تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):شعبان ماه من است. هر كه ماه مرا روزه بدارد، روز قيامت شفيع او خواهم بود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828096513




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

انیس شیوانی چرا همیشه پیروزی با ثروتمندان و بازار است؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: انیس شیوانیچرا همیشه پیروزی با ثروتمندان و بازار است؟
خبرگزاری فارس: چرا همیشه پیروزی با ثروتمندان و بازار است؟
هر بحرانی که نئولیبرالیسم به وجود می آورد، کارگران بیشتری را دور می ریزد، افراد و موسسات را «منضبط تر» می کند، دامنه فرصت ها را حتی بیشتر از پیش محدود می کند.

در 25 سال گذشته سردبیران معمولا از من خواسته اند به واژه «نئولیبرالیسم» اشاره ای نکنم، به این دلیل که به نظر آنها خوانندگان «عبارات دست و پا شکسته» را درک نمی کنند. اخیرا این قضیه در حال تغییر است، چرا که این اصطلاح کاربرد گسترده تری پیدا کرده است.  ما تحت یک ایدئولوژی زندگی می کنیم که چندان از آن نامی برده نشده یا به شکلی جامع تعریفی از آن ارائه نشده است. در غیاب یک چهارچوب نئولیبرال، ما حتما نمی توانیم دریابیم که تحت حکومت کروز در برابر ترامپ یا کلینتون در برابر سندرز یا کلینتون در برابر ترامپ چه چیزی برای شهروندان خوب یا بد است و تنها مجبوریم توجهات را به سمت جنبه های شخصی آنها سوق دهیم. این افراد تا چه حد نئولیبرالیسم را قبول دارند یا ندارند؟ آیا تفاوت های مهمی بین آنها وجود دارد؟ سندرز چه اندازه هنجار گریزی دارد؟ آیا ما هنوز می توانیم بر وجوه تمایز متعارفی مثل لیبرال در برابر محافظه کار، یا دمکرات در برابر جمهوریخواه برای درک آنچه که جریان دارد اتکا کنیم؟ از جنبش هایی چون تی پارتی، جنبش اشغال و اکنون از شورشگری های ترامپ و سندرز چه برداشتی باید داشته باشیم؟ نئولیبرالیسم به نسبت اکثر ایدئولوژی های گذشته در بازتعریف ذهنیات مردم، در واداشتن آنها به تغییر دادن احساسشان نسبت به خودشان، شخصیتشان، هویتشان، امیدها و آرزوها و رویاها و آرمان هایشان موفق تر بوده است. لیبرالیسم کلاسیک نیز به مدت دو قرن و نیم در تعریف مردم از خود موفق بود، هر چند که کمونیسم و فاشیسم در تحقق بخشیدن به «انسان طراز اول» توفیق بسیار کمتری داشتند. به اندازه کافی این تاکید صورت نگرفته که نئولیبرالیسم، لیبرالیسم کلاسیک یا رجعتی به نسخه ای خالص تر از آن نیست، آنچنان که عموما به اشتباه درک کرده اند؛ نئولیبرالیسم چیز جدیدی است، چرا که بازار به یک دلیل، آنچنان که لیبرالیسم کلاسیک آرزویش را داشت، اصلا آزاد و بی قید و بند و پویا نیست. نئولیبرالیسم وجود یک دولت قدرتمند را اقتضا می کند که صرفا به نفع ثروتمندان کار می کند و برخلاف دولت لیبرال کلاسیک، بسیار اندک تظاهر به بی طرفی و همگانی بودن می کند. نئولیبرالیسم صورت تکمیل شده نهایی پروژه مدت ها شکفته شده سرمایه سالاری است که در آن میل به تغییر شکل دادن همه چیز- هر شئ، هر موجود زنده، هر واقعیت موجود روی سیاره زمین- وجود دارد. نئولیبرالیسم دست بر قضا ایدئولوژی است- برخلاف سه پیش درآمد بزرگ آن در 250 سال گذشته- که بخت مصادف شدن با تغییرات تکنولوژیک را در مقیاسی داشته که برای نخستین بار در تاریخ بشر، آن را قادر سازد به تمام قلمروهای موجود ممکن نفوذ کند. از اوایل دهه 1930 زمانی که رکود بزرگ اجماع های لیبرال کلاسیک را تهدید می کرد (این ایده که بازارها  خود قانونگذارند و دولت نباید نقشی جز یک دیدبان شب را ایفا کند) تا اوایل دهه 1970 یعنی روزگار بی ثباتی جهانی از جمله هرج و مرج های ارزی همراه با آن، جهان دمکراتیک تحت پاردایم کینزی زندگی می کرد: بازارها به عنوان چیزی ذاتا بی ثبات درک می شدند و دست مداخله گر دولت برای به کار انداختن سرمایه داری ضرورت داشت، در غیر این صورت اقتصاد تمایل به این داشت که به سمت آشفتگی و فروپاشی برود. باید گفت که نئولیبرالیسم از دل دامن زدن به بحران های مکرر و از پی هم است که شکوفا می شود و ثابت شده که به نسبت ایدئولوژی های قبلی در بهره برداری از این بحران ها به نفع خود سازگارتر است، امری که موجب وخامت بیشتر اوضاع می شود و بنابراین هر بحران بعدی تنها قدرت طبقه محروم را تضعیف می کند و ثروتمندان را ثروتمندتر. کارکرد مفید جرج دبلیو بوش این بود که بحرانی ضروری را در درون یک سیستم معرفی کرد که به نفع خودش بسیار قوت گرفته بود: او وحشتی مطلوب را تزریق کرد که به عنوان سوخت آتش انقلاب نئولیبرال عمل کرد. ترامپ (دست کم تا حالا) یک مرتد است که میل به اغتشاش در زمینه هایی را دارد که نئولیبرال به نظر نمی رسند و قابل قبول نیستند؛ به همین دلیل بود که جب بوش او را به عنوان «نامزد اغتشاش» توصیف کرد. نئولیبرالیسم عاشق اغتشاش است و از اوایل دهه 1970 روال کار آن بوده، اما تنها آن نوع اغتشاشی که بتواند آن را جهت دهی و کنترل کند. بنابراین نئولیبرالیسم دقیقا چیست و با لیبرالیسم کلاسیک  که جلوه غایی آن در قالب کینزی گرایی مشهود بود چه تفاوتی دارد؟ نئولیبرالیسم معتقد است که بازارها در درون خودشان خودکفایند و  به وضع مقررات نیازی ندارند و اینکه آنها بهترین ضامن رفاه هستند. هر چیزی که بازار را ترویج می کند مثل خصوصی سازی، مقررات زدایی، تحرک مالی و سرمایه، کنار گذاشتن رفاه اجتماعی فراهم شده از سوی دولت و تمرکز بر انسان ها به عنوان سرمایه مادی باید ترویج شود، در حالی که تمام چیزهایی که ظاهرا بازار را تحلیل می برد، مثل خدمات دولتی، وضع مقررات، محدودیت ها بر سر راه امور مالی و سرمایه و تجسم بخشیدن به جنبه های متعالی انسان ها نباید ترویج شود. وقتی هیلاری کلینتون- در پاسخ به تقاضاها مثلا برای وضع مقررات مالی – مکررا و به تندی اشاره می کند که ما باید به «حاکمیت قانون» تن دهیم، این مسئله بازتاب دهنده درکی خاص نسبت به قانون است: قانون به عنوان تجسم بخش غایت بازار. در قوانین، اشخاص در مقایسه با شرکت ها واجد هیچ جایگاهی نیستند، ملت- دولت ها از سر راه کنار می روند و همه چیز به جای خود در انتزاعی به نام بازار حل می شود. یک راه برای خلاصه کردن نئولیبرالیسم این است که بگوییم همه چیز بر اساس تصویر بازار ساخته می شود، از جمله دولت، جامعه مدنی و البته انسان ها. دمکراسی به عنوان بازار بازتفسیر می شود و سیاست، مقهور تئوری اقتصادی نئولیبرال می شود، برای همین ما از پایان سیاست های دمکراتیک صحبت می کنیم. با تبدیل شدن بازار به یک انتزاع، دمکراسی نیز حالتی انتزاعی به خود می گیرد، اما میدان بازی واقعی جای دیگری است، در قلمرو تبادلات اقتصادی واقعی که البته چیزی جز بازار نیست. یعنی بازار به عنوان غایت و تنها اسطوره موجود، همانطور که خدایان در گذشته بودند.  زمانی که این مسئله مطرح می شود که آیا دولت در مقایسه با عامل اصلی جهانی سازی یعنی شرکت ها قوی است یا ضعیف، استنباط های متضادی از جهانی سازی نئولیبرال وجود دارد،  ولی من این منطق را جلوتر می برم. من می گویم که مسئله این نیست که دولت در خدمت کردن به نئولیبرالیسم تا چه اندازه قدرتمند است، بلکه مسئله این است که آیا در ورای این تعریف جدید از دولت، چیزی از آن باقی می ماند.  یک راه دیگر برای بیان این موضوع این است که دولت به بازار تبدیل شده و بازار به دولت، در نتیجه حیات هر دو آنگونه که ما به شکل کلاسیک آن را درک می کردیم، منتفی شده است. البته این کلمه هنوز به انسان ها تعمیم داده نشده است، از این رو کل سردرگمی در این باره است که آیا هیلاری کلینتون نئولیبرال تر از باراک اوباما هست یا خیر، یا آیا دونالد ترامپ کمتر از هیلاری کلینتون نئولیبرال خواهد بود یا نه. پروژه نئولیبرالیسم- یعنی بازتعریف دولت، نهادهای جامعه و خود- تا حالا به اینجا رسیده است که نئولیبرالیسم تقریبا فراتر از نیاز موجودیت های منفرد برای پیش برد یا در هم شکستن مقصود آنها قرار دارد. نفوذ نئولیبرالیسم بسیار عمیق بوده و هیچ یک از مترسک های پوشالی دمکراتیکی که مطرح شده اند، به طور اساسی نمی توانند کارآیی آن را زیر سئوال ببرند. دلیل اینکه برنی سندرز این سوسیال دمکرات خودخوانده چنین تهدیدی برای نئولیبرالیسم شده، این است که مفهومی را از دولت، جامعه مدنی و خود بیان کرده که مبتنی بر کارآمدی و منطق پذیری بازار نیست. او معتقد نیست- بر خلاف هیلاری کلینتون- که بازار می تواند تغییرات آب و هوایی یا نابرابری درآمدها یا عوارض ناعادلانه درمانی و تحصیلی یا تبعیضات نژادی را از میان بردارد، یعنی همه چیزهایی که کلینتون تبلیغ می کند. «پیروزی» کلینتون (اینکه چه مکانیسم هایی در مهندسی آن دخیل بوده اند) تنها نئولیبرالیسم را به عنوان نیرویی که نمی توان آن را شکست داد تقویت خواهد کرد، حتی با وجود جنبشی به بزرگی و چشمگیری جنبش سندرز. هر چند که سندرز «نئولیبرالیسم» را به عنوان معارضی برای کلیت گفتمانی که در پیش گرفته توصیف نمی کند. به همین ترتیب در حالی که طرفداران ترامپ می خواهند به شورش خود سمت و سویی فاشیستی دهند، عدم سازگاری آنها با منطق بازار به همان فراگیری اردوگاه سندرز بوده و به باور من نسبت به مالیخولیای بدهی و بیکاری تی پارتی،  شرمساری ناشی از زدوده شدن هویت این جنبش به عنوان سرمایه دارانی بورژوا در یک عصر  جهانی سازی نئولیبرال، یک پیشرفت به شمار می رود. آنها غل و زنجیرها را از دست و پایشان باز کرده و آماده یک مبارزه بدون محدودیت با دیگران از هر نوع و سنخی هستند: آنها می خواهند «برندگان» باشند، حتی به بهای قلع و قمع کردن دیگران. در کارزار انتخاباتی فعلی، هیلاری کلینتون بهتر از تمام نامزدهای دیگر، به بهترین نحو تجسم بخش نئولیبرالیسم است. او کمابیش قهرمان آرمانی دیرینه نئولیبرالیسم است. مردم می توانند درک کنند که ایدئولوژی او مبتنی بر مفهومی از انسان هاست که به طور بی امان برای تبدیل شدن به سرمایه های مادی تلاش می کند (آنچنان که تبلیغ تجاری آغازین کارزار او به روشنی آن را ترسیم می کرد) و این بدین معناست که کسانی که از جای گرفتن در چهارچوبه نئولیبرالیسم قصور می کنند، باید به سختی طرد، تنبیه و نادیده گرفته شوند. این رویه سیاه بازوی ایدئولوژیک نئولیبرالیسم است (یک چندفرهنگ گرایی مبتنی بر انسان ها به عنوان سرمایه) که توضیح می دهد چرا این پروژه به این شکل گسترده با سرکوب آزادی بیان و عدم مدارا نسبت به کسانی همراه بوده که از شناسایی نوع سیاست هایی که نئولیبرالیسم ترویج می کند، امتناع می کنند. نئولیبرالیسم همچنان کاستن از فرصت ها را استمرار خواهد داد، زیرا یکی از مشخصه های آن- همچنان که در هر سیستم دیگری که می خواهد در عرصه جهانی شکوفا شود شاهد هستیم- پاکسازی مداوم میدانی است که سوژه های انسانی می توانند در آن عمل کند. به ترتیب آن کارگران بی جا شده ای که بیش از همه از فرسایش صنایع قدیمی در مراکز صنعتی سابق جهان رنج دیده اند، حتی عواملی برای دست و پنجه نرم کردن با آنها به حساب نمی آیند، آنها نامرئی اند و نمی توانند بخشی از موازنه سیاسی باشند. چون مدیریت بیکاری یا آمارهای بیکاری، بر خلاف یک بحران مسکن که ملموس است و نمی توان از تعریف آماری آن گریخت، مطرح نمی شود. خطری که متوجه نئولیبرالیسم است- همچنان که از حمایت میلیون ها نفر از انسان های جابه جا شده از ترامپ شاهدیم- این است که هر بحرانی که نئولیبرالیسم به وجود می آورد، کارگران بیشتری را دور می ریزد، افراد و موسسات را «منضبط تر» می کند، دامنه فرصت ها را حتی بیشتر از پیش محدود می کند. در مواقعی منضبط کردن دیگران غیرنئولیبرال به شکلی ناخوشایند وجدان ها را در سطح، به جوشش در می آورد، بنابراین لازم می شود یک مدیر کارشناس چون کلینتون یا اوباما برای پایین آوردن سطح عواطف چنین موجودیت های سرکشی، نظیر جنبش جان سیاهان اهمیت دارد که در واکنش به پا می خیزند، پا درمیانی کند. اگر تغییرات آب و هوایی طبق نظر کلینتون و جماعتش می توانند و باید راه حل های بازار را در پیش بگیرند، در این صورت قطعا نابرابری نژادی، یا خشونت پلیس نیز باید راه حل های بازار داشته باشند و نه راه حلی دیگر: اینجا همان جایی است که چندفرهنگ گرایی نئولیبرال  به شدت موذی و مکار عمل می کند. باید بگویم که این جهانی سازی نیست که موجب نئولیبرالیسم می شود یا شده است، بلکه نئولیبرالیسم شکلی مشخص از جهانی سازی را به پیش برده است که با منافع آن سازگار است. این تمایزی حساس است که همه چیزهای دیگر به آن مربوط می شود. بازار نئولیبرال عملا وجود ندارد، در این لحظه بازار نئولیبرال انتزاع محض است؛ چیزی که عملا فضای اقتصادی و سیاسی را پر می کند، تنها زمانی می تواند مورد بحث قرار گیرد که ما از این انتزاع فاصله بگیریم، همانطور که سندرز با زیرکی این کار را انجام داده؛ همانطور که جنبش های اشغال و جان سیاهان اهمیت دارد با حزم و دوراندیشی در حال انجام آن هستند. نوشته: انیس شیوانی[1] ترجمه: محمود سبزواری منبع: http://www.salon.com/2016/06/06/this_is_our_neoliberal_nightmare_hillary_clinton_donald_trump_and_why_the_market_and_the_wealthy_win_every_time/ [1] . Anis Shivani نویسنده که تازه ترین کتاب او «بازتاب های یک دهه خشونت» نام دارد و گزیده ای است از تازه ترین نوشته های سیاسی وی. انتهای متن/

95/04/22 :: 00:05





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن