واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: پيش پردهخواني كه آقاي بازيگر شد
تئاتر- ندا رجبي:
در تماشاخانه كشور كسي بود كه ميدانست اين جوانك به پيش پردهخواني علاقه دارد.
هر چند شرموحيا به كنترلچي نوجوان تئاتر كشور اجازه نميداد علاقهاش را ابراز كند، اما همان فرد مطلع او را به پرويز خطيبي معرفي كرد. جوانك روي صحنه رفت و پيشپرده «كارمند دونپايه» عباس حكمتشعار را خواند. هنوز دوبند را نخوانده بود كه خطيبي گفت:«همين خوب است» و اين آغاز ورود آقاي بازيگر به عرصه تئاتر بود.
از آن شب به بعد عزتالله انتظامي به جاي كتوشلوار سبز مدرسه صنعتي، كتوشلوار مرتبي ميپوشيد، روي صحنه ميرفت و پيشپرده ميخواند. او كه دوره دبستان را در مدرسه عنصري گذرانده بود، در مدرسه صنعتي دوستاني پيدا كرد كه مسير زندگياش را عوض كردند:حميد قنبري، هوشنگ بهشتي، محمدعلي جعفري، نصرتالله كريمي و تقي كهنمويي. انتظامي يك سال از آنها عقبتر بود.
سالهاي نوجواني آقاي بازيگر سالهاي رونق لالهزار بود؛ تماشاخانه كشور، تماشاخانه هنر، تماشاخانه جامعه باربد، تماشاخانه فرهنگ، تئاتر تابستاني تهران و ... در آن زمان فعاليت ميكردند. آن زمان تئاتر، رونق پيش پردهخواني را نداشت. تئاتر بدون پيشپردهخواني تماشاگر نداشت و حتي مرسوم بود كه پيشپردهخوانها را هم تئاترهاي ديگر دعوت ميكردند و اين چنين بود كه انتظامي هم به تئاترهاي «هنر»، «پاريس» و «گيتي» دعوت شد. بيشتر نمايشها هم طنز بود و مسائل روز آن زمان را عنوان ميكردند.
عزتالله انتظامي بعد از رفتن به تماشاخانه «هنر» در كنار پيشپردهخواني، نقشهاي كوچك تئاتري هم اجرا ميكرد اما بعد از مدتي يكي از گاراژدارهاي سرچشمه اين تماشاخانه را كه نمايشهاي ايراني در آن اجرا ميشد، خريد و همه را بيرون كرد تا پس از آن انتظامي نوجوان به تئاتر پارس (فرهنگ) برود. در همين تئاتر بود كه يك حادثه او را كه شب ها اپرت ميخواند به بازيگر اصلي يك اپرت تبديل كرد.
هنگام اجراي نمايش «آرشين مالالان» به كارگرداني صمد صباحي، كاظم تهرانچي، بازيگر نقش اصلي دچار حادثهاي شد و پايش شكست. نزديك بود نمايش تعطيل شود كه انتظامي از مدير تماشاخانه خواست او را جايگزين تهرانچي بكند با اين شرط كه اگر بازي او بهتر بود اين نقش را به او بدهند. او در آن نقش آنقدر درخشيد كه حتي بعد از بهبودي تهرانچي هم كسي با بازي انتظامي مخالفتي نكرد.
اجراي پيشپردههاي سياسي كه انتقادات تندوتيزي را مطرح ميكردند باعث شد آقاي بازيگر در دوران نوجواني خود بارها و بارها توسط پليس دستگير بشود. هرچند هر بار تعهدي داد كه اين عمل تكرار نشود اما به تعهدات خود عمل نميكرد.
تعطيلي تئاتر پارس، فرصتي فراهم آورد براي آشنايي با عبدالحسين نوشين كه در تئاتر فردوسي شاگرد ميگرفت. وقتي كه در سال 1326 براي آموختن فنبيان، حركت و ادبيات به تئاتر فردوسي راه پيدا كرد ديگر پيش پردهخواني را كنار گذاشت و به جاي آن از استاداني همچون نوشين، جانبازيان و پرويزناتل خانلري درس گرفت.
با آغاز فعاليت تئاتر فردوسي بود كه تحولي بزرگ در تئاتر ايران و همينطور انتظامي جوان پديد آمد و از اينجا بود كه تئاتر اروپايي در ايران پا گرفت. در نخستين نمايش تئاتر فردوسي كه «مستنطق» نام داشت انتظامي با يك گرامافون در پشت صحنه موسيقي پخش ميكرد. البته در آخرين صحنه حضور بسيار كوتاهي هم داشت اما چهرهاش ديده نميشد.
او در آن دوره در نمايشهايي مانند «چراغگاز»، «ولپن»، «توپاز» و «دخترك شكلات فروش» بازي ميكرد.
همزمان با فعاليتهاي تخصصي و با نظم و ترتيب تئاتر فردوسي، كافه قنادي فردوسي پاتوق روشنفكراني مانند صادق هدايت، بزرگ علوي و جلالآلاحمد بود.
عبدالحسين نوشين دركنار فعاليتهاي هنري خود از اعضاي رده بالاي حزب توده در ايران بود و پس از ترور ناكام شاه در سال 27 دستگير شد و با دستگيري او بود كه تئاتر فردوسي هم فعاليتهاي خود را متوقف كرد. نوشين همراه با تعدادي ديگر از رهبران حزب از زندان گريختند و برخلاف تصورات عدهاي كه گمان ميكردند آنها به سوي شوروي گريختهاند، نوشين از خانه عزتالله انتظامي سردرآورد. انتظامي جوان خانهاي اجارهاي داشت. او هرگز تصور نميكرد روزي يكي از اتاقهاي خانه استيجارياش را به نوشين اختصاص بدهد و خودش همراه همسر و پسر بزرگش مجيد در اتاق ديگر ساكن شود.
با تعطيلي تئاتر فردوسي، انتظامي هم مانند تعداد ديگري از هنرمندان آن زمان در تئاتر سعدي كار ميكرد. يك ماه از آغاز تمرينشان گذشته بود كه سروكله عبدالحسين نوشين در خانه انتظامي پيدا شد و از آن پس رفتوآمد اعضاي خانواده قطع شد و آرامش خانواده انتظامي جوان براي مدتي از ميان رفت. همان زمان بود كه نوشين نام مستعار عبدالحسين فردوس را برگزيد و آثارش را با همين نام منتشر كرد. اواخر تابستان سال 31 بود كه نوشين خانه انتظامي را ترك كرد و آقاي بازيگر و خانوادهاش را با خاطرات بسياري تنها گذاشت.
كودتاي 28 مرداد سال 32 منجر به دستگيري افراد بسياري شد. عزتالله انتظامي هم يكي از همين افراد بود كه به دليل فعاليتهايش در تئاتر سعدي دستگير و به زندان قصر فرستاده شد، جايي كه با احمدشاملو، از نزديك ديدار كرد. پس از مدتي به اين فكر افتاد كه به آلمان برود چرا كه با زبان آلماني در مدرسه صنعتي آشنا شده بود. به محض آزاد شدن از زندان 4 قاليچه كوچك و ارزان قيمت را فروخت و مقداري مارك تهيه كرد و از راه زميني به آلمان رفت. اما در آلمان مدتي بيكار بود تا اينكه توانست در كارخانه ذوبآهن در نزديكي هانوفر مشغول به كار شود.
اوايل، ماهي 100 مارك ميگرفت. زماني كه وضعش قدري بهتر شد به مدرسه شبانه «فولكس هوخشوله» رفت و به عنوان اولين ايراني در كنار هنرجويان آلماني در كلاسهاي شبانه تحت آموزش بازيگري قرار گرفت. بعد از پايان دوره بازيگري تئاتر و سينما با مدرك تحصيلي «هوخ شوله» به ايران برگشت. البته قبل از برگشتنش در فيلم 16 ميليمتري «دزد قصيده» كه براي هوخشوله ساخته شد، بازي كرد.
با بازگشت به ايران بود كه مصطفي اسكويي سرپرست گروه تئاتر «آناهيتا» از او دعوت كرد تا در نمايش «هياهوي بسيار براي هيچ» بازي كند. تمرينات زيادي انجام شد اما نمايش مورد استقبال تماشاگران قرار نگرفت و بعد از 25 شب، اجراي آن متوقف شد.
مدتي بعد مهين اسكويي «خانه عروسك» هنر يك اپسين را اجرا كرد و انتظامي در كنار خانواده اسكويي به ايفاي نقش دكتر «رانك» پرداخت.
پس از آن هم از ايرج دوستدار خواست او را به استوديو مولنروژ ببرد و كار دوبله را به او بياموزد . او كار دوبله را خيلي زود آغاز كرد و با تاسيس اداره هنرهاي دراماتيك به اين اداره منتقل شد. ادارهاي كه اكنون با نام اداره تئاتر ميشناسيمش. انتظامي كه به اداره تئاتر رفت دكتر فروغ رئيس آنجا بود. عزتالله انتظامي براي تمام كارگردانها بازي ميكرد.
آنچنان كه گاه در طول يك ماه 4 نمايش را تمرين ميكرد. وقتي كه هنرمندان اداره تئاتر گروه بندي شدند، انتظامي به گروه علي نصيريان رفت تا در كنار جعفر والي، جميله شيخي، فخري خوروش و ميهن شهابي و بعدها حميد سمندريان، عباس فغفوريان، داوود رشيدي و پري صابري فعاليت كند.
عزتالله انتظامي از نوجواني با محله سنگلج و پاركشهر آشنا بود. بنابراين زماني كه در تاريخ 25 شهريور سال 44 تماشاخانه سنگلج كه آن روزها 25 شهريور ناميده ميشد افتتاح شد، با آن محله كاملاً آشنايي داشت. تماشاخانه 25 شهريور ويژه آثار ايراني تعريف شد، همان آثاري كه انتظامي سالها دراميد اجرايشان كار كرده بود بنابراين كاملاً طبيعي بود كه خيلي زود جذب اين تماشاخانه شود كه اتفاقاً مورد استقبال تماشاگران هم قرار گرفته بود.
در همين دوره بود كه آثار نمايشنامهنويساني همچون بهرام بيضايي، اكبر رادي و غلامحسين ساعدي در اين تماشاخانه به صحنه رفت. اما پس از مدتي به خاطر كثرت برنامهها، گروهها با كمبود متن روبهرو شدند و اين چنين بود كه با وجود مخالفتهايي كه با اجراي آثار خارجي وجود داشت. انتظامي مسئولان را متقاعد كرد كه در كنار متون ايراني، نمايشنامههاي خارجي هم اجرا شوند و به اين ترتيب نمايشنامه «بازرس» اثر گوگول به كارگرداني انتظامي نخستين متن خارجي بود كه در تماشاخانه 25 شهريور به صحنه رفت و مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت.
عزتالله انتظامي دانشآموخته بازيگري از سالنهاي لالهزار بود، اما سال 48 تصميم گرفت پشتوانه علميتر براي كارهاي خود فراهم كند. به همين دليل به دانشگاه تهران رفت و تقاضاي تحصيل در رشته تئاتر را مطرح كرد. رئيس دپارتمان تئاتر كه كاملاً او را ميشناخت زماني كه با اين درخواست روبهرو شد، به آقاي بازيگر گفت كه بيرون برود اما او نرفت و كارش را كرد تا جايي كه توانست بدون كنكور وارد دانشگاه شود و در كلاس همگروههاي سابقش مثل حميدسمندريان، اسماعيل شنگله و ... بياموزد. سمندريان كار گروهي ميكرد و نمايشاش در سالن فردوسي دانشكده ادبيات اجرا مي شد. انتظامي تنها نمايشي كه در دوران تحصيل در آن بازي كرد «كرگدن» اوژن يونسكو بود كه حكم پاياننامه تحصيلي او را داشت.
حال سالهاست كه انتظامي روي صحنه نرفته. او معتقد است در اين سالها نمايشي كه بتواند او را براي بازي جذب كند، كمتر اجرا شده است. هر چند آقاي بازيگر كه با فيلم «گاو» داريوش مهرجويي وارد عرصه سينما شد، حضور كمرنگي در عرصه بازيگري تئاتر دارد، اما از كار اجرايي جدا نشده است آنگونه كه از سال 83 به عنوان رئيس هيات مديره خانه تئاتر با اين تشكل صنفي همكاري ميكند. او البته جزو تماشاگران پيگير تئاتر هم هست و در جشنوارههاي گوناگون داوري آثار شركتكننده را به عهده گرفته است.
30 خرداد سال 1303 زماني كه عزتالله انتظامي در خانوادهاي مذهبي و پرجمعيت چشم به جهان گشود، پدر روستايي كه غرور نظاميگري خود را حفظ كرده بود يا مادر مهربان و دلسوزش كه مكتبخانهاي راه انداخته بود، هرگز تصور نميكردند آقاي بازيگر را در خانه خود پرورش ميدهند اما براي كودكي كه از 5 سالگي محو نمايشهاي روحوضي ميشد كه در عروسيها اجرا ميشدند، نمايشهاي سنتي آنچنان جذبهاي داشت كه كارهاي موقتي مثل شاگرد سمساري يا سلماني را كنار بگذارد و كنترلچي تئاتر كشور شود تا پس از آن دورههايي پرفراز ونشيب را بگذراند، روي صحنه تئاترهاي لالهزار و تالار 25 شهريور برود و بعد با آغاز موج نوي سينماي ايران به دعوت داريوش مهرجويي، هنر هفتم را تجربه كند. 2 سال پيش بود كه به فرانسه رفت و در آنجا به خاطر سالها فعاليتش در كارهاي هنري توسط يونسكو مورد تجليل قرار گرفت.
در آن زمان او در پاريس روي صحنه رفت و گفت:«من عزتم. عزت انتظامي. من از مردم كشورم نيرو گرفتم و دستشان را ميبوسم. اين بزرگداشت تقدير از فرهنگ ايران است كه من آن را به جوانان كشورم تقديم ميكنم.»
عزتالله انتظامي كه در نمايشهاي بسياري همچون «چوب به دست هايورزي» ، «بهترين باباي دنيا»، «بلبل سرگشته»، «به خانه بيبزرگ تر»، «شاه عبوس و مرد پارهدوز»، «آي با كلاه، آي بيكلاه» و ... بازي كرده است. سال هاست كه به عنوان مديرعامل موزه سينما هم فعاليت ميكند. اما فعاليتهاي آقاي بازيگر تنها به اين موارد محدود نميشود او همواره براي بهبود شرايط هنرمندان پيشكسوت تلاش كرده و هميشه براي ريشهكني فقر پيشقدم بوده است.برخي از اطلاعات مربوط به زندگي عزتالله انتظامي از كتاب
«جادوي صحنه» نوشته «اعظم كيان افراز» برگرفته شده است.
تاريخ درج: 29 خرداد 1387 ساعت 12:59 تاريخ تاييد: 29 خرداد 1387 ساعت 18:03 تاريخ به روز رساني: 29 خرداد 1387 ساعت 17:49
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]