واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
هجمه به یک اصولگرا از سوی یک رسانه اصولگرا
بازنشستگی اجباری باهنر از سیاست به خاطر یک اظهارنظر!
در روزهایی که در گوشه ای از رینگ زورآزماییهای سیاسی، دعوا بر سر ساکنین بعدی پاستور بالاگرفته است، این حرکت قابل تامل که رسانهای خاص، یکی از تاثیرگذارترین چهرههای اصولگرایی را که هم در انتخابات مجلس دهم موثر بود و هم میتواند در انتخابات آتی ریاست جمهوری، نقشهایی به یادماندنی بر عهده گیرد! را«بازنشسته سیاسی» مینامد .
روز نو :
در روزهایی که در گوشه ای از رینگ زورآزماییهای سیاسی، دعوا بر سر ساکنین بعدی پاستور بالاگرفته است، این حرکت قابل تامل که رسانهای خاص، یکی از تاثیرگذارترین چهرههای اصولگرایی را که هم در انتخابات مجلس دهم موثر بود و هم میتواند در انتخابات آتی ریاست جمهوری، نقشهایی به یادماندنی بر عهده گیرد! را«بازنشسته سیاسی» مینامد .
به گزارش روز نو، کمتر از 500 کلمه! حدودا 20 سطر و اما این گزارش کوتاه، در پس پشت ماجرا، گویای شکافی عمیق و جدی است که گویا برجای مانده از انتخابات ریاست جمهوری 92 است جایی که اصولگرایان معتدل، هرگز زیر بار حمایت همه جانبه از چهره ای نزدیک به اصولگرایان خاص و پایداری نشدند و این گناهی بود از منظر برخی، نابخشودنی و فراموش ناشدنی!
با دقت در یک عبارت کوتاه اما پر از ایهام و کنایه و عصبانیت! میتوان فهمید که جناح حامیاز یک منظر و حمایت شده از جانبی دیگر، هرگز سر سازش با اعتدالیون و عقلای اصولگرایی نخواهد داشت و این سر ناساز داشتن را مصباحی مقدم، لاریجانی و دیگران با تمام وجود حس و لمس کرده اند. این عبارت که:«... برخی چهرههای تقریبا بازنشسته سیاسی، با نسخه پیچیهای عجیب و تامل برانگیز موجبات جنجال و هیاهوی رسانههای خارجی...» را نه یک رسانه اصلاح طلب در مورد شخصیتی اصولگرا و نه رسانه ای اصولگرا در مورد چهره ای از چهرههای اصلاح طلب که رسانه حامیپایداری و حمایت شده از سوی اقلیت خاص! خطاب به مهندس باهنر نوشته است و اما مهندس باهنر را«بازنشسته سیاسی» دانستن و خطاب کردن! نشان از شکاف و اختلاف و تشتت و عصبانیتی عمیق دارد که مال امروز و دیروز و امسال و پارسال هم نیست.
نه به صحبتهای باهنر ورود پیدا خواهیم کرد و نه به چرایی گفتن و واپس گفتنهایی که چندان جالب نیست! حتی به عدول از جملاتی تازه بر زبان رانده شده، آن هم از سوی سیاست مداری کهنه کار به نام باهنر نیز کاری نداریم اما ناچار و ناگزیریم تا دست بر این مهم گذاشته و تاکید نماییم که کتمان حقیقتی به نام«دوگانه تندرو - معتدل» در بدنه اصولگرایی و روی گرداندن از واقعیتی به نام شکاف عمیق و واقعی بین این اردوی در ظاهر«واحد» و در محتوا متشتت! از کتمان سرد بودن هوا در قطب شمال نیز سخت تر است! زیرا این شکاف تاریخ و تاریخچه دارد، عقبه و حوزه حمایتی دارد، تحلیل و گفتمان دارد و در عین حال صدها و شاید بیشتر از صدها مثال و مصداق!
بازگشت به عقب برای یافتن برخی سرنخها!
احمدی نژاد در بدترین زمان ممکن(آستانه رقابت برای صندلیهای سبز بهارستان!)، اما به واضح ترین طریق ممکن! لیست ائتلافی اصولگرایان را شکست خورده، ناکارآمد! من درآوردی و سرشار از نامهایی به درد نخور و مملو از سهم خواهیهایی تمام ناشدنی معرفی میکند و اصرار میورزد که این لیست شکست خوردنش از مرزهای احتمال نیز عبور کرده به محدوده یقین و باور وارد شده است و در کمال تعجب میبینیم که از دودکش جناح متهم شده(جامعه بزرگ و چندلایه اصولگرایی)، نه دودی بر میخیزد و نه حتی آه و افغانی گلایه آمیز و این یعنی تشتت در این حوزه سیاسی نهادینه تر از آنی است که بتوان با تکذیبیه و کتمان و بیانیه آن را درز گرفت!
تکرار مکرات است اما از باب یادآوری ضروری است که چندین و چندبار گفته شود جبهه گیریهای پیشین و پسین برخی از چهرههای معقول تر اصولگرایی نظیر مصباحی مقدم، باهنر، لاریجانی و... نشان از آن حقیقت تلخ داشت که آن لیست برای برنده شدن تهیه نشده بود بلکه تنها و تنها برای حضور داشتنی از سر اجبار و رفع اتهامهای بعدی بود که اگر چنین نبود برای نمونه، مصباحی مقدم بلافاصله پس از اعلام نتایج انتخابات اعلام نمیکرد که:«شکست لیست ائتلافی کاملا قابل پیش بینی بود!» یا دیگرانی که اعلام کردند شکست این لیست تنها به دلیل وجود برخی از چهرههای خاص رقم خورده است! البته در همان زمان و در برهه ای که احمدی نژاد به روش دیرینه خود! اظهر من الشمسی را فریاد برآورده بود نیز گفته بودیم که پنهان کردن تشتت و اختلاف بسی ویران کننده تر از اصل تشتت و اختلاف و شکافهای موجود است، پس جماعت کتمان کننده خود نیز میدانستند که از نمد انتخابات کلاهی نیمدار نیز نصیب و بهره شان نخواهد شد چه رسد به صندلیهای خوش رنگ و خوش نقش سبز بهارستان!
شکاف و اختلافی که این بار دامان باهنر را گرفت!
خیلیها، و دقیقا خیلیها! صابون مقابله با تندروها ـ و بر زبان راندن حرفهایی که تندروها را خوشایند نیست! ـ بر تنشان خورده است اما این بار این صابون تند و تلخ! مهمان پوست لطیف لابیهای بینظیر سیاسی و کاشف بلامنازع احمدی نژاد و حامیدرجه یک او شده است تا بنا به هر دلیل ممکن، جانشین حبیب الله عسگر اولادی در موتلفه و دبیر کل جامعه اسلامیمهندسین که تشکلی است بزرگ در بین تشکلهای سیاسی و قطعا تاثیرگذار، و مشاور فعلی رئیس مجلس شورای اسلامی با این تاکید که اصولگرایان خاص وقتی نتوانند دل خوشی از لاریجانی داشته باشند قطعا با مشاور وی نیز نامهربان خواهند بود اما قصه چیز دیگری است! ـ مورد حمله و عتاب و خطاب این عده که این بار با حمله به چهره ای شناخته شده ـ حداقل در امور پارلمانی ـ در دنیای سیاست به او خاطر نشان کنند که اولا همه تحرکات و موضع گیریهایی که له یا علیه آنها باشد را رصد خواهند کرد و نیز بر این نکته مهر تایید زدند که کتمان شکاف و اختلاف بین اصولگرایانی که حالا دیگر همگان اذعان دارند به تقسیم بندی دوگانه ای تحت عنوان:«تندرو - معتدل»! تن در داده اند نتیجه ای جز این در بر نخواهد داشت.
چرخش تقابل اصلاح طلب – اصولگرا به سمت اصولگرایان تندرو و معتدل!
تا پیش از این مبنای تقابلهای سیاسی، در برابر هم قرار گرفتن اصلاح طلبان و اصولگرایان بود که جدیدا این تقابل به رویارویی اصولگرایان تندرو و معتدل تغییر ماهیت داده است و این میتواند فرجامیبس نامبارک برای طیف وسیعی از اصولگرایان داشته باشد. در روزهایی که در گوشهای از رینگ زورآزماییهای سیاسی، دعوا بر سر ساکنین بعدی پاستور بالاگرفته است، این حرکت قابل تامل که رسانهای خاص، یکی از تاثیرگذارترین چهرههای اصولگرایی که هم در انتخابات مجلس دهم موثر بود و هم میتواند در انتخابات آتی ریاست جمهوری، نقشهایی
به یادماندنی بر عهده گیرد! را«بازنشسته سیاسی» مینامد و نامهربانانه بر وی میتازد میتواند بنیان گذارد جدایی طیفهای درونی اصولگرایان باشد، طیفهایی که بنا به هر دلیل ممکن تاکنون سعی بلیغ داشته اند که وجود هرگونه شکاف و اختلاف را کتمان یا حتی پنهان کنند اما با این بدعتی که پایه گذاری شد باید منتظر دیگر موضعگیریهایی اینچنینی و حتی شدیدتر نیز باشیم زیرا تاریخ تقریا یک دهه گذشته نشان داده است اقلیت خاص اصولگرایی چندان در موضعگیریها و تقابلهای اینچنینی مهربان و خویشتندار نیستند و طرف مقابل حتی اگر از حامیان درجه یک محمود احمدینژاد هم باشد (محمدرضا باهنر!)، میتواند سیبل حملاتی سخت قرار گیرد که این واقعه زنگ هشداری است به آنانی که بر طبل بازگشت رئیس دولتین نهم و دهم میکوبیدند و گمانه زنی سست و بی اساس رد صلاحیت روحانی را دامن میزدند و همه اینها حکایت از آن دارد که عدم حمایت اصولگرایان از سعید جلیلی (چهره مورد علاقه پایداری) در انتخابات ریاست جمهوری 92 و عدم راهیابی بخش اعظم چهرههای ممهور به مهر پایداری! عواقب تلخی برای عقلا و معتدلین اصولگرایی رقم خواهد زد که بازنشسته خوانده شدن آنان «هنوز از نتایج سحر است» و باید منتظر باشند تا به زودی «صبح دولتشان بدمد» که این رویه با نزدیکتر شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 96 تندتر و مشهودتر و عتاب آلودتر نیز دنبال خواهد شد. چراغ اول را برای باهنر روشن کردند باید منتظر ماند و دید رسانههای این گروه و مورد حمایت این گروه، چراغ بعدی را برای کدام محکوم به بازنشستگی سیاست روشن و منور خواهند کرد؟!
آفتاب يزد
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]