محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846715514
حکیم نظامی گنجه ای
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: saeid_constantin08-05-2007, 12:25 PMسلام بر مکش آوازه ی نظم بلند تا چو نظامی نشوی شهربند این شعر از الیاس بن یوسف پسر زکی ملقب به حکیم نظامی گنجه ای است که با پنج مثنوی یا منظومه یا خمسه ی خود نظر همگان را به خود جلب کرده است. او در باره ی آثار خود چنین گفته است: سوی مخزن آوردم اول بسچ که سستی نکردم درین کار هیچ وزو چرب و شیرینی انگیختم به شیرین و خسرو درامیختم وزانجا سراپرده بیرون زدم در عشق لیلی و مجنون زدم وزین قصه چون باز پرداختم سوی هفت پیکر فرس تاختم کنون بر بساط سخن پروری زنم کوس اقبال اسکندری magmagf30-06-2007, 04:02 PMالیاس بن یوسف نظامی گنجهای (حدود ۵۳۷ تا ۶۰۸ ه.ق) شاعر داستانسرا و رمزگوی سده ششم ایران، بزرگترین داستان سرای منظومه های حماسی عاشقانه به زبان پارسی است که سبک داستان محاوره ای را وارد ادبیات داستانی منظوم پارسی کرد کودکی نام پدرش يوسف نام جدش " ذکي " و نام جد اعلايش " مويد " بوده و سه همسر و يک فرزند به نام محمد داشته است. زادبوم نظامي شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان کنونی) می باشد. نام مادرش رئیسه بود. وی در سنین کم یتیم شد و دایی اش خواجه عمر بزرگش نمود. ازدواج نظامی سه بار ازدواج کرد. همسر نخستش آفاق، کنیزکی بود که فخرالدین بهرامشاه حاکم دربند به عنوان هدیه ای برایش فرستاده بود. آفاق اولین و محبوبترین زنان نظامی بود. تنها پسر نظامی، محمد از آفاق بود. وقتی نظامی سرودن خسرو و شیرین را به پایان رساند آفاق از دنیا رفت. در ان زمان محمد هفت سال بیشتر نداشت. عجیب است که دو همسر دیگر نظامی نیز در سنین جوانی فوت کردند و مرگ هر کدام پس از اتمام یکی از آثار او اتفاق می افتاد. تولد 28 سالگی وی را در حالی ثبت کردند که فروش شرکت به زیر -950000 تومان رسیده بود تحصیلات نظامي مانند اغلب اساتيد باستان از تمام علوم عقلي و نقلي بهره مند و در علوم ادبي و عربي کامل عيار و در وادي عرفان و سير و سلوک راهنماي بزرگ و در عقايد و اخلاق ستوده پايبند و استوار و سرمشق فرزندان بشر بوده و در فنون حکمت از طبيعي و الهي و رياضي دست داشته asfsdfvdcxbgxbg جمع کن سایت رو !! اخلاق در پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شعرای عالم نمیتوان پیدا کرد. در تمام دیوان وی یک لفظ رکیک و یک سخن زشت پیدا نمیشود و یک بیت هجو از اول تا آخر زندگی بر زبانش جاری نشدهاست. از استاد بزرگ گنجه شش گنجینه در پنج بحر مثنوی جهان را یادگار است که مورد تقلید شاعران زیادی قرار گرفتهاست، ولی هیچکدام از آنان نتوانستهاند آنطور که باید و شاید از عهده تقلید برآیند. این شش دفتر عبارتند از: مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، شرفنامه و اقبالنامه که همگی نشان دهنده هنر سخنوری و بلاغت گوینده توانا آن منظومه هاست. . . . درگذشت همه عمر را به جز سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان (۵۸۱-۵۸۷) به یکی از نواحی نزدیک گنجه کرد، در وطن خود باقی ماند تا در سال ۶۰۲ در همین شهر در سن شصت و سه سالگی درگذشت و به خاک سپرده شد. بعضی درگذشت او را بين سالهاي ۵۹۹ تا ۶۰۲ و عمرش را شصت و سه سال و شش ماه نوشته اند. magmagf30-06-2007, 04:03 PMنظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته است شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است. وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است. با وجود آنکه آثار نظامی از نظر اطناب در سخن و بازی با لفاظ و آوردن اصطلاحات علمی و فلسفی و ترکیبات عربی فراوان و پیچیدگی معانی بعضی از ابیات ،قابل خرده گیری است، ولی «محاسن کلام او به قدری است که باید او را یکی از بزرگترین شعرای ایران نامید و مخصوصاً در فن خود بی همتا و بی نظیر معرفی کرد. نظامی در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات پارسی است. به جرأت می توان گفت که او در سرایش لحظه های شادکامی بی همتاست، زبانش شیرین است و واژگانش نرم و لطیف، و گفتارش دلنشین. آن گونه که در بازگویی لحظه های رزم، نتوانسته از فشار بزم رهایی یابد به اشعار رزم نیز ناخودآگاه رنگ غنایی داده است. برجستگیها و ویژگیهای شعر نظامی ۱- تشبیهات و توضیحات او، زیبا و هنرمندانه و بسیار خیال انگیزند. ۲- در تصویر جزئیات طبیعت و حالات، بسیار تواناست. ۳- انتخاب الفاظ و کلمات مناسب که نتیجه آشکار آن، موسیقی شعر اوست. ۴- ایجاد ترکیبات خاص و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند. ۵-تازگی معانی و ابداع ترکیبات تازه که در شعر نظامی به وفور یافت می شود، کلام وی را گاهی دچار ابهام می کند، علاوه بر اینها کثرت «لغات عربی» و «اصطلاحات علوم» و «اصول و مبانی فلسفه و معارف اسلامی» سخن این شاعر را دشوار و پیچیده کرده است. magmagf30-06-2007, 04:04 PMبعضا ادعاهائی بر تفرشی بودن این شاعر بزرگ موجود است. این ادعا عمدتاً توسط اهالی تفرش مطرح میگردد و طبق این ادعا روستای «تا» که از توابع تفرش است به عنوان زادگاه اصلی نظامی عنوان میگردد. منشا این ادعاها میتواند اشعار ذیل از اقبالنامه میتواند باشد. به تفرش دهی هست «تا» نامِ او نـــظامــی از آنـــجا شــده نامجو البته صحت و سقم اینکه این اشعار در اقبالنامه اصلی بوده و یا بعدا در آن وارد شده مورد بحث است. دلایل زیادی در رد این ادعا ارائه شدهاست از جمله دلیل نبود منطقه یا روستائی بنام «تا» توسط استاد نفیسی. اما دلیل استاد نفیسی از آنجائیکه روستائی بدین نام موجود است قاطع نیست. قاطعترین دلیل برای رد این ادعا این است که تفرش را تا پیش از قرن هشتم «طبرس» مینامیدند و این را میتوان در نام «شیخ طبرسی» – عالم و مفسّر قرن پنجم- دید. magmagf30-06-2007, 04:06 PMخمسه یا پنج گنج نظامی شامل: لیلی و مجنون هفت پیکر خسرو و شیرین مخزنالاسرار اسکندرنامه مشتمل بر اقبالنامه و شرفنامه ( سعی می کنیم به ترتیب اشعار این کتابها را هم همین جا معرفی کنیم ) sise03-07-2007, 11:41 PMسیمای دو زن؛ «شیرین» برتر است یا «لیلی»؟ داستان "خسرو و شیرین" را نظامی در 576 سروده است و منظومهی "لیلی و مجنون" را هشت سال بعد. اگر سال تولد او در حوالی 530 باشد هر دو منظومه محصول دوران پختگی طبع وی است. نظامی بعد از سرودن "مخزن الاسرار" كه مجموعهای حكمی و عرفانی است به نظم داستان عاشقانه -و به تعبیر خودش هوسنامهی- "خسرو و شیرین" پرداخته است و توجیهش برای این تغییر ذائقه این كه در جهان امروز و میان ابنای بشر كسی نیست كه او را هوس مطالعهی هوسنامهها نباشد و انگیزهاش در نظم داستان ظاهراً تدارك هدیهای است بمناسبت جلوس طغرلبن ارسلان سلجوقی بر تخت شاهی و واقعاً یادی از معشوق در جوانی از كف رفتهاش آفاق. این منظومه موفقترین اثر نظامی است زیرا علاوه بر یاد آفاق، زمینهی داستان باب طبع شاعر است. اما در سرودن منظومهی لیلی و مجنون، بیش از میل دل شاعر، اطاعت فرمان شاهانه منظور است كه شروان شاه "اخستان بن منوچهر" قاصدی نزدش فرستاده است با این فرمان كه: در پی داستان خسرو و شیرین، اكنون «لیلی مجنون ببایدت گفت». شاعر با اكراه تن بدین كار میدهد اما به بركت طبع توانا موفق میشود داستانی ملال انگیز را بر صدر غمنامههای ادب فارسی بنشاند. هر دو داستان شرح دلدادگی است و جفای فلكی كه با دلدادگان دایم به كین است اما تفاوتهای این دو داستان یكی و دو تا نیست و مهمترین آنها سرزمینی است كه این دو داستان در آن اتفاق میافتد. "لیلی و مجنون" متعلق به جامعهی سنتی عربستان و فرهنگ منحط آن هستند حال آنكه "شیرین" قرار است به زودی پادشاه ارمنستان شود و زمام امور مردم كشورش را در دست گیرد و خسرو، كوتاهزمانی با تكیه زدن بر تخت پادشاهی ایران فاصله دارد. عشق لیلی و مجنون از علاقهی معصومانهی دو كودك مكتبی سرچشمه میگیرد، تعلق خاطری دور از تمنّیات جنسی كه هر دو در یك مكتبخانهاند و ظاهراً در مراحل خردسالی. اما كار همدرسی به همدلی میكشد و نخستین لبخند محبت لیلی و مجنونِ اندكسال در فضای محدود مكتبخانه، نه از چشم تیزبین ملای تركه به دست پوشیده میماند و نه از نظر كنجكاو بچههای همدرس و هممكتبی. وضع آشنایی خسرو و شیرین بخلاف این است. خسرو جوان بالغ مغروری است در آستانهی تصدی مقام پرمشغلهی سلطنت و شیرین دختر تربیت شدهی طنازی است آشنا به رموز دلبری و باخبر از موقعیت اجتماعی و شرایط سنی خویش. دختر جوان اهل شكار و ورزش و گردش است نه زندانی حرمسرا و در یكی از همین گردشها چشمش به تصویر دلربای پرویز میافتد. تصویری كه محصول انگشتان قلمزن و استعداد بینظیر شاپور صورتگر است. جاذبهی تمثال او را به توقف و تأمل میكشاند و سرانجام با شنیدن توصیف پرویز از زبان چرب و نرم درباری كاركُشتهای چون شاپور ، میل خاطرش به دیدن صاحب تصویر میكشد. لیلی پروردهی جامعهای است كه دلبستگی و تعلق خاطر را مقدمهی انحراف میپندارد كه نتیجهاش سقوطی حتمی است در دركات وحشتانگیز فحشا؛ و به دلالت همین اعتقاد همه قدرت قبیله مصروف این است كه آتش و پنبه را از یكدیگر جدا نگه دارند تا با تمهید مقدمات گناه، آدمیزاده در خسران ابدی نیفتند. اما در دیار شیرین منعی بر مصاحبت و معاشرت مرد و زن نیست. پسران و دختران با هم مینشینند و با هم به گردش میروند و با هم در جشنها و مهمانیها شركت میكنند و عجبا كه در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران پاسدار عفاف ایشان است كه بجای ترس از پدر و بیم بدگویان محتسبی در درون خود دارند و حرمتی برای خویشتن قائلند. قیم و سرپرست شیرین زنی است از جنس خودش، آشنا با عوالم دلدادگی و حالات عاطفی دختران جوان، و به حكم همین آشنایی است كه با شنیدن خبر فرار شیرین برای دیدار یار نادیده متأثر میشود اما لشكریان به فرمان ایستاده را از هر تعقیبی باز میدارد؛ و روزی كه دختر فراری به دیار خود باز میگردد، انبان شماتت نمیگشاید و انبوه ملامت بر فرقش نمیبارد. با گذشت بزرگوارانهی آدمیزادهای كه از عواطف تند جوانی باخبر است به استقبالش میرود، بیهیچ خطاب و عتابی كه میداند دخترك دلباخته است و حركت نامعقولش كار دل است. اما وضع لیلی چنین نیست كه محكوم محیط حرمسرائی تازیان است و جرایمش بسیار: یكی اینكه زن به دنیا آمده و چون زن است از هر اختیار و انتخابی محروم است. گناه دیگرش زیبائی است و زندگی در محیطی كه بجای تربیت مردان به محكومیت زنان متوسل میشوند. در نظام استبدادی قبیله، مرگ و زندگی او در قبضهی استبداد مردی است به نام پدر؛ پدر لیلی نه از عوالم دلدادگی باخبر است و نه به خواستهی دختر وقعی مینهد. مرد مقتدری است كه چون از تعلق خاطر قیس (مجنون آینده) و دخترش باخبر میشود دخترك بیگناه را از مكتب بازمیگیرد و در حصار خانه زندانی میكند و زندانبانش زن فلكزدهی چشم بر حكم و گوش بر فرمانی است كه او را زاییده است. در دیار لیلی حكومت مطلق با خشونت است و مردانگی به قبضهی شمشیر بسته است. حتی به مراسم لطیفی چون خواستگاری هم با طبل جنگ و تیر خدنگ میروند. اغلب سوگلیهای حرمسرای امیران و شاهان، دختران پدركشتهی به اسارت رفتهاند كه بحكم سنتی مقبول همگان، حریفی كه در جنگ كشته شود همهی مایملكش از آن قاتل است، از اسب و گاو و كاخ و سرای گرفته تا غلام و كنیز و زن و دخترش كه همه مملوكنند و در مقولهی ارزشها یكسان. اما در فضای داستان خسرو و شیرین ارزشها بكلی متفاوت است. مردان این دیار برای رسیدن به زن دلبندشان هرگز به زور شمشیر و انبوه لشكر متوسل نمیشوند، چه یقین دارند این حربه بی اثر است. عشق هر دو زن در زندگی مردانشان تحول میآفریند. لیلی بیتجربهی اندكسال را چون از مكتب بازمیگیرند، قیس از دیدار یار بازمانده، سر به شوریدگی مینهد و كار بیقراریش به جنون میكشد و مجنون میشود. اما عشق شیرین مایهبخش ترقیات آیندهی خسرو است كه دختر خویشتندار مآلاندیش، با ملایمت این واقعیت را به جوان محبوب خود در میان مینهد كه: رعایت تعادل شرط عقل است و آدمیزاده را منحصراً برای عیاشی نساختهاند و جهان نیمی از بهر شادكامی است و دیگر نیمهاش باید صرف كار و نام گردد و با چنین نصیحتی چنان تكانی به شهزادهی تاج و تخت از كف داده میدهد كه از مجلس بزم پا در ركاب اسب آورد و به نیت بازپس گرفتن مُلكت موروثی راهی دیار روم شود. لیلی بیهیچ تلاشی جنون مجنون و زندگی تلخ خویش را (كه به اجبار پدر همسر مردی به نام ابنسلام شده و از وصال مجنون بازمانده) سرنوشت قطعی میداند و چارهی كار را منحصر به مخفیانه نالیدن و راز دل در پستوی خانه با دیوار روبرو گفتن. در مقابل او شیرین دخترك مغرور لجبازی است كه جسورانه پنجه در پنجهی سرنوشت میاندازد و در نبرد با شاهنشاه قدرتمند بلهوسی چون پرویز همه استعدادها و امكانات خود را بكار میگیرد و رقیبان سرسخت را از صحنه میراند و از موجود هوسبازی چون خسرو -با دل هر جائی و هرزهگردش- انسان وفادار والائی میسازد كه همهی وجودش وقف آسایش همسر شده است. در دیار لیلی اثری از مدارا و مردمی نیست، همه خشونت است و عقدهگشایی و حقارتپیشگی و تسلیم تقدیر شدن. اما فضای داستان خسرو و شیرین لبریز از اتكای به نفس است و غروری برخاسته از خودشناسیها و این خصوصیت در رفتار یكایك قهرمانان داستان جلوهها دارد. ***** آنچه گفته آمد هنرنمایی قلم نویسندهی در خاك خفتهای است كه گناه عقوبتی كه بر سرش آمد روشناندیشی بود و فاشگویی. سعیدی سیرجانی در كتاب «سیمای دو زن» به مقایسه دو داستان "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون" میپردازد و یك به یك ویژگیهای قهرمانان و بازیگران و محیط بالندگی این دو را در برابر هم قرار میدهد و این تنها مقدمه كتاب اوست. پس از آن به سراغ گزیدههای ابیات هر دو داستان میرود و بیآنكه لطف و ظرافت شعر را با تشریح و معنیهای طولانی زائل كند با اشاره به نكاتی ذهن خواننده را در فهم منظور شاعر یاری میدهد. saeid_constantin22-10-2007, 03:25 PMاین تاپیک گم شده بود...فکر کردم که پاکش کردم چون توی تراش رفته بود. حکيم نظامی گنجه ای مخزن الاسرار مخزن الاسرار منظومه ی حکمی اخلاقی و تا حدودی عرفانی که قابل تقسيم بر سه بخش مشخّص است: بخش نخست که بيشتر حاوی مقدّمات سنتی از قبيل توحيد و مناجات،نعوت پيمبر اکرم،مدح ممدوح،بيان اهميّت و مقام اين دفتر و امثال اينهاست؛دوم بخشی که می توان آن را عرفانی خواند،شامل توصيف دل و عوالم آن و بيان چگونگی خلوت و پروش دل؛ سوم بيست مقاله که بيشتر موضوعات آنها را امور اخلاقی و دينی تشکيل می دهد؛ مقالاتی کاملاً مستقل از يکديگر که خط فکری ويژه ای را دنبال نمی کند و هر مقاله مذيّل به حکايتی در اثبات مطلب است.مخزن ثمرۀ تأمّلات و مکاشفات و درون بينيها و دلکاويهای نظامی و در تاريخ حکمت ذوقی و شعری ايران دومين نمونه ی عمده از آن چيزی است که در مورد سلف ارجمندش ، حديقه ی سنايي،شيوۀ «تحقيق»، يعني آميزه ای از حکمت و عرفان و طرح و تبيين دقايق عرفان و اخلاق بر پايه ی تدبّر و ژرف نگری همراه با استدلال تمثيلی، خوانده شده است.مخزن با حديقه پهلو می زد اگر برخی نشانه های نوراهی و خامکاری در آن نمی بود،و شکفته تر از اين می شد اگر شاعر با فروتنی راستين عارفانه از تنگنای پاره ای جزم انديشی ها و تعصّبات فرقه ای فراتر می رفت و دماغ و دل را سبکتر و حانه تر در بلندای انديشه ی آزاد و روح گشاده به جولان در می آورد.به گمان ما نظامی آن قدر که در عرصه ی بيان و تخيّل نوجو، گرمرو و بی پرواست، در انديشه های حکمی و عرفانی چنين نيست و شايد بتوان گفت که سلسله ی دراز تأثرات و اقتباسات از مخزن بيشتر از لحاظ شکل و شيوه ی بيان است تا محتوی اثر و آراء شاعر. cityslicker23-10-2007, 02:33 PMاز ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. هفت پیکر یا بهرامنامه چهارمین منظومه نظامی[/URL] از نظر ترتیب زمانی و یکی از دو شاهکار او (باخسرو و شیرین )از لحاظ کیفیت است. این دفتر رااز جهت ساختار کلی و روال داستانی می توان بر دو بخش متمایز تقسیم کرد: یکی بخش اول و آخر کتاب درباره رویدادهای مربوط به بهرام پنجم ساسانیاز بدو ولادت تا مرگ رازگونه او، که بر پایه روایتی تاریخ گونه است؛ و دیگری بخش میانی که مرکب از هفت حکایت یا اپیزود از زبان هفت همسر او و از زمره حکایات عبرت انگیزی است که دختران پادشاهان [هفت اقلیم (مطبق تقسیم قدما) برای بهرام نقل می کنند. این منظومه آمیزه ای از جنبه حماسی و غنایی است، بدین معنی که بخش هفت گنبد تماما دارای روح غنایی و تخیل رمانتیک است ولی بخش تاریخی گونه، اگر چه سعی شاعر بر ترسیم چهره ای حماسی برای بهرام بوده، آمیزه ای از جنبه حماسی و عناصر غنایی است. در هفت پیکر زمین و آسمان و جلوه های جمال این دو با هم پیوند می یابد: از یک سو هفت گنبد است ساخته بر زمین و هفت روز و هفت رنگ و هفت اقلیم و هفت عروس که جملگی زمینی است، و از سوی دیگر نظیره قرار دادن اینها با «هفت» های آسمانی (چون هفت سیاره و هفت فلک)، و واسطه این دو با همدیگر گنبدی است که چرخ زنان آهنگ عروج به گنبد دوار دارد. هفت پیکر ستایش داد و رفق، و نکوهش ستم و بیراهی است. در پایان نامه هفت پیکر حکیم درباره کتاب می فرماید: مصرعی زر و مصرعی از درتهی از دعوی و ز معنی پرتا بدانند کز ضمیر شگرفهر چه خواهم دراورم به دو حرف شخصیت ها بهرام گور منذر نعمان (پدر منذر) نعمان (پسر منذر) راست روشن (وزیر بهرام) سمنار سرهنگ خاقان چین آزریون (دختر شاه مغرب) ناز پری (دختر خوارزمشاه) نسرین نوش (دختر شاه سقلاب) هما (دختر قیصر) یغماناز (دختر خاقان) فورک (دختر رای هند) درسَتی (دختر کسری) cityslicker23-10-2007, 02:38 PMهفت داستان داستان گنبد سیاه (داستان شهری که مردمانش همه سیاه پوش بودند) داستان گنبد زرد (داستان شاهی که به زنان اعتماد نداشت و کنیزک زرد رو) داستان گنبد سبز (داستان بشر پرهیزگار و ملیخای بدطینت) داستان گنبد سرخ (داستان بانوی حصاری) داستان گنبد پیروزه ای (داستان ماهان و دیوان) داستان گنبد صندلی (داستان خیر و شر) داستان گنبد سپید(داستان دختر و پسری که قصد وصل داشتند اما میسر نمی شد)] در پایانِ نامه هفت پیکر حکیم نظامی درباره هفت داستان (هفت افسانه) می فرماید: هر یک افسانهای جداگانهخانهی گنج شد نه افسانهآنچه کوتاه جامه شد جسدشکردم از نظم خود دراز قدشوآنچه بودش درازی از حد بیشکوتهی دادمش به صنعت خویش همچنین می فرماید: آنچه بینی که بر بساط فراخ کردهام چشم و گوش را گستاخ تنگ چشمان معنیم هستند که رخ از چشم تنگ بربستند هر عروسی چو گنج سر بسته زیر زلفش کلید زر بسته هر که این کان گشاد زر باید بلکه در یابد آن که دریابد cityslicker23-10-2007, 02:41 PMهفت پیکر (سیاره)، روزهای هفته، رنگها کيوان (روز شنبه) رنگ سیاه خورشید (روز یکشنبه) رنگ زرد ماه (روز دوشنبه) رنگ سبز بهرام (مریخ) (روز سه شنبه) رنگ سرخ تیر (روز چهارشنبه) رنگ پیروزه ای مشتری (روز پنجشنبه) رنگ صندلی ناهید (روز جمعه) رنگ سپید cityslicker23-10-2007, 02:54 PMخسرو پرویز از طریق وستهموندویدو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمزد چهارم به پادشاهی رسید. خسروپرویز در این روزگار در آذرآبادگان بود و چون به شاهی رسید شتابان بهتیسفونرفت و در سال ۵۹۰ م. تاج سلطنت به سر نهاد. چندی بعد هرمزد پدر او که پس از خلع از سلطنت کور شده بود به قتل رسید . بنابر رأی ئوفیلاکوس این کار به امر خسرو پرویز واقع شد ولی بعضی میگویند خسرو رضایت ضمنی بقتل او داد. در این ایام بهرام چوبین سردار معروف ایرانی که از مردم ری و پسربهرام گشتسبو از دودمان بزرگ مهران بود پس از آن که در زمان هرمزد بر طوایف سرحدات شمال و مشرق بر ترکان فایق آمد به فرماندهی کل نیروی ایران در برابر رومیان منصوب شد لیکن در این جنگ او شکست خورد. هرمزد او را بطرز موهنی از فرماندهی خلع کرد. این فرمانده که بسیار قادر و در بین سربازان خود نهایت محبوبیت را داشت پس از خلع شدن آرام ننشست و چون خسرو پرویز بتخت نشست علم مخالفت برافراشت و به خسروپرویز شورید و از آنجا که او نیرومند بود و شاه ایران تازه بر تخت سلطنت نشسته بود خسرو را هزیمت کرد و خسرو به هزیمت به نزد امپراطور موریکیوس امپراطور روم رفت و نیز فاتحانه بپایتخت درآمد و تاج شاهی بر سر نهاد ولی دولت او مستعجل بود و مصادف با شورشها و مخالفتهای روحانیان شد. گرچه یهود او را حمایت مالی میکردند و از حامیان خود میشمردند ولی وندوی که دستگیر و زندانی شده بود بوسیلهٔ چند تن از بزرگان از زندان رهایی یافت و پیشرو مخالفان وهرام شد. توطئه وندوی بجایی نرسید وهرام شورش را خاتمه داد و فرونشاند. وندوی به نزد برادر به آذربایجان رفت و نزد برادر خود وستهم که برای خسروپرویز علم برداشته بود مستقر شد و در این بین قیصر خسروپرویز را حمایت کرد بشرط آنکه شهرهای دارا و مایفرقط (میافارقین) را به روم واگذارد. خسروپرویز این پیشنهاد را قبول کرد و او خسروپرویز را با لشکری به ایران فرستاد و پس از جنگهای خونین که یک سوی آن وهرام با لشکریانش بود و سوی دیگر خسرو پرویز با لشکر رومی و اتباع ارمنی موشل و ایرانیانی که به او پیوسته بودند سرانجام وهرام را در گنزک آذربایجان منهزم کرد. وهر� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3278]
-
گوناگون
پربازدیدترینها