واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهددر این خانه هیچ نشانی از حقوقهای میلیونی برای مدافع حرم شدن نیست/ دفاعی که مرز و حد نمیشناسد
محمدعلی حسینی یکی از شهدای مدافع حرم است که به دعوت عقیله بنیهاشم لبیک گفته و در راه زینبی به درجه رفیع شهادت نائل آمد که دیدار با خانواده این شهید حکایت از رسوایی افرادی دارد که مدافعان حرم را متهم به دریافت حقوقهای میلیونی میکنند...
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، 75 روز حضور محمدعلی حسینی در جوار حرم حضرت زینب(س) آن هم با وجود همه مخالفتها و مشکلاتی که برای رسیدن به این آرزویش داشت، دیگر اقوام و دوستان را ترغیب کرد تا راه شهیدشان را ادامه دهند و به دفاع از اسلام و حرم اهل بیت(ع) بروند. محمدعلی حسینی متولد محرم 1376 و فرزند آخر خانواده حسینی است، دوران تحصیل خود را در طاهرآباد کرمان گذراند و در این زمان ارتباط خوبی هم با بچههای پایگاه بسیج منطقه پیدا کرد. شجاعت را خصلت بارز شهید محمدعلی حسینی میدانند و از علاقه وافری که با وجود سن کمش به امام خمینی(ره) و امام خامنهای داشت، خاطرات متعددی تعریف میکنند.
*محمدعلی حسینی ماند و حسینی به سوی پروردگارش بازگشت در ادامه دیدارهای جمعی از خبرنگاران کرمان با خانواده شهیدان، این نوبت به ملاقات خانواده شهید مدافع حرم، محمدعلی حسینی اعزامی از تیپ فاطمیون رفتیم. خانهای متشکل از یک اتاق که جای پهن کردن دو قالی را بیشتر ندارد و هیچگاه پرچمهای عزای اباعبداللهالحسین(ع) از دیوار آن جمع نمیشود. ماه رمضان را با همه گرمایی که اکثر کرمانیها این روزها با انواع وسایل سردکننده تحمل میکنند، تنها با باز گذاشتن درب اتاق و یک پنجره کوچک به عبادت و راز و نیاز پرداختهاند. طاهره حسینی مادر خانواده، عمران حسینی پسر بزرگ، فاطمه حسینی تنها دختر خانواده و رحمان حسینی پسر سوم خانواده از جمع شش نفره ما پذیرایی کردند. عمران حسینی برادر بزرگ شهید محمدعلی حسینی از شجاعت آخرین و کوچکترین برادر خود گفت: محمدعلی محرم 1367 به دنیا آمد و سه ماه بیشتر نداشت که از مزارشریف به ایران آمدیم.
به امام خمینی(ره) و امام خامنهای علاقه زیادی داشت، مثلاً یک روز به دلیل اینکه عدهای از هم ولایتیهای ما جسارتی به مقام معظم رهبری داشتند، برخورد شدیدی کرده بود. شهید حسینی میگفت: «امام خامنهای سید و اولاد زهرا(س) است و باید به او احترام بگذاریم و از ایشان حمایت کنیم و این مسأله ربطی به جغرافیا ندارد». برادر شهید افزود: این شهید مدافع حرم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فکر میکرد و میگفت، «دفاع از حرم امام علی(ع) و حضرت زینب(س) منطقه جغرافیایی نمیشناسد». حسینی افزود: محمدعلی همیشه میگفت، «نامخانوادگی ما حسینی است و آرزو دارم که حسینی هم بمیرم، همین طور هم شد». برادر شهید مدافع حرم ادامه داد: شهید حسینی متولد ماه محرم بود و خبر شهادتش در دفاع از حرم اهل بیت(ع) را هم هفتم محرم سال گذشته به ما دادند و 11 محرم نیز به خاک سپرده شد. وی تصریح کرد: محمدعلی با همه ما فرق داشت و خودمان هم میدیدیم که روحیات دیگری دارد به ما میگفت؛ «اینگونه نباشد که تنها مجلس عزای امام حسین(ع) برگزار کنید و غذای نذری را بخورید و برای ایشان گریه کنید، امام فرمودند که زینب(س) را همراهی کنید». حسینی تأکید کرد: مادرم اجازه نمیداد که شهید حسینی به سوریه برود به من گفت، با مادر صحبت کن و رضایت او را بگیر. وی عنوان کرد: روزی به برادرم زنگ زده بود و گفته بود، 200 هزار تومان پول برای خرج خانه میخواهم، این پول را گرفته بود و بعد هم مفقود شد و تلفنش هم خاموش بود، ما خیلی نگران بودیم تا اینکه پسرعموم تماس گرفت و گفت محمدعلی رفت.
حسینی خاطرنشان کرد: در واقع میخواست از تهران برود، پلیس راه مهریز او را گرفته بودند و هرچه توضیح داده بود که من از تیپ فاطمیون هستم، قبول نکرده بودند و یک سیلی هم بغل گوشش خوابانده بودند که شما را چه به این حرفها. برادر شهید مدافع حرم ابراز داشت: این شهید بزرگوار گفته بود؛ « تا جایی آمدیم که دیگر نمیتوانیم دل بکنیم»، دهم ماه رمضان سال گذشته ثبتنام کرد و همه روزههایش را گرفت و بعد از رمضان رفت. وی اظهار داشت: در مجموع 75 روز در منطقه بود، چهار نفر نیروی داوطلب برای جنگ در یک منطقه نیزاری میخواستند که او نخستین داوطلب بوده و در کنار او یک لبنانی و دو ایرانی از اصفهان هم بودند که همه شهید میشوند. برادر شهید مدافع حرم بیان داشت: سخنرانیهای سردار سلیمانی خیلی برایش مهم بود و همانها را تکرار میکرد، میگفت حاج سردار گفته نباید در خواب باشیم و دشمن به پشت خانه ما برسد. حسینی گفت: پدرم هم مقلد امام خمینی(ره) بود و برای همین سال 60 در هویزه میجنگید از منطقه ما 16 نفر بودند که 11 نفر شهید شدند، اما چند سال بوده که خبری پدرم نداریم به افغانستان بازگشت و نمیدانیم چه اتفاقی برای او افتاده است. طاهره حسینی مادر شهید محمدعلی حسینی هرگاه نام فرزندش را میبرد، چشمانش رنگ دیگری میگیرد و با همان بغض فرو برده به عکسها و پوسترهایی که از فرزند آخرش بر در و دیوار خانه نصب شده، نگاه میکند و میگوید: اعضای فامیل خیلی با رفتن شهید حسینی مخالفت میکردند و میگفتند بعد از او دیگران هم میآیند و همه را به کشتن میدهد. وی ادامه داد: به شهید حسینی گفتم که مادر دلم برایت تنگ میشود و در جوابم گفت؛ هر وقت به یاد من افتادی بگو، «لبیک یا حسین»، «لبیک یا زینب». مادر شهید تصریح کرد: برای رفتن به سوریه رضایتنامه میخواست اثر انگشت من را میخواست در خواب پای برگه بزند که مچش را گرفتم، آن وقت بود که سر تا پای مرا بوسید و گفت؛ «برایم جزع و فزع نکنید، برای حضرت زینب(س) گریه کنید». حسینی خاطرنشان کرد: به خدا توکل کردم و رضایت دادم که برود، من قیامت جواب حضرت زینب(س) را نمیتوانم بدهم، خدا را شکر میکنم که در راه خیر و زینب(س) رفت.
فاطمه حسینی تنها دختر خانواده و خواهر شهید محمدعلی حسینی نیز منتظر است تا شوهرش از خان طومان بازگردد و سه ماه دیگر با تولد نخستین فرزندشان، اسم او را به یاد برادر شهید، محمدعلی بگذارند. وی در بیان خاطراتی از برادر شهیدش میگوید: محمدعلی همیشه میگفت؛ «خدایا ما را حسینی بمیران» و به آرزویش هم رسید. حسینی تصریح کرد: یادم هست، یکی از اقوام میخواست مهاجرت کند و به ترکیه برود، اما بعد از اینکه دید شهید حسینی به دفاع از حرم زینب(س) رفته، راهش را تغییر داد و او هم به سوریه رفت، الان هم در حلب است و همه او را به نام «حُر» میشناسند. بر اساس این گزارش، در این خانه هیچ نشانی از پولهایی که میگویند، اگر به سوریه بروی و بجنگی ندیدم، همه اعضای خانواده در حال تلاش برای کسب روزی حلال هستند، چاه آب را که خودشان خریدهاند و دیوارهای حیاط را هم خودشان از حالت خرابه در آوردهاند. به گزارش فارس، برادران حسینی در کارخانه بازیافت زباله کار میکنند و مخارج زندگی چهار خانوار را به سختی تأمین میکنند. انتهای پیام/80017/ت40
95/04/22 :: 11:07
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]