تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834610102
- گزيده سرمقاله برخي از روزنامههاي صبح امروز كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
* تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "الزامات وحدت ملي و اسلامي "به قلم امير دبيريمهر آورده است:وحدت اسلامي و اتحاد مسلمانان حول ارزشهاي اصولي مشترك از آرمانهايي است كه در 100سال اخير از سوي مصلحان، رهبران و روشنفكران جهان اسلام تعقيب شده است و بهرغم همه موانع، ناكاميها و مشكلات پيشروي، اين هدف راهبردي همچنان استمرار يافته و پس از انقلاب اسلامي جاني دوباره يافته است. به عبارت ديگر اگر گفتمان رهبر كبير انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني(ره) را بازشناسي كنيم يكي از گزارههاي اصلي آن بحث وحدت است و با كمال افتخار و بدون هرگونه اغراق ميتوان گفت نداي وحدت از ايران است كه در جهان اسلام طنينانداز شده و همچنان قلبهاي مسلمانان را به خود جذب كرده است و همين دعوت به وحدت از جانب ايران علت بسياري از مقاومتها و خصومتهاي بيگانگان با ملت بزرگ ايران و نظام جمهوري اسلامي بوده است. آنان تلاش كردهاند كه ايران نداي وحدت را كنار بگذارد و اين راهبرد كلان را درحد يك شعار توخالي و غيرقابل دسترس جلوه دهند كه نه تحقق يافتني است و نه متولي و داعيهداري دارد ولي نظام جمهوري اسلامي هيچگاه به خود، فكر كنار گذاشتن اين هدف كلان و اسلامي را نداده است و با شيوههاي مختلف در راستاي تحقق آن تلاش كرده است. به نظر ميرسد شيوه دشمن براي خدشهوارد كردن به اين مسير مقدس كه برآمده از تعاليم قرآن كريم، رسول مكرم اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) است تغيير كرده و آن بر هم زدن وحدت ملي در ايران از مجراي اختلافافكني بين ملت و بهويژه نخبگان سياسي است. بهرغم دشمنان و بدخواهان ايران و نظام جمهوري اسلامي اگر نخبگان سياسي آرمان وحدت را در كشاكشهاي سياسي و رقابتهاي گوناگون عملا كنار بگذارند تصويري متضاد از ايران در جهان اسلام ترسيم خواهد شد كه ديگر جاذبهاي براي ملتهاي مسلمان نخواهد داشت و ايران در مقام «واعظ غيرمتعهد» يا «عالم بيعمل» ديگر نخواهد توانست پيشقراول وحدت اسلام و امالقراي جهان اسلام باشد. از اين رو شاهد هستيم كه تمام توان بدخواهان خارجي و جاهلان كوته نظر داخلي ايجاد تنش و بددلي و كدورت و اختلاف در داخل ايران و برهم زدن ثبات و آرامش سياسي و بالطبع آرامش اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي است كه نتيجه طبيعي آن نگراني و در نهايت نااميدي ملتهاي مسلمان از اين الگوي بيداري اسلامي است. در چنين شرايطي بايد از وحدت ملي بهويژه وحدت نخبگان سياسي حول ارزشهاي اصولي انقلاب اسلامي يعني اسلام، استقلال، آزادي، مردمسالاري، رهبري، پيشرفت و عدالت بهعنوان لازمه انكارناپذيري وحدت اسلامي در جهان امروز سخن گفت. به تعبير ديگر همانگونه كه در درازناي تاريخ، سرنوشت اسلام با سرنوشت ايران پيوند خورده است. امروز نيز سرنوشت وحدت اسلامي در گرو وحدت ملي در ايران است. در نتيجه تلاش براي وحدت ملي در حكم تلاش براي وحدت اسلامي حول قرآن و وجود نورانيپيامبر اسلام(ص) و تعاليم حياتبخش ديني است و هرگونه اختلافافكني در سخن و عمل تقابل و معارضه با وحدت اسلامي است. تقارن تقريبي هفته وحدت در ربيعالاول امسال با روزهاي پاياني سال فرصت مغتنمي براي انديشيدن به وحدت به عنوان آرماني متعالي در انديشه اسلامي بهويژه الزامات آن در عرصه داخلي و خارجي است و شايد بيشتر از همه، نخبگان سياسي در ايران در اين حوزه مسئوليت دارند كه عملا و نظرا منادي وحدت در ساحت ملي و اسلامي باشند. * ابتكار روزنامه ابتكار در سرمقاله خود با عنوان "از باغ قلهك تا منشور كوروش "به قلم محمدعلي وكيلي آورده است: مطالعه حدود چهار صد سال روابط انگليس و ايران، پرونده قطوري از خيانت انگليس ها را پيش رو مي گذارد.تمام صفحات اين پرونده قطور تار و تاريك است و هيچ نقطه درخشاني براي انگليس به جا نگذاشته است.بيراهه نيست اگر معتقد باشيم يكي از عوامل مهم توسعه نا يافتگي و عقب نگه داشتن كشوربزرگ ايران،حضور انگليس ها مي باشد.كشور پهناور و دير پاي ايران اسلامي با مردماني خردمندو داراي تمدني كهن و در خشان،ذخاير معدني و ثروت هاي فرهنگي غني و گسترده با موقعيت استراتژيك و جغرافياي بسيار حساس و مهم در خاورميانه و جهان مورد طمع استعمار گران بخصوص انگليس ها قرار گرفت وتاريخ چهار صد ساله سراسر تاريكي را رقم زد.فهرست خيانت هاي دولت انگليس به تاريخ،تمدن و فرهنگ ايراني از حوصله اين مقال خارج است و خود دهها كتاب خواهد بود اما به مناسبت به دو مورد خاص اشاره مي شود.اهميت ذكر اين دو مورد در مقايسه اي است كه مي توان انجام داد يكي از آن دو، باغ قلهك است.باغ قلهك حدود دوقرن است كه به دليل بي كفايتي حاكمان وقت به خصوص ناصرالدين شاه به صورت هبه زير چكمه انگليسي ها نالان است. اين باغ كه در ابتدا به شكل مال الاجاره و به صورت موقت براي استفاده ييلاق تابستاني در اختيار انگليس ها قرار گرفت ولي در ادامه، اتباع آن كشور با فراموشي مرحمت شاهانه، پا را از حدود خود فراتر گذاشتند و با دخل و تصرف و ايجاد بنا آن را به محل سفارت دوم تبديل كردند. شايد بسياري از مردم ندانند كه سفارت اصلي انگليس در خيابان فردوسي واقع است و دولت ايران هم مطابق عرف بين الملل موظف به حفظ و حراست آن است اما باغ قلهك كه در شمال خيابان شريعتي واقع است اكنون با تصرفات عدواني انگليسي ها به سفارت دوم آن كشور تبديل گرديده است. اين باغ در طول اين ساليان نشانه هاي عجيبي را با خود حمل كرده است; يكي از آن نشانه ها اينستكه اين باغ آئينه تمام عيار ويژگي استعماري بريتانياست. مطابق اسناد قانوني دولت انگليس حق هيچگونه دخل و تصرف در اين باغ را نداشته ولي همين ويژگي باعث شد تا اين قطعه از خاك ايران در دل مملكت حدود دويست سال به عنوان غصب و اسير در دست آن كشور گرفتار باشد.نشانه ديگر اينستكه بخشي از اسناد غرور ملت ايران در اين باغ مدفون است.بخشي از باغ قلهك به گورستان انگليسي ها اختصاص دارد كه توسط غيورمردان بوشهري كشته شدند دلاورمردان تنگستاني كه با مشاهده كشتي هاي متجاوز انگليسي،كمر همت بربستند و بانگ رشادت و شهادت طلبي سردادند و بدون تجهيزات و با توكل به خدا دربرابر اشغال كشورمان توسط استعمار پير،مردانه ايستادند و تعدادي از آنان را به سزاي اعمال خود رساندند و خودنيز شربت شهادت نوشيدند، اكنون جنازه سربازان متجاوز انگليس در اين باغ دفن مي باشد واز آن به بعد بخشي از باغ سند آزادي و ظلم ستيزي و عدالت خواهي مردم ايران زمين است آنچنانكه حدود دويست سال است كه اين باغ به سند تجاوز و استعمار انگليسي ها تبديل شده است و دومين مورد منش كوروش است البته سند بي كفايتي و بي غيرتي حاكمان زمان هم بحساب مي آمد. منشور كورش نخستين منشور صلح و حقوق بشر در جهان است كه در سال 1285 هجري شمسي به دست آمد. پس از گرته برداري و آوا نويسي مشخص گرديد اين نوشته در سال 538 قبل از ميلاد مسيح به فرمان كورش بزرگ هخامنشي و به هنگام ورود به شهر بابل نوشته شده است; نوشته اي كه برگردان آن حيرت باستان شناسان را برانگيخت:آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه مردم گام هاي مرا با شادماني پذيرفتند..... مردك (خداي بابلي ها) دلهاي پاك مردم بابل را متوجه من كرد زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم.ارتش بزرگ من به صلح و آرامش وارد بابل شد..... نگذاشتم رنج. آزاري به مردم اين شهر وارد آيد. من براي صلح كوشيدم،برده داري را برانداختم به بدبختي آنها پايان بخشيدم،فرمان دادم همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند.فرمان دادم هيچكس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. اهميت سخنان پادشاه پيروز و فاتح بابل آنجاست كه بدانيم ديگرپادشاهان بزرگ و قدرتمند گذشته همچون آشوريفيريال، آشور بانيبال چنان پيروزمندانه از غارت و جنايت بر عليه مردم سرزمينهاي مغلوب سخن مي راندند كه خواندن آنها مو بر تن آدم راست مي كند.منشور كورش هم همچون بسياري از گنجينه هاي ديگر ملت ها به دست انگليس ها به غارت رفته است و اكنون كه تلاش مي شود اين اثر افتخار آميز به صورت امانت به منظور نمايش به ايران تحويل گردد آنان استنكاف دارند و به همين اندازه هم صاحبان اين سرمايه بشري را بر نمي تابند. نكته جالب اينكه منشور كوروش نشان مي دهد ايرانيان اگر هم روزي به فكر كشور گشايي بوده اند اما حامل صلح و مودت و اباداني و ازادي براي مردمان ان سرزمين بودند و به منظور مقابله با برد ه گي و ظلم وارد ديگر سرزمين ها شده اند و اكنون فيلسوفان جزيره با نگاه به منشور كوروش به عظمت و درك بالاي ايرانيان كرنش مي كنند و در دل حسادت مي ورزند و نسبت به گذشته خود احساس شرم دارند. در حقيقت منشور كوروش آيينه عظمت ايرانيان مي باشد. باغ قلهك هم سند معرفي انگليس به حساب مي آيدو ديري نخواهد گذشت كه اين باغ به دست فرزندان صاحبان واقعي ان تبديل به موزه جهاني استعمار خواهد گرديد; موزه اي كه جهانيان در بازديد از ان تاريخ ملتها و تفاوتشان را متوجه شوند والبته گورستان كشته شدگان انگليس به دست دلواري ها سند ديگري بر ظلم ستيزي مردمان اين سرزمين است. به اميد آنروز انشاالله... * جام جم روزنامه جام جم در يادداشت خود با عنوان "كمفروشي در روز روشن "به قلم كتايون مصري آورده است: بازار كالا و خدمات در روزهاي پاياني سال براي ما مصرفكنندگان ويژگيهاي خاصي را ميطلبد، اگر تا ديروز براي رسيدن به محل كار يا منزل 500 تومان كرايه ميداديد، اين روزها دريافت 100 يا 200 تومان كرايه اضافه هيچ تعجبي ندارد. اگر تا ديروز براي خريد كيف و كفش و لباس ميتوانستيد با يك چانهزني ساده 5000 تومان و حتي بيشتر از فروشنده تخفيف بگيريد و گاهي هم فروشنده مانع خروج شما از مغازه ميشد، اين روزها همان فروشنده نه تنها مجال چانهزني نميدهد كه در صورت اعتراض كالا را چنان از دستتان ميقاپد كه از هر اعتراضي پشيمان شويد، البته بعضي ديگر از فروشندگان هم كه اين روزها بازار كاسبي را داغتر از هميشه ديدهاند، با توجيهات تكراري مثل، «اين جنس با بقيه فرق ميكنه» شما را براي گرفتن هر تخفيفي به بنبست ميكشانند. جالب اين كه به رغم اصرار سازمان تعزيرات و ديگر نهادهاي نظارتي بر ثبات قيمتها ، اين روزها اگر به كالايي برخورديد كه در يك راسته، با يك شكل و جنس در چند قيمت متفاوت به فروش ميرسد ، تعجب نكنيد ؛ چون اقتضاي بازار اين روزها همين وضعيت است. علاوه بر تعدد و تنوع قيمتها در شب عيد كه از اجناس تا كرايه تاكسي را دربرميگيرد و هريك از ما تلاش ميكنيم تا دقدلي گراني را بر سر ديگري خالي كنيم، كمفروشي برخي توليدكنندگان در كالاهاي مصرفي بويژه مواد غذايي، مشكلي آشناست كه در اين روزها به اوج ميرسد. مدتهاست بعضي توليدكنندگان براي ثبات قيمت و حضور در بازار رقابتي كالا و حفظ تقاضا، به اقدامي عجيب دست ميزنند ؛ از بزرگ كردن بستههاي پرزرق و برق چيپس، پفك، شكلات و بيسكويت گرفته تا پر كردن نصف اين بستهها با هوا و كاهش تعداد دستمال كاغذي در جعبه و برجسته كردن سطح زيرين بستههاي مواد غذايي و... براي گمراه كردن مصرفكنندگان، از شيوههايي است كه كالاهاي بيكيفيت را بدون دغدغه وارد بازار ميكنند. كارشناسان اقتصادي نسبت به ادامه اين كمفروشيها بخصوص در سال آينده كه زمان اجراي طرح تحول اقتصادي و اصلاح قيمتهاست ، هشدار ميدهند ؛ چون افزايش بهاي مواد اوليه، تمايل توليدكنندگان را به استفاده از اين روشها افزايش خواهد داد. در اين ميان، رفتار سازمان استاندارد و سازمان حمايت از حقوق توليدكنندگان و مصرفكنندگان نسبت به اين كمفروشي جديد شگفتآور است ، چرا كه مدتهاست با وجود حضور اين كالاهاي كمكيفيت، نظر اين سازمان به آنها جلب نشده و بازار لجامگسيخته كمفروشي همچنان به بقا ادامه ميدهد. * رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "پرسش هايي از اعضاي كميسيون تلفيق مجلس " به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: آنچه كه به عنوان بحث هاي بودجه اي در كميسيون تلفيق از جانب نمايندگان محترم در مورد بند4 مربوط به نفت به تصويب رسيد، مبين نوعي سردرگمي دولت و مجلس در مورد بودجه ريزي و بودجه بندي در حوزه منابع مربوط به نفت است. ساز و كار تبصره11 قانون بودجه سال84 و اجزاي ترميم شده آن در قالب بند7 در سال هاي بعد و نيز اكنون در قالب بند4 نه تنها تاكنون منتهي به شفافيت عملكرد مالي نفت نشده بلكه بر ابهامات در اين حوزه افزوده است. وجود مغايرت هاي حساب ارزي ما بين شركت ملي نفت و بانك مركزي از يك سو و اختلاف حساب ريالي بين شركت ملي نفت و خزانه داري كل از سوي ديگر كه در گزارشات تفريغ بودجه همه ساله شاهد آن هستيم مويد اين ادعاست. كافي است بدانيد اكنون در آستانه سال89 هنوز حساب في ما بين شركت ملي نفت و خزانه از باب عملكرد نفت در سال87 منتهي به تصفيه حساب نشده است. علت عدم صدور مفاصا حساب خزانه داري كل را بايد در لفظ تكراري و بي مسماي “تسويه” مندرج در لابه لاي اجزاي پيچ در پيچ و بند در بند بودجه سنوات ماضي و بن4د سال آتي جستجو كرد. اگر قانون بودجه مناسبات مالي بين شركت ملي نفت و خزانه را از يك سو و شركت ملي نفت و بانك مركزي را از سوي ديگر تبيين نكند چه مرجعي وجود دارد كه اين مشكل مهم را حل كند؟! دقت نمايندگان محترم به طور اعم و نمايندگان عضو كميسيون تلفيق را به نكات زير جهت تعيين مناسبات مالي شركت ملي نفت به عنوان متصدي و دولت به عنوان متولي جلب مي كنم. اميدوارم كه عنايت به آن نقطه پاياني بر نقض حقوق اقتصادي ملت و نقض اصول53 و52 و45 و44 قانون اساسي باشد. 1- فصل مشترك تمامي متون پيشنهادي براي بند4 مبتني بر تسهيم نصاب درصد سهم دولت و سهم شركت است. الف- شركت ملي نفت يك شركت “ملي” است نه “سهامي”؛ مجلس و دولت مستند به كدام اصل از اصول قانون اساسي و يا مستند به كدام منطق، يك شركت ملي را سهامي اعلام مي كنند. ب- مبناي6 درصد،14 درصد يا30 درصد كه در پيشنهادات مطرح شده است چه مبناي مالي و محاسباتي دارد. هيچ كس نمي تواند پاسخ دهد كه اين نصاب سهم چرا5 درصد نيست يا40 درصد نمي تواند باشد. ج- شگفت انگيز آنكه مقياس و مبناي تقسيم سهم، سود سهام شركت ملي نفت نيست بلكه “ارزش نفت خام توليدي” است. اين نوع سهامي كردن در منطق هيچ بنگاه اقتصادي و در هيچ كشوري نيست. در حالي كه گاز و ميعانات گازي كه به موجب مفهوم و منطوق قانون نفت مصوب سال66 هم جزء نفت محسوب مي شوند كه در محاسبات اين نصاب درصدي، لحاظ نشده است. مفهوم اين تقسيم و تسهيم آن است كه شركت ملي نفت سهم خود را از ارزش نفت خام توليدي بر مي دارد اما دولت از ارزش نقدي نفت! گزارشات تفريغ بودجه سال هاي84 تاكنون اين خبط عظيم در قانونگذاري را نشان مي دهد كه متاسفانه هيچ عنايتي در مجلس به تفريغ نفت نمي شود. د- بايد از اعضاي كميسيون تلفيق پرسيد كه چرا هنوز جوهر تصويب قانون هدفمند كردن يارانه ها در مجلس خشك نشده است، شفاف سازي درآمدهاي نفتي را رها كرده اند. چرا اعداد و ارقام واقعي خريد و فروش نفت در داخل و خارج را كه به موجب قانون هدفمند كردن يارانه ها شفاف شده رها كرده اند و سخن از “ارزش نفت خام توليدي” در موقع تقسيم و تسهيم به ميان آورده اند. از تناژ1/470 ميليارد بشكه نفت توليدي در سال تنها بهاي800 ميليون بشكه صادراتي آن دريافت و پرداخت نقدي (نه تعهدي) است كه قابليت وصول و ايصال دارد. آيا با درج عبارت نفت خام تحويلي به پالايشگاه ها معادل95 درصد متوسط بهاي محموله هاي صادراتي در قانون بودجه، مشكل حل مي شود؟ آيا پالايشگاه هاي ما توان پرداخت95 درصد بشكه اي 65 دلار ضربدر600 ميليون بشكه را كه مي شود37 ميليارد دلار ، دارند؟ چرا عددي را كه نه امكان وصول و نه امكان ايصال آن مي رود ، به طور مجازي در بودجه مي آوريد؟ هƒ مگر مي شود طبق قانون هدفمند كردن يارانه ها از قيمت واقعي بنزين حرف زد و بهاي آن را از مصرف كننده گرفت اما قيمت واقعي نفت خامي را كه از آن بنزين توليد مي شود از توليد كننده مطالبه نكرد؟ 2- در مورد عوايد حاصل از گاز در بودجه هم همين مشكل تكرار شده است، بدين معنا كه آنجا باز هم حكايت “ارزش گاز توليدي” است. يعني همان بلايي كه بر سر نفت آمده بر سر گاز هم مي آيد! چرا؟ مگر مجلس در قانون هدفمند كردن يارانه ها براي واقعي كردن قيمت گاز حكم نداده است؟ چرا اين حكم نبايد در قانون بودجه در خصوص گاز رعايت شود و رقم واقعي به حيطه وصول و ايصال درآيد؟ چرا هيچ يك از قيمت هاي واقعي مطرح در قانون هدفمند كردن يارانه ها كه در مصرف كننده مترتب خواهد شد، در مورد توليد كننده ترتب ندارد و به جاي آن رقم غير واقعي و غير مقوم مثلا متر مكعبي90 تومان آمده است؟! 3- بر اساس احكام قانون هدفمند كردن يارانه ها قيمت گاز در سال اول اجراي قانون بيشتر از620 ريال نخواهد بود، به چه دليل و با چه منطق محاسباتي بهاي هر متر مكعب آن را900 ريال كه64 درصد آن هم سهم دولت است بايد بپذيريم؟! 4- شگفت آورتر از همه تبصره جزء5 بند4 پيشنهادي است. يعني بخشيدن سود خالص شركت ملي نفت به خود شركت است. عرف فهم اقتصادي هر مكتبي در خصوص شركت ها اين است كه سود متعلق به صاحب سهم است. يعني يك شركت كه دولتي است، سود متعلق به دولت است نه شركت! جالب تر اينكه اين پيشنهاد در لايحه دولت وجود ندارد. مجلس از روي سخاوت يك شركت دولتي را صد در صد خصوصي مي كندو تمامي سود خالص شركت را نه به صاحبان سهام بلكه به خود شركت مي بخشد كه اين بخشش تحت عنوان انجام هزينه هاي سرمايه اي منظور مي شود! وقتي شركتي همه هزينه هاي خود را برداشته و در سال بيش از20 هزار ميليارد تومان سودخالص مي دهد چگونه است كه همين سود تحت عنوان انجام هزينه هاي سرمايه اي دوباره به شركت برمي گردد. در حالي كه قبل از اين حاتم بخشي مجلس30 درصد ارزش نفت خام توليدي را هم از جيب ملت تحت عنوان سهم شركت به آن بخشيده است!! مفهوم اين قانونگذاري اين است كه اعضاي محترم كميسيون تلفيق يك بار شركت ملي نفت را در جزء يك بند4 سهامي كرده و سهم شركت و دولت را30 درصد،70 درصد مي كند و در جزء5 بند4 يادش مي رود كه شركت سهامي است، بنابراين حكم به خصوصي كردن آن مي دهد و صد در صد سود خالص شركت را كه بايد بين سهامداران تقسيم شود به اين شركت خصوصي مي بخشد! 5- مجلس با تصميم نادرست بيش از نيمي از درآمد حاصل از عوايد نفت (بخوانيد انفال) را در اختيار شركت ملي نفت قرار مي دهد. شركت ملي نفت با يكصد سال تجربه در صنعت نفت بسياري از تجهيزات خود را از خارج مي آورد يا محتاج فناوري غربي ها در اين صنعت است. آن هم در شرايطي كه ما در بسياري از رشته هاي صنعتي و فناوري هاي پيشرفته شانه به شانه غرب پيش مي رويم. از آن عجيب تر اينكه ما يكصد سال تجربه صنعت نفت داريم اما در مصرف بنزين نيازمند به واردات از خارج هستيم! 6- حقايق تلخي كه گفته شد نشان مي دهد كه سرنوشت بزرگترين بنگاه اقتصادي كشور بر اساس لابي هاي خارج از كميسيون و خارج از اراده دولت و مجلس بر مبناي چانه زني و نه بر اساس منطق حسابگري و حسابدهي رقم مي خورد. اين غفلت بزرگي است كه مسئوليت آن متوجه دولت و مجلس است. كدام مسئوليت؟ مسئوليت عدم شفافيت، مسئوليت عدم تسويه حساب و تصفيه حساب در حوزه عظيم ترين بنگاه اقتصادي كشور. مجلس اگر مي خواهد با چشم باز در مورد بند4 لايحه دولت يا بند4 پيشنهادي كميسيون تلفيق تصميم بگيرد بايد اول از معاونت هزينه و خزانه داري كل كشور استعلام كند. آيا شركت ملي نفت در آستانه سال89 نسبت به “تسويه” حساب اجزاي بند7 قانون بودجه سال88 اقدام كرده است يا نه؟! دوم اينكه از ديوان محاسبات سوال كند آيا شركت ملي نفت در سال87 با خزانه داري كل و بانك مركزي “تصفيه” حساب كرده است يا نه اگر پاسخ مثبت بود بداند كه مسير را درست آمده است. اما اگر منفي بود كه گزارشات تفريغ بودجه سال هاي83 به بعد نشان مي دهد پاسخ منفي است. مي بايستي با اتخاذ تمهيداتي متفاوت از آنچه كه امروز در مجلس جريان دارد، به نقض حقوق اقتصادي ملت كه به خاطر ناديده گرفتن اصول52 و53 و نيز44 و45 بوده، پايان دهد. * كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "وقتي آمانو خواب نما مي شود " به قلم مهدي محمدي آورده است: گزارش فوريه 2010، يوكيا آمانو مديركل تازه كار آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره برنامه هسته اي ايران- كه محور نشست اخير شوراي حكام قرار گرفت- غيرمنتظره نبود. آمانو در اين گزارش تلاش كرده است حداكثر مقدار خوش خدمتي را در حق كارفرمايان غربي خود به خرج دهد ولي در توليد هرگونه «شوك» ناكام مانده، چرا كه ساختار گزارش نوامبر 2010 به دلايلي كه خواهيم گفت از قبل به طور كامل قابل پيش بيني بود. آمانو در اين گزارش، قسط اول خود را به آمريكا پرداخته است. آمريكايي ها در سال گذشته ميلادي بارها جلسه شوراي حكام براي انتخاب مديركل جديد را تجديد كردند تا بالاخره راهي براي تحميل مهره خود به اعضا پيدا كنند. بسياري از اعضاي آژانس و شوراي حكام در آن مقطع به صراحت مي گفتند از اين نگران هستند كه آمانوي ژاپني همانطور كه كشورش عملاً يكي از مستعمرات نظامي آمريكا و فاقد قدرت تصميم گيري استراتژيك درباره امور امنيت ملي خويش است، خود نيز بدل به عروسك خيمه شب بازي آمريكا شود و آژانس را كه در دوره محمد البرادعي هم كارنامه اي مملو از باج دهي به آمريكا دارد، به طور كامل به شعبه اي از سازمان هاي اطلاعاتي آمريكايي و اروپايي تبديل كند. آمانو در آن مقطع براي اينكه به دوستان آمريكايي خود در متقاعد كردن اعضاي شوراي حكام- بويژه غيرمتعهدها و گروه 77- كمك كند، پي درپي اعلام مي كرد كه به استقلال، بي طرفي و حرفه اي بودن آژانس پاي بند خواهد بود و حتي در يك مورد به صراحت گفت: «هيچ گونه نشانه اي از اينكه ايران براي به دست آوردن قابليت توليد تسليحات هسته اي تلاش مي كند، وجود ندارد» (خبرگزاري رويترز، جمعه 13تير 1388). اين قبيل موضع گيري ها به اضافه فشاري كه آمريكا به اعضاي آژانس وارد آورد، نهايتاً موجب شد كه يوكيا آمانو در تاريخ 10آذر 1388و پس از ماه ها فشار آمريكا به كشورهاي مختلف پست مديركلي آژانس را به دست بياورد. اما آن قول و اعتماد ديري نپاييد. انتشار گزارش روز 18 فوريه 2010 آژانس درباره برنامه هسته اي ايران، نشان داد نگراني هاي چند ماه قبل اعضاي آژانس درباره فردي چون آمانو كاملاً بجا بوده و او خيلي بيشتر از آنچه تصور مي شد، در سياست هاي امنيتي ايالات متحده هضم شده است. اين گزارش تقريباً بدون ترديد غيرحرفه اي ترين سندي است كه طي چند سال اخير از دبيرخانه آژانس بيرون آمده است. تقريباً هيچ كدام از ادعاهاي ضدايراني اين گزارش تاب يك ارزيابي تحليلي مستقل را ندارد و ظاهراً براي سفارش دهندگان و نويسندگانش هم مهم نبوده است كه حداقلي از وجاهت و وثاقت را براي ادعاهاي خود دست و پا كنند. چند نكته ساده هست كه بررسي آنها مسئله را روشن تر مي كند. آمانو قلب گزارش خود را مسئله مطالعات ادعايي قرار داده و تلاش كرده مجموعه ادعاهاي قدرت هاي غربي عليه برنامه هسته اي ايران در اين باره را يك بار با طول و تفصيل مرور كند و معتبر جلوه دهد. اين ادعاها همان حرف هاي تكراري است كه ايران ارزيابي خود از آن را تفصيلا در پايان سال 2007 ارائه كرد و چند سال است از آژانس مي خواهد اصل اسناد مورد ادعا را براي بررسي بيشتر در اختيار آن قرار دهد. آژانس به دليل مخالفت آمريكا هرگز اجازه نيافته اصل اين اسناد را ارائه كند چرا كه ظاهراً چيزي به نام نسخه اصلي اساساً وجود خارجي ندارد. در گزارش هاي چند ماه گذشته، آژانس پاراگراف هاي متعددي به گلايه از آمريكا اختصاص داده شده كه چرا آمريكا در روند راستي آزمايي آژانس اخلال مي كند (از جمله نگاه كنيد به پاراگراف 28 از گزارش 28 اوت 2009). ايران عقيده دارد و اين موضوع را به طور واضح گفته است كه اگر اصل اين اسناد را- كه آمريكايي ها ادعا مي كنند آن را سال ها قبل از يك لپ تاپ به دست آورده اند- دريافت كند، به راحتي قادر خواهد بود ثابت كند كه تمامي آنها جعلي است. كل ادعاي آژانس درباره اين اسناد آن است كه آنها را از منابع متعدد به دست آورده و ميان آنها هم هيچ تناقضي مشاهده نكرده است. اصطلاح مورد استفاده دبيرخانه آژانس درباره مطالعات ادعايي اين است كه مي گويد: اين اسناد «همخوان» (Consistent)، و «به اندازه كافي جامع» (Sufficiently comprehensive) و «مشروح» (detailed) هستند. بسيار خوب، سؤال اين است كه اين چه چيزي را ثابت مي كند؟ همه رمان هاي علمي- تخيلي منسجم (فاقد تناقض دروني) و تفصيلي هستند اما هيچ كدام حتي به قدر ذره اي حقيقت ندارند. معرفت شناسان در قرن بيستم كتاب ها نوشته اند در اين باره كه هيچ راهي براي پل زدن از «انسجام» به «صدق» وجود ندارد و تنها چيزي كه قابل دفاع است اين است كه گفته شود انسجام شرط لازم صدق است نه بيشتر. سؤالي كه آقاي آمانو قبل از اين همه داستان سرايي درباره برنامه هسته اي ايران بايد به آن پاسخ مي داد اين بود كه آژانس تا چه حد نسبت به «اصالت و سنديت» (authenticity) اين اسناد اطمينان دارد؟ آيا آژانس مي تواند ثابت كند كه اين به اصطلاح اسناد همگي واقعي است و از يك پروژه هسته اي واقعي در ايران حكايت مي كند؟ اصلاً آيا آژانس هيچ استدلالي دارد كه ثابت كند اين اسناد مربوط به ايران است؟ جالب اين است كه آژانس بين المللي انرژي اتمي همين چند ماه قبل و در دوران محمد البرادعي- همان كسي كه اكنون غربي ها به وضوح مي گويند خوشحالند از اينكه جاي خود را به فردي مانند آمانو داده است- بارها به همه اين سؤال ها به روشني پاسخ داده است؛ آن هم پاسخ هايي دقيق و داراي جزئيات كه آقاي آمانو به زودي بايد تكليف خود را با آنها- كه همگي اسناد رسمي آژانس هستند- روشن كند آژانس در پاراگراف 19 از گزارش 28 اوت 2009 صريحاً تاكيد مي كند كه نسبت به «سنديت» اسناد مطالعات ادعايي اطمينان ندارد. آقاي آمانو، بخش پادمان آژانس و سفارش دهندگان گزارش فوريه بايد جواب بدهند كه اين سنديت چيست كه آژانس مي گويد نمي تواند آن را تصديق كند؟ علاوه بر اين، در بخش هاي متعددي از گزارش هاي مختلف آژانس تأكيد شده است كه فرضاً تمام اين مطالعات درست باشد، آژانس هيچ مدركي در دست ندارد كه نشان دهد در پروژه اي كه اين اسناد- به اصطلاح- آن را توصيف مي كنند از مواد هسته اي استفاده شده باشد و وقتي چنين اسنادي وجود نداشته باشد آژانس طبق اساسنامه خود اساساً اجازه ورود به چنين بحثي را ندارد. آقاي آمانو يا خواب نما شده اند يا اينكه اسناد جديدي در اختيار دارد كه ادعاهاي قبلي آژانس را نقض مي كند. هر كدام كه باشد گزارش فوريه كاملا مخدوش و زير سؤال است. نكته بسيار مهم در اينجا اين است كه تقريبا تمام منابع غربي در هفته گذشته به صراحت گفته اند كه گزارش فوريه مبتني بر هيچ اطلاعات جديدي درباره ايران نيست بلكه از همان اطلاعات قديمي استفاده مي كند كه آژانس مدت هاست درباره ايران در اختيار دارد اما به دليل عدم تاييد وثاقت آن از جانب مديركل قبلي هرگز اجازه انتشار نيافته است. پس اگر اسناد جديدي در كار نباشد- كه نيست- آمانو بايد دلايل واضحي ارائه كند كه چرا ارزيابي هاي قبلي آژانس از مطالعات ادعايي را تغيير داده است؟ سؤال مهم اين است كه آيا اين دلايل جز فشارهاي سياسي، ماهيت ديگري مي تواند داشته باشد؟ البته شواهد متعددي وجود دارد كه نشان مي دهد كه مجريان و كارفرمايان «پروژه فوريه» در روند گزارش نويسي خود هيچ اهميتي براي اين سؤالات قائل نشده اند. در روزهاي گذشته منابع غربي گزارش هاي متعددي منتشر كرده اند كه مي گويد اساسا همه ارزشي كه آمانو براي آمريكا دارد همين است كه از كنار اين قبيل سؤالات زحمت زا به سادگي مي گذرد و در راه برآورده كردن درخواست هاي آمريكايي ها زياده از حد چون و چرا نمي كند. اين گزارش ها تقريبا بالاتفاق تاكيد مي كنند كه يك اتفاق جديد در آژانس رخ داده و سخت گيري هاي محمد البرادعي درباره آنچه آژانس مي تواند بگويد و آنچه نمي تواند ديگر تكرار نخواهد شد. اولي هاينونن رئيس بخش پادمان آژانس نقش كليدي در اين زمينه ايفا مي كند. هاينونن كه اغلب به عنوان «نماينده دوم آمريكا» در آژانس شناخته مي شود در دوران البرادعي چند بار تلاش كرد تا جعليات ساخته سرويس هاي اطلاعاتي غرب را به عنوان «يافته هاي آژانس» منتشر كند و البته در مواردي هم مانند گزارش سپتامبر 2009 موفق شد. رفتار هاينونن- كه هر از گاه با مقاومت البرادعي مواجه مي شد- مبتني بر اين استراتژي آمريكايي بود كه ايالات متحده بايد تلاش كند به جاي انتشار يك جانبه اطلاعات- بخوانيد جعليات- درباره كشوري مانند ايران، اين اطلاعات را در دهان يك مرجع مسئول بين المللي بگذارد، چرا كه تنها در اين صورت است كه مي تواند يافته هاي خود را «سند» بنامد و از بقيه كشورهاي جهان بخواهد آن را مبناي ارزيابي ها و سياست هاي خودقرار دهند. به هر ميزان كه آژانس « داده هاي واقعي» و «بررسي هاي حرفه اي» را در دستور كار خود قرار دهد، طبعا اعمال چنين سياستي دشوار خواهد بود، اما همين كه آژانس تصميم بگيرد ملاك ارزيابي خود را از «واقعيت » و «دلخواه ها و خوشايندهاي يك كشور خاص» تقليل بدهد، آن وقت مي توان انتظار داشت كه هر دروغي به عنوان گزارش آژانس و يافته هاي بازرسان منتشر شود، يعني دقيقا همان اتفاقي كه در گزارش فوريه 2010 يوكيا آمانو درباره ايران رخ داده و رسانه هاي غربي با آب و تاب فراوان آن را به عنوان «تغيير رويه آژانس» ستوده اند. * جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "مرثيه اي براي اخلاق " آورده است: بركت وجود مقدس پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم برخاسته از اخلاق بي مانند آن دردانه خلفت است ; همان ويژگي برجسته اي كه خداي متعال در قرآن كريم با خطاب « وانك لعلي خلق عظيم » (قلم 6 ) آنحضرت را مي ستايد و در بيان نقش مهم اين ويژگي در توفيق فرستاده خود براي جذب مردم و هدايت آنها به صراط مستقيم الهي فرموده است « فبما رحمه من الله لنت لهم ولوكنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم في الامر ... » (آل عمران 159 ) با اخلاق بي مانند و مدارا با مردم بود كه پيامبر مكرم اسلام توانست سنگدل ترين افراد جامعه جاهلي را جذب كند و از آنها انسان هاي موحد و با ايماني بسازد كه بتوانند جهان تيره و تار آن روز را روشن نمايند و از دل سياهي هاي قرون وسطي تمدن درخشان اسلامي را شكل دهند و مشعل هدايت را فراروي بشريت برافروزند و روشن نگهدارند. خود پيامبر اكرم نيز فرموده است « اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق » يعني فلسفه بعثت به كمال رساندن اخلاق در جامعه بشري است و جامعه ي بدون اخلاق جامعه جاهلي است . در تفسير آيه شريفه « وانك لعلي خلق عظيم » مفسران اخلاق را مجموعه اي از صفات نيكو از قبيل ملازم هميشگي حق بودن صبر عفو سعه صدر گشاده دست بودن مدار تواضع و آنچه در اين چارچوب قرار دارد دانسته اند. آنچه از بيان روايات و كلام معصومين عليهم السلام و سيره آن بزرگواران به دست مي آيد اينست كه اخلاق آنگاه جلوه واقعي خود را مي يابد و مي تواند پرتوي از « خلق عظيم » باشد كه در برابر بداخلاقي ها فشارها نامردمي ها و جفاها نمايان شود. پيامبر گرامي اسلام نيز هنگامي به وصف « خلق عظيم » متصف شد كه شكسته شدن دندان و ضرب و شتم ها و زخم زبان ها و رانده شدن از وطن خود را تحمل كرد و با مردمي كه چنين رفتارهاي دور از اخلاقي را با آنحضرت داشتند با ملايمت و خوشروئي رفتار فرمود و سخن گفت . انقلاب اسلامي برمبناي فرهنگ و اصول و ارزش ها استوار است . اين انقلاب و نظام برآمده از آن قرار بود گم شده ملت ها در عصر جاهليت مدرن را پيدا كند و به آنها معرفي نمايد. اين قرار بنا نبود بهيچوجه نفي شود و هيچ چيز نبايد مانع عملي شدن آن گردد. بنابر اين اكنون نيز قرار است نظام جمهوري اسلامي گم شده ملت ها را به آنها معرفي كند و آنها را از جاهليت جديد خارج سازد. ملت ها در جهان امروز گمشده اي به نام صنعت و موشك و هواپيما و ماهواره ندارند گمشده آنها اخلاق است . ما فقط زماني مي توانيم اين گمشده را به آنها معرفي كنيم كه خودمان متخلق به اخلاق اسلامي باشيم و در راهي گام برداريم كه پيامبر خدا پيش پاي ما قرار داده است . اين رسالت بزرگ را ما فقط هنگامي مي توانيم به انجام برسانيم كه ملازم هميشگي حق باشيم اهل صبر باشيم اهل عفو باشيم سعه صدر داشته باشيم گشاده دست باشيم و اهل مدارا انصاف و تواضع باشيم . حتي اگر قرار است در مواجهه با دشمنان خود و دشمنان اسلام و بدخواهان نظام جمهوري اسلامي به دستور اسلام كه فرمود « اشدا علي الكفار » عمل كنيم در همان حال بايد بين خودمان اهل رحم و مهرباني و مصداق بارز « رحما بينهم » باشيم . واقعيت اينست كه با پيروزي انقلاب و پا گرفتن نظام جمهوري اسلامي در ايران مكارم اخلاق نيز رواج يافت و در دوران دفاع مقدس به اوج خود رسيد. نگهداري اين گوهر گرانبها و رشد و توسعه و نهادينه كردن آن كار بنيادي و مهمي بود كه متاسفانه مورد غفلت قرار گرفت . رقابت هاي سياسي كه خواسته يا ناخواسته به جنگ قدرت تبديل شد به تدريج اخلاق را تحت الشعاع خود قرار داد و بسياري از سجاياي اخلاقي به فراموشي سپرده شدند. ما امروز از عدالت سخن مي گوئيم ولي در فضائي كه انصاف مدارا صبر و ملازم حق بودن وجود ندارد چگونه مي توان عدالت را محقق ساخت ما امروز از فرهنگ ديني سخن مي رانيم اما به اين سئوال پاسخ نمي دهيم كه بدون برخورداري از سعه صدر و عفو و گذشت كه بخشي از پايه هاي فرهنگ را تشكيل مي دهند چگونه مي توان فرهنگ را نهادينه كرد ما امروز از مدينه فاضله دم مي زنيم ولي براي اين سئوال پاسخي نداريم كه مدينه فاضله را چگونه مي توان بدون اخلاق بنا كرد و به آن رسيد سوگمندانه بايد اعتراف كنيم امروز در جامعه ما در رسانه هاي ما در مصاحبه هاي ما در اظهارنظرهاي ما در كتاب هاي ما و در برخوردهاي ما از انصاف و مدارا و حفظ حدود و حقوق ديگران خبري نيست . ما را چه مي شود كه به جاي مبارزه با قاعده فاسد و ماديگرايانه و ماكياولي « هدف وسيله را توجيه مي كند » اكنون خودمان به آن عمل مي كنيم و در صدر توجيه آن برمي آئيم چرا از تهمت زدن دروغ گفتن و پايمال كردن حق نمي هراسيم آيا نام چنين جامعه اي را مي توان جامعه اسلامي گذاشت ! چرا همه به فكر بستن بار خود هستيم و تلاش مي كنيم گليم خود را از آب بيرون بكشيم و حاضريم اين كار را به قيمت غرق شدن در گرداب بي اخلاقي ادامه دهيم فراموش نكنيم كه قرار است انقلاب اسلامي مروج اخلاق باشد و گمشده ملت ها را كه اخلاق است به آنها معرفي كند. اين رسالت بزرگ فقط درصورتي عملي خواهد بود كه ما خود به معيارهاي اخلاقي پاي بندي عملي نشان دهيم . آيا به بركت سالروز ميلاد پيامبر رحمت كه اسوه اخلاق بود روزنه اي براي بازگشت به اخلاق محمدي (ص ) به روي ما باز خواهد شد * مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "هديه 6000 توماني براي بنزين نوروزي "به قلم حميدرضا شكوهي آورده است: با وجود سپري شدن نزديك به سه سال از آغاز سهميه بندي بنزين، هنوز تكليف مسوولان و متوليان امر با اين مقوله روشن نيست. يك بار مي گويند چون قرار است با هدفمند كردن يارانه ها، قيمت بنزين واقعي شود، پس سهميه ها بايد كاهش يا بد و يكبار ديگر مي گويند چون مردم براي سفرهاي نوروزي يا سفرهاي تابستاني نياز به بنزين دارند، بايد سهميه ويژه سفر به آنها بدهيم. اما گويا اين ماجرا پاياني ندارد. هفته گذشته سهميه بنزين بهاري خودروها كه همچون گذشته، هر ماه 80 ليتر و در مجموع 240 ليتر است اعلام شد اما با اين تفاوت كه 20 ليتر سهميه بنزين ويژه نوروز هم به مردم هديه شده است. بحث در مورد سرنوشت سهميه بندي بنزين و هدفمند كردن يارانه ها در اين مختصر نمي گنجد و آن را به زماني ديگر موكول مي كنيم اما در مورد اين 20 ليتر سهميه بنزين نوروزي، يك نكته - كه به نظر من بسيار مهمتر از سرنوشت طرح سهميه بندي يا هدفمند كردن يارانه ها است - قابل ذكر به نظر مي رسد و آن اينكه هدف از تخصيص 20 ليتر بنزين نوروزي كه از سوي دولت به مردم هبه شده چيست؟ در شرايط فعلي مردم مي توانند هر ليتر بنزين آزاد را با قيمت 400 تومان - يعني 300 تومان بيشتر از بنزين سهميه اي - خريداري كنند و اين بدين معناست كه با اختصاص 20 ليتر سهميه بنزين نوروزي، شش هزار تومان به مردم هديه شده است. اما يك سوال: آيا مشكل مردم براي تامين بنزين با 6000 تومان حل مي شود؟ در شرايطي كه اختلاف نظر در مورد خط فقر به حدي است كه آمار متفاوتي از 400 هزار تومان تا 800 هزار تومان را براي خط فقر ارائه مي دهند و هزينه هاي مردم در ايام عيد سر به فلك مي زند، 6000 تومان در اين بين چه جايگاهي دارد؟ كدام تفكر است كه تصور مي كند مردم با دريافت 6000 تومان بنزين بايد خشنود و خوشحال شوند؟ آن هم دركشوري كه سومين ذخاير غني نفت جهان را در اختيار دارد و آن چه باعث كمبود بنزين در كشور وافزايش واردات آن شده، نه صرفا مصرف بي رويه، بلكه سو» مديريت در احداث پالا يشگاه هاي جديد و توليد فرآورده هاي نفتي و از جمله بنزين درداخل كشور به منظور بي نيازي از واردات است. خلا صه اين كه با تفكراتي كه هديه كردن 6000 تومان بنزين و هديه هايي از اين دست را به مردم تجويز مي كنند نمي توان گفت: جايگاه واقعي و شان و شخصيت مردم كه در يك جامعه اسلا مي ارزش بسيار بالا يي دارد; رعايت مي شود. * جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "دولت ايتاليا و حكايت جرج پنجم " به قلم حسن رشوند آورده است: روزي جرج پنجم، پادشاه انگليس خدمتكار دربار را صدا كرد و با عصبانيت به او گفت: مردك! چرا غلط زيادي كردهاي؟! و خدمتكار دربار گفت: قربان رسم شاهان اين است كه از ضمير جمع استفاده ميكنند و جرج پنجم در حالي كه با حركت سر، تذكر خدمتكار دربار را تصديق ميكرد، گفت: بله! منظور اين بود كه چرا ما غلط زيادي كردهايم؟! بازي جديد آمريكا، انگليس، رژيم صهيونيستي و ايتاليا در رابطه با اتهامات واهي به يك خبرنگار صدا و سيماي جمهوري اسلامي در رم و يك تبعه ديگر ايراني در اين كشور، اگرچه تاكنون بارها از سوي ديگر كشورهاي همسو با سياستهاي نظام سلطه در جهان مسبوق به سابقه بوده است ولي اين حركت جديد و سير عمليات طراحي شده توسط آنها آنچنان ناشيانه و وقيحانه طراحي شده است كه به سهولت ميتوان حماقت را از چهره برلوسكني نخستوزير ايتاليا كه امروز ديگر وابستگي او به صهيونيستها بركسي پوشيده نيست، درك كرد. هر چند دولت ايتاليا به عنوان يك خدمتكار ساده و مهره دستنشانده تاكنون براي پيشبرد اهداف و مطامع نظام استكبار و استعمار و قصابان صهيونيست كه عملاً تجارت سلاح از سودآورترين سرمايهگذاري آنها به شمار ميآيد، در اين حركت جديد ايفاي نقش كرده است ولي بايد توجه داشت كه برخي تحولات در ماهها و روزهاي اخير منجر به اتخاذ چنين تصميم غلطي از سوي دولت ايتاليا و كشورهاي صحنهگردان اين سناريو شده است. غرب به دنبال آن است پس از شكست سناريوي خود در انتخابات رياست جمهوري ايران، بار ديگر نشان دهد كه اين توان را دارد كه صحنه نظام بينالمللي و افكار عمومي را بر عليه ايران سازمان داده و ايران اسلامي را در اهداف، آرمانها و برنامههاي پيشرو دچار چالش نمايد. از اين زاويه، شناسايي جريان پشت پرده دستگيري معصومينژاد خبرنگار جمهوري اسلامي در ايتاليا و يك تبعه ايراني چندان سخت به نظر نميرسد. بنابراين نكاتي در اين حركت وقيحانه دولت ايتاليا وجود دارد كه به برخي از آن اشاره ميگردد: 1 ـ در رفتارشناسي سياسي مقامات ايتاليايي و به ويژه نخستوزير هتاك اين كشور، كافي است به سخنان نسنجيده و اظهار نظرهاي او در سالهاي اخير توجه داشته باشيم. عدم تعادل رواني برلوسكني در سالهاي اخير آنچنان آزاردهنده است كه حتي شهروندان ايتاليايي از اينكه چنين شخصيتي مسؤوليت اداره كشور آنها را بر عهده دارد، بارها با اعتراضات گسترده و حمل تصاوير معنادار، انزجار خود را از سخنان تند، غير مسؤولانه و غير اخلاقي نخستوزيرشان نشان دادهاند. سخنان بيادبانه برلوسكني درباره ايران در سالهاي گذشته مؤيد آن است كه اين مسؤول ايتاليايي هيچگاه نخواسته نرمها و چارچوبهاي ديپلماتيكي را در رابطه با كشورها مراعات نمايد. 2 ـ سفر ماه پيش نخستوزير ايتاليا به سرزمينهاي اشغالي نشان از طراحي يك سناريوي مشترك بين رژيم صهيونيستي با يك عضو اتحاديه اروپا درباره كشوري داشت كه يكي پس از ديگري چالشهاي ساختگي قدرتهاي بزرگ را پشت سر گذاشته بود. طبيعي بود پس از اين سفر در موجي تازه، باز به برلوسكني مأموريت جديدي واگذار گردد، ولي تصور نميرفت كه اين مأموريت از دايره لفاظيهاي هتاكانه اين نخستوزير پيش رفته و خواسته يا ناخواسته دولت ايتاليا در پازل طراحي سناريوي غرب و صهيونيستها براي حمله به ايران قرار گيرد. 3ـ جمهوري اسلامي ايران به اين رويه غلطي كه همواره غربيها به آن متوسل ميشوند عادت كرده است،چرا كه در آستانه هر تحول بزرگي، ايران اسلامي در آماج حملات و سناريوهاي ساختگي دشمنان قرار ميگيرد. اكنون كه جمهوري اسلامي در فضاي برگزاري نشست شوراي حكام آژانس انرژي هستهاي قرار دارد و جامعه جهاني شاهد برنامههاي قانوني و هدفمند هستهاي ايران است، دو حركت با هدف تأثيرگذاري در نشست شوراي حكام طراحي گرديد كه در حركت اول، كشورهاي عضو عدم تعهد با اقدام شايسته و حمايت قاطع خود از فعاليتهاي هستهاي ايران، سناريوي مشترك صهيونيستها و غرب را با شكست مواجه كردند. بنابراين اقدام دولت ايتاليا را بايد فاز ديگري از اين حركت سازماندهي شده دانست كه قطعاً اين نيز محكوم به شكست است. 4 ـ بسياري از آگاهان سياسي بر اين اعتقادند كه پشت صحنه رفتارهايي از اين دست، دولت خبيث انگليس قرار دارد و مديريت چنين حركاتي را قطعاً دستگاه اطلاعاتي انگليس MI6 بر عهده دارد. زماني كه رئيس فعلي MI6 به عنوان نماينده دولت انگليس در شوراي امنيت سازمان ملل معرفي گرديد،ما شاهد صدور دو قطعنامه عليه برنامههاي هستهاي ايران بوديم و از زماني كه اين فرد بار ديگر در چرخه مديريت اطلاعاتي اين كشور قرار گرفته است، باز شاهد حركت ضد ايراني كشورهاي اروپايي و مجامع بينالمللي عليه ايران بوديم. بنابراين بايد بپذيريم دولت ايتاليا صرفاً يك ابزار در دست انگليسيها ميباشد وگرنه چگونه ممكن است كشوري كه هر روز با پشتوانه مقامات دولتي، ميليونها دلار قاچاق اسلحه و مواد مخدر انجام ميدهد، اين بار با يك اتهام واهي كانون توجه خود را به سمت ايران آن هم با دروغ و صحنهسازي جلب نمايد! امروز اگر به خواستههاي ناحق غرب تمكين نموده و در مقابل سناريوهاي ساختگي آنها، به جاي اعمال سياست تهاجمي، انفعالي برخورد كنيم، فردا تاوان سنگيني را براي اتخاذ چنين سياستي خواهيم پرداخت. اما اتخاد هر تصميم مقتدرانه و اصولگرايانه، قطعاً منجر به عقبنشيني دولتهاي ايتاليا، انگليس، آمريكا و رژيم صهيونيستي خواهد شد و شاهد غلط كردن «جرجهاي انگليسي» و «خدمتكاران ايتاليايي» خواهيم بود. * سياست روز روزنامه سياست روز در يادداشت روز خود با عنوان "ريشه هاي جوسازي ها "به قلم علي تتماج آورده است: همزمان با بررسي پرونده هستهاي ايران در نشست فصلي شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي در روزهاي گذشته، موج جديدي از تبليغات محافل رسانهاي و سياسي غرب عليه جمهوري اسلامي ايران آغاز شده است. «گلين ديويس» نماينده آمريكا در آژانس ادعاي تحريمهاي جديد را مطرح كرد ، رابرت گيبس سخنگوي كاخ سفيد نيز ادعاهاي مشابهي را مطرح كرده است. اتحاديه اروپايي نيز از همسويي با آمريكا در قبال تهران سخن گفته است. اين تحركات در كنار فضاسازيهاي منفي رسانههاي غربي در حالي با محوريت تشديد تهديدات عليه ايران صورت گرفته كه در نقطه مقابل آن تحولاتي ويژه قابل تامل است. تحولاتي كه بررسي آنها از دلايل اصلي اين هوچيگريها و رويكرد دوباره آمريكا و برخي كشورهاي اروپايي به فضاسازي دروغين در قبال جمهوري اسلامي ايران را برملا ميسازد. 1ـ هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا در حالي به آمريكاي لاتين سفر كرد كه از اهداف وي بويژه در برزيل جلب توجه اين كشور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]
-
گوناگون
پربازدیدترینها