واضح آرشیو وب فارسی:الف: رشیدی آمد، دید و رفت/ داستان ماندگاری مرد شش انگشتی «هزار دستان»
تاریخ انتشار : شنبه ۶ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۵۲
مرد شش انگشتی هزاردستان، هم نفس با علی حاتمی زیست و با حاتمیها از عشق، محبت و تلخ و شیرین روزگار گفتند.به گزارش باشگاه خبرنگاران، در سالها و ماههای گذشته هنر رنگ و بوی دیگری گرفته است و معنی و مفهومی دیگر پیدا کرده است. همه جا سخن از هنر و هنرمند دیروز و امروز است و تفاوتهایی که سره را از ناسره جدا میکند. هر گاه که هنرمندی اصیل در عرصه هنرهای نمایشی رخت بر میبندد و به دیار باقی می شتابد، بیش از پیش باید به زندگی و مسیر حرفه ای وی نگاه کرد تا راز ماندگاری او در میان هنردوستان را کشف کرد.داود رشیدی از همان هنرمندانی است که همیشه امضاء منحصر به فردی در پای سرنوشت و روزگارش حک شده است. بازیگر، نویسنده، کارگردان و مترجمی که با دغدغه هایی مطلوب ارزش های هنر زیست و تا آخرین روزهای عمر خود بر اسم و رسم وطن پایبند بود و همیشه معرفت ملی و شناخت زوایای وطنپرستانه را در پرده های تئاتر به نمایش گذاشت.رشیدی امید را سرلوحه زندگی کاری و حرفه ای خود قرار داد و با همین روحیه از تنگناهای هنری و زندگی شخصی عبور کرد و با پشتکاری مثال زدنی و با قامتی رشید و استوار طی طریق کرد تا پس از دهههای متمادی هنوز هم با نامی نیک از او یاد شود و بعنوان الگویی برای نسل های نو سینما و تئاتر مطرح باشد. احترام برومند همسر و همراه رشیدی در یکی از گفتگوهایی که داشته راجع به همسرش گفت: "او هیچ وقت ناامید نمیشود. هر وقت اتفاق بدی برایمان میافتاد که بسیار هم بوده با تلاش بیشتر و امید بیشتری راهش را ادامه میداد. هیچ وقت نق نمیزند، هیچ وقت طلبکار نبوده و هیچ وقت هم گله نمیکند که این به نظر من فوقالعاده است، چون بیشتر ما، مرتب عادت داریم گله کنیم و طلبکار باشیم. با وجود جفاهایی که در حقاش شده اما هیچ وقت کوچکترین گلهای نکرده و کوچکترین توقعی نداشته است. همیشه هم تا آنجا که توانسته بدون تظاهر خدمت کرده است." این سطرها در کنار امید و روحیه ایستادگی رشیدی، عشق به خدمت و خلوص نیت در راه هنر و زندگی را از زبان همسر او نمایان می کند.مرد شش انگشتی هزاردستان، هم نفس با علی حاتمی که یکی از نمادهای تصویرگری لحظه های ناب ایرانی در سینما و تلویزیون بود زیست و با حاتمیها دست بر پرده ناب هنر خالص ایرانی برده و از عشق، محبت و تلخ و شیرین روزگار گفتند تا کارنامه ای سرشار از تعهد و جدیت از خود بر جای بگذارند. او غزل های عشق به وطن را زمانی سر میدهد که قافله های شرق و غرب را دیده و در آنها هنر را مشق کرده است، اما با بصیرت و تعصبی که به ریشه های اصیل هنر سرزمینش داشت، روزهای خود را در سالن های تئاتر کشورش به شب رساند و در قاب جادویی و پرده سینما نقش هایی را به یادگار گذاشت که برای همیشه رنگ و بوی مردی از جنس ایران و ایرانی می داد.اینها در کنار پرهیز از عطش مادیات و قدرت و تمرکز بر افزایش دانش و غوطه خوردن در راز و رمز زندگی در میان کتاب هایی که نوشت و ترجمه کرد، رشیدی را به مردی تکرار نشدنی در صفحه تاریخ هنر ایران زمین تبدیل کرد و او را به چهره ای ماندگار بدل ساخت که شاگردان بسیاری هم پا در مکتب او گذاشتند. مرور کارنامه کاری رشیدی در دههای گذشته بیانگر یک ذکاوت و هوشیاری در تجزیه و تحلیل نوشتهها و کاراکترهایی است که او به نگارش، ترجمه و ایفای آنها پرداخته است.حالا که خورشید عمر داود رشیدی غروب کرده، اندوه و حسرتی در میان جامعه هنر و هنردوستان به جای مانده که بی تردید سالها ماندگار خواهد بود. از آنجایی این اندوه پایدار است که سخت می شود چنین دردانههایی را در تئاتر و سینمای ایران زمین یافت که برای اعتلای هنر سرزمینشان مو سپید کردند و دغدغههای ارزشمند وطنی و ملی را فارغ از تظاهر و ریا، با جان و دل درک کردند و همیشه رو به مردم و پشت به بدخواهان کشورشان نقش آفریدند و نفس زدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]