محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826914621
- گزيده سرمقاله برخی از روزنامهها صبح كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "در مسير تنش "به قلم حسن وزيني آورده است: 6 ماه از انتخابات ميگذرد اما هنوز فضاي عمومي كشور تحت تاثير بگومگوهاي آن قرار دارد. در چنين فضايي البته طبيعي است كه حوزههاي اقتصادي و اجتماعي اهميت و اعتبار خود را در معرض هجمه و تحديد ميبينند. مدل رفتاري و چارچوب گفتماني در دوره تبليغات و رقابتها و ايام پس از آن تفاوتهايي با هم دارند كه سياستورزان و سياستمداران هر دو به آن پايبندي كمتري نشان دادهاند. در كوران رقابتها كه معمولا با احتمال انتقال يا جابهجايي قدرت همراه است تهييج و تبليغ به منظور تزريق حس مشاركتجويي به بدنه جامعه، بخش مهمي از گفتمان انتخاباتي رقبا را شكل ميدهد. علاوه بر اين هستههاي اصلي و سازماني رقابت، در عرصه عمل نيز از الگويي بهره ميگيرند كه منجر به ساماندهي و بسيج حاميان و فعال كردن پتانسيلهاي هواداران ميشود. در چنين شرايطي كه ميتوان آن را ذيل يك دوره گذار تعريف كرد شتاب در تبليغ، رصد كردن لحظه به لحظه رفتار رقبا، ارائه پاسخهاي عملي و گفتاري پرسرعت، تحت تاثير قرار دادن مدعيات طرف مقابل و... از جمله اهرمها و ابزارهايي است كه در خدمت رقابت قرار ميگيرند. اندامواره بودن جامعه سبب ميشود كه در اين دوره توجهات به سوي مساله اصلي كه همانا رقابت براي كسب قدرت است جلب شود و همزمان بخشهاي ديگر تحتالشعاع قرار گيرند. در دوره اخير نيز بسياري از مديران ارشد دولت نهم به خصوص رئيسجمهور به كرات پايان رقابتها را به رقباي گذشته خود يادآوري كرده بودند. قطعا هدف رئيسجمهوري از اين يادآوريها آن بوده كه فرصتهاي كشور تحتالشعاع مساله تمام شده قرار نگيرد و از كف نرود. اكنون متاسفانه مدل رفتاري و چارچوب گفتماني بخش اعظمي از فعالان سياسي، مديران ارشد، شخصيتهاي موثر و صاحبكلام و نفوذ هنوز رابطه عميق خود را با ايام رقابتها حفظ كرده و چه بسا تشديد شده است. گويي كمتر به اين نكته توجه ميشود كه همانطور كه ورود زودتر از موعود به فضاي رقابتها براي كشور مفيد نيست، به همان نسبت خروج ديرهنگام از اين فضا بدون آسيب و زيان نيست. به سمت و سوي تقابل رفتن پس از رقابت هيچگونه قرابت و نسبتي با فضاي ما بعد انتخابات ندارد. دوره جديد نيازمند آرامش و ايجاد اميد و فصل ترميم شكافها و گلايههاي احتمالي است. بر همين اساس، آرامش، رعايت احترام، عدم توهين، توجه به قانون و از دست ندادن فرصتها از جمله محورهايي است كه در بيانات اخير مقام معظم رهبري نيز بر آن تاكيد شده است. آيا اين اشارات صريح صرفا جنبه اطلاع است يا بايد به اصلاح رفتار و گفتار منجر شود؟ چرا برخي از مسئولان سابق و حال و كساني كه جايگاه آنها از حساسيت ويژهاي برخوردار است صرفاً به شنيدن اين بيانات راهگشا اكتفا ميكنند و بندهاي ايام رقابتها را از خود نميرهانند؟ فايده ديني و ملي سخنان تند عليه همديگر چيست؟ اگر جرياني تداوم اين وضعيت را احقاق حقوق خود ميپندارد، آنهايي كه چنين ادعايي را قبول ندارند، چرا در عرصه نظر و عمل به تداوم وضعيت مطلوب گروه مقابل ياري ميرسانند؟ طبيعي است كه انتقاد از هر مقامي نهتنها مذموم نيست بلكه اگر متصف به انصاف و سازندگي باشد مطلوب و موثر است. در اين ارتباط نه براي رئيسجمهور نه رئيس مجمع تشخيص و نه ساير سران قوا و مديران عالي استثنايي وجود ندارد و از هركدام در جاي خود ميتوان انتظارات و توقعاتي داشت اما آغشته كردن ادبيات به توهين در حالي كه مقام معظم رهبري اخيرا به صراحت از روساي قواي سهگانه و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام ياد كرده و توهين به آنها را مصداق جرم دانستند و قوانين كشور نيز بر اين نكته تاكيد دارند، چه فايدتي آشكار و پنهان دارد.كاش همانطور كه از پليس و نيروهاي انتظامي توقع ميرود براي هنگامه نزاع و تنش از آموزشهاي تخصصي بهرهمند گردند و چاشني تحمل و مدارا را بر رفتار مقتدرانه خود بيفزايند، سياستمداران و فعالان سياسي نيز خود را ملزم به دريافت توانمندي و ظرفيتهاي وسيعتري در زمان لازم ببينند. امروز ميتوان ادعا كرد جاي خالي التزام كلامي و عملي به آرامش و ثبات در جامعه ديده ميشود و تداوم آن باعث خروج عرصههاي ديگر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه از نظارت عامه دولت، مردم و ساير نهادهاي نظارتي خواهد شد. چه بسا دود دعواهاي سياسي در جاهاي ديگري به چشم مردم برود. وطن امروز روزنامه وطن امروز در يادداشت خود با عنوان "فهم آقاي خاتمي از مردمسالاري "به قلم امير شريفي پور آورده است: 1- مردمسالاري چيست؟ اين پرسشي است كه در پي انتخابات و حوادث ماههاي اخير شايد اذهان بسياري را مشغول خود كرده باشد. اين نوشته قصد ورود به حيطه مباحث نظري در باب اين مفهوم را ندارد اما سخنان جديد محمد خاتمي، رئيسجمهور سابق به نظر نگارنده آورد كه براي فهم محتويات ذهن آقايان درباره مردمسالاري بايد پرسش ابتداي نوشته را دوباره و چند باره پرسيد. مردمسالاري چيست؟ 2- آقاي خاتمي در جمع شوراي احزاب اصلاحطلبان فارس «رهنمودهاي امام و موازين قانون اساسي» را «ملاك و معيار براي اصلاح امور و دستيابي به آرمانهاي ملت» دانسته و نسبت به عدم توجه به اعتراضات پس از انتخابات اظهار تاسف كرده است. وي همچنين اعتراضات را متوجه «عقب افتادن و انحراف از معيارهاي انقلاب» دانسته و ضمن انتساب نظريه مردمسالاري ديني به خود، نگراني خود را از خدشهدار شدن مردمسالاري در حوادث اخير ابراز كرده است. خاتمي در ضمن مدعي شده است كه به دليل اعتراض اصلاحطلبان به شيوه مديريتي نظام و دولت، به آنان نسبت «برانداز» داده شده است. 3- آقاي خاتمي! آيا تناقض گفتار و رفتار خود را بويژه در چند ماهه اخير نميبينيد؟ آيا ادعاي «دعوت به قانون اساسي» از كساني كه در انتخابات گذشته و پس از آن بهطور علني خود را به ديوار استوار ساختارهاي قانوني كشور كوبيدند، مضحك نيست؟ حقيقتا چه فرآيندهاي منطقياي در ذهن امثال شما جاري است؟ مدعي مردمسالاري ميشويد و 24 ميليون و بهزعم بسياري، 40 ميليون راي را با دروغي كه حتي خودتان هم باور نكرديد، ناديده ميگيريد. آيا دريا - دريا آب را انكار ميكنيد و در يك فنجان گنداب شيرجه ميزنيد؟ ساز و كار مردمسالاري در نظر شما چيست؟ آيا غير از برگزاري انتخابات با حضور ناظران مردمي كه در همه انتخابات جمهوري اسلامي تحقق يافته است، راهكار ديگري ميشناسيد؟ در انتخابات رياستجمهوري دهم نامزد مورد حمايت شما نزديك به 40 هزار ناظر در پاي صندوقها داشت كه از ابتدا تا انتهاي پروسه اخذ آرا در شعب اخذ راي حاضر و ناظر بودند كه صورتجلسه صندوقها را نيز امضا كردهاند، اما او حتي منتظر پايان رايگيري نيز نشد و خود را پيروز انتخابات ناميد و در روزهاي پس از آن، كه كذب بودن ادعاي وي روشن شد، دروغي بزرگ گفت و برخي هواداران خود را فريفت. مردم ما هنوز از تبعات و مفاسد آن دروغ در رنجند. آقاي خاتمي! در جمع اطرافيان شما كسي نيست كه به شما بفهماند 13 از 24 بزرگتر نيست؟! آقاي خاتمي! مشكل شما و بسياري از اصلاحطلبان توهماتي است كه حاضر نيستيد آنها را از ذهن خود بزداييد. توهم اكثريت داريد و هواداران خود را هرچند اقليت باشند و هرچند هر روز كمتر شوند، مردم ميناميد. متوهميد كه در خط امام (ره) هستيد. كدام آرمان امام باقي مانده كه شما از آن عبور نكرده باشيد؟ هم مسلكهايتان ديگر كدام خطا را بايد مرتكب شوند تا باور كنيد در راه صحيحي گام برنميداريد؟ كدام مفسد در عالم باقي مانده كه از جماعت اطراف فتنهاي كه برانگيختيد، حمايت نكرده باشد؟ آيا خط امام (ره) اين است؟ گمان ميكنيد اگر شما و بزرگانتان چندصباحي در اطراف دفتر امام امت (ره) پرسه زديد، تا ابد خط امامي هستيد و اين را ميراثي ميدانيد كه تنها بر قامت شما ميزيبد. انگار نه انگار كه امام ما آرمانهايي داشت و سخناني ميگفت، با كساني دوستي ميكرد و با گروهي دشمن بود. گروهي را به خود نزديك ميدانست و افرادي را نيز مغضوب ميداشت. جناب خاتمي! آيا پاسخ خود را به امام (ره) براي روزي كه در انتظار همه ماست آماده كردهايد؟ دروغ ميرحسين موسوي (تقلب) حتي براي خود شما چنان مسخره است كه در جلسات محفليتان هم آن را موجب سقوط جبهه اصلاحات قلمداد كرديد. در سخنان اخيرتان هم براي يكبار كه شده به خود جرأت نداديد كه ادعاي او را صريحا تكرار كنيد كه از سستي آن بيش از هركس آگاهيد. آقاي خاتمي! اغتشاش و حمله به اموال عمومي را ميتوان اعتراض آرام و قانوني نام نهاد؟ 4- آقاي خاتمي! سؤال ابتداي نوشتهام را از شما ميپرسم؛ به واقع مردمسالاري چيست؟به فرض كه شما شيوهاي را نميپسنديد يا بغض فردي را به دل گرفتهايد، آيا قاعده بازي مردمسالاري را نميشناسيد؟ انتخابات را تنها وقتي سالم و قابل پذيرش ميدانيد كه نتيجهاش به نفع شما رقم خورده باشد؟ «تحمل مخالف» را كه بهخاطر داريد؟ از زماني كه روند شكست اصلاحطلبان در انتخاباتهاي كشور آغاز شد همواره حتي هنگامي كه خود مجري انتخابات بوديد نتيجه آن را گاه به تلويح و گاه به تصريح در ذهن هوادارانتان مخدوش كرديد. اگر قاعده بازي مردمسالاري را نميدانيد يا ظرفيت پذيرش نتيجه آن را نداريد، بهتر است عالم سياست را رها كنيد و بيش از اين خلق خدا را نيازاريد. شما كجا، مردمسالاري كجا؟! رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "شما كجاييد؟ " به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: مجمع روحانيون مبارز طي اعلاميه اي اعلام كرده است حاضر است براي نشان دادن دلبستگي به راه امام (ره) و تجليل از ياد او تقاضاي برگزاري راهپيمايي كند. مجمع روحانيون مبارز طي اعلاميه اي اعلام كرده است حاضر است براي نشان دادن دلبستگي به راه امام (ره) و تجليل از ياد او تقاضاي برگزاري راهپيمايي كند. راه امام (ره) كدام است؟ ياد او و تجليل از او چگونه انجام مي شود؟ 6 ماه است كه از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري مي گذرد. در اين6 ماه امنيت ملي و اقتدار نظام به خاطر عدم پذيرش راي ملت توسط مجمع روحانيون مبارز در معرض تهديد قرار گرفته است! 6 ماه است شكست خوردگان در انتخابات - كساني كه مردم فقط راي اعتماد خود را از آنها دريغ كردند- به معارضه با نظام پرداخته اند! 6 ماه است براي ارتش رسانه اي دشمن تفنگ و فشنگ تهيه مي كنند و مي خواهند چيزي را كه آنها در خصوص اتهام نقض حقوق بشر و نقض آزادي هاي فردي تقاضا دارند اينها با زبان وقلم و عمل خود به ثمن بخس اثبات كنند! 6 ماه است با ايجاد ناامني معيشت مردم را تهديد مي كنند،20 بسيجي مظلوم را كشتند، هزاران نفر را مجروح كردند و ميلياردها تومان به مردم خسارت زدند تا حس انتقام جويي خود را ارضا كنند! 6 ماه است مخالفان نظام به مناسبتهاي گوناگون بيرون مي آيند و آرمانها و اهداف امام (ره) و نظام را به تمسخر مي گيرند! روز قدس و روز13 آبان و روز16 آذر به خيابانها مي آيند. اسلام را از جمهوري اسلامي حذف مي كنند دم از جمهوري ايراني مي زنند اسرائيل و آمريكا را از شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل حذف مي كنند و به جايش چين و روسيه را مي نشانند. مجمع روحانيون مبارز در ايامي كه اين بي مهري به نظام ، امام ، انقلاب و مردم مي رفت كجا بود؟ مجمع روحانيون مبارز خود آغازگر اين اوضاع فتنه آميز بود. مجمع روحانيون مبارز روز30 خرداد يعني6 روز پس از اعلام نتايج انتخابات را، روز اعتراض ناميد و اعلام راهپيمايي كرد. بنده همان موقع در سر مقاله اي تحت عنوان «شروع نوعي ديكتاتوري»1() نوشتم چنين روزي روز اعلام جنگ مسلحانه منافقين عليه امام و نظام جمهوري اسلامي است . عرض كردم شما به نام دموكراسي به دموكراسي اعلان جنگ داده ايد. به نام آزادي ، داريد آزادي مردم را سلب مي كنيد . اين كار را نكنيد ، دارند شما را بازي مي دهند... اما گوش شنوايي نبود. شما با اعلام راهپيمايي براي بزرگداشت ياد امام (ره) اعتراف داريد كه به نور چشم ملت ايران اهانت شده است . چرا كار به اينجا رسيد كه به خاطر اين اهانت قلب ملت ايران جريحه دار شود. گيريم كه براي بزرگداشت ياد امام (ره) راهپيمايي برپا كرديد و وجدان خود را آسوده كرديد . اين ستمي را كه به اين نظام الهي شده چگونه مي خواهيد جبران كنيد. طرفداران اندك خود را با دروغ تقلب به خيابانها آورديد تا چهره نظام را كريه نشان دهيد. اكنون كه آبها از آسياب افتاده، مردم به طور خودجوش به خيابانها ريخته اندو برخورد با سران فتنه را مي خواهند و راهپيمايي هاي عظيم در سراسر كشور برگزار شده و هر روز بر حجم آن افزوده مي شود، ديگر چه فايده دارد كه شما بياييد يا نياييد! شما به مردم بگوييد اصلا كجا هستيد ، چه مي كنيد و چطور شد اين همه ظلم به امام و مردم و رهبري را مي بينيد و سكوت مي كنيد! آيا الان مردم فقط نياز به دعوت شما دارند؟ مردم كه در خيابانها تبري خود را از اين تبهكاري و تولي خود را به امام و رهبري اعلام مي كنند ، آيا نيازمند دعوت شما هستند؟ مردم مي گويند اگر مي خواهيد كمك كنيد برويد جلوي بوقهاي استكباري را كه هر روز عليه ملت از زبان يك فرقه منحرف لجن پراكني مي كنند بگيريد . مردم امروز از خود سوال مي كنند؛ اين شرارت تا كي بايد ادامه پيدا كند، مردم هر روز از مسئولان سوال مي كنند چرا براي سران فتنه حاشيه امنيتي ايجاد شده است؟ قانون براي خاموش كردن فتنه حرف دارد . چرا جلوي اجراي قانون را گرفته ايد، آيا فريادهاي مردم را در خيابانها نمي شنويد؟ پي نوشت: 1 - سرمقاله رسالت88/3/31 كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "اين يك حادثه نبود ! " به قلم حميد اميدي آورده است: «مباني و اصول آيت الله خميني كه متكي به فقه و سنت شيعه است، ديگر كارآمد نيست»، «قطع رابطه با آمريكا، خواسته تحميلي يك نفر بر كل مردم ايران است. دوران تك گويي به سر آمده است»، «حكومت ولايي با حكومت جمهور در تعارض است»، «نظريه كشف در باب ولايت فقيه (ديدگاه امام خميني) غيرعلمي و مخالف امنيت ملي است»، «جامعه ولايي انحصارگر و مستبد است»، «ولايت فقيه يعني خودكامگي و توسعه سياسي نفي خودكامگي است»، «نظريه عينيت سياست و ديانت (ديدگاه امام خميني و شهيد مدرس) زاييده افكار عاميانه و قديمي است»، «امام خميني و شهيد نواب صفوي خشونت گرا و كسروي و حكيمي زاده اصلاح طلب بوده اند»، «ولايت فقيه همان ديكتاتوري صالحان است و نظام جمهوري به عنوان دستاورد بزرگ بشريت، بهترين راه براي جلوگيري از ديكتاتوري است»... اينها تنها بخش كوچكي از هجمه وسيع و حساب شده از سوي كساني است كه داعيه خط امامي و اصلاح طلبي داشته و طي سالهاي اخير، علي الدوام در نشريات زنجيره اي (كه مستندات آن موجود است) عليه خط و آرمانهاي امام راحل (ره) روا داشته اند. انتشار تصاوير مربوط به هتك حرمت «عده اي بي ريشه» نسبت به تمثال حضرت امام(ره)، طي هفته اي كه گذشت، موجي از اعتراضات مردمي را عليه فتنه انگيزان و مسببين اين عمل ناپسند برانگيخت، اما فراتر از توهين به عكس امام(ره) توهين به انديشه هاي امام است كه نه فقط از سوي دشمنان تابلودار نظام بلكه از سوي عده اي كه خود را منتسب به خط امام دانسته و برچسب خط امامي بر پيشاني خود زده اند، سالهاست كه صورت مي گيرد. آقاياني كه امروز به علت افشاي چهره واقعي خود نسبت به پخش تصاوير اهانت به تمثال امام(ره) برمي آشوبند و فرياد وا اماما! سرداده و بيانيه صادر مي كنند و اتفاقا نه در عمل بلكه در حرف تابلوي حفاظت و حراست از آثار و انديشه هاي آن بزرگوار را يدك كشيده و سالهاست خود را يار امام جا زده اند! چرا طي سالهايي كه آن همه عليه انديشه هاي امام سمپاشي شد، دم برنياوردند و سكوت كردند؟! سكوتي كه شايد آن روزها- البته شايد- ناشي از غفلت و كوتاهي تلقي مي شد ولي امروز كه پرده ها كنار رفته و قدري غبار فتنه فرو نشسته، حكايت از همدلي و همراهي آنان با دشمنان امام(ره) دارد. مشكل اصلي مردم انقلابي و فرزندان خميني، پاره كردن عكس امام (ره) نيست- اگرچه از اين اقدام زشت و نفرت انگيز خون به دل مردم و اشك بر چشمان آنها نشسته و بي صبرانه منتظر دستگيري و محاكمه عاملان اصلي اين رخداد شوم هستند- بلكه مساله مردم با اين جماعت، ضديت آنان با «انديشه و آرمان» امام راحل است. شخصيت حضرت امام (ره) در بين آحاد مردم انقلابي ايران آنچنان رفيع است كه هيچكس نمي تواند در برابر جسارت به عكس ايشان بي تفاوت بوده و غيرت انقلابي اش به جوش نيايد. آيا مي توان در مورد اهانت هايي كه طي سالهاي اخير عليه تفكر امام خميني(ره) از سوي مدعيان اصلاح طلبي و حاميان و هوادارانشان صورت گرفته نيز ترديد كرد؟ آيا جرقه اهانت به امام، زماني كه يكي از مسئولان دولت اصلاحات در نشريه اي نوشت و گفت: «اگر بخواهيم همه حرف هاي امام را پياده كنيم، كشور از هم مي پاشد»، زده نشد؟ ماجراي اهانت به امام(ره) يك «حادثه» نبود بلكه «جريان» ممتدي است كه سالهاست از سوي دشمنان اسلام و انقلاب كليد خورده و اين روزها پرده از چهره پياده نظام هاي شكست خورده اين لشكر شوم فروافتاده است. منافقين جديد از يك سو نقاب انقلاب بر چهره زده و داعيه خط امامي و يار امامي دارند و از سوي ديگر با دشمن قسم خورده نظام و انقلاب پالوده مي خورند و از تعريف و تاييد و تمجيد آنان نه تنها اخمي- هر چند ظاهري- بر چهره شان نمي نشيند و بلكه قند هم در دلهاي غبار گرفته شان آب مي كنند. آنان به تعبير حكيمانه قرآن، مصداق منافقيني هستند كه از يك سو با مومنان ادعاي همراهي دارند و چون با شياطين و دشمنان خدا خلوت كنند با آنان نرد دوستي مي بازند. توهين واقعي به امام(ره) زماني اتفاق افتاد كه آرمان وي در حمايت از مردم مظلوم فلسطين با شعار «نه غزه، نه لبنان» عده اي، زير پا افتاد. زماني كه شعار «مرگ بر آمريكا» و استكبارستيزي در تجمع 13 آبان آنها حذف شد و زماني كه وقيحانه ادعا كردند بايد امام را به موزه سپرد! آيا اينها كمتر از پاره كردن عكس امام (ره) بود؟ آيا سردادن شعار جمهوري ايراني و حذف علني عنصر اسلام در اين شعار اصيل و انقلابي بدتر از پاره كردن تصوير امام(ره) نيست؟ آيا زماني كه دست به دامان شيخ ساده لوح و مطرود امام و كسي كه خون به دل حضرت روح الله(ره) كرده بود، مي شوند و براي تاييد تحركاتشان عليه نظام و توطئه سبز اموي فتوا طلبيده و رداي پدر معنوي جنبش ضدانقلابي خود را بر قامتش مي پوشانند، اهانت علني به امام و راه امام (ره) نمي كنند، مگر همين ها نيستند كه خود را ياران امام مي خوانند؟! مشكل اين جماعت اين است كه خود را طلبكار امام و انقلاب و مردم مي دانند! بد نيست آقايان يك بار هم كه شده عناوين و القابي چون خط امام و يار امام و نخست وزير امام! كه سالهاست براي خويش ساخته اند را كنار بگذارند و اگر خود را دلسوز نظام مي دانند- كه البته براي مردم خلاف اين امر ثابت شده است- به روند جرياني كه عليه امام و انقلاب طي سالهاي اخير به راه افتاده و اين روزها ضديت با امام را از لا به لاي جلسات شبانه، سخنرانيها و نشريات به كف خيابانها كشانده است و همينطور موضع گيريها و بيانيه هاي خود، نگاهي بيندازند تا بفهمند كه براي رسيدن به مقاصد سياسي و جناحي و كسب مناصب قدرت، همه چيز- حتي امام(ره)- را فداي خود كرده اند. بعيد است ندانند كه در پيشبرد مقاصد خود هرگز موفق نخواهند بود و مردم و نظام ذره اي، از اهداف و شخصيت والاي حضرت امام(ره) كوتاه نخواهند آمد. حضرت روح الله روح زنده اسلام در كالبد يكايك مردم ايران اسلامي و علاقه مندان به انقلاب است. مردم بر سر آرمانها و راه خميني بزرگ با هيچ كس معامله و مصالحه نخواهند كرد. اگر مردم ما روزگاري- آن هم بخاطر احترام به امام- با كساني كه خود را منصوب آن بزرگوار مي دانستند و در اين پوشش به امام عزيز جفا مي كردند، سر سازگاري و ملايمت داشتند، امروز ديگر براي امثال كروبي و موسوي و آدم هايي از اين جنس، تره هم خرد نمي كنند. مردم عاقل اند و از القاب و عناوين افراد عبور كرده اند. اين روزها رفتار و عملكرد آدمهاست كه مورد قضاوت مردم قرار مي گيرد. امروز قضيه و سير جرياني كه اهانت عليه انقلاب و اركان نظام و امام و رهبري را به خيابانها و تجمعات كشانده، براي همه روشن شده است، حتي براي آنهايي كه در اشتباه بودند. اين جماعت نيز به رغم تذكرات خيرخواهانه و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب، اصرار به تكرار خطاهاي خود دارند و لجاجت هايي كه به خرج داده اند باعث شده تا در دايره طراحي هاي جديد دشمنان اسلام و انقلاب قرار گيرند. هر چند كه در برابر موج توفنده و غيرت دشمن شكن مردم انقلابي راه به جايي نبرده اند. رهبر انقلاب در سخنان اخير خود تاكيد كردند: «كساني كه در مقابل ملت قرار گرفته اند، بي ريشه هستند و در برابر عظمت ملت ايران و انقلاب اسلامي توانايي ماندن نخواهند داشت... دشمنان ملت ايران و نظام اسلامي همچون كف روي آب هستند كه از بين خواهند رفت و آن چيزي كه باقي مي ماند اصل نظام اسلامي است.» جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "لايه هاي پنهان جنگ عراق " آورده است: انفجارهاي ديروز بغداد كه دومين حلقه از سلسله انفجارهاي بعد از تصويب اصلاحات قانون انتخابات بود لايه هاي پنهان تر جنگ عراق كه به سردمداري بوش كوچك و توني بلر به راه افتاد را نشان داد. واشنگتن و لندن از قدرت گرفتن كساني كه حاضر نيستند همچون مهره ها در اختيار بيگانگان باشند و عراق جديد را به طرف استقلال ببرند مخالفند و تلاش مي كنند از چنين واقعه اي جلوگيري نمايند. توني بلر نخست وزير بدنام انگليس درباره ضرورت حمله به عراق توجيهات جديدي را مطرح كرده و تصريح مي كند بخاطر مواضع تهديدآميز صدام عليه اسرائيل چنين تهاجمي ضرورت داشت حتي اگر هيچ سلاح كشتار جمعي هم در عراق يافت نمي شد. اعتراف بلر در حقيقت بخشي از لايه هاي پنهان در اين جنگ خانمانسوز را برملا مي كند. نخست وزير سابق انگليس اصرار مي ورزد حمله به عراق را اقدامي صحيح و ضروري معرفي كند و تجاوز نظامي تحت امر واشنگتن به عراق را موجه جلوه دهد. بلر مي گويد ماهيت تهديدآميز رژيم بغداد عليه اسرائيل اصلي ترين دليل وي براي اثبات ضرورت نابودي رژيم بغداد بوده و احتمال اينكه عراق سلاحهاي قدرتمندي در قلمرو سلاحهاي كشتار جمعي در اختيار داشته باشد فقط يكي از عوامل تصميم به حمله بوده است . بلر در توجيه جنايات جنگي انگليس و متحدانش در جنگ عراق ضمن تظاهر به همدردي با قربانيان جنايات اشغالگران با لحن تمسخرآميزي گفت : « اين كاملا بي معني است كه شما وارد جنگ شويد و ندانيد كه قرار است تاواني بپردازيد. البته من با تمامي كسانيكه چيزي در عراق از دست داده اند همدردي مي كنم ولي شما مي دانيد كه من در نهايت بايد اين تصميم را مي گرفتم . امروز بسياري از آنها كه در عراق جنگيدند و فرزندانشان را از دست دادند به جنگ در عراق افتخار مي كنند! بايد از توني بلر نخست وزير بدنام انگليس پرسيد آيا كارنامه سياه اشغالگران در عراق واقعا افتخارآميز است آيا دستاوردهاي افتخارآميزي نصيب مردم مظلوم عراق شده است 1 3 ميليون نفر كشته 2 5 ميليون نفر معلول و از كار افتاده 4 ميليون نفر يتيم و بي سرپرست و 5 ميليون نفر آواره بهمراه يك ويرانه بنام عراق را مي توان دستاورد افتخارآميزي به حساب آورد آيا نخست وزير جنگ افروز انگليس مي تواند از نتايج تصميمات جنون آميز خود دفاع كند و آيا هيچ انسان منصفي بر اين اظهارات او صحه مي گذارد ! فراموش نكرده ايم كه توني بلر و دستيارانش در گزارشات « بكلي سري » سازمان هاي اطلاعاتي انگليس دستكاري كرده و با گنجانيدن واژه هاي رعب انگيز تلاش كردند مجلس عوام و ساير مراكز تصميم گيرنده را در مورد خطر رژيم بغداد فريب دهد و آنها را در مورد ضرورت حمله به عراق آنچنان نگران سازد كه همگي با تجاوز نظامي به اين كشور موافقت كنند. البته در ماههاي بعد محرز شد كه بلر در انگليس و بوش در آمريكا همه را فريب داده اند و با دستكاري اطلاعات طبقه بندي شده سعي كرده اند خواسته هاي خود را بر ديگران تحميل نمايند. اكنون بلر درخصوص علل و عوامل موثر در شروع جنگ موضع جديدي گرفته و مي گويد بخاطر منافع اسرائيل به عراق حمله كرده و حتي بدون پيدا شدن سلاحهاي كشتار جمعي هم بايد به عراق حمله مي شد. اين مسئله از نكته جديدي پرده برداري مي كند كه به 2 جنگ عليه عراق باز مي گردد و آن اينكه شرق و غرب در تشويق صدام براي جنگ 8 ساله عليه ايران دخالت مستقيمي داشتند و ظرفيت هاي نظامي ـ تسليحاتي عظيمي را براي رژيم بغداد ايجاد كردند تا بتواند از طريق ماشين جنگي خود توان انقلاب اسلامي را به تحليل ببرد. البته صدام در جنگ عليه ايران سنگ تمام گذاشت ولي جنگ در همان مسير مطلوب صدام و حاميانش به پيش نرفت و لازم بود توان نظامي اضافي رژيم صدام تخليه شود. جنگ اول عليه رژيم بغداد طي يكصد روز توانست بخش اعظم زيرساختهاي رژيم صدام و بويژه ظرفيتهاي مرتبط با نيروي هوائي و دفاع ضد هوائي اين كشور را تقريبا منهدم كند و تحريم هاي گسترده اي را بر اين رژيم تحميل نمايد لكن هدف اصلي چنان جنگي نابودي رژيم صدام نبود بلكه استمرار حيات ننگين سياسي رژيم صدام دقيقا به اهداف و برنامه هاي آمريكا و متحدانش در منطقه ياري مي رساند و مشخصا ضرورت وقوع جنگ دوم عليه عراق را توجيه مي نمود. بلر در اظهارات اخير خود مشخصا به اين نكته اعتراف دارد كه موضوع ادعاي وجود سلاحهاي كشتار جمعي صرفا يك بهانه براي توجيه تهاجم نظامي به عراق و هدف اصلي آن انهدام ماشين جنگي عراق بوده است كه براي مقابله با انقلاب اسلامي در اختيارش قرار گرفته بود و اكنون با شكست آن طرح بايستي به كلي منهدم مي شد تا بعدا در اختيار معارضين صدام قرار نگيرد. اين مطالب در واقع بخش هاي نامكشوف و اسرار ناگفته اي است كه بدون آنها پرونده جنگ تحميلي 8 ساله عليه ايران و جنگ اول عليه عراق نيز كامل به نظر نمي رسيد. در واقع چنين به نظر مي رسد كه همان قدرتهاي پليدي كه صدام را مامور جنگ عليه ايران كردند بعدا به خاطر ناكامي وي سعي كردند فرصت ديگري به او بدهند تا يكبار ديگر عليه ايران وارد جنگ شود و چون او را ناتوان يافتند جز انهدام اسناد و مدارك و نابودي كامل ماشين جنگي عراق چاره اي نداشتند تا آنكه مبادا ظرفيتهاي تهاجمي و تسليحاتي صدام به دست انقلابيون مسلمان عراقي و نيروهاي معارض صدام بيافتد و احيانا روزي عليه رژيم صهيونيستي مورد استفاده قرار گيرد. اكنون خوبست يكبار ديگر اعترافات اخير توني بلر را مرور كنيم تا بهتر دريابيم كه وي عليرغم كارنامه سياه اشغالگران در عراق به خاطر انهدام ظرفيتهاي نظامي عراق و نابودي تمامي زيرساختهاي اقتصادي ـ صنعتي اين كشور احساس غرور و افتخار مي كند و آنرا يگانه راهكار ممكن و تصميمي صحيح و لازم تلقي مي كند كه بايستي حتما اجرا مي شده است . امروزه اگرچه پرونده صدام بسته شده است ولي حاميان ديروز وي اكنون براي جلوگيري از خارج شدن مديريت عراق از اراده خود به باقيمانده هاي حزب بعث و گروه هاي تروريستي استعمار ساخته اي همچون القاعده متوسل شده اند. آنها مي دانند كه در فضاي امن عراق آنچه رخ خواهد داد به زيان بيگانگان و جنگ افروزان است . به همين جهت تروريسم را تقويت مي كنند تا مانع اين رويداد شوند. مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "گناه «شهروند» بودن "به قلم پژمان موسوي آورده است:به تازگي وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلا مي كه اين روزها در تب و تاب سفرهاي استاني و شهرستاني براي دفاع از سياست هاي دولت احمدي نژاد است،... در جمعي، با انتقاد از روزنامه همشهري كه به زعم وي با هدف تغيير ذائقه مردم به شهروند حقوق مدار وارد عرصه مطبوعاتي كشور شده است، عملكرد اين روزنامه و فرهنگسراهاي كشور را زمينه ساز بروز جنگ نرم دانسته است و عملكردهايي اين چنين را منجر به بروز حوادث اخير كشور دانسته است. با مروري بر اظهارات مشابهي كه وي و ساير نزديكان وي طي ماه هاي اخير درباره مسائل مختلف كشور داشته اند، به اين نتيجه ساده اما منطقي مي رسيم كه گويي «تحليل» و «واكاوي» جاي خود را به «سطحي نگري» «تقليل گرايي» داده است چرا كه اگر جز اين بود، قطعا شاهد اظهاراتي از اين دست از جانب كساني كه داراي مقامات ارشد در اين كشور هستند نبوديم; به واقع اگر روزنامه اي مانند همشهري «شهروند حقوق مدار» را ترويج داده باشد و در جهت فرهنگ سازي آن گام برداشته باشد، خبطي مرتكب شده است كه حال مي بايست پاسخگوي اظهاراتي از اين دست باشد؟ اساسا مگر «شهروند حقوق مدار» و مفاهيمي از اين دست از نظر آقايان داراي اشكال است كه به چنين اظهاراتي روي مي آورند؟ شايد برخي مردم ايران را تنها در حد مردماني مي دانند كه بايد بله قربان گو بوده و بدون مطالبه اي از بزرگان مملكتي، تنها به اجراي آنچه به آنها ابلا غ مي شود، بپردازند; شايد برخي مردم ايران را اصولا در حد و اندازه «شهروند» نمي دانند زيرا به خوبي مي دانند كه كلمه ساده اي مانند «شهروند»، بار حقوقي و اجتماعي بسيار زيادي رابه دنبال مي آورد كه به دنبال آن ديگر نمي توانند هر طور كه مي خواهند، با مردمانشان رفتار نمايند; اصولا هم يكي از تفاوت هاي اصلي مردم با شهروند در همين عامل نهفته است، شهروند پرسشگر است و به دنبال پاسخ به مطالباتش مي گردد، شهروند مطالبه محور است و براي تك تك اعمالي كه به وي تحميل مي شود، دنبال علت و دليل مي گردد; از همين رو هم هست كه بسياري با احتياط كلمه «شهروند» را بر زبان ميآورند زيرا مي دانند كه شهروندان حقوقي دارند كه نمي توان به سادگي آن را زير پا گذاشت و به آن بي توجهي كرد... بهتر آن است افرادي كه روزي در جايگاه هاي رفيعي در اين كشور بوده اند، با احتياط در آنچه كه بر زبان جاري مي كنند، بيشتر انديشيده و آنگاه به بيان اظهاراتي بپردازند كه قطعا با بازتاب هاي گسترده اي در داخل و خارج از كشور مواجه خواهد شد. جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "اگر موسوي دستگير ميشد " به قلم عبدالله گنجي آورده است: يكي از مطالبات جدي نيروهاي مؤمن به انقلاب اسلامي،دستگيري سران غائله پس از انتخابات است. كساني كه براي سخنراني و پرسش و پاسخ به دانشگاههاي كشور ميروند معمولاً با تعدد سؤالها، در اين باره مواجه ميشوند كه: مگر نه اين است كه موسوي از قانون و رهبري عبور كرده است، مگر نه اين است كه مردم را به معارضه با نظام فراخواند، مگر نه اين است كه 16، 17 بيانيه جهت تحريك مردم به ايستادن در مقابل نظام صادر كرده است. پس چرا دستگير و محاكمه نميشود. از عدم دستگيري و محاكمه ايشان تحليلهاي متفاوتي صورت ميگيرد. برخي نظام را به انفعال متهم ميكنند، برخي پاي مصلحت را به ميدان ميكشانند. دستهاي ديگر، اميد به بازگشت را طرح مينمايند. اما واقعيت صحنه چيز ديگري است. الگويي كه نظام اسلامي در مواجهه با موسوي و همپيمانانش برگزيد، دقيقاً منطبق بر سيره حضرت امام است، حضرت امام جهت برخورد با خاطياني كه ضرر استراتژيك هم براي نظام داشتند به افكار عمومي توجه ميكرد. نه اينكه خطاي افراد را عرفي ميديد، بلكه بيداري عمومي و روشن شدن حقايق را مقدم بر برخورد ميدانست، به همين خاطر بود كه از سال 1364 تا اوايل 1368 با منتظري مدارا كرد، به همين دليل بود كه بيش از 15 ماه بنيصدر را تحمل كرد. تحمل بنيصدر آنقدر براي ياران امام گران تمام ميشد كه مقام معظم رهبري و آقايان هاشمي،بهشتي و موسوي اردبيلي نامههاي گلايهآميز به امام مينوشتند. اما امام صبر مينمود. تا آنجا صبر كرد كه از 11 ميليون رأيدهنده،يك نفر براي دفاع از بنيصدر در تيرماه 1360 به ميدان نيامد و همه رأيدهندگان به وي،بر صراط امام ماندند. درخصوص آقاي موسوي وضع به همين صورت است. اگر در روز 23 خرداد كه موسوي اولين بيانيه خود را صادر كرد و انتخابات را خميهشببازي دولت و صدا و سيما خواند و مردم را به خيابان فراخواند، دستگير و زنداني ميشد، ريزش فعلي اتفاق افتاده بود، قطعاً عدهاي بر اين باور ميماندند كه او حرف حقي داشت اما سريعاً خفهاش كردند و... اما گذر زمان بسياري از مسائل را روشن كرد و موسوي با دست خويش خود را به دادگاه فرستاد. هر روز برگي از پرونده وي در مقابل چشم ده ها ميليون قاضي به نمايش درميآيد. اگر موسوي دستگير ميشد، نميتوانست در مراسم هفت سعيده پورآقايي شركت نمايد، اگر دستگير ميشد نميتوانستيم «جمهوري ايراني»را به وي نسبت دهيم، اگر موسوي دستگير ميشد انحراف در روز قدس به حساب وي نوشته نميشد، اگر موسوي دستگير ميشد بيانيه شماره 16 وي براي تحريك دانشجويان در روزهاي 16، 17و 18 آذر صادر نميشد و اگر وي در زندان بود پاره شدن عكس امام به پاي ياران وي نوشته نميشد، زيرا افكار عمومي ميپذيرفت كه وي در زندان است. بنابراين چگونه ميتوانسته غائله روز قدس و 16 آذر را هدايت و تأييد كند. بنابراين آنچه تاكنون اتفاق افتاده است لطف خداست و حيثيتزدايي از كساني است كه مدعيات آنان فروريخت و پس پرده نمايان شد. اگر به صبر خود ادامه دهيم برگهاي ديگري از اين پرونده رؤيت خواهد شد. قدس روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "راهبرد ايران ؛ دفاع از آرمان فلسطين "به قلم غلامرضا قلندريان آورده است: مقام معظم رهبري، عصر ديروز در ديدار آقاي خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس و هيأت همراه، با تجليل از مقاومت مردم فلسطين و گروه هاي مقاومت از جمله حماس، تأكيد كردند: تنها راه نجات فلسطين، مقاومت و ايستادگي، توكل به خدا، در كنار عمل و اقدام است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، معادلات منطقه اي دستخوش تحولات اساسي شد و جمهوري اسلامي ايران بنا بر اصل 154 قانون اساسي مبني بر حمايت از نهضتهاي آزاديبخش جهان، به پشتيباني از آرمان فلسطين پرداخت و رژيم صهيونيستي كه تا پيش از انقلاب همپيمان استراتژيك ايران بود، نه تنها از سوي كشورمان مورد شناسايي قرار نگرفت، بلكه به دشمن شماره يك تبديل گرديد. اين موضعگيري كه برخاسته از اصول ديني و ارزشهاي انقلابي و رهنمودهاي رهبر فقيد انقلاب اسلامي بود، موجب تشديد خصومت اسرائيل و همپيمانان غربي آن، بويژه ايالات متحده عليه ايران گرديد. موضوع دفاع از فلسطين در ايران افزون بر نگاه انساني، اسلامي و امنيتي يكي از يادگارهاي امام راحل مي باشد كه با نفوذ معنوي خويش جهان اسلام را از خواب غفلت بيدار نمود و حمايت از مبارزان فلسطين را به عنوان يكي از مهم ترين دغدغه هاي جهان اسلام و مسلمانان معرفي كرد. اكنون آنچه با عنوان همراهي و دفاع از مردم مظلوم فلسطين مطرح مي شود، متأسفانه در برخي كشورهاي عربي و اسلامي به دليل سرسپردگي برخي سران آنها بتدريج در آستانه فراموشي است. از سوي ديگر، مواضع برخي دولتمردان كشورهاي اسلامي در سالهاي اخير بعضاً همراهي با رژيم صهيونيستي را ثابت مي نمايد. جمهوري اسلامي بر اساس آرمانهاي خود در دفاع از مردم بي پناه و مظلوم فلسطين كوتاهي ننموده و تاكنون مواضع حمايتي خود را اعلام نموده است، هر چند اقليتي همسو با برخي سازشكاران عرب نيز در كشور به چشم مي خورد. گروهي با رويكرد خاص سياسي، بر اين باورند كه موضع جمهوري اسلامي ايران در برابر اسرائيل و فلسطين يك موضع «آرماني» است و اكنون كه سه دهه از انقلاب گذشته است، بايد به «واقعگرايي» روي آوريم، به اين دليل كه آرمانگرايي در مواردي با منافع ملي در تعارض است و هزينه هاي سنگيني بر كشور و ملت تحميل مي كند. اين ايده با ظهور اصلاح طلبان در دهه هفتاد شمسي نضج يافت و مطبوعات آن دوره بصراحت نوشتند كه نبايد از فلسطينيها فلسطيني تر شد، چون فلسطينيان به سازش با رژيم صهيونيستي روي آورده و سازمان آزاديبخش فلسطين در سال 1993 با اسرائيل پيمان اسلو را امضا كرد. در شرايط كنوني هم حكومت خودگردان مشغول مذاكره و پيشبرد روند سازش با اسرائيل است. آنان بر اين باور بودند كه بايد از حساسيتهاي مربوط به موضوع فلسطين و نيز خصومت با اسرائيل كاست تا از حساسيتها و مخالفتهاي جهاني با ايران كاسته شود. اين در حالي است كه حضرت آيها... خامنه اي در فراز ديگري از بياناتشان در ديدار خالد مشعل فرمودند: «يكي از علل اصلي دشمني استكبار با جمهوري اسلامي ايران، موضوع فلسطين است و اگر ايران در قضيه فلسطين كوتاه مي آمد، بسياري از اين دشمني ها كم مي شد، ولي ما در اين قضيه ايستاده ايم و كوتاه نخواهيم آمد.» در حوادث پس از انتخابات نيز فتنه گران با آنكه سران اين جريان الگوي خود را امام(ره) معرفي مي كنند، در روز قدس شعار «مرگ بر اسرائيل» و «مرگ بر آمريكا» را نفي نمودند و اين يادگار و ميراث گرانسنگ بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي را حذف كردند، اين افراد در شعارهاي خود با طرح موضوع: «نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران» تلاش كردند قضيه پشتيباني از فلسطين را بر خلاف منافع ملي و امنيت ملي جلوه دهند. به عنوان مصداق ديگري مي توان اظهارات اصلاح طلبان را در نشست «فلسطين از نگاه ايراني» مطرح نمود كه ايران را عامل طولاني شدن درگيريهاي فلسطين مي دانند، در حالي كه سران اين جنبش نيك مي دانند كه امام راحل همواره مدافع فلسطينيها بوده و مقام معظم رهبري نيز تاكنون بارها بر دفاع از مردم مظلوم فلسطين تأكيد كرده اند.به تازگي نيز در يكي از نشريات داخلي در ارتباط با بحث فلسطين مطالبي مغاير با منافع ملي درج شده است كه با واكنش برخي نمايندگان مجلس روبه رو گرديد. در بخشي از مطالب اين نشريه، ادعاهاي صهيونيستها و حاميان آنها عنوان گرديده است: «چرا بايد از كساني دفاع كنيم كه خودشان سرزمين خود را به صهيونيستها فروخته اند»، اين در حالي است كه اين ادعا تاكنون بارها از سوي نمايندگان حماس و جهاد اسلامي در مصاحبه هاي متعدد تكذيب شده است. به عبارت ديگر، طرح چنين مطالبي بهانه اي براي مقاومت زدايي و كمرنگ كردن حمايتها از مبارزان فلسطيني است. در بخش ديگري از مطلب اين نشريه، به اختلاف شيعه و سني اشاره شده است: «مگر نه اينكه ما شيعه ايم و دفاع از سني ها چه مبنايي دارد.» در شرايط كنوني همبستگي شيعه و سني در جهان اسلام از مهم ترين راهبردهاي جمهوري اسلامي است و كساني كه از بي تفاوتي و اختلاف اين دو فرقه اسلامي بيشترين نفع را مي برند آمريكا و اسرائيل مي باشند، به گونه اي كه چشم انداز حضور آمريكا در خاورميانه و خليج فارس با اهتمام به دامن زدن اختلافهاي شيعه و سني توجيه پذير گرديده بود. بنابراين ملت فهيم، حليم و هوشيار ايران اسلامي همان گونه كه تاكنون حمايت از گفتمان داخلي و خارجي امام(ره) را در پرتو تبعيت از منويات ولايت فقيه موجب پيشرفت، عظمت و اقتدار ايران مي داند، از اين پس نيز هيچ گاه نسبت به آرمانهاي امام(ره) كوتاه نخواهد آمد و به وظيفه اسلامي و انقلابي خويش عمل خواهد نمود. در روزهاي اخير نيز پس از جسارت به تمثال مبارك امام راحل موج عظيم اقشار گوناگون به صحنه آمدند تا به فريب خوردگان داخلي و حاميان آنها اعلام نمايند كه همواره مدافع ارزشهاي انقلاب و امام(ره) هستند و نه تنها نسبت به هتك حرمت و زير پا نهادن آرمانهاي خميني كبير كوتاه نخواهند آمد، بلكه در صورت استمرار، به غافلان و خائنان درسي فراموش نشدني خواهند داد. گسترش صنعت روزنامه گسترش صنعت در سرمقاله خود با عنوان "همه راهها از صنعت و به صنعت ختم ميشود " آورده است: طرح هدفمندي يارانهها از مسير تحقق استراتژي توسعه صنعتي كشور ميگذرد. همه كشورهايي هم كه طي چند دهه اخير به جرگه كشورهاي پيشرفته پيوستهاند همين راه را رفتهاند و توانستهاند با اتخاذ رويكردهاي منطقي و راهبردهاي مناسب از طريق رشد توليد ناخالص داخلي و صنعتي شدن، بسياري از مشكلات و تنگناهايي را كه كشور ما اكنون با آنها دست به گريبان است، پشت سر بگذارند. طرح هدفمندي يارانهها نيز يكي از اين چالشهاست كه تنها از طريق تحقق قابليتهاي شكوفايي امكانات و ظرفيتهاي بالقوه صنعتي و تجاري كشور ميتواند از مسيري بسيار كمهزينه اما راهبردي به فرجام برسد. در فضاي جديد اقتصاد جهاني، گسترش بازار و فرصتهاي جديد سرمايهگذاري با رقابتهاي بسيار شديد و فشرده توام است. كشور ما نيز چنانچه نتواند خود را براي استفاده از اين فرصتها آماده و مهيا سازد، اين فرصتها به تهديدهاي جدي تبديل خواهند شد. تبديل توليد نان سنتي به توليد صنعتي و كارخانهاي تنها يكي از اين فرصتها و ضرورتهاست كه تاخير در تحقق آن، بيش از اين به هيچوجه به مصلحت كشور نيست. «سالانه 30 درصد نان سنتي- توليدي كشور به ارزش 250 ميليارد تومان به ضايعات تبديل ميشود.» اين واقعيت هولناك اقتصادي را رحيمي معاون اول رئيس جمهوري در حاشيه افتتاح سومين نمايشگاه بينالمللي صنعت نان در محل دائمي نمايشگاههاي تهران برملا ميكند و ميگويد: ميزان ضايعات در بخش نان سنتي عدد بزرگي است و اگر يارانهاي را كه به نان اختصاص مييابد به اين مقدار اضافه كنيم مشخص ميشود مردم چه هزينه سنگيني را تحمل ميكنند و چه هزينهاي از بيتالمال بابت يارانه نان- و تنها نان- به هدر ميرود. از اين رو تنها راه چاره پيشرو، صنعتي كردن توليد نان در كشور ماست زيرا نانهاي صنعتي بهدليل كيفيت بالاي پخت، تنوع گسترده محصول و ماندگاري بيشتر و از همه مهمتر، انجام فرآيند كامل تخمير از جايگاه و ارزش غذايي به مراتب بيشتري نسبت به نان سنتي، برخوردارند. نانهاي سنتي موجود در بازار ايران همچون نان لواش و بربري بهدليل عدم تخمير مناسب، موجب بروز مشكلاتي در بدن ميشوند كه يكي از اين مشكلات، جلوگيري از جذب روي در بدن انسان است كه كمبود آن كوتاهي قد ايرانيها را باعث شده است. بنابراين همه شرايط بايد براي تبديل توليد سنتي نان به توليد صنعتي و كارخانهاي فراهم گردد. با تحقق اين امر، ضايعات كاهش يافته و بهداشتي كردن آن موجب دوام و ماندگاري نان نيز خواهد شد. مضاف بر اينكه، صنعتي كردن يا توليد كارخانهاي نان ميتواند راه را براي صادرات اين محصول ضمانت عملي و اجرايي بخشد. از اين رو انگيزههاي اقتصادي براي سرمايهگذاري بخش خصوصي نيز در اين زمينه كاملا آماده و مهياست. سالانه 14 ميليون تن گندم براي توليد نان در كشور مصرف ميشود. چنانچه تنها 60 درصد توليد نان به روش صنعتي انجام شود طي مدت پنج سال ميزان آرد مصرفي و به تبع آن ميزان يارانه نان در اين حوزه به مراتب كاهش مييابد و اين يكي از مهمترين راههاي تحقق طرح هدفمندي يارانههاست كه اكنون به عنوان جراحي بزرگ اقتصاد ايران مطرح است زيرا كارخانههاي صنعتي برخلاف نانواييهاي سنتي كه آرد مورد نياز خود را به قيمت ناچيز ميخرند آرد را با قيمت واقعي دريافت خواهند كرد. به گفته رحيمي، دولت در بخش نان و انرژي، رقمي بالغ بر يكصد هزار ميليارد ريال يارانه پرداخت ميكند. بنابراين در پذيرش اين مطلب جاي هيچ شك و ترديدي باقي نميماند كه تحقق هدفمندي يارانهها تنها از مسير استراتژي توسعه صنعتي كشور ميگذرد. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]
-
گوناگون
پربازدیدترینها