واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: پویش وسیع حذف تجملات از زندگی که عمدتاً در کشورهایی با اقتصاد سرمایهداری و پیشرفته آغاز شده، حالا دیگر به نقطه حساس و جالب خود رسیده چراکه مردم زیادی روزبهروز داراییهای زیادی و اضافی خود را کنار میگذارند تا جیبها و کیفها و خانه شلوغ و پرتجمل و سنگین خود را اندکی سبک کنند و بهتبع آن زندگیشان نیز سادگی پیدا کند. سادگی آن هدف غایی این حرکت نبوده و نیست و هدف از ساده شدن خود دلیل دیگری دارد و آنهم آرامش و کم کردن فشارهای روانی است.
به گزارش تراز ، این جنبش فقط بر اساس یک هوس زودگذر و یا سرخوشی سطحی نیست چراکه علم اکنون ثابت کرده است که شلوغی و تجمل زیاد میتواند ضمن ایجاد ناتوانی در زندگی درست و روزمره افراد، با ایجاد سردرگمی تأثیراتی منفی بر توانایی تمرکز و پردازش اطلاعات در اهل تجمل ایجاد کند.
احتمالاً بخش زیادی از افرادی که همچنان به این جنبش نپیوستهاند یک دلیل غمانگیز و بسیار قوی دارند و آنهم سختی دست به انتخاب زدن در اوقاتی است که بین دو چیز مردد ماندهاند و یا شیء اضافی برای آنها یادآور خاطراتی قوی است.
میلی طبیعی و قوی در ما وجود دارد که باعث میشود دائماً با فکر روزهای سختی و برای روز مبادا دست به جمعکردن اشیاء و یا مواد غذایی مختلفی بزنیم. اندوختن پول برای پسانداز یا خانه و ... امروزه به عاملی قوی برای داشتن حس بهتر زندگی و نیز احساس امنیت تبدیل شده است.
البته علاوه بر این حسها معانی مضاعفی نیز برای این اندوختنها ایجاد شده است. خودباوری و افزودن بار معنایی به شخصیتمان نکته دیگری است که پسانداز و جمعآوری تجملات امروز با آن معنی میشوند.
همان قسمت از مغز که با به کار بردن صفات شخصیتیمان مانند شجاعت و دانایی فعال میشود بااحساس مالکیت نسبت به تجملات نیز فعالیت خود را بیشتر میکند.
حتی نشان دادن طرفداریمان نسبت به گروهی خاص مانند یک تیم ورزشی و یا هممحلهایها گویی به ما حس هویت و خشنودی میدهد.
تجملات نیز حالا به این صف اضافه شدهاند و مانند بیارزش بودن حمایت از یک تیم ورزشی درواقعیت باارزش دادن به آنها درواقع به دنبال هویتبخشی دوباره به صاحبان آنها یعنی خودمان هستیم.
تحقیقات نشان میدهد که اگر چیزی را به مدت بیشتری در اختیار داشته باشیم ناخودآگاه ارزش بیشتری برای آن قائل میشویم، نکتهای که نشان میدهد ارزش آن شیء نه به خاطر ماهیت آن بلکه تصورات ذهنی ماست. در یک مزایده برای تعدادی ماگ قهوه به بخشی از شرکت کنندگان اجازه داده شد که ماگها را مدت بیشتری پیش خود داشته باشند. دقیقاً همان بخش از شرکت کنندگان در مزایده حاضر شدند 60 درصد بیش از دیگران برای ماگها پرداخت کنند چون از نظرشان ارزشش را داشت.
احساس ما درباره مالکیت دو سه سال نخست زندگی شکل میگیرد و این احساس به قدری قوی میشود که آنها را بخشی از وجودمان تلقی میکنیم. کار تا آن جا پیش میرود که گمان میکنیم وسایل یک فرد جزئی از خانواده است و همین باعث میشود با مرگ یکی از اطرافیان هیچ کس وسایل به درد نخور باقی مانده از او را دور نیندازد چراکه گمان میکند در آن صورت به خود آن متوفی اهانت کرده است.
در سال 2012 تیمپانو، روانشناسی از دانشگاه میامی در تحقیقی این سؤال را مطرح کرد که چرا ما نمیتوانیم از اشیاء اضافی که محل زندگیمان را از فرط شلوغی غیرقابل سکونت کرده و عصبیتها و نگرانیها را به ما تحمیل میکند دست برداریم و آنها را دور بیندازیم؟
با یکی پنداشتن خاطرات و اشیاء و جاندهی به آنها ما در قبال اشیاء نیز احساس مسوولیت پیدا کرده و گمان میکنیم باید ضمن مراقبت از آنها از دور ریختنشان نیز اجتناب کنیم چراکه در آن صورت بدون اشیاء جاندار احساس تنهایی خواهیم کرد. جوزف فراری در این زمینه میگوید: « در این حالت ما به اشیاء ضمیمه شدهایم نه مردم، به عتیقهجات نه به رابطههای انسانی.
ما بسیاری از اشیاء را فقط به این دلیل نگهداری میکنیم که ما را به یاد گذشته یا خاطره و فردی خاص میاندازند. این در حالی است که همین کار باعث میشود مانند مردهای که صرفاً از نظر بیولوژیکی زنده است، بدون توجه به دنیای واقعی و در جریان، زندگی اصلی خود را در گذشته پیگیری کنیم.
در این حالت ما بر اساس اشیاء ارزشگذاری میشویم.» و این یعنی سقوط ارزشهای انسانی به دره اشیاء بیجان.
منبع: صبح نو
زمانبندی انتشار: 23 شهريور 1395 - 20:46
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تراز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]