تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817169835
20 سال پا به پايش سوختم و ايستادم
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: 20 سال پا به پايش سوختم و ايستادم
ماجراي جانبازي و نهايتاً شهادت عباس مهرابي، روايتي چون سوختن شمع دارد. او رزمندهاي دلاور بود كه به دليل عوارض شيميايي، حدود دو دهه با مشكلات دست و پنجه نرم كرد و عاقبت نيز به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
نویسنده : زينب محمودي عالمي
ماجراي جانبازي و نهايتاً شهادت عباس مهرابي، روايتي چون سوختن شمع دارد. او رزمندهاي دلاور بود كه به دليل عوارض شيميايي، حدود دو دهه با مشكلات ناشي از مجروحيتهايش دست و پنجه نرم كرد و عاقبت نيز در نيمه شعبان سال 93 به درجه رفيع شهادت نائل آمد. جانبازان به واقع همانند شمعي سوختند تا امنيت و خاك و ناموس اين سرزمين محفوظ بماند. شهيد عباس مهرابي متولد 1339 در كوشك اصفهان بود كه قبل از تولد پدرش را از دست داد و از نوجواني كار كرد و با تأسيس سپاه نيز عضو اين نهاد انقلابي شد. اين پاسدار جان بركف كه در عمليات بسياري شركت كرده بود، بعد از جنگ و تا زماني كه عوارض شيميايي بر قواي جسمياش غلبه نكرده بود، همچنان فعاليت ميكرد و در پرونده كاري او تأسيس واحد ايثارگران دانشگاه امام حسين(ع) به چشم ميخورد. آنچه در پي ميآيد حاصل همكلامي ما با زهرا مهرابي، همسر اين شهيد عزيز است كه در پرستاري از يك جانباز شيميايي، شريك و سهيم جهاد همسرش بود و او نيز بهترين سالهاي عمرش را در جهادي خاموش و مظلوم سپري كرد.
شما و شهيد مهرابي نسبت فاميلي داشتيد؟ آخر نام فاميلي هر دويتان يكي است.
بله، ما دخترخاله پسرخاله بوديم. ايشان متولد 1339 بود و من سال 46 به دنيا آمدم. هر دو اهل اصفهان بوديم. همسرم كودكي خاصي داشت. پدرش را نديده بود. مادرشان عباس را باردار بود كه پدرشان به رحمت خدا ميرود. خالهام در خانه ما زندگي ميكرد، من كه به دنيا آمدم خالهام از همان اول گفته بود زهرا عروس من است. موقع تولدم در دهات كوشك زندگي ميكرديم. 13 ساله بودم كه با پسرخاله عقد كرديم، همسرم سال 58 وارد سپاه پاسداران شد.
از سختي دوران نوجواني همسرتان چيزي به خاطر داريد؟
سه تا بچه بودند. خانوادهاي مذهبي داشتند. خالهام زن متدینی بود. ما هفت تا بچه بوديم با اين تعداد جمعيت در دو اتاق زندگي ميكرديم، عباس از 12 سالگي بايد سركار ميرفت. هر كسي راجع به كارش چيزي ميگفت. يكي ميگفت بيا برو دنبال كار آزاد، سرگردان مانده بود تا اينكه داييام كه تهران كفاشي داشت عباس را برد پيش خودش تا كار كند. روزها كار ميكرد و شبها درس ميخواند؛ تا سوم راهنمايي درس خواند. سال 58 وارد سپاه شد و سال 59 براي خواستگاري آمدند. سال 60 عروسي كرديم. من فقط به عشق اينكه همسر رزمنده شوم همسرشان شدم. وقتي آمد خواستگاري گفت كه ميخواهد به جبهه برود. ميگفت زن ميگيرم تا به جبهه بروم.
چگونه به درجه جانبازي نائل آمدند؟
حاج آقا شش ماه بعد از ازدواجمان در ميدان نبرد بود كه تركش توپ به شكمش اصابت كرد. 9 ماه بيمارستان بستري بود. بعد از اينكه بهتر شد باز به جبهه رفت كه دوباره مجروح شد. سال 64 هم دچار موجگرفتگي شديد شد. شنوايي يك گوشش را كاملاً از دست داد و گوش ديگرش 70 درصد شنوايي داشت. عباس جراحت شيميايي هم داشت. با اين حال تا آخر جنگ در جبهه بود. 75 ماه سابقه جبهه داشت. مسئوليت او در ادوات زرهي بود. اولين تيپهاي زرهي را رزمندگاني مثل همسرم ايجاد كردند. عباس اولين بار در عمليات فتحالمبين زخمي شد و در عمليات فاو (والفجر8) شيميايي شد و در عملياتهاي مختلفي هم حضور داشت. آن وقتها هر 45 روز بايد مرخصي ميآمد. اما به خاطر احساس مسئوليتي كه داشت، هر سه ماه به خانه برميگشت.
همسرتان جانباز شيميايي بودند؛ بعد از اتمام جنگ چه فعاليتهايي داشتند؟
آن موقع چند سالي ميشد كه در تهران زندگي ميكرديم. از سال 70 به همسرم ميگفتند به دليل جانبازي نبايد سركار بيايد اما عباس ميگفت جسمم توانايي دارد و كار ميكنم. تا سال 74 به كارش ادامه داد. سال 1374 همسرم واحد ايثارگران دانشگاه امام حسين(ع) را راه اندازي كرد و خودش مسئول ايثارگران دانشگاه تربيت پاسداري امام حسين (ع) شد. زماني كه ميخواست ايثارگران دانشگاه امام حسين(ع) را تأسيس كند خانوادههاي شهدا آدرسشان مشخص نبود. من همراهش ميرفتم تمام خانوادههاي شهدا را با وسيله خودش پيدا ميكرد و اين طور توانست ايثارگران را تشكيل بدهد. كارهاي خيرش را الان متوجه ميشوم. هر كاري براي تأمين جهيزيه و مسافرت خانوادههاي شهدا ميكرد. بدون اينكه ما از كارهايش چيزي بدانيم. با اينكه وضع ماليمان زياد خوب نبود نميدانم چطور ميتوانست به آنها كمك كند. واقعاً از مال و جان به ديگران كمك ميكرد.
مجروحيت شيمياييشان چه زماني عود كرد؟ از سختيهاي زندگي با يك جانباز هم بگوييد.
عباس از سال 70 تا 74 مسئول ايثارگران بود و طي اين مدت فوق ديپلم نظامياش را هم گرفت. مجروحيتش كه عود كرد تا سال 85 خانه بود. همان سال بيماري سرطان زبان گرفت. نصف زبانش را بر اثر جراحتهاي شيميايي برداشتند. دكتر گفت 15 درصد امكان دارد از زير عمل زنده بيرون بيايد. اگر هم زنده بماند لال ميشود. ما گفتيم راضي هستيم به رضاي خدا. رفت عمل كرد و به هوش آمد. بعدها بيشتر با خواندن قرآن زبانش باز شد. اما لكنت زبان داشت. عصب زبانش كلاً قطع شده بود و بلعيدن غذا برايش دشوار بود. غذا را ميكس ميكردم دهانش ميگذاشتم. به سقف دهانش ميچسبيد با دست غذا را از سقف دهانش در ميآوردم. دهانش بزاق و عصب نداشت تا چهار سال شيشه آب دستش بود، به خاطر اينكه دهانش را از خشكي نميتوانست باز و بسته كند. صبرش را خدا به من داده بود چون وقتي كه انسان راضي باشد به رضاي خدا بگويد سرنوشتم را خدا رقم ميزند خدا صبرش را ميدهد. زندگي با جانباز سخت است اما من با عشق زندگي ميكردم. با اينكه بچه نداشتم، اما در زندگي هيچ دغدغهاي نداشتم. از سال 74 تا سال 93 مرتب از اين دكتر به آن دكتر و از اين بيمارستان به آن بيمارستان ميرفتيم. همه اين سالها از همسرم پرستاري ميكردم. داروي اعصاب مصرف ميكرد و دكتر اعصاب ميگفت نبايد خانه باشد بايد در بيمارستان بستري شود، شما چطور در خانه از ايشان نگهداري ميكنيد. اما من با افتخار از او پرستاري ميكردم.
خانم مهرابي چطور اين همه سختي را تحمل ميكرديد؟ گفتيد كه سعي ميكرديد در خانه از ايشان پرستاري كنيد؟
خدا صدام را لعنت كند تمام بچههاي شيميايي به مرور زمان با مشكلات بيشتري روبهرو ميشوند. من هم خوب اين را ميدانستم. از سال 70 شيميايي عباس عود كرد و از سال 74 مشكلاتش بيشتر شد و اعصاب و روانش هم عود كرده بود. شبها طوري او را ميخواباندم خودش را از پنجره پايين نيندازد، اما در مورد اصل سؤالتان بگويم زندگي را اگر سخت بگيريد سخت ميگذرد. آسان بگيريد آسان ميگذرد. راستش من هيچ سختياي نديدم. زندگي سختي نبود چون عاشق همسرم بودم. سال 85 كه عمل زبان انجام داد حالش بدتر شد تا سال 92 كه حالش روز به روز بدتر ميشد. پزشكان تكهبرداريها و سي تي اسكن را انجام دادند گفتن ريهها پرتوده است پت اسكن را انجام داديم 21 اسفند 92 شيميدرماني انجام داد. ارديبهشت 93 بود كه همسرم گفت مرا ببر كربلا من ميميرم و بعد تنها ميشوي غصه ميخوري. ميگفت من كربلا بروم چشمم به گنبد بيفتد و بارگاه حضرت ابوالفضل(ع) را ببينم، از حضرت عباس تشكر ميكنم كه به من عنايت داشتند.
همسرتان با رهبر انقلاب هم ديدار داشتند، از آن ديدار بگوييد.
روز پاسدار سال 93 حضرت آقا به دانشگاه امام حسين(ع) تشريففرما شدند. از ايثارگران زنگ زدند گفتند براي ديدار با رهبر شما دعوت هستيد. هر چقدر گفتم زنگ بزنم انصراف بدهم كس ديگري را جايگزين كنند اما همسرم ميگفت حضرت آقا فقط يك دست روي سرم بكشد شفا ميگيرم. همين هم شد وقتي رفتيم دانشگاه، رهبر معظم انقلاب دستي به سر عباس كشيدند. خود همسرم به رهبر گفت دستي به سرم بكشيد خوب شوم. چفيه رهبري را هم به نيت اينكه در كفنش بگذارند گرفت. چند روز بعد صبح جمعه نيمه شعبان سال 93 عباس براي نماز صبح بيدار شد. گفت ديشب شهيد فولادي يكي از شهداي خرمشهر را خواب ديدم گفته بود عباس نميآيي؟ همه بچهها منتظرت هستند. عباس اين خواب را تعريف كرد و به ما گفت من دارم ميروم. همان روز صبح دستش را به طرف آسمان گرفت و گفت يا امام زمان(عج) امروز روز توست بيا من تو را ببينم، ديگر طاقت درد ندارم. در طول 34 سال زندگيام با عباس با تمام دردي كه بر اثر جراحات تحمل ميكرد يك بار صداي بلند او را نشنيدم. آن روز از 9 صبح چشمش را ميبست و باز ميكرد. ميگفت كي اذان ميشود؟ شروع به خواندن قرآن كردم. به خواهرم گفتم مواظبش باش احتمال دارد او را ببريم بيمارستان. رفتم ماشين را بنزين بزنم، عباس با شهدا حرف ميزد و ميگفت مرا هم ببريد. بعدها خواهرم تعريف ميكرد صداي اذان ميآمد. خواستم حاج عباس را ببرم وضو بگيرد كه به من نگاهي انداخت و چشمانش را بست. بعد پاهايش كبود شدند و كمي بعد به شهادت رسيد. ظهر جمعه روز نيمه شعبان سال 93 بود كه همسرم آسماني شد.
پس در لحظه شهادت كنارش نبوديد؟
نه، من آن لحظه رفته بودم ماشين را بنزين بزنم كه اگر حال عباس بدتر شد ببريمش بيمارستان. موقع شهادتش نبودم و گفتم خدايا من 34 سال همسرم را تنها نگذاشتم. چرا لحظه آخر تنهايش گذاشتم. همه ميگفتند خدا خواسته با وابستگياي كه همسرت به تو داشته تو نباشي و در نبودنت جان بدهد. تا پنج روز به شدت رنج ميبردم. خواب ديدم حضرت عزرائيل دارد از پاي عباس جانش را ميگيرد تا گلويش ميآيد. همسرم در خواب رويش را برميگرداند و به من نگاه ميكرد و لبخند ميزد. حضرت عزرائيل جان همسرم را ميگرفت، اما تا او مرا ميديد انگار دوباره جاني تازه مييافت. از خواب كه بيدار شدم گفتم قربان خدا بروم. صلاح ما را بهتر ميداند. خدا ميخواسته وابستگي نباشد و عباس راحتتر جان بدهد.
سالهايي كه با همسر جانبازتان زندگي كرديد با توجه به اينكه جانباز اعصاب و روان بود اخلاقش چطور بود؟
همسرم با اينكه دچار موجگرفتگي شديد بود اما من هرگز بداخلاقي از ايشان نديدم. عاشق ائمه اطهار(ع) و اهل نماز اول وقت و جماعت بود. اخلاقش بسيار خوب بود. شايد همين صداقتش باعث شد اينقدر عاشقانه و با صبوري زندگي كرديم. الان مزارش در كوشك اصفهان است.
الان با نبودنشهايش چه كار ميكنيد؟
خيلي سخت است ولي با اين حال راضيام به رضاي خدا.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]
صفحات پیشنهادی
امیدوارم جواب اعتماد منصوریان را بدهیم مجیدی: باید ناکامی پایان فصل قبل را جبران کنیم/نقاط ضعف سال قبل را پوشش
امیدوارم جواب اعتماد منصوریان را بدهیممجیدی باید ناکامی پایان فصل قبل را جبران کنیم نقاط ضعف سال قبل را پوشش دادیم مدافع تیم فوتبال استقلال گفت در فصل جدید تلاش می کنیم تا با کسب نتایج مناسب ناکامی پایان فصل قبل را جبران کنیم به گزارش خبرگزاری فارس میثم مجیدی پس از حضور در هیبیماری مننژیت در کودکان زیر 2 سال چه عوارضی دارد!؟
نینی سایت ممکن است بر اثر تب بالا و یا ضربههای بدی که به کودکان وارد میشود باکتریها یا ویروسها به بدنشان وارد شده و باعث بروز بیماری مننژیت در آنها شود به همین دلیل در گفتگو با دکتر وحیده صباغی متخصص کودکان و نوزادان از او درباره بیماری مننژیت و علائم و راه درمان آن پرپدری پسر هشتسالهاش را از پل پرت کرد
پدری پسر هشتسالهاش را از پل پرت کرد باوجود مطرحشدن خودکشی پسربچه مشهدی پدر این کودک روز گذشته پس از یک هفته صحنهسازی به انداختن پسرش از روی پل امامحسین ع اعتراف کرد آفتابنیوز باوجود مطرحشدن خودکشی پسربچه مشهدی پدر این کودک روز گذشته پس از یک هفته صحنهسازی به انداتحلیل بازار مسکن تا انتهای سال 95
هفته نامه تجارت فردا - سارا پورادبی محمد کوثری اهمیت بازار مسکن چه به عنوان یک کالای ضروری برای متقاضیان مصرفی و چه به عنوان یک کالای سرمایهای برای متقاضیان غیرمصرفی موجب شده است که چرخههای رونق و رکود این بازار مورد توجه اکثریت اقشار جامعه قرار گیرد از طرف دیگر تاثیرگروزنامه رسالت: اصغر فرهادي به فاحشهها احترام ميگذارد
روزنامه رسالت اصغر فرهادي به فاحشهها احترام ميگذارد آفتابنیوز روزنامه رسالت نوشت فيلم فروشنده نماينده رسمي جمهوري اسلامي ايران جهت شركت در مراسم اسكار فيلمهاي خارجي شد فروشنده فيلم اصغر فرهادي كسي كه به فاحشهها احترام ميگذارد و از درباره الي به اين سو تمامي آثارشپاداش قهرمانی ملی پوشان فوتسال در جام جهانی کمتر از دستخوش برد در لیگ برتر فوتبال!
تیم ملی فوتسال ایران با درخشش کم نظیر بعد از 24 سال موفق شده بار دیگر به مربع قدرت در فوتبال سالنی جهان راه یابد و شایستگی خود را به اثبات برساند این توفیق وقتی شیرین تر می شود که بدانیم تمامی عوامل این تیم ایرانی هستند و هزینه گزافی برای نتایج خوب شان روی دست بیت المال و حسابرسالت: فرهادی به فاحشه ها احترام می گذارد!
روزنامه رسالت نوشت فيلم فروشنده نماينده رسمي جمهوري اسلامي ايران جهت شركت در مراسم اسكار فيلمهاي خارجي شد فروشنده فيلم اصغر فرهادي كسي كه به فاحشهها احترام ميگذارد و از درباره الي به اين سو تمامي آثارش با موضوع تجاوز و فحشا ساخته شده نماينده رسمي سينماي ايران در مراسم اتوییت آشنا برای ضرغامی؛ ۴ سال صبر کن، بخاطر خودت!
توییت آشنا برای ضرغامی ۴ سال صبر کن بخاطر خودت مشاور فرهنگی رییسجمهوری در توئیتی به خبرهای مطرح شده پیرامون احتمال کاندیداتوری ضرغامی در انتخابات سال آینده واکنش نشان داد حسامالدین آشنا در واکنش به اخباری که این روزها پیرامون کاندیدا شدن عزت الله ضرغامی رییس پیشین صداوسیماورود ۸ فروند هواپیمای جدید تا پایان سال
ورود ۸ فروند هواپیمای جدید تا پایان سال قائم مقام وزیر راه شهرسازی در امور بین الملل گفت طبق برنامه ریزی های انجام شده تا پایان سال چهار فروند هواپیمای سبک و چهار فروند هواپیمای سنگین وارد کشور می شود به گزارش فرهنگ نیوز اصغر فخریه کاشان قائم مقام وزیر راه و شهرسازی در امور بینوکیل اولیایدم زهرا کاظمی: مرتضوی الفبایحقوق را نمی دانست/ درسال 79 حکمتعلیق او صادر شد، ولی اجرا نشد
وکیل اولیایدم زهرا کاظمی مرتضوی الفبایحقوق را نمی دانست درسال 79 حکمتعلیق او صادر شد ولی اجرا نشد آفتابنیوز روزنامه وقایع اتفاقیه با محمد سیفزاده وکیل اولیایدم زهرا کاظمی در باره مرتضوی مصاحبه ای انجام داده است بخشی از این مصاحبه را می خوانید آقای سیفزاده 13 سا-
گوناگون
پربازدیدترینها