واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه: نانوای رشتی خوش ذوقی که مشتریانش را به ضیافت کتاب مهمان می کند، این روزها نگران از واگذاری مغازه اش، چشم انتظار کمک برای ادامه راه است.فروردین ماه ۹۴ بود که ابتکار جالب نانوای خوش ذوق رشتی، همه را به وجد آورد. نانوایی که برای دقایق وقتی که مشتریانش به انتظار گرفتن نان صرف می کنند، دغدغه داشت و از این رو با تبدیل بخشی از نانوایی خود به کتابخانه، آنها را به ضیافت دانایی مهمان می کرد.هرچند در همان ابتدای کار، به دلیل ابتکاری که برای تشویق مردم به مطالعه به خرج داده بود، مورد تقدیر بسیاری از مسئولان شهری و استانی از جمله اعضای کمیسیون فرهنگی شورای شهر و جبار کوچکی نژاد یکی از نمایندگان شهر رشت در مجلس شورای اسلامی قرار گرفت و وعده های زیادی برای کمک به ادامه راه به وی دادند و بعضی مسئولان نیز همچون امیر محمد پور مدیرکل وقت کتابخانه های عمومی گیلان با اهدای کتاب وی را همراهی کردند اما، همچون همیشه گرد زمان بر وعده های مسئولان نشست و خاک فراموشی، قول ها را مدفون کرد تا امروز این نانوای خوش ذوق با نگرانی از واگذاری مغازه اش، دست و پنجه نرم کند.
عشق مثال زدنی به ترویج کتابخوانیعصر یک روز پائیزی وقتی وارد نانوایی «ناصر» می شوی، مثل اغلب روزهای گذشته مملو از مشتریانی است که از داخل و خارج شهرک برای خرید نان آمده اند. مشتریانی که حالا دیگر می دانند خاموش کردن «وای. فای» از مقررات حضور در این مکان بوده و در کنارش کتاب، بخشی جدایی ناپذیر از نانوایی «ناصر» است.نه تنها ابتکار جالب او مردم این محله را به خواندن کتاب تشویق کرده که حتی برنامه های جنبی این نانوای خوش ذوق مثل اشتراک یک ماهه نان به مشتری کتابخوان و مسابقات کتابخوانی که در نانوایی برگزار می کند، مردم را به این باور رسانده که هنوز هم می توان عاشقانه کتاب خواند و از این کار حظ وافر برد.یکی از مشتریان این نانوایی می گوید: نزدیک به هشت ماه است که از هیچ نانوایی دیگری نان نخریده ام چرا که وقت گذرانی در نانوایی های دیگر آزارم می دهد.وی که خودش را حسین معرفی می کند، ادامه می دهد: وقتی به این نانوایی می آیم، مطمئنم که همیشه کتابی جدید برای خواندن هست که بتوانم در دقایق انتظار دستم بگیرم و اگر خوشم آمد، حتی به خانه ببرم و مطالعه کنم و همین موضوع، بهترین احترامی است که یک فروشنده می تواند به مشتری خود بگذارد.این شهروند رشتی که به گفته خودش یک بار برنده اشتراک ماهانه نان از این نانوایی شده تصریح می کند: عشق این نانوا به ترویج کتابخوانی مثال زدنی است و این را می توان از برنامه های متنوعی که برای این امر در نظر می گیرد، فهمید اما متأسفم از اینکه شنیده ام مغازه وی در آستانه واگذاری است و بسیار ناراحتم از اینکه کاری برای جلوگیری از این اتفاق، از دستم بر نمی آید.حرکتی که ماندگار شدیکی دیگر از مشتریان این نانوایی نوجوانی ۱۴- ۱۵ ساله است که به گفته خودش تا کنون بیش از ۱۰۰ جلد از کتابخانه نانوایی قرض گرفته و خوانده.وی خودش را مهدی معرفی کرده توضیح می دهد: نانوایی «ناصر» بیشتر از آنکه نانوایی باشد، کتابخانه است.این نوجوان ادامه می دهد: من از همان روزهای اول که ناصر کتاب ها را به نانوایی آورد، از مشتریان پروپا قرصش شدم و در روزهای نخست که مردم کمتر از این حرکت استقبال می کردند، من همیشه از کتابخانه نانوایی کتاب می گرفتم و به او می گفتم که یک روز حرکت تو ماندگار خواهد شد و همه از تو به عنوان یک آدم خوش ذوق و فرهنگی یاد خواهند کرد.مهدی از نارحتی اش درباره واگذاری مغازه گفته و می افزاید: نمی توانم حتی لحظه ای به این فکر کنم که نانوایی «ناصر» در شهرک نباشد. طی این چند وقت به حضور او و کتاب هایی که از نانوایی اش قرض می گرفتم عادت کرده ام و مطمئنا حالا حالا ها کسی نمی تواند جای او را بگیرد.
هزار وعده خوبان…به آخر وقت نزدیک می شویم. سر «ناصر» خلوت تر شده و انگار شنیدن حرف های مشتریان، غمی بزرگ بر دلش نشانده است.از او درباره جریان واگذاری مغازه اش می پرسم و در جواب می گوید: مغازه متعلق به پدر همسرم است و او هم به دلیل مشکلات مالی، قصد فروشش را دارد.وی می افزاید: توی این مدت خیلی تلاش کردم تا بتوانم از طریق افرادی که وعده داده بودند، وامی برای خرید مغازه بگیرم اما خیلی از وعده ها در همان روزهایی که آمدند و تقدیر کردند و عکس گرفتند، جا ماند.«ناصر» که سعی می کند بغضش را فرو ببرد ادامه می دهد: این نانوایی نه تنها برای من بلکه برای تمام مردم شهرک، پر از خاطره است. از راه اندازی کتابخانه تا مسابقات کتابخوانی و دیدن دربی پایتخت و… و. حتی خاطرات این نانوایی دستمایه آیتمی در برنامه «زیر چتر فرهنگ» رادیو فرهنگ نیز شده که به عنوان «کتابوایی لاکانشهر» هر هفته خاطرات کتابخوانی مردم را بازگو می کنم ولی از قرار همتی برای کمک به ادامه راه این نانوایی در استان وجود ندارد و به قول شاعر، هزار وعده خوبان یکی وفا نکند.سیاهی آسمان را فرا گرفته و ستاره هایی که به زحمت خود را از پشت ابرها بیرون می آورند، در دل تاریکی شب سوسو می زنند. کسی نمی داند سرنوشت «کتابوایی لاکانشهر» چه خواهد شد ولی، بدون شک نبودنش غم بزرگی را بر دل خیلی ها خواهد نشاند.
۲۶ مهر ۱۳۹۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]