واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: استخدام مأموران محلي؛ بخشي از هزينه اشغال عراق
- نظاميان آمريكايي، براي كنترل مناطق سنينشين، بيش از پيش از شبهنظامياني استفاده ميكنند كه از سوي روساي قبايل و مقامهاي محلي استخدام ميشوند، كه اغلب هم نتايج كار آنها قابل توجه نيست.
***
سرگرد به شدت خشمگين است. اين مأموريتي است كه او ترجيح ميداد هرگز آن را انجام نمي داد. او ميگويد: اين افسر واحد 66 مهندسي ارتش آمريكا هر روز صبح، بايد در داخل زرهپوش خود بنشيند و همه اسفالت جادهها را از شانهِ كنترل بگذراند تا هرگونه خطر رفع شود.
تكنولوژي پيشرفتهاي در وسط نخلستانهاي شمال بغداد مستقر شده است. دستگاههاي بزرگي كه بر روي چهار چرخ سوارند و پشت سر هم حركت ميكنند. در پايين آنها دستگاههاي اسكن و رادار تعبيه شدهاند، دستگاههايي كه ميتوانند زيرزمين را به دنبال كوچكترين شيء جاسازي شده، بگردند. در اين كاروان، كاميونها، لودرها و جرثقيلهاي مجهز به دوربينهاي حرارتي و داراي بازوهاي بلند، براي دور كردن اشياء و كاوش زمين نيز قرار دارند. ارتش آمريكا در جنگ عراق، گنجينهاي از بهترين فناوريهاي خود را براي حفظ جان سربازان وارد عمل كرده است. در جريان اين عمليات، سربازان عملاً از خودروهاي خود خارج نميشوند و هنگامي كه به عنوان مثال يك روستايي مسن، از روي كنجكاوي به كاروان زرهپوش ها نزديك ميشود با اخطارهايي كه از بلندگو پخش ميشود؛ او را از صحنه دور ميكنند. كمي بعد، صداي شليك 3 گلوله در فضا شنيده ميشود. يكي از نظاميان عذرخواهي ميكند و توضيح ميدهد: اين جادهِ شلوغ تنها 5 كيلومتر طول دارد. حدود 10 گودال ناشي از انفجار مين كه عليه ستونهاي آمريكايي به كار رفتهاند، درجابهجاي اين جاده ديده ميشوند.
به گفته نظاميان حدود 4 ساعت وقت لازم است تا اين گودالها صاف شوند.
تنها در يك روز، مأموران واحد 66 مهندسي، سه مين داراي ارتباط با كابلهاي انفجار از راه دور را از اين جاده جمعآوري كردند. اين مينهاي دستساز، همان مينهايي هستند كه 40 درصد كل كشتهشدگان آمريكايي در عراق - بيش از 4 هزار نفر در ظرف 5 سال - را موجب شدهاند.
كاروان خودروها در پايگاه آمريكايي توقف ميكند، يك پايگاه خط مقدم جبهه كه 200 سرباز تازه رسيده از هاوايي در آنجا زندگي ميكنند. اينها اخيراً وارد عراق شدهاند. بسياري از آنها براي اولين بار آمريكا را ترك كردهاند. چهرهشان هنوز كمي مبهوت است. اين تفنگداران كه در عنفوان جواني هستند شبها براي ترساندن يكديگر، داستان فيلمهاي ترسناك را تعريف ميكنند. آنها از ميان آموختههايشان، آنچه كه به خوبي در خاطرشان مانده، اين است كه هرگز به يك عراقي نبايد اعتماد كرد!
فرزندان عراقي
با وجود اين در هم مانند جاهاي ديگر، سربازان آمريكايي بايد بيش از پيش بر روي نيروهاي امنيتي محلي حساب كنند. مانند هر بامداد، يك هيئت كوچك به رياست ستوان از ملاقات با مسئولان محلي به پاسگاه پليس شهر برميگردد. چند شب پيش يك نارنجك به سوي ديوار پاسگاه پرتاب شده بود كه از نيروهاي محلي در اين باره توضيح خواسته شد. طبق معمول پاسخ، بحث و مرثيهسرايي بود. برخيها شكايت ميكنند كه عراقيها به اندازهِ كافي براي تضمين امنيت تلاش نميكنند و آنها پاسخ ميدهند: شما به اندازه كافي امكانات در اختيار ما قرار نميدهيد.
همين چند ماه قبل، ترميه يكي از بدترين كابوسهايي بود كه يك تفنگدار آمريكايي ميتوانست به آن بينديشد. هر روز حملهاي جديد. امروز خشونتها كاهش يافته است و در خيابانهاي گرد و خاكي آن ستوان پترسون كاملاً خوشحال است كه ميتواند متحدان جديد خود را به ما معرفي كند: 500 مرد مسلحي كه در قرارداد شيخ محلي هستند. اينها فرزندان عراق هستند. قبلاً ستاد ارتش آمريكا اين مردان را ميناميد. واشنگتن آنها را به عنوان كه در مقابل زيادهرويهاي القاعده ظاهر شدهاند، معرفي ميكرد. در واقع، در كشوري كه شغل دولتي هميشه تضمينكنندهِ حيات خانوادهها بوده است، اين امر اجازه ميدهد كه جامعه اهل سنت را كه ستون فقرات امنيتي رژيم سابق بود و انحلال سازمان امنيت عراق موجب بيكاري آنها شده، دوباره به كار فراخوانند و به آنها دستمزد دهند. ستوان پترسون توضيح ميدهد: تقريباً، زيرا اين افسر آمريكايي دقيقاً نميداند از پولي كه براي اين مردان به شيخ پرداخت ميشود، چقدرش را او براي خود برميدارد.
افسر آمريكايي در دفاع از خود ميگويد: به اين دستمزد مشخص ماهيانه، جايزهاي نيز اضافه ميشود كه بنا به تشخيص فرمانده پايگاه آمريكايي، هنگامي كه مأموران محلي يك مظنون مهم را دستگير ميكنند يا بر روي مخفيگاه سلاحهاي القاعده دست ميگذارند، اين جايزه پرداخت ميشود.
آنچه كه آشتي ناميده ميشود
ستوان آمريكايي توضيح ميدهد: ، بخش اصلي طرح امنيتي ما براي شهر را تشكيل ميدهند. آنها اطلاعات محلي را به ما ميرسانند. آنها اينجا زندگي ميكنند. گوشه و كنارها را ميشناسند و به هر اتفاق و حادثهاي كه روي دهد، آگاه هستند.
شگفتآور است كه در ميان اين شبهنظاميان، كودكاني 12 ساله كه به زحمت كلاشينكف خود را بر دوش حمل ميكنند، ديده ميشوند. افسر ياد شده ميگويد: ، گفته ميشود كه اغلب اين مأموران محلي از شورشيان قديمي هستند. ستوان پترسون اين امر را پنهان نميكند:
در شهر، اين مأموران محلي در هر كوچه و خيابان ديده ميشوند. بدون هيچ اونيفورمي. آنها بيش از افراد پليس و نظاميان، امنيت را برقرار ميكنند. ساله، يكي از آنها است.
در نزديكي ايست - بازرسي ابتدايي او كه با چند كيسه شن پاره، تنه نخل و لاشه يك اتومبيل منفجر شده، درست شده است، با اين نوجوان صحبت ميكنيم. شبه نظامي جوان، گويا براي توجيه استخدام خود ميگويد: روياي او اين است كه روزي در پليس عراق استخدام شود.
براي استمرار بخشيدن به پيشرفتهاي امنيتي ناشي از تلاش مأموران محلي و رها كردن گريبان خود از فشار پرداختهاي مالي به آنها، آمريكاييهاي بغداد مايلند كه اين داوطلبان در نيروهاي امنيت دولتي ادغام شوند، ولي اين كار انجام نگرفته است.
از نظر خود شبهنظاميان، حمايت آمريكاييها از آنها زياد طولاني نخواهد بود. مصطفي با نفرت ميگويد:
به پايگاه نظامي آمريكا باز ميگرديم. فرمانده سروان يكي از افراد قديمي نيروهاي ويژه است. او در مدرسه نظامي با پيشبيني اينكه ممكن است براي انجام مأموريت به غرب آفريقا برود، كمي فرانسهِ ابتدايي و همچنين عربي كلاسيك ياد گرفته است. زبان عربي او، محليها را به خنده مياندازد، به ويژه زماني كه سخنان او را وقتي گفته بود: به تصحيح ميكنند.
سروان لوفتيس كه اندام ورزيدهاي دارد، در ارتش كابويها بسيار عملگرا است. او جزو آن دسته از افرادي است كه فكر ميكنند سلاح آخرين وسيله است كه يك سرباز بايد از آن استفاده كند.
سروان در مركز فرماندهي سخت مشغول است. آشفته در مقابل تعدادي نقشه و مونيتور ايستاده است. سپس صداي بيسيم به گوش ميرسد. افسري ميگويد:
اين اولين بار نيست كه رقابت ميان نيروها به درگيري تبديل ميشود. برخي اوقات گروههاي رقيب در ميان مأموران محلي با يكديگر درگير ميشوند.
چندي قبل، در جادهاي در خارج از شهر، دو پست بازرسي رقيب، مدتي طولاني يكديگر را زير رگبار مسلسل گرفتند. يك شبهنظامي از ناحيه شكم مورد اصابت گلوله قرار گرفت. روايتي كه آنها بعداً در اين مورد به نظاميان آمريكايي ارائه دادند، اين بود كه به دليل تاريكي شب، نتوانسته بودند، همديگر را ببينند.
افسر آمريكايي با انداختن يك جليقه ضدگلوله بر روي دوشش دستور ميدهد كه يك گروه مجهز به آنجا بروند. فرصت براي خارج كردن كاميونها كم است. لوفتيس همراه 6 سرباز از پايگاه خارج ميشود و به سرعت به سوي يك نخلستان ميراند. از طريق راديو اطلاعات دقيقتري دريافت ميشود. اطلاعات اوليه غلط بود. در واقع هيچ درگيري رخ نداده بود. دو تك، تيرانداز القاعده را شناسايي كردهاند و در جستجوي يافتن آنها هستند. آنها مرتباً، براي ترساندن دشمنان، تيراندازي ميكنند.
بيشتر از نيم ساعت طول نميكشد كه شبه نظاميان دو فرد مظنون را به پاسگاه پليس ميبرند. يكي از آنها كه مورد ضرب و شتم يك افسر عراقي قرار گرفته، در دفاع از خودش ميگويد: افسر عراقي با خوشحالي، اسير خود را به همتاي آمريكايياش نشان ميدهد. يك ساعت بازجويي فشرده ولي مبهم طول ميكشد تا در نهايت معلوم مي شود كه يكي از دو تك تيرانداز القاعده، كه توسط مأموران محلي دستگير شدهاند، در واقع نابينا است.
در راه بازگشت به پايگاه، سروان لوفتيس تصميم ميگيرد كه از شيخ جاسم ديدن كند. او ارباب در است. شيخ جاسم، با قد بلند و ظاهري متشخص، در حاليكه دشداشه سفيد بر تن دارد، در خانهاش كه تحت محافظت شديد است، از مهمانان پذيرايي ميكند. با ديدن اين مرد خوشرو و مهربان و همچنين متملق و چرب زبان به سختي ميتوان باور كرد كه شيخ جاسم، همين سه هفته پيش، به اتهام فساد و كمك مالي به شورشيان، در زندان عراق بوده است، ولي آمريكاييها در ترميه كسي را پيدا نكردهاند كه قابلتر از او و در عين حال فسادش كمتر از او باشد. بدين جهت، او را آزاد كردند.
بدين ترتيب در حال حاضر در شهر او بهترين متحد آنها است. در صحنهاي اين چنين پرابهام و ناپيدا در اين گوشه عراق، شيخ جاسم ميداند كه چگونه به آمريكاييها اطمينان بخشد. او ميگويد: شيخ جاسم هديهاي براي سروان لوفتيس داشت. او را به باغچهاش در قسمت عقبي خانه ميبرد. مردانش از يك گوشه باغچه با دهها خمپاره، مين، مهمات و حتي سيلندرهاي اسيد نيتريك كه براي ساخت بمبهاي انفجاري دستساز به كار ميرود، خارج ميشوند. شيخ جاسم با رضايت و احساس قدرت، با اشاره به آنها ميگويد: افسر آمريكايي با حركت سر، رضايت خود را به اطلاع رئيس ميرساند.
بدبختانه، در اين روز خوشحالي شيخ، ضايع شد. هنگامي كه از او پرسيدند كه براي اين دستگيري و ضبط سلاحها چقدر پول ميخواهد، او عصباني ميشود، خود را در عبايش ميپيچد، قيافهاش در هم ميرود و با نوعي بياعتنايي و تحقير ميگويد:
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]