واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مایک ویتنیرای مردم انگلیس به خروج از «ریاضت اقتصادی»
رفراندوم بریتانیا نشانگر رد اساسی سیاست ریاضت اقتصادی برای طبقه کارگر و یارانه ها برای بازارهاست. سند محکومیت سیاست های مخربی است که اقتصاد جنوب اروپا را به کلی نابود کرده و آن را در رکودی همیشگی فروبرده است.
رای دهندگان انگلیسی ضربه مهلکی بر ابردولت شرکتی اتحادیه اروپا وارد آوردند، بازارهای جهانی را به لرزه انداختند و نخست وزیر دیوید کامرون را وادار کردند تا استعفای خود را اعلام کند. این پیروزی نزدیک که شگفتی ناظران را برانگیخت، قوی ترین نشانه دال بر این است که در سطح این قاره چشم های طبقات کارگری نسبت به فاجعه اقتصادی و سیاسی که به اسم یکپارچگی اروپا به وجود آمده در حال باز شدن است. این اتحادیه نه تنها در تحقق وعده خود مبنی بر بهبود وضعیت اقتصادی و گسترش رفاه ناکام مانده، بلکه این منطقه را به گورستانی با رشد پایین و بیکاری بالا تبدیل کرده که در آن بانکداران و متحدین شرکتی شان، ثروت های کشورهای ضعیف را در جهت بیشتر پر کردن جیب سفته بازان و دارندگان اوراق قرضه سیری ناپذیر به کار گرفته اند. در حالی که نتیجه این رفراندوم قطعا در ماه های آینده به چالش کشیده خواهد شد، این رفراندوم نشانگر نقطه عطفی مهم در نگرش جامعه نسبت به یک نهاد سراسر ارتجاعی و نفرت انگیز است که تنها مسئول وضعیت بسیار خطیر اقتصادی، فرسایش پیش رونده معیارهای زندگی و افزایش شدید افراط گرایی دست راستی است. رائول ایلاگری میجر در توضیح معنای واقعی این رفراندوم می نویسد: «ظاهرا هیچ کس متوجه نیست که این رفراندوم درباره کامرون یا نایجل فاراگ یا مایکل گاو در برابر بوریس جانسون نیست؛ این رفراندوم درباره رای دادن له یا علیه اتحادیه اروپاست، له یا علیه یونکر و توسک و پنج رئیس غیرمنتخب دیگری که سرنوشت زندگی دیگران در دست آنها قرار دارد. این رفراندوم درباره تمام این ها هم نیست. درباره رای دادن به باقی ماندن یا خارج شدن از اتحادیه ای است که قبلا مرده و تنها پوسته ای از آن حفظ شده است. رفراندوم بریتانیا تنها یک رای است و به ناگزیر بسیاری از کشورهای دیگر نیز از آن متابعت خواهند کرد. انتخاباتی که قرار است در ماه جاری در ایتالیا و اسپانیا برگزار شود، پتانسیل تبدیل شدن به رفراندوم هایی مقدماتی برای خروج از اتحادیه اروپا از سوی ایتالیا و اسپانیا را دارند. سپس نوبت به کشورهای بیشتری خواهد رسید. دلیل وقوع چنین اتفاقاتی در امروز و آینده این است که اقتصادهای تمام این کشورها به سرعت رو به وخامت می رود. یگانه دلیل اینکه مردم به حاکمیت بروکسل تن دادند این بود که نتیجه چنین کاری را در زندگی روزمره شان مشاهده کنند، به امید تحقق این وعده که زندگی آنها بهتر و راحت تر خواهد شد. وعده ای که نقش برآب شده است. اتحادیه اروپا نه تنها وضعیت اروپاییان را بهبود نبخشید، بلکه اوضاع را برای آنها بدتر نیز کرد. و زمانی که از این منظر به مسائل نگاه می کنیم، چرا مردم باید موافق تداوم این وضعیت باشند که کسانی که آنها رافقیرتر کرده اند به آنها بگویند چه کنند و چه نکنند؟ هیچ مدل دمکراتیکی در این اتحادیه وجود ندارد که اندک معنایی داشته باشد. اکنون تنها مدل های غیر دمکراتیک باقی مانده اند. یک اقتصاد رو به زوال به معنای پایان تمرکز گرایی و پایان ساختارهای قدرت سیاسی موجود است. این اجتناب ناپذیر است.» رفراندوم بریتانیا نشانگر رد اساسی سیاست ریاضت اقتصادی برای طبقه کارگر و یارانه ها برای بازارهاست. سند محکومیت سیاست های مخربی است که اقتصاد جنوب اروپا را به کلی نابود کرده و آن را در رکودی همیشگی فروبرده است، در حالی که بانکداران در پاریس و برلن همچون راهزنان جیب خود را پر می کنند. حتی هم اینک نیز بانک مرکزی نالایق اروپا به بالا آوردن بدهی های گزاف(قریب ماهانه 80 میلیارد دلار) تنها در راستای پر کردن جیب مدیران عامل شرکت هایی ادامه می دهند که اوراق قرضه مسموم کننده شان را با نیت آشکار استفاده از این پول با هدف غنی تر کردن خودشان و ذینفع های سهامداران پلیدشان به بهای زیان سرمایه گذاران عادی قالب می کنند. این راهزنی آشکار چیزی است که تحت عنوان سیاست اقتصادی در اتحادیه اروپا جریان دارد. رفراندوم بریتانیا این تهدید را به وجود می آورد که مهر پایانی باشد بر این شیادی و کلاهبرداری. همانطور که در وب سایت ورلد سوشالیست می خوانیم: «اتحادیه اروپا ابزار طبقات حاکم اروپا برای تحمیل سیاست های بی رحمانه ریاضت اقتصادی است؛ که مستقیم تر از همه بر کارگران یونان، اسپانیا، پرتغال و ایرلند تحمیل شده، اما بر کارگران دربریتانیا، فرانسه و آلمان نیز اثر گذاشته است ...نخست وزیر کامرون حتی فرارسیدن یک «عصر ریاضت اقتصادی» را اعلام کرد، در حالی که دولت او کاهشی 210 میلیارد پوندی معادل بیش از 10 درصد تولید ناخالص داخی بریتانیا را به بهای نابودی 20 درصد کل مشاغل بخش دولتی و میلیون ها شغل دیگر در بخش خصوصی و نابودی دیگر خدمات حیاتی انجام داده است. اتحادیه اروپا دومین ابزار تهاجم نظامی محسوب می شود. این اتحادیه در تشدید تنش ها با روسیه و چین و در حالی که آمریکا و قدرت های اروپایی در پی کنترل تمامی بازارها و منابع جهان هستند، متحدی حیاتی برای ناتو به شمار می آید.» رفراندوم بریتانیا همچنین دست ردی بر سیاست های مهاجرتی نامناسبی بود که با پذیرش میلیون ها قربانی جنگ افروزی آمریکا در خاورمیانه مخالفت می کنند. رهبران اتحادیه اروپا باید از هر تلاش از جمله تحریم های اقتصادی استفاده کنند تا مانع از تداوم سیاست واشنگتن در مسلح کردن و آموزش دادن به نیروهای نیابتی افراط گرایی که در حال حاضر در سوریه می جنگند و قریب 4 میلیون نفر را وادار به فرار به اروپا در جستجوی سرپناهی امن کرده اند، شوند. اروپا نباید به خاطر بازخوردهای سیاست خارجی خونریزانه آمریکا در قلمرو خود کسی را سرزنش کند. حتی با این وجود عدم تمایل بروکسل به ایستادن در مقابل واشنگتن در این زمینه، به عناصر رادیکالی امکان ظهور داده که بیگانه هراسی شان در حال دامن زدن به آتش هیستری مهاجرستیزی است. در آمریکا با تولید ناخالص داخلی نویدبخش آن، دونالد ترامپ با استفاده از انزجار ضد مهاجران و طرح مسائلی چون کشیدن دیواری در امتداد مرز مکزیک، این مسئله را به یکی از اصول مرکزی کارزار خود تبدیل کرده است. ترامپ اندکی بعد از اعلام نتایج رفراندوم اتحادیه اروپا طی اظهارنظری گفت: «مردم بریتانیا حق مقدس تمامی مردمان آزاد را به کار بستند. آنها استقلال خود را از اتحادیه اروپا اعلام کردند و به در اختیار گرفتن مجدد کنترل سیاست ها، مرزها و اقتصاد خودشان رای دادند.» ترامپ محبوبیت خود را کاملا مدیون بی نظمی اقتصاد آمریکا است – که همچون اتحادیه اروپا- تریلیون ها دلار را در اختیار وال استریت قرار داده، در حالی که «خیابان اصلی» را به حال خود راه کرده تا به تنهایی گلیمش را از آب بیرون بکشد. گسترش نابرابری به موازات افزایش افراط گرایی سیاسی قرار دارد که به زوال ابردولت های اتحادیه اروپا و حرکت آن به سوی جنگ سرعت می بخشد. و بریتانیا تنها نوک این کوه یخی است. بر اساس مطالعه جدیدی که مرکز تحقیقاتی پیو انجام داده، تنها 38 درصد از مردم فرانسه دیدگاه مطلوبی نسبت به اتحادیه اروپا دارند که از 69 درصد سال 2004 بسیار پایین تر است ( که کمتر از سطح حمایت مردم در بریتانیاست). به همین ترتیب تنها 47 درصد از مردم اسپانیا نگاه مثبتی به اتحادیه اروپا دارند که به نسبت 80 درصد سال 2007 کاهش چشمگیری را نشان می دهد. اتحادیه اروپا نشان داده که در انجام اصلاحات ناتوان است، در حالی که مسئولیت استمرار بخشیدن به یک بحران مالی که 7 سال پیش آغاز شد و امروز هنوز ادامه دارد بر عهده آن است. این اتحادیه همچنین مکررا نشان داده که در وارد آوردن رنج و مشقت اقتصادی بیشتر برای قربانیان خود تعلل نمی کند، مگر آنکه آنها خود را با منویات غیرمولد آن تطبیق دهند. بدتر از همه آنکه مقررات سختگیرانه اتحادیه اروپا، کار را برای نمایندگان کشورها غیرممکن کرده تا به شکلی عمل کنند که در خدمت منافع ملی خودشان قرار داشته باشند. هر انحرافی از اجماع های نئولیبرال بروکسل احتمالا از دیوان عدالت اروپا سردرمی آورد که در آنجا نیز ابرشرکت ها دست بالا را دارند. بریتانیا با ترک اتحادیه اروپا حق حاکمیت ملی اش را اعاده خواهد کرد و دمکراسی اش را تقویت خواهد کرد. باید به احترام رای دهندگان بریتانیایی که جرات به خرج دادند و دست رد به سینه انقیاد شرکتی اتحادیه اروپا زدند و رای به آزادی دادند، کلاه از سر بر گرفت. شما الهام بخش تمامی ما هستید. نوشته: مایک ویتنی[1] ترجمه: هادی سعادت منبع: http://www.counterpunch.org/2016/06/24/basta-ya-brussels-british-voters-reject-eu-corporate-slavestate/ [1] . Mike Whitneyاز مشارکت کنندگان در پروژه «نومیدی: باراک اوباما و سیاست های توهم زا» انتهای متن/
95/04/14 :: 01:23
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]