محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروف‌ترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798298829
طنز؛ گفتگو با یک معلم
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: آیدین سیارسریع در وبسایت چیزنا نوشت:
– سلام آقای معلم
+ ای نام تو بهترین سرآغاز، بی نام تو نامه کی کنم باز؟
– بالاخره پاییز رسید و مدرسه ها باز شد. چه احساسی دارین؟
+ احساسم در وصف نمی گنجه.
– می بینم که قسمتی از شلوار شما پاره شده، دلیل خاصی داره؟
+ مده دیگه. الان همه پاره ان.
– آستین کت تون چرا به این حالت دراومده؟
+ مگه نشنیدین میگن معلم همچون شمع فروزان است؟
– بله، چه ربطی داره؟
+ یه روز داشتم می فروزیدم آستین کتم گرفت به آتیش به این حالت دراومد.
– من فکر می کردم شمع فروزان استعاره است.
+ نخیر. واقعا می سوزیم ما.
– نقطه ای از کفشتون هم سوراخه. علت خاصی داره؟
+ بهرحال وظیفه ی ما فقط آموزش نیست، پرورش هم هست.
– اینم به کفش مربوط میشه؟
+ بله دیگه ساده زیستی رو ما از الان به دانش آموز یاد میدیم که بزرگ شد بشه رئیس جمهور و کاپشن بپوشه و ملت خوشبخت بشن.
– سخنی با مسئولین دارین؟
+ آروم باش حیوان!
– جان؟
+ هیچی، با این اصغرزاده بودم. داشت جیغ می کشید.
– به عنوان سخن آخر اگه حرفی با مخاطبان ما دارید بفرمایید.
+ بله … کره خر دست نزن به اون.
– من که به چیزی دست نزدم.
+ میام جفت گوشاتو می برم میندازم جلو سگ صدای بز بدیا … اِ … آقا با شما نیستم. این بچه ها شیطنت می کنن.
– فکر نمی کنید هنوز برای تعامل با بچه ها آماده نیستین؟
+ از لحاظ این خشونتی که دارم می فرمایید؟
– بله.
+ ببینید این خشونتی که ما قشر فرهنگی داریم به خاطر این رفاهی است که الان همه درگیرش هستیم! ما خیلی مرفهیم آقا. خیلی زندگی یکنواختی داریم. همین تابستون جای شما خالی رفته بودیم ویلامون تو لاس وگاس. زندگی مون هم به دلیل همین رفاهی که عرض کردم خیلی آروم و کسل کننده ست. مجبوریم به ذره خشونت تو مدرسه به خرج بدیم که یه کم عضلاتمون وا شه و از این یکنواختی دربیایم.
– که اینطور.
+ بله
– بسیار خب. خیلی ممنون از وقتی که دراختیار ما قرار دادین.
+ خواهش می کنم حیوان … چیز … قاطی کردم ببخشید … من هم از شما کره خر گرامی … ببخشید نمی دونم چرا اینجوری شد.
– اشکال نداره. راحت باشین. خدانگهدار
۰۵ مهر ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]
-
سرگرمی
پربازدیدترینها