واضح آرشیو وب فارسی:دزنیوز: به گزارش سرویس حوادث “جام نیوز“، اما ترم چهارم بودم که عمویم مرا برای پسرش خواستگاری کرد و با این که هیچ علاقه ای به پسرعمویم نداشتم فقط به احترام پدرم و البته با این شرط که ادامه تحصیل بدهم جواب بله را گفتم و رخت عروسی به تن کردم. زن جوان […]به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز “، اما ترم چهارم بودم که عمویم مرا برای پسرش خواستگاری کرد و با این که هیچ علاقه ای به پسرعمویم نداشتم فقط به احترام پدرم و البته با این شرط که ادامه تحصیل بدهم جواب بله را گفتم و رخت عروسی به تن کردم. زن جوان با چشمانی اشک بار در دایره اجتماعی کلانتری ۱۵ مشهد افزود: متاسفانه عمویم پس از گذشت چند ماه گفت خوش ندارد عروسش به دانشگاه برود و او با این حرف ها شوهرم را نیز نسبت به من بدبین کرد. ناصر و پدرش آن قدر روی اعصابم راه رفتند که به ناچار ترک تحصیل کردم و ما بلافاصله زندگی مشترک خود را آغاز کردیم.من با این که واقعا دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم با این شکست کنار آمدم و خودم را برای یک زندگی موفق مهیا کردم. اما در سومین روز از زندگی مشترکمان فهمیدم ناصر به کراک معتاد است و حتی با زنی خیابانی نیز رابطه پنهانی دارد. در این شرایط موضوع را به پدرم اطلاع دادم و به اصرار خانواده ام از پسرعمویم طلاق گرفتم. من دوباره به دانشگاه رفتم و کاری نیم وقت در یک شرکت بزرگ برای خودم پیدا کردم. ۲ سال گذشت و در این مدت مردی که ظاهری کاملا موجه داشت سر راه زندگی ام قرار گرفت. او پس از جلب اعتمادم ادعا کرد همسرش در خارج از کشور است و قصد دارد او را طلاق بدهد. این مرد حقه باز پیشنهاد داد به عقد موقت و پنهانی او دربیایم تا بعد از آن که کارها جفت و جور شد مرا به عقد رسمی خود درآورد. او خیلی ماهرانه نقش خود را بازی کرد و حتی آپارتمان کوچکی را به نام من اجاره کرد و هر موقع می خواستیم همدیگر را ببینیم به آن جا می رفتیم. زن جوان افزود: من با امیدواری به آینده، موضوع ارتباطم با بابک را از خانواده ام مخفی نگه داشتم و همین مسئله باعث شد به چنین بدبختی گرفتار شوم. بابک چند برگ از چک هایم را نیز در بازار خرج کرد و می گفت می خواهد شرکتی تاسیس کند و همه چیز باید به نام من و متعلق به من باشد. طبق نقشه ای که کشیده بودیم قرار بود ۳ ماه دیگر زندگی مشترک خود را به طور رسمی آغاز کنیم. ولی او پس از آن که به همین راحتی مرا خام کرد و سرم را کلاه گذاشت متواری شد و فکر می کنم به خارج از کشور فرار کرده باشد. حالا من مانده ام با آپارتمانی که چند ماه اجاره آن عقب افتاده است و تعهد در قبال چک هایی که بابک در بازار خرج کرد که فکر می کنم حدود ۱۴ میلیون تومان مبلغ کل این چک هاست. زن جوان آهی کشید و گفت: ازدواج اولم اشتباهی بود که ناشی از سهل انگاری پدر و مادرم بود ولی این حماقتی که خودم مرتکب شدم به هیچ وجه قابل توجیه نیست و نتیجه ناآگاهی و ندانم کاری خودم است.کاش حواسم را جمع می کردم و با توجه به شکست اول در زندگی ام فکرم را به کار می انداختم تا دچار چنین مشکلاتی نشوم.من از خانواده ها خواهش می کنم در هر کاری با همدیگر مشورت کنند و منطقی و عاقلانه تصمیم بگیرند چون تاوان شکست های زندگی گاهی خیلی سنگین و طاقت فرساست. صبح ایران ۱۱۰
جمعه ، ۲۹مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دزنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]