واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون: از مدیران فرهنگی گرفته تا خود هنرمندان؛ همه در این خطکشی ها قرار گرفتهاند. آدمها سر جای خودشان نیستند. مدیران فرهنگی ما با وجود احترامی که به شخصیت آنها میگذارم، فاقد توانایی هستند و به باور من، جایگاهی را غصب کردهاند و غصب این موقعیت، در واقع فرصت گرفتن از یک کشور و نسلی است که... «متأسفانه، تشنجات سیاسی کشور، نگاه های خطکشی شده و مرزبندیشدهای را پدید آورده که همچون خوره و جذام به ساحت هنر هجوم آوردهاند، آن را مخدوش میکنند و کاملا از بین میبرند.» به گزارش «تابناک»، جمله بالا را مجید مجیدی می گوید، کارگردان نام آشنای سینمای ایران که حتی اگر کسی او را با «بدوک»، «بچههای آسمان» و «رنگ خدا» نشناخته باشد، این اواخر، «آواز گنجشکها»یش، حسابی سر و صدا کرد و جوایز متعددی گرفت که بعضی از آنها خارجی بودند. این کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر سرشناس ایرانی، تاکنون موفق به گرفتن چهار جایزه سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در دورههای گوناگون جشنواره فیلم فجر شده است. بنا بر این گزارش، وی در گفت وگویی با هفته نامه پنجره مطالبی را عنوان کرده است که در زیر به گوشه ای از آن اشاره می شود: متأسفانه، همه مسائل ما آمیخته به مسائل سیاسی شده است؛ از مدیران فرهنگی گرفته تا خود هنرمندان، همه در این خطکشیها قرار گرفتهاند. آدمها سر جای خودشان نیستند. مدیران فرهنگی ما با وجود احترامی که به شخصیت آنها میگذارم، فاقد توانایی هستند و به باور من، جایگاهی را غصب کردهاند و غصب این موقعیت، در واقع فرصت گرفتن از یک کشور و نسلی است که ممکن است به بیراهه برود. در کشور ما، فرصتسوزیها به شکل وحشتناکی رخ میدهد و من بیش از هر چیزی، نگران این بخش هستم. ما در این سالها، در پی شکوفایی خلاقیت و پرورش یک نسل دیگر نبودهایم. بیشتر خواستند هنرمندان را شبیهسازی کنند تا مثل خودشان بیندیشند؛ هنرمندان تزریقی که از منظر آنها به ماجرا نگاه کنند. من نگران نسل آینده هستم و بر این باورم در سالهای آینده با یک بحران بزرگ فرهنگی ـ هنری روبه رو خواهیم شد. ما همیشه چیزی را سرمایه میدانیم که مابهازای فیزیکی داشته باشد؛ مثل نفت، ولی من معتقدم سرمایه، نیروی انسانی است که میتواند پشتوانه هر کشوری باشد، به ویژه برای کشور ما که بسیار جوان است و این سرمایه عظیم به خاطر نبود مدیریت کلان فرهنگی هرز میرود. به نظر من، نظام فکری ـ فرهنگی در کشور من فلج شده است. چیزی که مدیران فرهنگی ما روی آن پافشاری دارند، کار سفارشی است، چون نگران صندلی خودشان هستند، نه وضعیت فرهنگی. در حالی که باید ریسکپذیر و در پی ایجاد راهی برای جریانسازی باشند و فارغ از موقعیت خود، به راه افتادن لوکوموتیو فرهنگ بیندیشند. در فعالیت فرهنگی ما نمیکاریم که شش ماه بعد درو کنیم. ممکن است ده سال دیگر کارمان نتیجه دهد. متأسفانه، مسئولان فرهنگی کشور ما دنبال چنین کِشتی نیستند. حتی به کشت آبی هم فکر نمیکنند، دیمیکارند؛ بکاریم و بارانی هم ببارد و بتوانیم محصولی برداشت کنیم. وی درباره نگاه رهبر انقلاب به فعالیت های فرهنگی ـ هنری می گوید: تا جاییکه من میدانم، ایشان همیشه خبرها را رصد میکردند و از آنجایی که نسبت به مسائل فرهنگی کشور، به ویژه در حوزه کودک و نوجوان اهمیت می دهند، توجه ویژهای به کانون پرورش فکری کودک و نوجوان داشتند. شاید یکی از دلایل مصونیت کانون از برخی آفتها نیز بهدلیل نوع نگاهی بود که از این حمایتها بود. چون بالاخره کانون، زیرمجموعه آموزش و پرورش به شمار میآید. من بر این باورم کانون میتواند برای خود یک تشکیلات کاملا جداگانه باشد؛ یک جای کاملا غیرانتفاعیتر از چیزی که هست؛ یعنی اگر در ساختار آن تغییراتی پدید بیاید، میتواند بالندهتر و تأثیرگذارتر شود. فعالیت کانون زیر نظر تشکیلاتی مثل آموزش و پرورش که به خودی خود گرفتاریها و چالشهای بسیاری دارد، برای کانون کوچک است. قطعا توجه ویژه رهبری بوده که کانون توانسته سر و شکلی بگیرد و اگر این توجه نبود، تاکنون چیزی از کانون باقی نمانده بود. 1002
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]