واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
«جلبک» در بازار نشر رویید
شناسهٔ خبر: 3768869 - چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۱
فرهنگ > کتاب
.jwplayer{ display: inline-block; } رمان «جلبک» نوشته کتایون سنگستانی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، رمان «جلبک» نوشته کتایون سنگستانی به تازگی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب دویست و شصت و هشتمین داستان فارسی مجموعه «کتابهای قفسه آبی» است که به صورت مشترک توسط چشمه و نشر چرخ چاپ شده است. «جلبک» اولین اثر کتایون سنگستانی و یک رمان اجتماعی است که با رگههایی از طنز تلخ نوشته شده است. در داستان این رمان، زندگی دختر جوان دانشجویی روایت میشود که برای امرار معاش کار میکند. این دختر در رشته تئاتر تحصیل کرده و در رشتهاش ناکام بوده است. مشاغلی هم که برای امرار معاش به سراغشان میرود، از کار در تولیدیهای خاکگرفته تا نوشتن رمان زرد عاشقانه متنوع است. زندگی این دختر به سختی میگذرد و با مادر و خواهرش بر سر هزینههای خانه و زندگی چالش دارد. داستان بعد از این چالشها به جایی میرسد که دختر عاشق میشود و این مشکل هم به مشکلات زندگی اش اضافه میشود. این شخصیت با حضور در شهر تهران، اتفاقات مختلفی را از سر می گذراند؛ او نه قهرمانی آرمانی است و نه فکر میکند که جهان منتظر کشف اوست. این شخصیت دختری تنهاست و در خلال داستان رمان، تصویری که از او ارائه میشود، مخاطب را به یاد یک جلبک رهاشده میاندازد. این رمان یک ساختار رئالیستی گزنده و طنزآلود دارد تا جهان خرد و تحقیرشده یک قهرمان معمولی را به تصویر بکشد که در تنگناهای اجتماعی و معیشتی گرفتار شده است. در قسمتی از این رمان میخوانیم: نوشته قاف را میدهد دستم. هر آن منتظر خانمی، از عوامل پشت صحنه روی شانهام بزند و در کمال خانه خراب کنی بگوید شما در مقابل دوربین مخفی هستید. توی دلم پنجاه تا صلوات نذر میکنم که تُپُق نزنم و خط تحریری قاف را راحت بخوانم. همین قدر که فقط الان جلو اُسام آبروریزی نشود و نفهمد سرش را گول مالیدهام. وگرنه من را چه به این کارها. از دفتر این شکم گنده بزنم بیرون، پشت سرم را هم نگاه نمیکنم. لحن خواندنم، صدای رگباری که تازه شروع شده، دود یک نخ سیگار دست پیچ اسام که از روبه رو میآید و سکوت دفتر معجزه میکند و کلمهها و جملههای قاف را به دل اسام قفل میزند و خوشش میآید؛ آن قدر که کل رمان را میدهد دستم تا از نو بنویسم. میگوید «برای این کار صفحه ای هزار و پونصد تومن در نظر گرفتم. اسم و آدرست رو هم پایین برگه بنویس.» باید فلنگ را ببندم و تا اطلاع ثانوی طرفهای میدان انقلاب پیدایم نشود. پایین صفحه را با یک خط از بالا جدا میکنم. همه زورم را میزنم و هرچه هزار سال پیش توی دبیرستان معلم خط یادمان داد، می ریزم توی انگشت هایم و مدل گرفتن خودکار، بلکم خدا کمک کند و خطم شبیه دست خط قاف شود و اسام چیزی نفهمد. این کتاب با ۱۱۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۵ هزار ریال منتشر شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]