تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن وگرنه دو برابرش را در راه معصیت او خرج خوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816643373




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با داود رشیدی زندگی چه بهشتی می تواند باشد


واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: شهرام اشرف ابیانه- تابستان 1391. فرودگاه یاسوج. پایان یک جشنواره ی محلی سینمای جوان. با داود رشیدی و همسرش احترام برومند که او را ساده و صمیمانه «اتی» صدا می کرد، همسفرم. نمی دانم چه اتفاقی می افتد که سر صحبتم با این دو عزیز باز می شود، اما یادم هست صحبت درگذشت سمندریان بود که تازه خبر رفتنش را شنیده بودیم. داود رشیدی با افسوس می گفت استاد سمندریان مدتی پیش مهمان خانه ی آن ها بوده. همسر مهربانش، همان مجری خوش خلق برنامه کودک قبل از انقلاب، عکس های مهمانی با سمندریان و هما روستا را نشان ام داد. از دخترشان گفتند، لیلی، و این که در تئاتر آن روزها فعال است و دیگر حساب کارهای او از دست شان در رفته.
به وضوح خسته بودند. داود رشیدی خسته و بی حوصله تر. به خطر مسافرت با هواپیما که اشاره کردم احترام برومند با من همراه شد و از ترسش، مثل خود من از تجربه ی پرواز در ایران گفت. داود رشیدی ساکت و کم و بی حوصله، یکباره عصبانی خواست این حرف ها را بس کنیم و ادامه ندهیم. به نظر او فکر کردن به مرگ هم کاری بیهوده و عبث بود. او را دیدم با سیمایی مغرور و مطمئن به خود. نگاهش که می کردی می گفتی مرگ هم نمی تواند او را بترساند. به او غبطه می خوردم. چیزی که آزارش می داد چیز دیگری بود. به نظر می رسید انتظار داشته در این سال ها باز با همان روال سابق از او دعوت به کار کنند. در سیمای او غرور یک هنرمند بود. هنرمندی که ناجوانمردانه از دایره ی توجه بیرون مانده ولی خود او از میزان توانایی و اعتبارش آگاه بود. یاد نمایش «پیروزی در شیگاگو» اش افتادم که در دهه ی 60 غوغایی بود برای خودش؛ کار تازه ای که به صحنه ی بی جان تئاتر دولتی آن روزهای ایران جان می داد. ...
[ مشاهده متن کامل خبر با داود رشیدی زندگی چه بهشتی می تواند باشد در روزنامه ابتکار ]


شنبه ، ۶شهریور۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ابتکار]
[مشاهده در: www.tnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن