محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844962178
- پدر علم مددکاري اجتماعي : اضطراب ونگراني دوره نوجواني ريشه در خانواده و اجتماع دارد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : پدر علم مددکاري اجتماعي در ايران در نشستی که در اصفهان برگزار شد به عوامل اضطراب و نگرانی در بین جوانان پرداخت و سخنان خود را این گونه آغاز کرد:بيشتر اوقات هم ترس ما شامل ترس از صحبتهاي و حرف هاي اطرافيان ،پدر و مادر، دوستان و..است. از اينکه آنها نسبت به رفتارهاي ما چه فکر هايي مي کنند، اگر درس نخوانيم پدر و مادر چه مي گويند، اگر کار پيدا نکنيم چه آينده وحشتناکي پيش رويمان است و... این موارد بستر مناسبي جهت رشد اضطراب و نگراني در انسان است .نگراني يعني کم بودن اطلاعات و آگاهي و بينش ما در زمينه و موضع خاصی که با آن مواجه هستيم. زمانی دغدغه مردم راجع به ايدز به شدت افزايش پيدا کرده بود. چراکه آگاهي از نوع بيماري و راه هاي انتقال آن بسيار کم بود. اين کم بودن آگاهي ناخودآگاه منجر به ايجاد نگراني واضطراب در انسان ها مي شود.اگر واقع بينانه نگاه کنيم هرکدام از ما نگراني هايي داريم که زير بناي آن خواسته هاي ما است، تا وقتي چيزي را به دست مي آوريم به دنبال آن حتماً چيزي را هم از دست مي دهيم و اين ترس از دست دادن خود عامل ايجاد نگراني است رئيس انجمن مددکاري ايران با اشاره به معضل تحصيل و کار که در حال حاضر بسيار شرايط حادي را براي نوجوانان و جوانان ايجاد کرده و خود از عوامل اضطراب زا هستند افزود: بسياري از جوانان در مراجعه به ما هميشه نگراني از تحصيل را چنين مطرح مي کنند، اگردرس نخوانم پدر و مادر فشار مي آورند. وقتي با پدر و مادر صحبت مي کنيم آنها اين ادعا را دارند که اگر بچه ما درس نخواند فلان مي شود و بهمان مي شود، آينده اش در خطر است، اين نگراني ها ناخودآگاه به جوان سرايت مي کند و آن موقع جوان هميشه از خود اين سؤال را مي پرسد که اگر درس نخوانم به کجا مي رسم؟ مردم چه مي گويند؟ و اينجا آغازی براي تنش در نوجوانان و جوانان است. جواناني هم که موفق مي شوند تحصيل کنند درحين تحصيل فقط به اين مسأله فکر مي کنند که آيا کاري متناسب با رشته ام پيدا مي شود؟اگرپيدا نشود چه کار کنم؟ 4سال درس خوانده و هنوز شرايطي براي ايجاد اضطراب در او مهيا مي شود. اينجاست که مابه آنها مي گوييم با شرايط کاري که در جامعه است اصولا تعداد زيادي کار مناسب با رشته تحصيلي شان پيدا نمي کنند و اگر بخواهند سراغ کارهاي ديگري بروند، تخصص داشتن لازمه آن است و اگر تخصصي مثل کار با کامپيوتر،حسابداري ،تايپ و.... نداشته باشند آسيبي که مي بيند بسيار جدي خواهد بود. البته بايد متاسفانه اين مطلب را هم اشاره کنيم که بسياري از جوانان ما خود و توانايي هايشان را باور ندارند و نه تنها خودشان بلکه خانواده اش را هم زياد قبول ندارند وجواني که پدر و مادر کارگر دارد، خجالت مي کشد که درجايي اين مسأله را عنوان کند و اين عدم باور داشتن خود و خانواده بالطبع ايجاد بي اعتنايي مي کند و سرانجام آن ايجاد اضطراب است. دختران فرانسوي به داشتن دماغ بلند شان افتخار مي کنند اما ما اگر شرايط آن ها را داشتيم چه بسا از خانه بيرون هم نمي آمديم، ما بايدخودمان را همين طور که هستيم قبول کنيم چرا که اگر اين کار را نکنيم اين حالت به افسردگي سوق پيدا مي کند و براي اينکه نمي خواهيم کسي بفهمد ما افسرده ايم کم کم وسواس به سراغمان مي آيد و خودمان را بي خود مشغول کارهاي بيهوده مي کنيم. عضو هيئت علمي دانشگاه ژسيو پاريس به يکي ديگر عوامل اضطراب اشاره کرد و گفت: ازدواج يکي ديگر از عوامل اضطراب زا است .پسران ما مي ترسند ازدواج کنند. ترس از حقوق کم و تأمين زندگي يک نفر ديگر و عدم پرداخت خرج شخص مقابل نيز شرايط اضطراب و نگراني را در پسران ايجاد مي کند. البته اين موضوع در دختران شدت بیشتری دارد طوری که در جامعه ما به يک فرهنگ تبديل شده است. وقتي دختري مي خواهد ازدواج کند مادر مي گويد مراقب مادرشوهرت باش و از همان ابتدا دختر با ترسي روبرو مي شود که آنقدرها هم موضوع مهمي نيست و اين نگراني در دختر به خاطرعدم آگاهي است که در او ايجاد مي شود. ولي اگر ما بپذيريم که بايد آدم ها را همان طور که هستند پذيرا باشيم نه آنگونه که خودمان دوست داريم،گام مفیدی جهت کاهش نگراني ها است. عضو هيئت علمي دانشگاه علوم بهزيستي وتوانبخشي به پديده تکنولوژي جهاني و ترسي که اين تکنولوژي با خود براي خانواده ها به ارمغان آورده اشاره نمود و ادامه داد: اينترنت يک بازار جها ني است .اين تکنولوژي را وارد کرديم اما نگراني هايي که با آن براي خانواده ها ايجاد شد، تبعاتش بسيار بيشتر است. خانواده ها همیشه ترس از استفاده نا صحيح فرزندانشان از اين تکنولوژي رابه همراه دارند و نمي دانند که با اين کارها اين ترس را به آنها هم منتقل مي کنند و در این صورت فرهنگ سازي به صورت درست انجام نمي شود و جوان خلاءهاي جواني اش را با مراجعه به کارهاي خلاف در محيط اينترنت پر مي کند. اين وحشت و نگراني که در خانواده ها است کم کم حالت اضطراب و بعد ناراحتي و سپس بي حوصلگي ايجاد مي کند وآن موقع رسانه ها اعلام مي کنند که 70تا 80 درصد مردم ما افسرده اند و ما در جواب به آنها مي گوئيم که مردم ما بي حوصله اند و بي حوصله بودن تعبيري از افسردگي نيست.
مصطفي اقليما معتقد بود که در فرهنگ ما تفريح به معناي واقعي اش وجود ندارد و وي دليلش را براي بيان اين موضوع چنين ابراز کرد: مردم ما 1 ساعت و نيم مي روند سينما و هزينه هاي جانبي آن را نيز متحمل مي شوند اما تايک هفته به اين قضيه فکر مي کنند که چه گونه می توان اين هزينه ها را به نحوي جبران کرد و فکر کردن به هزينه هاي تفريح و عدم پرکردن خلاء هزينه ها آن ها را مضطرب ونگران خواهد کرد. اين تفريح نيست. متاسفانه در جامعه ما تفريح به معناي واقعي ديده نمي شود. وي به نقش رعايت قوانين و ضوابط موجود در اجتماع وخانواده تأکيد کرد و با آگاهي زندگي کردن را در حل تعارضات رفتاري مناسب ديد و بيان داشت: تا زماني که ما در مدرسه هستيم. خود را مؤظف به رعايت قوانين مدرسه مي دانيم وقتي به اجتماع مي آئيم قوانين اجتماعي موجود در جامعه را نيز رعايت مي کنيم اما چرا خود را ملزم به رعايت قوانين موجود در خانه نمي کنيم؟ ديرآمدن به خانه ،رفتارهاي مشکوک توسط فرزندان و تماس هاي تلفني و رفتارهاي مخاطره آميز طبيعي است که در والدين نگراني ايجاد کند و آنها با رفتارهاي خود اين نگراني را با شدت بیشتری به فرزندان منتقل مي کنند و باعث بروز ناهنجاري هاي رفتاري در جوانان مي شوند. فرزندان بايد بدانند که خانه هم قا نون دارد و همه ملزم به رعايت آن ها هستند. وقتي دختر20 ساله با تلفن صحبت مي کند و مادر50ساله مي گويد با کي صحبت مي کردي؟ اين رفتار مادر براي آن دختر گران تمام مي شود و او سوال مادر را با بروز رفتارهاي نادرست پاسخ مي دهد. در صورتيکه اگر طرفين از هم شناخت کافی داشته باشند و بدانند که ميان آنها 30 سال تفاوت آنهم از نوع فرهنگی است ، بسيار راحت مي توانند با هم کنار بيايند اما همين عدم شناخت وآگاهي حالت هاي تنش زا را مي افزايد.همان طور که اشاره کرديم بسياري از جوانان ما ترس از ازدواج دارند چرا که هميشه از معظل طلاق مي ترسند اما اگر آنها بپذيرند در ازدواج طلاق هم هست و به اين موضوع واقف شوند، ديگر از طلاق در ازدواج نمي ترسند. مابايد علل و عوامل مشکلات را بشناسيم تا بتوانيم با اضطراب ناشي از آن عوامل مبارزه کنيم. دکتر اقليما به تفکيک نقش روانپزشکان و مشاوران در حل اختلافات ناشي از نگراني ها پرداخت و افزود: روانپزشکان ما حق مشاوره ندارند ، مگر در زمينه تخصصي شان و بايد آنچه را نمي دانند به مشاور و مددکار اجتماعی ارجاع دهند. اگر من امروز با پدرم دعوا مي کنم، پول ندارم و یا با همسرم که معتاد است، اختلاف دارم دليل بر بيمار بودن نيست بلکه اين ها همه معظلات اجتماعي است. اقلیما افزود: بايد بدانيم در چنین شریطی است که نقش مشاور و مددکار اجتماعي پررنگ تر مي شود؛ البته بايد مشاور و مددکاري را انتخاب کنيم که با فرهنگ ما آشنا باشد زیرا تفاوت در فرهنگ مشاوران نيز ممکن است در ارائه راه کار درست، مخاطب را دچار اشتباه کند. يک مشاور تهراني با فرهنگ مردم اصفهان آشنا نيست و قاعدتاً نمي تواند در حل معظلات اجتماعي به وی چندان کمک کند؛ پس هوشيار باشيم که براي هر مشکلي به چه مرجعي رجوع کنيم و اينکه آن مرجع بايد به فرهنگ و اصالت ما نزديک تر باشد. پدر علم مددکاري اجتماعي در ادامه ی سخنان خود در خصوص ريشه ي نگراني و اضطراب در دوره ی نوجواني و جواني خاطر نشان کرد: وقتي کودک ما مي خواهد راه بيفتد مي گوئيم مراقب باش زمين نخوري و ما از همان کودکي به صورت ناخواسته ترس را به کودک القا مي کنيم و کودک همیشه نگران است که مبادا زمين بخورد. بايد کودک را رها کرد تا ياد بگيرد که اگر زمين خورد، موضوع مهمی نيست و می تواند برخیزد و به راه ادامه دهد. وقتي کمي بزرگتر مي شود به او مي گوئيم مبادا در خيابان و کوچه، با غريبه ها صبحت کند، آنها ممکن است دزد يا آدم هاي بدی باشند، خانواده در این قسمت نیز ترس از دزديده شدن را به فرزند منتقل مي کند و اين مسائل همچنان ادامه دارد تا در دوره ي جواني که اين نگراني ها به شدت سر باز مي کند و شاهد رفتارهاي ناهنجاري از جانب فرزندان در سنين نوجواني و جواني خواهیم بود. این موضوعات همگي ريشه در جامعه و فرهنگ خانواده خواهد داشت. در ادامه ی این نشست دکتر اقلیما در گفتگویی تخصصی با خبرنگار راسخون به سوالات زیر نیز پاسخ داد. با توجه به صحبت هايي که انجام شد اگر بخواهيد تعريفي از اضطراب ارائه دهيد، آن تعريف چه مي تواند باشد؟ اضطراب تعريف روان شناختي دارد. حالتي است که ريشه ي مشخصي ندارد و هيچ پزشکي نمي تواند علت آن را تشخيص دهد. تنها راه برطرف کردن اضطراب مشغول کردن انسان است، چرا که انسان هر چه بيکارتر باشد اضطراب در او با شدت بيشتري بروز مي يابد و نهايت آن به افسردگي و وسواس منتهي خواهد شد. شما اشاره به نقش شناخت و آگاهي در زندگي داشتيد و بيان کرديد که اگر آگاهي و شناخت باشد، مشکلات کاسته خواهد شد. راه کارهاي شما براي افزايش شناخت چيست؟ ما معمولاً مي گوئيم در شناخت همديگر نباید تلاش ها جهت تغییر یکدیگر باشد. همديگر را همان طور که هستيد بپذيريد چرا که اگر پذيرش اتفاق افتد به مرور به همديگر عادت خواهيد کرد. اگر من بدانم فلان رفتارها در طرف مقابلم به شدت بروز مي يابد و در موقعيت هاي مختلف چه رفتاري از خود نشان مي دهد او را همين گونه که هست قبول دارم و سعي نخواهم کرد که تغییرش دهم. دليل اين امراين است که ما نمي توانيم آدم ها را به راحتی عوض کنيم. البته ممکن است این کار هم انجام پذیرد اما شخصيت جديد ديگر هويت ندارد، نه آدم قبلي است و نه کسي که ما مي خواستيم. پس بهتر است براي تغيير یکدیگر تلاش نکنيم و يکديگر را همان گونه که مي شناسيم بپذيريم. تا زماني که در جلسات با موضوعات روان شناختي حضور داريم بسيار تحت تأثير قرار مي گيريم و سعي مي کنيم زندگي مان را آنگونه که درست است پيش ببريم اما به محض اينکه از جلسه خارج مي شويم با کوچکترين رفتاري همه چيز از يادمان مي رود، چه کنيم تا اين مسائل دوام و اثر گذاري بيشتری داشته باشد؟ معمولا اثرگذاري اين جلسات نيم تا يک ساعت است. این مساله طبیعی است. زمانی این دوره ها را بر روي برخی از قضات انجام داديم و آنها هم ادعا مي کردند، تا در جلسه حضور دارند شرایط عالي است اما به محض ترک جلسه همه چيز به حالت قبلی برمي گردد. درواقع اين دوره ها وقتي اثرگذار است که دراز مدت باشد . این گونه جلسات نيازمند تکرار است. همان طور که وقتی يک مادر به فرزندش بگويد اين کار را بکن يا نکن! بچه در همان حال فقط عکس العمل نشان می دهد اما اگر مادر با رفتارهايش در دراز مدت کار صحيح و ناصحيح را براي فرزند يادآوري کند، در آن صورت اثرش در فرزند دوچندان خواهد شد. به نقش تکنولوژي و فرهنگ آن اشاره کرديد، به نظر شما اول بايد تکنولوژي وارد شود يا فرهنگ آن؟ فرهنگ سازي به اين راحتي ها نيست. ما بايد به حل کمبودها در جامعه اهميت دهيم. جايي مثل اتوبوس زن و مرد را از هم جدا مي کنيم؛ این مرز در ميني بوس وجود ندارد و در تاکسي ها نیز اصلاً تعريفي ندارد،.اين رفتارهاي متناقض جامعه به ايجاد کمبودهاي رواني در جوانان و نوجوانان منتهي مي شود و به دنبال آن جوانان نيز رفتارهاي ناصحيحي از خود بروز مي دهند. بنابراین بايد ابتدا به صورت زيربنايي نقصان محدوديت ها را در جايي ديگر جستجو کنیم تا وقتي تکنولوژي وارد مي شود به جاي اينکه سودمند باشد، مضر واقع نشود. چرا به بحث نگراني و اضطراب در جواني و نوجواني بسيار اهميت داده مي شود و آيا مي شود فهميد که اين حالات از چه سني بروز پيدا مي کند؟ تغييرات هورموني در دختران و پسران در دوره ي نوجواني است. فشار هاي خانواده در اين دوره به شدت افزايش مي يابد، درس بخوان به فکر کار براي آينده باش.در واقع خانواده ناخواسته اجازه نمي دهد جوان، جواني کند. متأسفانه طرز فکر خانواده ها بعضاً هنوز مثل 30، 40 سال پيش است در صورتيکه جوان، جوان آن دوران نيست. در خصوص بروز حالات اضطراب بايد بگويم که کودک در سني اصلاً متوجه اضطراب و نگرانی نمي شود اما از زماني که وارد دوره ي بلوغ مي شود( 12، 13 تا 22 و 23 سالگي) اضطراب های متفاوتی او را تهدید می کند. این سن دوره ي انفجار اين حالت ها براي یک جوان است.پس از این دوران کم کم آرام مي شود و ديگر ديدگاهش به اين مطلب سوق پيدا مي کند که هر چه شد، شد. دعوا با خانواده، فرا از خاانه و کارهاي غير قانونی همگي ناشي از تبعات فشارهاي رواني بر روي جوان است. چه کار کنيم تا با اضطراب و نگراني مبارزه کنيم، آيا مي توان به صورت صد در صد اين حالات را از بين برد؟ نگراني به طور کامل از بين رفتني نيست چرا که پدران و مادران ما خودشان مضطرب اند.در واقع اضطراب از جامعه و خانواده منتقل می شود. وضعيت بچه من چه مي شود؟ آتيه اش چه خواهد شد؟ و همه ي اين سؤالات اضطراب زا، نگراني را نسل در نسل منتقل مي کند. اگر مي خواهيم اين نگراني ها رفع شود بايد زيربناي خانواه و محيط اجتماعي را درست کنيم. معلم ناراحت است و فشار روي نوجوان ما است، پدر عصبانيتش را بر سر نوجوان تخليه مي کند، مادر به گونه اي ديگر، نوجوان همه اين حالات را به دوش مي کشد و در بزرگسالي به نسل بعد از خود منتقل مي کند.در این زمینه بايد اساسي کار شود تا انشاءالله در دراز مدت جواب دهد. اين موضوع را هم بيان کنم که درخت کرم زده، ميوه کرم زده خواهد داشت. به عنوان آخرين سؤال راه کار شما براي کاهش اين حالات چيست؟ مشکل جامعه ي ما تورم و فقر است. اگر اين دو را مهار کنيم فقر کم مي شود و آن موقع مي توانيم بگوئيم بيش از نيمي از مشکلات مردم حل خواهد شد. اگر ميزان درآمد و هزينه هاي خانواده ها با هم، هم خوا ني داشته باشد اضطراب و نگراني از خانواده ها رخت برخواهد بست. گفتگواز فرزانه فرجي /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 529]
-
گوناگون
پربازدیدترینها