محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827769906
نوجوان دهه هشتادی عکاس خبری میشود!
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
نوجوان دهه هشتادی عکاس خبری میشود!
شناسهٔ خبر: 3750947 - چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۵
مجله مهر > گزارش ویژه
.jwplayer{ display: inline-block; } «محمدرضا قاسمیان» یک جوان ۱۵ساله است که تصمیم گرفته برعکس همسن و سالهایش تابستانش را مثل تمام آدم بزرگها کار کند. او حالا در یک خبرگزاری مشغول به کار است و می خواهد آموزش عکاسی ببیند. مجله مهر: از وقتی پای کلاسهای تابستانی مختلف در کانونهای فرهنگی باز شد، بیشتر دانش آموزان تصمیم گرفتند به جای ادامه دادن راه پدرانشان و سرکار رفتن و شاگردی کردن زیر دست اوستا کارها در این کلاسها ثبت نام کنند تا هم چیزهای تازهای یاد بگیرند هم بتوانند حسابی تفریح کنند؛ اما در بین دانش آموزان و نوجوانانی که ایام تابستان با درس و مشق خداحافظی می کنند. هنوز عده ای هستند که ترجیح می دهند به جای شرکت در کلاس های تابستانی و نوجوانی کردن، به خودشان زحمت بدهند و شبیه مردهای خانه صبح های زود از خواب بیدار شوند و سرکار بروند و از شاگردی کردن، کار یاد بگیرند. «محمدرضا قاسمیان» یک جوان ۱۵ ساله و دهه هشتادی است که برعکس باقی دوستانش، تابستانهایش را با کارکردن میگذارد و در تابستان امسال عکاسی کردن در خبرگزاری را تجربه میکند. با این نوجوان دهه هشتادی که حالا سعی میکند بین آدم بزرگها خودی نشان بدهد قرار گذاشتیم تا از دنیای نوجوانانهاش و شور و شوق هایش خبردار شویم.
به پدرم گفتم مدرسه به تنهایی مرا قانع نمیکند «محمدرضا قاسمیان» متولد ۱۵ شهریور ۱۳۸۰ در محله پیروزی تهران است و امسال در مهرماه ۹۵ وارد دوره متوسط دوم می شود. محمدرضا از همان روزهای اول تحصیلی تابستانهایش را با کلاسهای تفریحی و آموزشی پر میکند اما دوسال قبل تصمیم می گیرد که وارد کار شود: « تابستان دو سال قبل تصمیم گرفتم که برای خودم سابقه کار درست کنم و مهارت کسب کنم. می خواستم با شغل های سطح پایین تری شروع کنم. مثلا شاگرد مغازه باشم یا یک تعمیرگاه کارهای جانبی انجام بدهم. چون به نظرم ساده تر میرسید و می خواستم کاری انجام دهم که توانایی آن را داشته باشم؛ اما وقتی به پدرم گفتم که میخواهم سرکار بروم، قبول نکرد و من هم چیزی نگفتم. تابستان سال گذشته دوباره سراغ پدرم رفتم و گفتم من دیگر نیاز دارم که جایی کار کنم. چون مدرسه دیگر قانعم نمیکند و شیوه آموزشی مدرسه و درسهایش را دوست ندارم. حین سال تحصیلی هم این موضوع را مدام به پدرم می گفتم تا اینکه با یکی از دوستانش که یک مغازه کامپیوتری در بازار کامپیوتر داشت صحبت کرد تا تابستان را آنجا بگذرانم. شما فکر کنید من وقتی آخرین امتحانم را در روز چهارشنبه دادم. پنج شنبه و جمعه را استراحت کردم و از شنبه هفته بعد تا آخر تابستان مستقیم سرکار رفتم.»
کار را با تیکشیدن و جارو کردن شروع کردم محمدرضا هر روز با ذوق و شوق سرکار می رود و امید دارد تا پایان تابستان چیزهای جدیدی را یاد بگیرد که حتما به کارش می آیند؛ اما باید در ابتدای راه، کاری بودنش را به صاحب کارش نشان دهد: « روز اول کار، صاحب مغازه خودش را معرفی کرد و درباره اخلاقش با من حرف زد بعد هم همان اول، کارهای کامپیوتری به من نداد و گفت باید هر روز صبح بیایی جارو بزنی، تی بکشی و شیشهها را تمیز کنی. دو هفته اول اینطوری بود و من هر روز این کارها را انجام میدادم تا اینکه یک روز گفت تو پسر حرف گوش کنی هستی و از زیر کار در نمی روی. حالا باید کارهای حرفه ای کامپیوتری یاد بگیری. بعد کل کامپیوتر و تمام اجزایش را با جزییات معرفی کرد و بعد یک لیستی به من داد که همه اجزای کامپیوتر در آن نوشته و معرفی شده بود و در آن توضیح داده بود که از هر سری چه برندهایی وجود دارد و هرکدام چه ویژگی های دارند که من همه را یاد گرفتم. بعد از آن یک دوره ای برای ارتباط برقرار کردن با مشتری گذاشت و خودش هم گوشه ای می نشست و من با مشتری طرف میشدم. مشتری هم می آمد من به او سیستم معرفی می کردم. مثلا اگر برای بازی می خواست، سیپییو قوی و کارت گرافیک بالا می دادم. گاهی هم مشتریها وقتی سن و سالم را می دیدند، بزرگترم را میخواستند. (خنده) من هم می گفتم خودم می توانم کمکتان کنم. بعد از یادگرفتن سخت افزار سراغ نرم افزار رفتم که استادکار جداگانه ای داشت. کارهای ابتدایی مثل نصب ویندوز را یاد گرفتم و بعد از آن تعمیرات تخصصی ویندوز و تا حدود طراحی صفحات وب را یاد گرفتم. در همان حین هم نرم افزارهای پرکاربردی مثل فتوشاپ و تری دی مکس را هم تا حدودی یاد گرفتم. کار به جایی رسید که حتی زمانی که صاحب کارهایم نبودند خودم یک تنه مغازه را می چرخاندم و کار مشتریها را راه میانداختم.»
اولین حقوقم ۴۰ هزارتومان بود اولین چیزها همیشه شیرین هستند. مثل اولین روز کاری و از همه شیرین تر مثل اولین حقوق که حسابی به آدم می چسبد. محمدرضا درباره اولین حقوقش می گوید: « اولین حقوقی که گرفتم تنها ۴۰ هزار تومان بود که ۴ تا ۱۰هزار تومانی را داخل یک پاکت گذاشتند و دادند. یک مقدارش را شیرینی اولین حقوق خریدم. یک مقداری را هم برای خودم عطر و اودکلن خریدم. بقیه اش هم خرج راه و مسیر شد. بعد از آن ۱۵۰ هزارتومان گرفتم و در آخر هم برای کار در کل تابستان ۲۵۴ تومان پول گرفتم. با آن ۱۵۰ تومان یک اسمارت فون کوچک دسته دوم برای خودم خریدم. آن موقع پول توجیبی من هفته ای ۵ هزارتومان بود و الان به ماهی ۳۰ هزارتومان رسیده است. یعنی روزی هزارتومان (خنده)»
دوست داشتم عکاسی را تجربه کنم ولی دوربین نداشتم بعد از آغاز مهر و شروع سال تحصیلی جدید محمدرضا تمام سال را با فکر کارکردن در تابستان سال بعد درس می خواند. در طول سال هم مدام به خانواده می گوید که دوست دارد دوباره در تابستان سرکار برود تا اینکه مدرسه را با معدل ۱۹ تمام می کند و دوباره تابستان امسال جویای کار می شود: « به پدرم گفتم که می خواهم در بازار کار کنم که مخالفت کرد. بعد از آن با خودم نشستم و استعدادهایم را بررسی کردم و گفتم که چه کارهایی از دست من بر می آید. وقتی با خودم حساب و کتاب کردم دیدم از عکاسی خوشم می آید. با یکی از اقوام تماس گرفتم و گفتم که دوست دارم کار یاد بگیرم. او هم به پدرش انتقال داد تا اینکه این انتقالها به گوش پدرم رسید و موافقت کرد. قرار شد من عکاسی و ویرایش عکس و نرم افزار را یاد بگیرم. یک ماه از تابستان گذشت و من هر روز منتظر بودم که با من تماس بگیرند که برای کار بروم. تا اینکه خودم تماس گرفتم و آنها به من گفتند که هر روزی که خواستم می توانم بروم. روزی که وارد خبرگزاری شدم. حس بسیار خوبی داشت. با جمع عکاس های حرفهای آشنا شدم که خیلی شیرین بود. بعد از آن با تلفن همراهم سه روز در بازار عکس می گرفتم. عکس های خوبی بود اما بالاخره کیفیت لازم را نداشت. من می خواستم عکاسی کنم ولی دوربین نداشتم و این خیلی آزار دهنده بود.»
اولین بار دوربین حرفه ای در دست می گرفتم خبرگزاری قصد دارد تمام عکاسهایش را برای یک تور عکاسی به اردبیل ببرد اما محمد دوربین ندارد و نمی داند چطور باید در این اردو شرکت کند تا اینکه از خبرگزاری با پدرش تماس می گیرند: « دو روز به راه افتادن گروه بیشتر نمانده بود که من هنوز دوربین نداشتم. همه هم می گفتند که باید دوربین داشته باشی و من حسابی توی فکر بودم. تا اینکه یک روز به پدرم زنگ زدند و گفتند که دومیلیون تومان پول بریزید تا برایش دوربین بخریم. بعد از این اتفاق جو خانه خیلی سنگین شده بود. (خنده) پدرم یک سری توصیه های خاص کرد و گفت که حسابی مواظب باشم و عکسهای خوب بگیرم. وقتی دوربین را دستم گرفتم. خوشحالی در من بیداد می کرد. (خنده) اولین بار بود که یک دوربین حرفه ای در دستم می گرفتم؛ اما ای کاش مجبور نبودم ۸ ساعت تمام باتری را در شارژ بگذارم. ای کاش کلا شارژ اولیه باتری نبود. چون هشت ساعتی که در شارژ بود برای من یکسال گذشت. وقتی هشت ساعت تمام شد نصفه شب بود. از خواب بیدار شدم و فوری دوربین را در دستم گرفتم. در تاریکی که همه خوابیده بودند، دوربین را روشن کردم و یک عکس کاملا پرنور گرفتم که تمام جزییات اتاق را خوب نشان می داد. بعد از آن با دوربین به خبرگزاری آمدم و به تور اردبیل رفتم. خیلی خوش گذشت. یک دوره از زندگی روستایی عکس گرفتیم. در آنجا شترهای اهلی زیادی بودند و من سه روز تمام با آنها بودم و عکس گرفتم. همه بچهها هم کمکم می کردند تا من پیشرفت کنم. روز اول سفر من کاملا در نقطه صفر بودم؛ اما الان عکس هایم خیلی بهتر شده است. طوری که حس می کنم هر روز دارم پیشرفت می کنم. از آن سفر سه مجموعه تصویری منتشر شد و بعد از آن مرتب عکاسی کردم.»
وقتی خانواده عکسهایم را می دید فوری به اتاقم رفتم محمدرضا وقتی از سفر بر میگردد یک دنیا ذوق دارد اما نمیتواند عکسهایش را به کسی نشان دهد و منتظر میماند تا عکسهایش در خبرگزاری منتشر شوند:«روزی که برگشتم هیچ عکسی نشان ندادم. اتفاقا دلم نمیخواست نشان دهم. یک حس شرم و هیجان و خجالتی باهم داشتم. انگار که در خلاء بودم. از بین ۴هزار عکسی که گرفتم ۱۰۰ عکس را خودم انتخاب کردم و از بین ۱۰۰ عکس در نهایت ۳۰عکس انتخاب و منتشر شد. بعد از انتشار به خانواده خبر دادم و لینک را فرستادم و خودم فوری به اتاقم رفتم و در را بستم. عکسها که دیدند خوششان آمد؛ اما مادرم خیلی بیشتر از پدرم ذوق کرد. طوری که همان موقع سریع به موبایلم پیام و داد و حسابی احساساتش را بروز داد. از آن به بعد عکسهایم را اقوام در گروههای خانوادگی می فرستادند و بقیه هم حمایت می کردند. بعد از آن مرتب برای خبرگزاری عکاسی کردم. یک بار که برای یک گفتگو عکاسی می کردم. مهمان که گویا خیلی مهم بود، با من سلام علیک کرد و حسابی استرس گرفتم و گفتم یا خدا چرا سلام علیک کرد؟(خنده)»
عکاسی را در آینده ادامه خواهم داد هرروزی که از تابستان می گذرد، محمدرضا روزهای باقیمانده تا پاییز را می شمارد و تلاش می کند روزهای بهتر و پرکارتری را برای خودش بسازد. وقتی می پرسم دوست داری چه کاره شوی جواب می دهد: « دوست دارم مدیریت بخوانم و یک روز مدیر یک مجموعه باشم؛ اما از وقتی با عکاسی آشنا شدم آنقدر برایم جذاب است که دوست دارم همواره کنار کارم عکاسی را ادامه بدهم و در روزهای آینده عکاسی مستند را تجربه کنم. در ایام مدرسه هم از عکاسی دست نمی کشم و سعی می کنم حتی از اتفاقات جذاب مدرسه عکاسی کنم.» حالا دوستان محمدرضا که شاید روزهای اول با او همراه نبودند و حوصله او را نداشتند تشویق شده اند که در همین سن و سال دنبال یاد گرفتن حرفه خاصی بروند. محمدرضا برای همسن و سالهایش هم توصیه های زیادی دارد: « دلم میخواهد بگویم از همین الان به فکر آیندهشان باشند و تکلیفشان را مشخص کنند. من حس میکنم دیر اقدام کرده ام. توصیه میکنم در هر شرایطی برای خودشان کار جور کنند. حتی اگر در خانه هستند و نمیتوانند بیرون کار کنند. نرم افزارهای مختلف را یادبگیرند و از طریق آن برای خودشان کار جور کنند. به حرف پدرو مادرهایشان گوش کنند و اعتمادشان را هر طورشده به دست بیاورند چون این اعتماد به هرچیزی می ارزد»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
صفحات پیشنهادی
«پدر کشتگی» جلوی دوربین می رود/ قصه ای از دهه هفتاد - پایگاه خبری ذاکرنیوز
به گزارش ذاکرنیوز تبریزی که تجربه دستیاری کارگردان در آثار سینمایی لانتوری هفت ماهگی بیگانه و همکاری با کارگردانانی چون مسعود کیمیایی داریوش مهرجویی رسول صدرعاملی حمید نعمت الله و را در کارنامه خود دارد مقدمات ساخت اولین فیلم سینمایی خود را آغاز کرده است این کارگردان دگفتگوی تصویری رکنا با 4 پسر دهه هفتادی که در خیابان به زنان و دختران حمله می کردند+تصاویر - پایگاه خبری و اطلا
رکنا 4 جوان که میانگین سنی آنها از 19 بیشتر نمی شود از 1500 زن و مرد پیر و جوان در منطقه پیروزی تهران مبایل قاپی کردند این 4 پسر دهه هفتادی هر کس که مقاومت می کرد چاقو و قمه می کشیدند و اقدام به کار تبهکاری خود می کردند با این متهمان گفتگو تصویری کردیم که می بینید بازپرس پرشهرداری تهران: جزییات فوت نوجوان 13 ساله در پارک الغدیر / اورژانس دیر رسید - پایگاه خبری تحلیلی انتخاب
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب Entekhab ir سخنگوی شهرداری تهران مواردی را در خصوص فوت نوجوان ١٣ ساله در پارک الغدیر منطقه4 تهران عنوان کرد به گزارش ایلنا سخنگوی شهرداری تهران اعلام کرد شب گذشته علی هوشنگی نوجوان ١٣ ساله ساکن شمیران نو که به همراه دوستان خود در پارک الغدیر منطقهزلاتان و بهترین شروع یک دهه اخیر یونایتد - پایگاه خبری ورزش جنوب کشور
به گزارش خبرگزاری "دی اسپورت" زلاتان ابراهیموویچ ستاره منچستریونایتد با به ثمر رساندن 2 گل اول تیمش در بازی هفته دوم لیگ برتر انگلیس مقابل ساوتهمپتون بهترین شروع یک مهاجم شیاطین سرخ در یک دهه اخیر لیگ برتر انگلیس را رقم زد به عبارت بهتر زلاتان پس از نیستلروی تبدیلاردوی تدارکاتی فوتبالیست های نوجوان به عمان لغو شد - پایگاه خبری تحلیلی هدانا
تهران - ایرنا - سرمربی تیم ملی فوتبال نوجوانان ایران پس از لغو دیدارهای تدارکاتی در کشور عمان و برای حضور قدرتمند در رقابت های قهرمانی زیر 16 سال آسیا در کشور هند اردوی جدیدی را با دعوت از 28 بازیکن برگزار می کند به گزارش روز پنجشنبه پایگاه اطلاع رسانی فدراسیون فوتبال عباس چمنیتشدید درگیری ها در حلب؛ هلاکت دهها تروریست/ بازی جدید خطرناک آمریکا در مناطق کردنشین سوریه - سایت خبری تحلیلی
در تازه ترین تحولات سوریه دهها تروریست از جمله یکی از اعضای برجسته گروه تکفیری جبهه النصره در حملات ارتش این کشور کشته شده اند به گزارش خبرگزاری سانا یگانی از ارتش سوریه با کمک نیروی هوایی در 24 ساعت گذشته بیش از 70 تن از عناصر مسلح را در استان حلب به هلاکت رسانده است بر اساس«کانال تلگرامی» که مشوق خودکشی دختران نوجوان تهرانی بود + عکس - پایگاه خبری تحلیلی بام فرهنگی استان کرمان شهرس
بررسی علت خودکشی دختران سیزده و چهارده ساله در تهران نشان می دهد که آنها قبل از اقدام به خودکشی در کانال تلگرامی خاصی عضو بودند که محتوای عمده این کانال القای یاس ناامیدی و حتی ارائه روشهایی برای پایان دادن به زندگی بود به گزارش تریبون عقربه های ساعت ۱۷ ۲۰ بیست و سوم مرداد سالراهیابی دو اثر از هنرمندان مرندی به جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان همدان - پایگاه خبری تحلیلی ائل پرس
۲ اثر از هنرمندان مرندی به بخش بازبینی بیست و سومین جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان همدان راه یافت به گزارش ائل به نقل از روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی شورای انتخاب شامل مریم معترف منوچهر اکبرلو و نیما بیگلریان با ارزیابی آثار متقاضی تعداد 15مسابقات پینگ پنگ استان و حرکت زیبای نوجوان خوزستانی - پایگاه خبری تحلیلی بدر
به گزارش بدر پرس وبه نقل از ایسنا منطقه خوزستان جمال فتاحی سخنگوی هیات پینگ پنگ استان اظهار کرد این مسابقات 28 و 29 مردادماه به میزبانی آبادان برگزار شد وی بیان کرد 68 پینگ پنگ باز از شهرستان های اهواز ایذه آبادان شوش شادگان ماهشهر و هندیجان با یکدیگر به رقابت پرداختنخبرنویسی به مجموعه فعالیتهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آذربایجان غربی افزوده می شود - پایگاه خبری تحل
ارومیه- ایرنا- مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آذربایجان غربی گفت خبرنویسی به عنوان یک فعالیت فرهنگی به مجموعه فعالیتهای کارگاهی این نهاد فرهنگی افزوده می شود شنبه ۳۰مرداد۱۳۹۵-
گوناگون
پربازدیدترینها