوش‌سيمايي كه تازه از فرنگ برگشته بود به من مراجعه كرد و خواهان اشتغال در دانشگاه شد. من هم ـ با اينكه لازم نبود ـ تلفني به آنجا دستور دادم تقاضايي براي استخدام بفرستند. آن جوان را براي تدريس در دانشگاه استخدام و معرفي كردم. شما او را مي‌شناسيد؟» گفت: «بلي، آن جوان من بودم!» گفتم: «پس امروز دستور استخدام ايشان ـ اشاره به برادرزاده يا خواهرزاده ـ را صادر فرماييد!» او هم فوراً اجابت كرد. آقاي دكتر در يادداشتي كه به‌طور خلاصه بررسي شده بود، ديدم آنچه را كاشاني، بقايي، مكي و غيره نسبت به دكتر مصدق از 30 تير ايراد داشتند، تماماً منطقي و وارد بود، مثل قانون اختيارات و تضعيف و انحلال مجلس و هم اينكه دكتر مصدق در هيچ‌يك از مكاتبات خود، نسبت به آنان اتهامي ذكر نكرده است. در اين هم نمي‌توان شك كرد دكتر مصدق يك رجل ملي و غير‌وابسته بود و با درك وافر خود، نسبت به بن‌بست رفتن راه‌هاي ابتكاري خويش واقف بود، در جواب اينكه چرا به بيراهه مي‌رفت بايد گفت: او مصلحت مهم‌تري را در نظر داشت كه ديگران به اندازه او از آن مطلع نبودند و آن خطر حزب توده بود! او مي‌دانست حزب توده با آن همه تشكيلات منظم افسري و درجه‌دار كه در ارتش دارد و با آن قدرت تشكيلاتي سياسي كه در عصر 30 تير 1332 نشان داد، مي‌تواند با برنامه مدوني، سيل سربازان داوطلب را به سربازخانه‌ها گسيل و به طرفه‌العيني قدرت را قبضه كند و مملكت را براي هميشه به پشت پرده آهنين ببرد. اين مصلحت مهم‌تر يعني حفظ استقلال و تماميت ارضي مملكت از حفظ نهضت اهميت بيشتري داشت و از اينجاست كه براي همين امر، خدمتي فراموش‌نشدني به مملكت كرد، يعني در حقيقت هر دو دسته خدمتگزار ملي بودند، اما هر يك بر حسب اطلاعات خود راهي را انتخاب كرده بودند كه با معتقدات خود هماهنگ بود، نظرتان در‌اين‌باره چيست؟ اين هم نظري است، البته من در مورد خطرات حزب توده با دكتر مصدق صحبت كردم، ايشان گفت من تاكنون سه بار سوار آنها شده‌ام، ولي مواردش را نگفت! در همين جا صحبت ما كه حدود پنج ساعت به درازا كشيد خاتمه يافت و با منتهاي لطف و صميميت در ميان بدرقه خانم و آقاي سنجابي مرخص شديم. لازم به تأكيد است، آنچه بيان شد، عين يا عصاره بيانات ايشان است. هر چند ممكن است مطالبي هم در ذهن نمانده باشد، اما هرگز تحريف يا تغييري در گفته‌هاي ايشان نداده‌ام.

پي‌نوشت‌ها: 1ـ براي شناسايي فلاح به اين قسمت صحبت قنات‌آبادي كه در جلسه 51 مجلس هفدهم تاريخ چهارم دي‌ماه سال 1331، صفحه 5 كرده است، توجه فرماييد:«اينجا محلي است كه نمايندگان ملت حق دارند. آنچه وسيله ملت به آنها يادآوري مي‌شود يا تذكراتي كه به فكرشان مي‌رسد به نام ملت بيايند و عرض كنند. الان دو روز است كه اين موضوع هيئت مديره شركت ملي نفت مطرح است. از تهران و آبادان عده‌اي اينجا آمده‌ و نسبت به كساني كه انتخاب شده‌اند مثل دكتر فلاح اعتراض كرده‌اند. (ناصر ذوالفقاري ـ صحيح است) حتي در همين امروز در اينجا مطلبي شنيدم. زماني كه در كميسيون نفت مطالب مربوط به نفت مطرح بود، آن كساني كه از طرف انگليسي‌ها با بعضي از آقايان صحبت و خيال مي‌كردند مي‌توانند آنها را اغفال كنند يكي از آنها دكتر فلاح بود كه آقاي ذوالفقاري و آقاي فرامرزي هم فرمودند. (فرامرزي ـ با همه صحبت كردند نه با من تنها) و در اينجا از اقدامات وطن‌پرستانه آقاي مكي تقدير مي‌كنم و اين نمونه ديگري از خدمات مكي به ملت و كشور خود است. (مهندس حسيبي ـ اين شخص كيست كه با همه صحبت كرده است؟) (ذوالفقاري ـ دكتر فلاح و فؤاد روحاني با همه صحبت كردند.) (حسيبي ـ بسيار خوب، پس چرا در موقعش نفرموديد؟) (ذوالفقاري ـ مي‌خواستيم دم خروس را ببينيم.‌) (حسيبي ـ موفق باشيد.») 2ـ اسامي اعضاي كميسيون دادگستري مجلس كه به پرونده سلب مصونيت از دكتر- بقايي رسيدگي مي‌كردند، بدين قرار است: 1ـ حاج سيد‌جوادي، 2ـ موسوي، 3ـ جلالي، 4ـ شايگان، 5ـ مدرس، 6ـ امامي اهري، 7ـ اخگر، 8ـ دكتر فاخر، 9ـ مصدقي، 10ـ پارسا، 11ـ ناظرزاده، 12ـ نجفي، 13ـ مصباح‌زاده، 14ـ ميلاني، 15ـ سنجابي، 16ـ عامري، 17ـ فرزانه.  اعضاي كميسيون‌ها به وسيله شعب مختلف به تعداد سه نفر معرفي مي‌شدند كه شعبه چهارم دو نفر ناظرزاده و پارسا را معرفي كرد و نفر سوم را معرفي نكرد كه علت آن روشن نيست. 3ـ ترديد از نويسنده است.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن