واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حالات و مقامات اولين شهيد محراب
نخستين بار سيماي آيتالله مدني را در قاب تلويزيون ديدم كه سخن ميگفت و اشك ميريخت...
نویسنده : علي اكبري
نخستين بار سيماي آيتالله مدني را در قاب تلويزيون ديدم كه سخن ميگفت و اشك ميريخت. جذبه معنويتش درونم رخنه كرد و از خدا خواستم روزيام كند بتوانم قدمي هر چند كوچك براي اين عبد صالحش بردارم... و خدا را شاكرم كه اين توفيق را پس از چند سال نصيب اين حقير كرد. نگاشتن از شخصيتي همچون آيتالله مدني كه حضرت امام از ايشان اينطور ياد ميكند:«اين چهره نوراني عمري را در تهذيب نفس و خدمت به اسلام و تربيت مسلمانان و مجاهده در راه حق عليه باطل گذراند و از چهرههاي كمنظيري بود كه به حد وافر از علم، تقوي، تعهد، زهد و خودسازي برخوردار بود» براي همچو مني بسيار ثقيل است و با قد و قواره بنده تناسبي ندارد، اما به حسب جاريه در روند كتاب به گوشهاي از زندگي اين بزرگوار ميپردازم:
سيد اسدالله مدنيدهخوارقاني فرزند ميرعلي به شماره شناسنامه 295 در سال 1293ش (1323ق) در شهر دهخوارقان(1) از توابع تبريز به دنيا آمد. چهار ساله بود كه مادرش را از دست داد و در 16 سالگي غم از دست دادن پدر را متحمل شد. تحصيل را از مدرسه طالبيه تبريز آغاز كرد و در 17 سالگي براي كسب علم راهي قم شد. سيد اسدالله در جواب دوستانش كه به او ميگفتند:«اوضاع زمانه مساعد طلبگي نيست»، كنايه از اينكه منبر و روحاني طالبي ندارد، گفت:«حداقل ملا و واعظِ خودم كه ميشوم.» ايشان در قم از محضر اساتيدي همچون آيتالله حجت كمرهاي، آيتالله خوانساري و امام خميني كسب فيض كرد و در سال 1321ش براي تكميل تحصيلات راهي نجف اشرف شد. در نجف شاگرد برجسته آيتالله سيدمحسن حكيم بود تا جايي كه به دستور ايشان تدريس هم ميكرد. آيتالله سيد ابوالقاسم خويي و آيتالله سيد عبدالهادي شيرازي از ديگر اساتيد ايشان بودند. سيد اسدالله در سال 1331 در ميان استقبال مردم به آذرشهر، زادگاه خود بازگشت و در آنجا سخنرانيهاي پرشوري انجام داد.
اين بازگشت نقطه عطف زندگي مبارزاتي آيتالله مدني به حساب ميآيد و از اين مقطع به بعد تبعيدهاي ايشان به دليل سخنرانيهاي ضد رژيم آغاز شد. دره مرادبيگ، همدان، خرمآباد، ملاير، تهران، نورآباد ممسني، گنبد كاوس، بندر كنگان و مهاباد شهرها و روستاهايي هستند كه آيتالله مدني از سال 1331 تا 1357 به دلايل مختلف كه عمده آن تبعيد است، مدتي را در آنجا اقامت كرده است. البته همدان و اهالي آن بيشترين فيض را از حضور ايشان بردهاند. تبريز آخرين ميعادگاه آن بزرگوار بود. سيد اسدالله مدني بعد از 22 ماه حضور در تبريز در 20 شهريور سال 1360 در سن 67 سالگي در كسوت امام جمعه و در قنوت نماز به آرزوي ديرينهاش رسيد و معشوق خويش را با جسمي در هم شكسته و رويي خونين ملاقات كرد.
كتابي كه درصدد معرفي آنيم، خاطراتي از برهههاي مختلف زندگي آيتالله مدني است كه هر چند بسيار جسته و گريخته هستند، اما سعي بر اين بوده است بر روال زندگي مبارزاتي ايشان بسته شود و از آنجا كه جمعآوري خاطرات بر اساس مصاحبه با افراد نبود و استناد آنها به منشوراتي است كه از اين شهيد بزرگوار از سال 1360 تا 1390 چاپ و منتشر شده است، لذا كاستيهاي كتاب را بر ما ببخشيد. فرصت را مغتنم ميشماريم و به كساني كه نامشان در اين كتاب به عنوان راوي قيد شده است، پيشنهاد ميكنيم. انتشارات يا زهرا(س) به دليل استقلال كاري آمادگي دريافت و ضبط خاطرات اين عزيزان را دارد و به هر صورت كه تمايل دارند منتشر ميكند.
اميد دارم حضرت باريتعالي تمام ناخالصيام را به اخلاص آيتالله مدني ببخشد و اين كتاب را برايم فتح بابي در جهت فهم بيشتر از معاني و تعاليم اسلامي و الهي قرار دهد. انشاءالله.
* پينوشتها در سرويس تاريخ «جوان» موجود است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]