واضح آرشیو وب فارسی:مهر: زندانی آزاد شده از زندان آمریکایی بگرام:
فکر میکردیم با آمدن آمریکاییها همه چیز رو به راه شده است
شناسهٔ خبر: 3771513 - شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۰
بین الملل > آسیای غربی
.jwplayer{ display: inline-block; } زندانی آزاد شده از زندان آمریکایی بگرام در افغانستان گفت: فکر میکردیم با آمدن آمریکاییها همه چیز رو به راه شده است. به گزارش خبرگزاری مهر، زندان بگرام و حقایقی حقوقبشر آمریکایی در افغانستان در جریان حضور نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۲ موضوع این هفته برنامه همقصه بود و دکتر محمدعلیشاه موسوی، زندانی آزادهشده از زندان گوانتامو، برای اولینبار برای مخاطب ایرانی عملکرد آمریکاییها در برخورد با زندانیان خود را روایت کرد. بر اساس این گزارش، دکتر محمدعلیشاه موسوی، پزشکی افغانستانی است. او که عضو لوییجرگه موقت افغانستان بوده است، در سال ۸۲ در خانه خود در شهر گردیز افغانستان توسط نظامیان آمریکایی ربوده میشود و ۴۰ ماه را در بند آمریکاییها در زندانهای بگرام و گوانتانامو میگذراند. موسوی بعد از آزادی از گوانتانامو، مشاهدات و خاطرات خود از وضعیت بگرام و گوانتانامو را در قالب کتابی به نام «حقایق ناگفته از گوانتانامو» در افغانستان منتشر کرد. او با حضور در برنامه همقصه برای اولینبار برای مخاطب ایرانی روایتی دستاول و بدون واسطه از وضعیت زندانیانی را که به دست آمریکاییها بازداشت شده بودند و نیز وضعیت زندانهای بگرام و گوانتانامو و رفتار نظامیان آمریکایی با زندانیان را روایت کرد. وی در خصوص این پرسش که «تصوری که از زندان گوانتانامو وجود دارد است این است که آمریکاییها افرادی را که عضو گروههای تروریستی مثل القاعده، طالبان و ... هستند، دستگیر میکنند و به این زندان میبرند. شما عضو کدامیک از این گروهها بودید؟» گفت: این تبلیغات برای زندان گوانتانامو دور از واقعیت است؛ زیرا بنده عضو هیچ گروهی نبودم و تنها یک پزشک هستم و فقط در سالهایی که کمونیستها بر افغانستان حکومت میکردند، عضو گروههای مجاهدین بودم و علیه کمونیستها مبارزه میکردم. عضو لوییجرگه اضطراری افغانستان با بیان اینکه بعد از ماجرای ۱۱ سپتامبر و حمله آمریکاییها به عراق، تبلیغات کاذبی شکل گرفت که فکر میکردیم دوره اختناق تمام شده است، و فضای خدمت مساعدی برای خدمت فراهم شده است شده است گفت: تا سال ۸۱ در ایران بودم و در آن سال با این تصور که با حضور آمریکاییها فضا مساعد شده است به افغانستان بازگشتم و از طرف مردم شهر گردیز افغانستان که خود من هم از همان شهر هستم، به عنوان نمایندۀ لوییجرگه اضطراری انتخاب شدم و وارد مجلس شدم. این لوییجرگه، مجلسی بود که دولت موقت را بعد از سقوط طالبان تعیین کرد. موسوی در ادامه به توضیح علت دستگیریاش توسط آمریکاییها پرداخت و با بیان اینکه تا آخر هم مشخص نشد که چرا ما را بازدداشت کردند، گفت: سال ۸۲ به همراه دو برادرم و پسرعمویم به حج مشرف شدیم و بعد از بازگشت به افغانستان، با استقبال پرشور مردم گردیز مواجه گشتیم. در آن زمان رسم بر این بود که وقتی کاروان نظامیان آمریکایی از جادهای عبور میکردند، سایر ماشینها موظف بودند که در کنار جاده متوقف شوند تا کاروان آمریکاییها عبور کنند. زمانی که مردم در بیرون از شهر به استقبال ما آمدند، به علت جمعیت زیادی که برای استقبال آمده بودند، این مسئله برعکس شد و کاروان نظامیان آمریکایی مجبور شدند که در کنار جاده متوقف شوند تا ما عبور کنیم. این مسئله باعث حساسیت آنها شد و من فکر میکنم علت دستگیری من و همراهانم این بود. زندانی آزاد شده از زندان آمریکایی بگرام با توصیف تصور غلطی که از قانون آمریکا و وضع جدید افغانستان داشته است، ادامه داد: همان شبی که به افغانستان بازگشتیم در مهمانخانه مسجد شهر نشسته بودیم که آمریکاییها آمدند و من را صدا زدند. تصور ما بر این بود که حالا که آمریکاییها امور را به دست گرفتهاند و به حدی ادعای قانون و حقوق بشر دارند که حتی ما را اغوا کردهاند، حتماً همهچیز بر اساس قانون و منطق جلو میرود. با این تصور از آنها پرسیدم که برای ورود چه حکمی دارید و مجوز خود را نشان بدهید. نظامی آمریکایی جواب داد: «من قانون هستم و اسلحهام مجوز من است.» این جمله خیلی برای من سنگین بود و متوجه شدم، ذهنیت ما درباره آمریکاییها غلط بوده است. موسوی با بیان اینکه بعد از بازداشت چند نفر از اعضای خانواده ما، ابتدا چند روز در زندان گردیز بازداشت بودیم و سپس به بگرام منتقل شدیم و اینکه بیان جزئیات شکنجهها از لحاظ عاطفی برای خودم و خانوادهام دردآور است و نیز بیان بعضی از شکنجهها بدآموزی دارد و صحیح نیست از توضیح جزئیات شکنجههای امتناع کرد و گفت: عمده شکنجهها برای این بود که ما را از لحاظ شخصیت و استقامت تخریب کنند و روحیه استقامت را از ما بگیرند و تحقیر بالاترین شکنجه آنها بود. مثلاً وقتی ما را به بگرام منتقل میکردند، ما را به مدت نیمساعت در جلو موتور جت هواپیما و در آن گرما نگه داشتند. این کار هیچ علتی نداشت و فقط آنها میخواستند روحیه ما را خراب کنند. در ادامه برنامه گزارش کوتاهی از صحبتهای چند خانواده افغانستانی پخش شد که در حین هجوم یا بمباران آمریکاییها تعداد زیادی از اعضای خانواده آنها کشته شده بودند. در بخشی از این گزارش بیان شد که دو نفر از زنانی که در یکی از این هجومها کشته شده بودند، باردار بودند. کندن لباس و برهنه شدن در مقابل چند بازجوی زن و مرد آمریکایی در ورود به زندان بگرام، یک نمونه از تحقیرهایی بود که دکتر موسوی به آن اشاره کرد و گفت: در اتاقی که من را در وسط آن به بند کشیده بودند و در حالی که برهنه بودم دورتادور من بازجوهای آمریکایی نشسته بودند، یکی با صدای بسیار بلند فریاد زد که این را بشنو: اسم تو محمدعلی شاه نیست؛ بلکه ۶۹۵ است. حدود بیست بار به صورت داد برای من تکرار کرد و این شماره من در بگرام بود. موسوی دو رفتار آمریکایی را بسیار ناراحتکنندهتر از سایرین دانست و گفت: دو جا بسیار ناراحت شدم: اول زمانی سرباز آمریکایی گفت که من قانون هستم و دوم در بگرام که بازجو گفت: اینجا خاک آمریکا است و قوانین آمریکا حاکم است. بعد شروع کرد به بیان قوانین: هیچ حرکتی نمیکنی، هیچ حرفی نمیزنی، هیچ چیز را نگاه نمیکنی، به پرچم و سربازان آمریکا توهین نمیکنی و اعتراض نمیکنی. مشخص نبودن اتهام و علت بازداشت این پزشک افغانستانی بخش دیگری از سرگذشت محمدعلیشاه موسوی بود و موسوی با بیان اینکه نهتنها در بگرام، که در گوانتانامو هم ما تفهیم اتهام نشدیم و نمیدانستیم برای چه بازداشت شدهایم، گفت: در بازجوییها مدام از ما میپرسیدند برای چه شما را دستگیر کردهاند. در جواب آنها میگفتم که من بیگناهم و شما که من را بازداشت کردهاید باید بگویید چرا من را گرفتهاید. آنها میگفتند: «حتماً جرمی مرتکب شدهای که شما را دستگیر کردهاند، جرمت را بگو!» ارتباط زندانیان بگرام با القاعده و طالبان بخش دیگری از صحبتهای این زندانی آزادشده از زندان بگرام بود و دکتر موسوی گفت: در ابتدای ورود به بگرام، با دیدن زندانیانی که لباس نارجی برتن کرده بودند، تصور کردم که وقتی سران القاعده و طالبان توسط آمریکاییها بازداشت میشوند، به اینجا میآیند و من به جمع القاعده و طالبان وارد شدهام. اما رفتهرفته فهمیدم که زندانیان آنجا هیچکدام با القاعده و طالبان ارتباطی نداشتند و همه مردمی عادی بودند و حتی در میان آنها افراد بیسوادی بود که از سر زمین کشاورزی بازداشت شده بودند. در میان زندانیان افرادی هم بودند که مشکل روانی داشتند و به این علت بازداشت شده بودند که وقتی نظامیان آمریکایی ایست داده بودند، آنها توجه نکرده بودند. وی دربارۀ تأثیری که شکنجهها در رفتار زندانیان داشته است، گفت: این شکنجهها و مجازاتها چیزی جز کینه و عقده علیه آمریکا در وجود زندانیان به جا نگذاشت. اگر جایی برای دادخواهی این کینهها وجود داشته باشد، تشافی قلب میشود؛ اما زمانی که وجود ندارد، در میان اینها فکر انتقامجویی برجسته میشود. اینکه شما میبینید در جهان برخیها تلاش میکنند که حتیالامکان سرباز آمریکایی را بکشند نتیجۀ همین عقدهها و کینهها است. بنابراین این شکنجهها نتیجهای جز افراطگرایی و خشونت در پی ندارد. موسوی درباره تصورات زندانیان بگرام از گوانتانامو گفت: برای همۀ مردم بهویژه زندانیان بگرام تصوری که از گوانتانامو وجود داشت، مکانی پر از وحشت و درد و جایی پرابهام بود و زندانیان از ترس اینکه به گوانتانامو منتقل شوند، شکنجهها، توهینها و تحقیرهای بگرام را تحمل میکردند و دست به اعتراض نمیزدند. زمانی که من را برای انتقال به گوانتانامو انتخاب کردند، با شیوهای کاملاً تحقیرآمیز و بهسان گوسفند تمام موهای بدنم را ماشین کردند و با تحقیر فراوان به گوانتانامو انتقال دادند. تنها جایی که من مرگ را از خدا درخواست کردم، زمانی بود که ما را داشتند از بگرام به گوانتانامو منتقل میکردند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]