واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: يك ايراني افسانه واليبال آمريكا شايد آنطور كه آمريكاييها او را ميشناسند، نامش براي ايرانيها ملموس نباشد؛ اما معلم ورزش سالهاي پيشين اين سرزمين، امروز افسانه ناميده ميشود. شايد آنطور كه آمريكاييها او را ميشناسند، نامش براي ايرانيها ملموس نباشد؛ اما معلم ورزش سالهاي پيشين اين سرزمين، امروز افسانه ناميده ميشود. به گزارش فارس، پروفسور ايرج احرابيفرد كه در سالهاي 2002 تا 2003 به عناوين مختلف مربيگري و علمي در واليبال ايالات متحده دست پيدا كرده بود، سال گذشته نيز به جايگاه رفيع ديگري نايل آمد و به عنوان مربي قرن اين كشور در واليبال برگزيده شد. او سال 1999 دانشمند سال ورزش آمريكا شد و نخستين مربي تاريخ اين كشور است كه موفق شد به چهار مقام شامخ مربيگري و علمي از جمله "هال آف گيم" دست يابد. پروفسور ايراني واليبال آمريكا، در سال 2006 تيم خود را در بين ده دانشگاه درجه يك از پنج ايالات آمريكا، به مقام نخست رساند. مربي قرن واليبال ايالات متحده به رسم هر ساله، امسال نيز به ايران آمده تا روزهايي را كنار هموطنان خود بگذراند. او كسي است كه وقتي ميكروفون تلويزيوني مقابل يك مربي آمريكايي قرار ميگيرد و درباره اين ايراني ميپرسد، ميگويد: "پروفسور يك افسانه است كه تلاش ميكنيم تا روزي به او برسيم." پروفسور ايرج احرابيفرد روز گذشته ميهمان خبرگزاري فارس بود. در يك ساعتي كه با مرد سرشناس واليبال آمريكا همصحبت بوديم، از فراز و فرودهايي كه پشت سر گذاشته و تجربيات گرانبهايش گفت كه هر يك ميتواند سرمشقي براي ورزشكاران و مربيان ايراني باشد: * مروري بر گذشته پيش از ورود به دنياي مربيگري و علمي ورزش، در سه رشته شنا، دووميداني (پرش ارتفاع) و واليبال فعاليت داشتم؛ اما براي تيم ملي واليبال انتخاب نشدم. در آن روزها به مدت دو سال به عنوان معلم ورزش مشغول به كار شدم تا اينكه 20 تن از معلمان براي آموختن بيشتر به كشورهاي خارجي فرستاده شدند كه من نيز از استان تهران سهميه بودم كه ابتدا به انگليس و بعد به آمريكا رفتم. در آمريكا ليسانس و فوق ليسانس خود را در رشته شنا گرفتم و خيلي پيشرفت كردم. وقتي به ايران بازگشتم، به عنوان رئيس اداره كل آموزش و تحقيقات سازمان تربيت بدني منصوب و مربيگري تيم شنا را نيز برعهده گرفتم؛ اما دو سال بعد دوباره راهي آمريكا شدم. در دانشگاه شمالي آيوا مشغول به كار شده و هدايت تيم هاي واليبال مختلف اين ايالت را برعهده داشتم. سال 1996 تيم دانشگاه را به مسابقات سيسيلي بردم كه با گذشتن از سد چين و ژاپن به فينال رسيد و به دليل باخت به روسيه، نايب قهرمان شد. سال 99 كه هدايت تيم را برعهده داشتم، آمريكاييها خيلي اصرار داشتند فقط مربيگري كنم و مسائل علمي را كنار بگذارم كه نپذيرفتم. در سال 2000 نيز تيم من به 503 برد دست يافت و اين درحالي بود كه تنها 143 باخت در كارنامه خود داشت كه اين بيسابقه بود. در همان سال هدايت تيم جوانان نيز به من داده شد و در كنار آن، مشاور تيم ملي مردان آمريكا هم بودم و كار تحقيقاتي خود را نيز در بخش مردان انجام مي دادم. در اين سال ها كه مربيگري كرده ام، 35 سخنراني علمي هم داشته ام كه موجب پيشرفت بنده شده است. سال 2005 در چين، سال گذشته در روسيه و كره جنوبي درباره علمي كردن مربيان سخنراني داشتم و دسامبر آينده نيز در ژاپن سخنراني دارم. * يكي از پنج دانشمند واليبال آمريكا پنج دانشمند دارد كه سالي يك بار كنار يكديگر جمع مي شوند و مسائل مختلف را بررسي مي كنند كه يكي از آنها هستم. ما درباره چشمانداز آينده اين رشته و برنامههاي آينده همفكري ميكنيم. به عقيده من، دانشمندان بدون تجربه، كاري را از پيش نمي برند. 4 و 5 فيلم درباره واليبال تهيه كرده ام كه بيشتر از ويدئوهاي ديگر، در آمريكا به فروش رفته است. كتاب هايي نيز در زمينه ورزش نوشته ام. در ايران نيز در سال 1968 اولين نمايشگاه كتاب هاي ورزشي جهان را تشكيل دادم كه بعد به كتابخانه ورزش تبديل شد. در آن زمان مجله پژوهشي ورزش را نيز در 9 شماره چاپ كرديم. * نداشتن تحمل باخت هنوز هم يك دانشجوي علم هستم و مانند يك شاگرد در تمامي سمينارها با هزينه شخصي خودم شركت مي كنم و مي آموزم. در اين سال ها هيچگاه تحمل باخت را نداشتم و سعي مي كردم بهتر از مربيان ديگران باشم. شايد ابتكار و راضي نبودن از دلايل موفقيت من بود؛ البته عشق تقسيم اطلاعات را نيز نبايد ناديده گرفت. با ديدن بيست درصد و با شنيدن بيست درصد ديگر مي آموزيم؛ اما با ياد دادن داشته هاي خود به ديگران 90 درصد خواهيم آموخت. در واليبال آمريكا يك شكل جديد را به وجود آوردم كه آن ارزيابي توجهات بود. اين مسائل را از روانشناسي ها استخراج و با مهارت هاي واليبال ادغام كردم كه بسيار موثر واقع شد. * نقش كليدي مربي افرادي كه اكنون در ورزش فعال هستند، با آنهايي كه 15 سال پيش مسابقه مي دادند، كاملاً فرق كرده اند. اين نشان از پيشرفت بدنسازي ها دارد. اگر ورزشكاري نتواند خود را از حيث بدنسازي آماده نگه دارد، پيشرفت كمتري خواهد داشت. بنابراين اين بخش داراي اهميت فراواني است. روانشاسي نيز خيلي مهم است؛ اما بايد از ميان دانش هاي مختلف بخشي را كه براي تمرينات مفيد است، استخراج كرد و به اجرا درآورد. در اين ميان مربي نقش اساسي دارد. به عقيده من اگر قرار است روانشناس مسائلي را به بازيكن منتقل كند، بهتر است آن را به مربي بگويد. اين موجب ميشود كه هم مربي چيز بيشتري ياد بگيرد و هم وجهه اش پيش ورزشكار حفظ شود؛ اما اكنون روال طوري شده كه ورزشكاران را به بدنساز مي سپارند و اين خلع مسئوليت از بار دانش و وجهه مربي مي كاهد. درست است روش اول وقت بيشتري را مي طلبد؛ اما بيشتر سودمند است. معتقدم بهترين مربي براي هر فرد، خود ورزشكار است؛ اما مربيان بايد طوري كار كنند كه ورزشكار طرز فكرشان را پياده كنند و اين در تيم هاي مختلف فرق مي كند. به عنوان مثال در تنيس حين بازي مربي نبايد اصلاً حرف بزند؛ اما در واليبال مربي بخشي از تيم است. حتي به بچه هايم فارسي ياد داده بودم تا حين بازي به عنوان علائم از آنها استفاده كنم و در تايم اوت ها 15 ثانيه با آنها صحبت مي كنم چون اگر بخواهم همه چيز را در اين مدت كوتاه برايشان توضيح دهم فقط سه ثانيه آخر را به خاطر مي سپارند. * گوش دادن، ياد گرفتن نيست چند سال پيش در سمينار علمي كميته ملي المپيك ايران شركت كردم. افرادي كه در آن شركت كردند خوب بودند؛ اما افراد متخصص انگشت شماري حضور داشتند. بايد بدانيم سخنراني كردن، ياد دادن نيست و گوش كردن هم ياد گرفتن نيست. افرادي كه با انگيزه بالا به دنبال كسب علم و دانش مي روند، بايد به آنها بها داده شود. به عنوان مثال پرويز كماسي از شاگردان بنده از نظر علمي سطح بالايي دارد و به او نيز بها داده ميشود كه پيشرفت كرده است. * ورزش و لايه نامرئي ورزش داراي سه لايه است. يكي قهرمانان كه همه اقشار جامعه آن را مي شناسند؛ دوم مربيان كه اين قهرمانان را پرورش ميدهند و لايه سوم افرادي هستند كه مربيان را مي سازند. اگر لايه سوم نباشد، هميشه به دنبال شبيه سازي هستيم. به طوريكه هر ورزشكار در نهايت قهرماني مي شود كه امروز هم هست. در صورتيكه بايد براي هر ورزشكار يك محيط مناسب براي پيشرفت فراهم شود. از ميان 20 معلمي كه از آمريكا بازگشتيم؛ فقط سه نفر در ورزش مشغول شديم و سايرين در كارهاي ديگر وارد شدند كه هيچ ربطي نداشت. 3 نفر توانستيم به موفقيت هايي در ورزش دست يابيم. شايد يكي از دلايلي كه ورزش ايران نمي تواند نسبت به تلاش هاي انجام شده به نتايج مورد نظر دست يابد، نداشتن لايه سوم است. * بي اطلاعي از واليبال ايران اطلاع چنداني از واليبال ايران ندارم. دو سال گذشته به درخواست يزداني خرم به ايران آمدم و ديدم كه تمامي نخبگان را جمع كرده و از مربي خارجي هم استفاده كرده است. به خاطر اين همه توجه به ايشان تبريك گفتم. اين همه توجه و جمع كردن جوانان بالاي دو متر خيلي ارزشمند بود. فكر مي كنم در فدراسيون جديد نيز همين روش تداوم پيدا كرده و براي آنها نيز آرزوي موفقيت مي كنم. در آن زمان مربيگري تمرين ايران بهتر از كوچينك بود كه من منتقل كردم. * شارلاتان ورزشي متاسفانه در ورزش امروز جهان، شارلاتان خيلي زياد شده است. مثلاً يك مربي از چين ميآوريم كه اصلاً آن چيزي نيست كه به دنبالش هستيم يا اينكه يك مربي عنوان مي كند كه تمريناتش را بسته انجام مي دهد. براي اينكه مطمئن شويم بايد خيلي تجسس كنيم. بايد اطمينان داشته باشيم كه چه كسي مي تواند به ورزش ما كمك كند. به عنوان مثال شاگرد من در آلمان مربي واترپلوست و چون در آلمان توجه به بخش نامرئي بيشتر است، بيشتر به او بها داده شده است؛ اما هيچگاه نمي توانم بگويم آيا براي ورزش ايران مفيد است يا نه چون نمي دانم آيا او با تكنيك هاي ايراني هماهنگ است و مي تواند كمك كند يا نه. بايد در اين راه جستجو كرد. * تفاوت برخوردها به عقيده من، مردم ايران و آمريكا هر دو خوب هستند و رابطه ورزشي ميان اين دو كشور نيز مناسب است. البته من به روابط دولتها كاري ندارم. در آمريكا از طريق يكي از مربيان اين كشور در شنا به پيشرفت كامل دست يافتم. وقتي به عنوان مربي شنا مشغول به كار شدم، به عقيده خودم اصلاً خوب نبودم؛ ولي در جلسه اي كه با مربي آمريكايي داشتم، نه تنها مرا نااميد نكرد؛ بلكه از من به عنوان اولين مربي ياد كرد كه با احساس تمام آموزش مي دهم و خواست تا هزينه سفر مرا به يك سمينار علمي فراهم كند. بعد از آن، از سوي اين مربي مجله پژوهشي شنا براي من آبونمان شد. مشابه همين اتفاق در حضور من در ايران افتاد. يكي از مربيان ايراني از ايالات آمريكا پيش يكي از مربيان تيم ملي ايران آمد و عنوان كرد ميخواهد به تيم ملي كمك كند. مربي ايران بعد از پرسيدن يك سؤال به او گفت كه بهتر است به آمريكا برگردد و همانجا آموزش دهد و به درد ايران نمي خورد. بهتر است هميشه نقاط مثبت افراد را در نظر گرفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 636]