واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه: این روزها یکی از خبرهای زردی که مدام بین گروههای مختلف تلگرامی دستبهدست میشود شایعه جدایی«بهنوش طباطبایی و مهدی پاکدل»است؛ شایعهای که دانستن راست و دروغش برای عدهای از جوانان بهقدری شدت گرفته که این موضوع خانوادگی را برای آنها تبدیل به یک دغدغه جدی کرده است .کافی است کمی به عقب برگردید به ۶ سال گذشته و به وقتیکه بهنوش طباطبایی و مهدی پاکدل در پربینندهترین ساعات تلویزیون از شروع این«زندگی خصوصی» پرده برداشتند و از همه مردم ایران خواستند که برای خوشبختی آنها دعا کنند و رسانه ملی مثل همیشه بهواسطه سرشناس بودن این دو نفر، از آنها در قاب یک «زوج خوشبخت» رونمایی کرد و در برنامههای مختلف رادیو و تلویزیون دعوت به عمل آورد؛ اتفاقی که نهفقط درباره این دو نفر که در مورد ازدواج سایر هنرمندان هم تکرار شد.اما نکته اینجاست که رسانهها و هنرمندان همیشه بهواسطه کارهایشان شکلدهنده ذائقه مردم و علاقهمندیهای مخاطبانشان هستند؛ ذائقه و دستپختی که شاید بعدها حتی به مذاق خودشان هم خوش نیاید و سطح دغدغه مخاطبان را تا حد دانستن زندگی خصوصی افراد تنزل بدهد.وقتی در فضای عمومی از حریم خصوصی حرف میزنیمماجرا از جایی شروع میشود که اعلام شروع زندگی مشترک دو چهره سرشناس با یکدیگر میشود خبر خوشی که منافاتی با حفظ حریم خصوصی آنها ندارد. همین هم باعث میشود تا هر دو هنرمند خودشان را ملزم بدانند که با مصاحبههای متفاوت و روی جلد رفتن عکسهایشان در قالب یک«زوج خوشبخت» به مردم نوید یک زندگی دوستداشتنی را بدهند.اما درجایی دیگر خبر پایان همان زندگی مشترک و دانستن آن برای همان مخاطبها میشود مصداق بارز«تجاوز به حریم شخصی افراد» ولی واقعیت غیرقابلانکار اینجاست که وقتی هرکدام از این چهرههای سرشناس به هر بهانهای وجهی از زندگی خصوصی خودشان را در فضایی عمومی برای طرفدارانشان به اشتراک میگذارند خواسته یا ناخواسته آنها را به قضاوت و یا حتی دخالتهای نا بهجا در زندگی شخصیشان دعوت میکنند.نمونه بارز این سردرگمی در تعیین حریم خصوصی چهره را میشود در ماجرای جدایی «رامبد جوان» و «سحر دولتشاهی» دید؛ زمانی بود که این دو بازیگران در برنامهها و نشریات مختلف حاضر میشدند و در قالب یک «زوج خوشحال» خودشان را به مخاطبانشان معرفی میکردند تا جایی که رامبد جوان دریکی از برنامههای تلویزیونی کار را بهجایی رساند که برای مخاطب میلیونی تلویزیون از موتورسیکلتی که بهعنوان هدیه تولد برای همسرش خریده بود حرف زد. ولی بهمحض پایان همان زندگی مشترک نسبت به سؤالهای کنجکاوانه همان مخاطبان میلیونی واکنش نشان داد و از این اتفاق بهعنوان«سرک کشی وقیحانه» در زندگی شخصی افراد یاد کرد. اما دراینبین سحر دولتشاهی نسبت به این اتفاق واکنش منطقیتری داشت و تا حدی به سؤال پرسیدنهای مخاطب حق داد اما از مردم خواهش کرد که زخمهای کهنه را برای او تازه نکنند. «یک زمانی بازیگر یا هر شخص دیگری اطلاعات بخشی از زندگی خصوصیاش را در مصاحبهها یا روابط اجتماعیاش به شکل عمومی در اختیار مخاطبان قرار میدهد. من هم متأسفانه در مقطعی این کار را کردم.خب بعدازاینکه این اطلاعات را دادید، مخاطب پیگیر آن میشود این مسئله را کاملا درک میکنم ولی گاهی مسائلی پیش میآید و طی آن سوالاتی از شما میشود که با تمام احترامی که برای پرسشکنندهاش قائل میشوی اما جواب دادن به آن سؤالها باعث میشود پای افراد ذینفع دیگری غیر از خود شخص هم به میان بیاید از اینجا به بعد ماجرا اصلا قشنگ نیست.»وقتی چهره کبودمان را برای مخاطب شیر میکنیمگسترش شبکههای اجتماعی بیشازپیش به تبادل و اشتراک اطلاعات بین آدمها کمک میکند تا جایی که دسترسی بیشتر مردم به این فضا منجر به این موضوع شده است تا رابطه هنرمندان و چهرههای سرشناس با هواداران و مخاطبانشان تنگاتنگ و بیواسطهتر از گذشته به نظر بیاید. به شکلی که مخاطب امروز دیگر لازم نیست تا برای خواندن این حواشی و اخبار زرد چند روز یا چند هفته صبر کند چون کافی است دریکی از شبکههای اجتماعی صفحه هنرمند محبوبش را دنبال کند تا از ریزترین اتفاقاتی که خودشان آنها را برای مخاطبانشان به اشتراک میگذارند باخبر شوند حالا این اتفاق میتواند پستی از یک روز خوب با همسرشان بهصرف صبحانه باشد یا تصویر تمرینشان در باشگاه بدنسازی! عکسهایی که وقتی به آنها نگاه میکنید هرکدامشان بهخودیخود میتواند بخشی از زندگی خصوصیاین آدمها باشد که حالا با کامنت های مردمی نمود بیرونی پیدا کرده است.تا جایی که وقتی شما تصویر چهره کبودتان را پست و علیه همسر سابقتان ادعا میکنید دور از انتظار نیست که با رگبار سؤالهایی روبهرو شوید که شاید هرکدامشان مخل آسایش زندگی خصوصی شما باشند،زندگی خصوصیای که خودتان پیشازاین آن را در فضای مجازی عمومی کردهاید و به بقیه اجازه دادهاید تا در حریم شخصیتان ورود کنند.وقتی با همسر هنرمندمان در رسانه ملی مهمان میشویمتلویزیون را شاید بشود یکی از مقصران بزرگ این ماجرا دانست. نوک پیکان از وقتی سمت این رسانه ملی نشانه میرود که صداوسیمای ما عزمش را جزم میکند تا برای سبک زندگی مردم از تمام چهرههای محبوبش الگو بسازد. برای همین هم در طول سالهای اخیر تلویزیون تمام تلاشش را کرده تا بازیگران و ورزشکاران را از زاویه زندگی خانوادگیشان به مردم معرفی کند تا حرفهای که در آن مشغول به کار هستند. تا جایی که خود این رسانه هم فراموش میکند که بهصرف یک هنرمند یا ورزشکار خوب بودن، نمیتوان از وجوه زندگی خصوصی چهرهها برای مخاطب الگوسازی کرد.اگر به برنامههای گفتگو محور چند سال گذشته تلویزیون نگاه کنید در بین مهمانهای رنگبهرنگ سال تحویل تا دلتان بخواهد میتوانید سلبریتی هایی پیدا کنید که روزی در قالب یک زوج خوشبخت و در قابی پرزرقوبرق به مردم معرفی شدند اما چیزی نگذشت که خبر جداییشان بهت و سؤالی بزرگ برای مخاطبانشان ایجاد کرد. شاید یکی از ناموفقترین الگوهایی که تلویزیون در معرفی آنها با شکست مواجه شد ازدواج دو مجری سرشناس تلویزیون یعنی «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» بود دونفری که تا مدتها نهتنها مهمان برنامههای مختلف سیما بودند که حتی در ویژهبرنامه تحویل سال هم در قالب یک زوج جذاب بهعنوان مجری در مقابل چشمان مردم ظاهر شدند. تا اینکه ورق برگشت و با جدایی این دو نفر، رسانه ملی بهجای بهبود بخشیدن به اوضاع، شرایط را از چیزی که بود وخیمتر کرد و کار بهجایی رسید که با دعوت خانواده«حسنی» و معرفی عروس کوچک این خانواده به مخاطب میلیونی سیما، حالا این رسانه ملی جولانگاهی بود برای دعواهای شخصی و خانوادگی!وقتی برای هوادارانمان الگو میشویمشاید در نظر اول کمی عجیبوغریب به نظر بیاید، اما اگر نگاهی به دنیای چهرهها بزنید تکوتوک میتوانید زوجهای سرشناسی را پیدا کنید که سالهای سال و بی حاشیه در کنار هم زندگی کردهاند بیآنکه خودشان و زندگی خصوصی بینشان را برای مردم رسانهای کرده باشند برای همین هم هیچوقت نه نگران خدشهدار شدن حریم خصوصیشان بودهاند و نه نگران الگوبرداری همهجانبه هوادارهایشان از خودشان چون در بحث الگوسازی هنرمندان برای طرفداران جوان،این قشر هر چه قدر هم که بخواهد این موضوع را انکار کند و مدعی شود که آنها هم مثل بقیه آدمهای روی زمین معمولی هستند و ممکن الخطا؛ اما درنهایت باید این حقیقت تلخ را بپذیرند که خاصیت رسانه، نمایش چهرهها است در قابی پرزرقوبرق برای مردمی که از واقعیت زندگی آنها چیزی نمیدانند برای همین هم چه بخواهند، چه نخواهند در بین مخاطبانشان جوانان و نوجوانانی هستند که برایشان فن پیج بسازند، عکسشان را روی دیوار اتاقشان بچسبانند و به خودشان، درست یا غلط اجازه بدهند که همه جوره اخبارشان را دنبال کنند و دستآخر چهره محبوبشان را صدا بزنند، الگو!
۶ آبان ۱۳۹۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]