محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845228353
گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان مجال مجادله نيست به قلم سيدجواد سيدپور آورده است: كشاكش بدفرجام گروههاي تندرو كه آبستن تفرقه و نفاق بود، بالاخره فاجعه زاييد تا حجتي باشد براي اعتدالگرايان كه اگر عرصه را به اين اقليت مرموز واگذار كنند دير يا زود نه از «تاك» نشاني خواهد بود و نه از «تاكنشان». وقتي گروههاي سياسي به ميدان داري افراطيون دل ميبندند طبيعي است كه نتيجهاي جز فاجعه درو نكنند. در جغرافياي چنين رخدادي ديگر چه تفاوت ميكند چه كسي، چگونه، چرا، چطور و با چه اهدافي اين غائله را طراحي، بزرگ و گسترش داده است، در اين مقام مجال مجادله نيست. چرا كه در افراط خردمعادانديشي پيدا نميشود و هر نتيجهاي كه به دست آيد قطعا به سود وحدت، يكپارچگي، توسعه، تعالي، آرامش و اقتدار اين كشور و اين مردم نيست. توهين به بنيانگذار جمهوري اسلامي به هر نحو و به هر شكل و با هر ابعادي مذموم، ناپسند و فاجعهبار است. چه برخاسته از يك حركت مغرضانه باشد يا نباشد. چرا بايد معركه ناصواب دعواهاي نامقدس تا بدانجا ادامه يابد كه پاي عزيزترين مردمان اين ديار به ميان كشيده شود؟ آناني كه دستاندركار اين توطئه بودند و تيغ تيزشان را به مقدسات اين ملت كشيدهاند دل در گرو آرمانهاي انقلاب نداشتند و ندارند چرا كه اگر چنين بود در همان ساعات اوليه تكليف خود را با اين گزافهپوييها روشن ميساختند. آن كه از اين رهگذر طرفي ميبندد اول دشمن خارجي است و دوم منافق مزدوري است كه در پوستيني چند لايه پنهان و آشكار ميشود. اما اكنون زمان آن فرا رسيده كه بر اين افراطكاري و حرمتشكنيهاي پيدرپي نقطه پاياني نهاده شود و همه جناحها و گروهها، روشن و شفاف با فاصله گذاري با اين جمع مجعول در كنف ولايت و در پناه قانون به تعامل سياسي بپردازند در غير اين صورت بايد اين غارتها را بيغيرت به تماشا نشست و خون دل خورد. افراطيون سياسي بايد پاسخگوي اين مناقشه توهينآميز و تفرقهافكنانه باشند كه چگونه پاي بنيانگذار جمهوري اسلامي را به ميان اين معركه زشت كشيدهاند. در حالي كه كشور بيش از هر زمان ديگري به آرامش و وحدت كلمه نيازمند است، عدهاي به رهبر كبير انقلاب بياحترامي ميكنند تا بتوانند همچنان گسل سياسي موجود را به نفع دشمن ملت حفظ كنند. رصد رويدادهاي حوادث پس از انتخابات گوياي پيگيري يك روند تفرفه افكنانه از سوي دشمنان نظام مقدس جمهوري اسلامي است تا هر گاه جناحها و گروهها در صدد وحدت و يكپارچگي بودند زمينه تفرقه و نفاق دوباره باز توليد شود. در اين دايره از همه ابزارهاي خود و به هر شكل ممكن بهره ميگيرند. اينان نميخواهند و دوست ندارند نيروهاي انقلاب را در كنار هم ببينند و حاضر نيستند شكاف موجود به هيچ نحوي پرشود. هدف آنها فرسايش توان نيروها و فرزندان انقلاب در مجادلات تهي و بيسرانجام اتهامافكنيهاي پياپي براي انحراف اهداف اصلي انقلاب است. دشمنان، پشت سر تندروها پنهان شدهاند تا بتوانند به اهداف خود برسند. اكنون اين بازي به وضوح در صحنه اجرا ميشود تا دود آن به چشم همه برود. اگر اين فرآيند همچنان ادامه داشته باشد بايد باز هم منتظر توهين به مقدسات بود. راه پايان اين تقدس زداييها و ختم ماجراي دعواها و توهينها استقرار اعتدالگرايان و پايبندي به قانون است. افراطيون بايد در محاق قرار گيرند در غير اين صورت باز هم بايد شاهد اتفاق تفرقهافكنانه ديگري بود. زيرا افراطيون هيچگاه به رعايت موازين اخلاق اسلامي در تعاملات سياسي گردن ننهادهاند و همواره در جستوجوي بر هم زدن آرامش و آسايش مردم با گسترش مجادلات بودهاند. وطن امروز روزنامه وطن امروز در يادداشت خود با عنوان "تشت موسوي براي خواص بيبصيرت "به قلم سيدعابدين نورالديني آورده است: عكس امامخميني (ره) را پاره كردند. واكنش ملت به هتك امام را آيا ميتوان پيشبيني يا در چارچوب خاصي محدود كرد؟ مسؤول مستقيم اين اهانت بيسابقه كيست؟ عكسالعمل نهادهاي مسؤول بايد چگونه باشد؟ اما مهمتر از همه، چگونگي شكلگيري و عوامل اصلي دخيل در وقوع اين اهانت نابخشودني است. براستي چرا بايد گستاخي تا بدانجا برسد كه عكس امامخميني(ره) در دانشگاه تهران پاره شود؟ يافتن پاسخ دقيق نيازمند كنكاش دقيق در تحولات سياسي 12 سال اخير و جرقه آغاز اهانتها به امام (ره) و آموزههاي شيعي است كه دنباله آن منجر به چنين حادثهاي ميشود. اما آنچه منجر به شتاب جسارت به امام و انقلاب شد را بايد در رخدادهاي چندماه اخير جست. 1- بدونشك حوادث پس از انتخابات كه با شليك ادعاي تقلب آغاز شد، مجال مناسبي بود تا مخالفان جمهورياسلامي براي ابراز كينه خود به امام (ره) و ولايتفقيه جسارت لازم را به دست آورند. در اين راستا ميرحسين موسوي نيز با بيانيههاي خود بر آتش آشوبها دميد تا اعتراضات اكثريت هموطنان كه ادعاي موسوي را باور كرده بودند رنگ اغتشاش بگيرد. از همان ابتداي انحراف خواست اكثريت هواداران موسوي و تبديل اعتراض به اغتشاش، بسياري از دلسوزان به تناوب از اين كانديداي بازنده انتخابات خواستند تا اقدام مقتضي را انجام داده و نسبت خود را از مخالفان نظام و انقلاب مشخص و در نتيجه خود را از مخالفان جمهوري اسلامي تفكيك كند. اما بررسي مسير بيانيهها و رفتار موسوي در اين برهه نشان از تمايل زايدالوصف وي به تداوم روحيه عدم شفافسازي و صراحت دارد. موسوي هيچگاه از فحاشي برخي طرفدارانش به نظام و اركان جمهوري اسلامي انتقاد نكرد. ترديدي نيست كه ميرحسين موسوي درصدد آن بود تا با سوءاستفاده از جماعت خياباني، به امتيازگيري از حاكميت و نظام بپردازد. موسوي بيم «ريزش» خيابانيها را داشت، چرا كه تقليل هواداران به مثابه «مرگ سياسي» وي بود. به همين خاطر از تقابل با نظام و امام خميني(ره) زبان به انتقاد نگشود تا خيابانيها با ذائقهها و مرامهاي ناهمگون، رفتارهاي غيرقانوني خود را تداوم بخشند. موسوي اما فكر آن را نميكرد كه ادعاي تقلب نهايتا براي او دردسرساز شود. اكثريت قريب به اتفاق جمعيت معترض اطراف وي خواستار پيگيري ادعاي تقلب بودند اما به مرور فرار موسوي از پاسخگويي به اين مطالبه حداكثري را مشاهده كردند. آيا آنها ديگر دليلي براي همراهي با موسوي داشتند؟ ريزش وحشتناك جماعت معترض حاضر در خيابانهاي تهران اما منجر به پايان اغتشاشات نشد. دليل اين موضوع نيز كاملا روشن است، آنها اساسا به دنبال آشكار شدن واقعيت درباره انتخابات نبوده و نيستند بلكه طرح ادعاي تقلب را بهانهاي براي ابراز مخالفت با جمهوري اسلامي يافتند و متاسفانه در ادامه نيز... ميرحسين موسوي كه حتي شنواي هشدارهاي برخي اصلاحطلبان نيز نشد، تمام سرمايهگذاري خود را روي همين جماعت اندك قرار داد. در واقع ميتوان گفت اندك خيابانيهاي فعلي كساني هستند كه موسوي شرايط را براي ساختارشكنيها و ابراز رفتارهاي غيرقانوني آنها فراهم كرد. اينها همانهايي هستند كه اعتقادي به نظام جمهوري اسلامي ايران و بالطبع بنيانگذار آن ندارند كه سلسله رفتارهاي آنان اين موضوع را بخوبي نشان داده است، در راهپيمايي روز قدس در مخالفت با سياستهاي جمهوري اسلامي و بنيان فكري امامخميني (ره) شعار «نه غزه، نه لبنان» سر ميدهند و اين در حالي است كه بطريهاي آب به همراه دارند.در راهپيمايي 13 آبان كه نماد آمريكاستيزي است، شعار «مرگ بر روسيه» سر ميدهند. اين رفتارها در ادامه منجر به پاره كردن عكس امام (ره) ميشود تا شاهبيت شعر مخالفت با جمهوري اسلامي سروده شود و جالب آنكه روز گذشته نيز اين جماعت در يك دهنكجي ديگر، عكسهاي منتظري در دست ميگيرند و در مقابل سردر دانشگاه تهران مانور ميدهند! ميرحسين موسوي كه ادعاي خط امامي دارد واكنش نشان ميدهد، اما به صدا و سيما ميتازد كه چرا تصاوير هتكحرمت امام (ره) را پخش ميكنيد! همانگونه كه بيبيسي فارسي تازه خط امامي شده واكنش نشان ميدهد! البته نميتوان انتظار محكوميت از سوي موسوي داشت. توهين به امام خميني (ره) و عقب مانده دانستن بينش امام خميني (ره) در زمان اصلاحات، آيا واكنشي از سوي موسوي به همراه داشت؟ 2ـ اما انتقاد اصلي اين نوشتار متوجه برخي خواص است، آنهايي كه در قريب به 6 ماه اخير چشم بر وقايع تلخ بستند و فريادها و گلايههاي رهبر انقلاب را نشنيدند، خواص بيبصيرتي كه فحاشي به انقلاب و ولايت فقيه توسط برخي جماعت سبزپوش را ناديده انگاشتند، حمايت مسعود رجوي را از موسوي نشنيدند، مدح موسوي را توسط باراك اوباما و شيمون پرز نشنيده گرفتند و اظهارات اخير بنيامين نتانياهو مبني بر اينكه «اغتشاشات تهران به سود اسرائيل است و معترضان سرمايههاي اسرائيل هستند!» را نخواستند بشنوند. آيا اين اظهارات كه تنها بخش بسيار كوچكي از حمايتهاي دشمنان امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي است، عمق فتنه را براي اين خواص آشكار نكرد؟ چرا بايد سكوت برخي خواص و ناتواني آنان در درك فتنه در نهايت منجر به افزايش جسارت فتنهجويان شود و مقدسترين نماد جمهوري اسلامي يعني امامخميني(ره) مورد هتك قرار گيرد؟ آيا اگر اين تعداد خواص در همان ابتدا واكنش مقتضي نشان ميدادند، اكنون شاهد پاره كردن عكس امام خميني(ره) بوديم؟ بدون شك پارهكردن عكسامام (ره) تشت رسوايي موسوي براي خواص بيبصيرت است. رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "صبر مردم هم حدي دارد! " به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: ديروز حوزه هاي علميه و دانشگاهها به خاطر اهانت به بنيانگذار جمهوري اسلامي امام خميني (ره) به شدت ملتهب بود. مردم نيز در روز جمعه گذشته پس از برگزاري نماز جمعه با برگزاري تظاهرات خشم ونفرت خود را عليه تبهكاران سياسي فرقه سبز ابراز كردند. پيام مردم و حوزه ها و نخبگان دانشگاهها در اين اجتماعات اين بود : عكس امام (ره) در قلب ما قرار دارد مگر مي توانيد قلب ما را پاره كنيد و آتش زنيد و ما ساكت باشيم! سكوت مردم در برابر شرارت فرقه موسوي شكسته شده است و فكر مي كنم فريادهاي مردم تا خاموش شدن كانون فتنه ادامه خواهد داشت. ديروز حوزه هاي علميه عرصه حضور عمار ياسرها براي روشنگري ابعاد پيچيده نبرد نرم بود. متاسفانه ديروز روزنامه هاي دوم خردادي اخبار اعتراض مردم و ائمه جمعه به ساحت مقدس امام خميني (ره) را واتاب ندادند و به شدت آن را سانسور كردند و حتي تاسف بالاتر آنكه روزنامه جمهوري اسلامي كه معمولا خطبه هاي ائمه جمعه را بيش از روزنامه هاي ديگر منعكس مي كند همين سانسور را اعمال كرد و حاضر نشد اعتراض ائمه جمعه را در تيتر صفحه اول و نيز اخبار صفحات داخلي خود درج كند. واقعا چه دليلي وجود دارد كه اين احساسات پاك و خالص مردم و علما نسبت به امام( ره) كه جان ملت ايران است ، سانسور شود!؟ ديروز روزنامه جمهوري اسلامي يك مصاحبه با آقاي موسوي انجام داده و او اهانت به عكس امام خميني (ره) را يك اقدام ضدانقلابي دانسته اما حاضر نشده است در همين مصاحبه كوتاه آن را محكوم كند.روزنامه جمهوري اسلامي فراموش كرده واكنش موسوي را درباره شعار دانشجوياني كه فرياد مي زدند يا حسين ميرحسين و سپس شعار نه شرقي نه غربي جمهوري ايراني مي دادند ، بپرسد؟ آيا بي مهري آن دانشجو نماها به اسلام بالاتر از بي مهري به امام (ره) نبود؟ روزنامه جمهوري اسلامي كه به ميرحسين موسوي دسترسي دارد نبايد از او دهها سوال بي پاسخي را كه مردم در ذهن خود به خاطر انتشار بيانيه هاي موهن دارند بپرسد؟ بگذاريم و بگذريم. يكي از مباحثي كه برخي معارضين دولت مطرح مي كنند اين است كه ؛ 1- صدا و سيما يك طرفه است. 2- در حال حاضر خبرها به وسيله رسانه هاي اجنبي زودتر به مردم مي رسد. 3- سانسور در جامعه ما جواب نمي دهد. 4- آيا خوب است مردم اخبار خود را از ماهواره ها بگيرند؟ اين حرفها هم درست است و هم نادرست. درست است به خاطر اينكه صدا و سيما براي جريحه دار نشدن احساسات مردم اغلب اخبار مربوط به شرارت فرقه سبز را پخش نمي كند. آنچه در روز16 آذر پخش كرد گوشه اي از اين تبهكاري است كه يك موج وسيع نفرت عليه فرقه موسوي را در كشور پديد آورد؟ اگر مردم در جريان ديگر مسائل قرار بگيرند معلوم نيست از بساط اين فرقه چه باقي خواهد ماند. تفوه به سانسور در كشور نادرست است براي اينكه همين الان بيش از10 روزنامه در پايتخت و دهها روزنامه در مراكز استانها و شهرستانها متعلق به دوم خردادي هاست . اينها يك تقسيم كار كرده اند برخي از اخبار خود را از طريق بيگانگان پخش مي كنند چون در داخل با واكنش مردم مواجه مي شوند و آن بخش هم كه در خارج پخش مي كنند، به خاطر اين است كه اوباما آنها را تقديس كند همان طور كه درمراسم دريافت جايزه صلح نوبل اين كار را كرد! بخشي از اخبار را در خارج پخش مي كنند كه حمايت ضد انقلاب را داشته باشند. مجموع پخش اين اخبار در خارج به قدري بوده است كه نخست وزير رژيم صهيونيستي را به طمع انداخته و اين جريان را جزء سرمايه هاي خودشان در تهران تلقي كرده است.پخش تصاوير اهانت آميز به امام (ره) را بارها شبكه هاي روسياه دشمن پخش كرده اند، در اينجا برخي به صدا و سيما ايراد مي گيرند چرا گوشه اي از آن را پخش كرديد كه موجب بيداري مردم شود؟! آنها با زبان بي زباني مي گويند پخش اين قسمتها مصرف خارجي دارد چرا در داخل پخش كرديد و پروژه فريب ما را در نبرد نرم به هم زديد!؟ دستگاههاي اطلاعاتي و رسانه ها كوتاهي مي كنند و ملاحظاتي در خصوص انتشار برخي اخبار و گزارش ها دارند، آنها فكر مي كنند عدم انتشار برخي اخبار يك فرصت براي بازگشت اين فرقه به دامان مردم است البته اين مصلحت سنجي معقول است و تاكنون خيلي ها به دامن مردم برگشته اند اما برخي همچنان بر طبل بي مهري به نظام و امام مي كوبند و به مردم دهن كجي مي كنند. بايد پاسخي براي افكار عمومي يافت ، چرا كه صبر مردم هم حدي دارد! كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "سوت پايان در ايستگاه آخر " به قلم مهدي محمدي آورده است: مجموعه اتفاقات روزهاي 16 و 17آذر حاوي پيام هاي بسياري در مورد تغيير مشخصات فضاي سياسي و اجتماعي ايران پس از انتخابات است، پيام هايي كه اگر به درستي درك شود، قاعدتا بايد ذهنيت و رفتار بسياري از بازيگران را دچار تحولات اساسي كند. تحولات اين دو روز، قبل از هر چيز محصول هفته ها برنامه ريزي داخلي و خارجي پس از 13آبان بوده است. در داخل ايران، رئوس جريان فتنه عميقا به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد هر طور شده آبروريزي 13آبان را جبران كنند و الا جنبش سبز براي هميشه خواهد مرد. بويژه براي آن بخش از اين جريان كه تصور مي كند حفظ شكاف ها و اختلاف هاي درون حكومت از هر چيزي مهم تر است، بوجود آوردن يك ناآرامي قابل اعتنا در تهران به دو دليل حياتي بود؛ اول اينكه، اين عده مدت هاست دريافته اند بدون وجود يك فشار مطمئن از پايين امكان چانه زني موثر در بالا وجود ندارد. دليل دوم هم اين است كه جريان فتنه مدت هاست بابت ميرا شدن حضور خياباني بدنه اجتماعي خود نگران است و از روز قدس به اين طرف دائما سعي كرده كاهش سبزهاي خياباني را به روش هاي مختلف توجيه كند و همه چيز را به آينده اي احاله بدهد كه اين جنبش در آن همه رقبا را مقهور خواهد كرد. براي اصلاح طلبان بسيار حياتي بود كه بتوانند با استفاده از جريان دانشجويي به عنوان فعال ترين بخش بدنه اجتماعي خود، در روز 16آذر حادثه اي بزرگ ايجاد كنند تا ثابت شود حرفهاي آنها در مورد زنده و رشد يابنده بودن جريان سبز، صرفا توجيه و دل خوش كنك نبوده است. طرف خارجي هم براي مشاركت در اين برنامه ريزي- كه عمدتا از روش هاي رسانه اي و امنيتي انجام شد- دلايل خاص خود را داشت. آمريكايي ها اكنون در آستانه يك تصميم گيري دشوار درباره ايران هستند. يك راه پيش پاي آنها اين است كه با پذيرش كامل برنامه هسته اي ايران به عنوان يك برنامه تجاري پيشرفته، نگاه امنيتي خود به آن را كنار بگذارند و با خارج كردن برنامه هسته اي ايران از دستور كار مذاكرات آينده، براي جلب مشاركت ايران در حل گرفتاري هاي منطقه اي خود تلاش كنند. گزينه دوم پيش روي آمريكايي ها اما بر اين مبنا استوار است كه براي متوقف كردن ايران هنوز يك شانس ديگر هست و آن هم اين است كه جريان معترض در ايران كه ديدگاه هايي بسيار نزديك به غرب دارد آنقدر قوت بگيرد كه بتواند نظام را از درون مهار كند. آمريكايي ها عقيده دارند اگر اين شانس به اندازه كافي جدي باشد ارزش دارد كه با اعمال يك دور جديد از تحريم ها آن را تا سرحد امكان تقويت كنند. مدت هاست به نظر مي رسد غربي ها به اجتناب ناپذير بودن راه اول يقين كرده اند و تنها چيزي كه آنها را از نهايي كردن آن بازمي دارد اين است كه نمي توانند در اين باره تصميم بگيرند كه جريان سبز در ايران آنقدر قوي هست كه ارزش سرمايه گذاري داشته باشد يا نه. آمريكايي ها، هم از طريق تبديل كردن رسانه هاي خود به سازمان نرم تدارك آشوب و هم از راه گسيل تروريست به ايران براي پروژه «كشته سازي» (كه به صرفه ترين پروژه سرويس هاي اطلاعاتي غربي در ماه هاي گذشته عليه نظام بوده) سعي كردند از نااميد شدن اين آخرين اميد خود جلوگيري كنند و به خود دلداري بدهندكه راه نپذيرفتن ايران هسته اي هنوز مسدود نيست. براي اين هر دو دسته، اتفاقات روزهاي 16 و 17آذر بايد سخت غيرمنتظره بوده باشد. براي فهم دقيق آنچه اين نوشته قصد دارد نتيجه بگيرد ابتدا توجه به يك تفكيك نظري مهم لازم است. اين تفكيك بر فهم تفاوت هاي دو مفهوم «سرمايه راي» و «سرمايه آشوب» استوار است. سرمايه راي اصلاح طلبان در تهران (اين بحث محدود به تهران است) همان بود كه روز 22خرداد پاي صندوق راي آمد. سرمايه آشوب آن بخشي از سرمايه راي- به اضافه يك جريان خارج از سبد راي- اصلاح طلبان است كه به دلايل مختلف از «اراده براندازي» گرفته تا «باور به تقلب» آنقدر راديكال شد كه هزينه ايستادن جلوي نظام و نافرماني در خيابان را پذيرفت. تمام برآوردهاي پس از انتخابات نشان مي دهد هم سرمايه راي و هم سرمايه آشوب اصلاح طلبان پس از انتخابات ريزش كرده و اگر از برخي پيچيدگي ها بگذريم اين نكته بديهي است كه شيب سقوط نمودار سرمايه آشوب اصلاح طلبان، از شيب سقوط نمودار سرمايه راي آنها بسيار بيشتر بوده است. همه آنها كه روز 22خرداد در تهران به ميرحسين موسوي و مهدي كروبي راي دادند، بعد از آن روز به عنوان آشوبگر به خيابان نيامدند. در بهترين حالت روز 25 خرداد 88 تعداد آشوبگران مضربي از هزار بود و پس از آن آنقدر سقوط كرد كه در روز 16آذر به مضربي از صد و در مواردي ده رسيد. آشكار شدن ماهيت واقعي موسوي به عنوان موجودي متوهم كه در مورد خط امامي و انقلابي بودن خود دروغ مي گويد، اثبات اين موضوع كه ادعاي تقلب دروغي بيش نبوده است، بالا رفتن هزينه حضور در خيابان، قطعي شدن اين موضوع كه حركت اعتراضي حتي از حيث رسيدن به حداقلي ترين اهداف خود بي نتيجه است و نهايتا از دست رفتن پشتوانه سياسي آشوب درون حكومت با آغاز موج آشتي از جانب سران فتنه، 5 عامل اصلي بوده است كه شتابي خارق العاده به ريزش سرمايه آشوب اصلاح طلبان داده است. تحليل رابطه ميان تغييرات نمودار سرمايه آشوب و سرمايه راي البته محتاج رسيدگي به پيچيدگي هاي بسياري است كه اينجا جاي آن نيست اما اين مقدار را ظاهرا خود سران اصلاح طلب هم قبول دارند كه وقتي سرمايه آشوب از دست رفته است، اصرار به تداوم حركت هاي خياباني كل جريان را بي منطق و فاقد خرد نشان خواهد داد و از اين طريق ممكن است سرمايه رايي هم كه در خانه نشسته است شروع به تجديدنظر در ديدگاههاي خود و ريزش تدريجي كند. 16 آذر احتمالا آخرين ايستگاهي است كه دسته دوم توانست نظر خود را غالب كند. برنامه هماهنگ اصلاح طلبان داخلي و دوستان بيروني شان اين بود كه در اين روز جنبش دانشجويي را تا حداكثر مقدار ممكن درون دانشگاه فعال كنند، خود در بيرون دانشگاه شبكه هاي اجتماعي ديگري را كه در اين سال ها در قالب پروژه «ايجاد اپوزيسيون حرفه اي» ساخته اند فعال كنند و بعد در موقعيتي مناسب اين دو جنبش را به هم پيوند بدهند و يك ناآرامي وسيع در تهران ايجاد كنند. اولين اشكال آنجا بروز كرد كه بر خلاف انتظار سران جريان فتنه جامعه دانشگاهي كشور - استاد و دانشجو - تقريبا هيچ اعتناي جدي به درخواست هاي التماس گونه آنها براي به هم ريختن دانشگاه ها در روز 16 آذر نكرد. در بهترين حالت عدد آشوبگران در هيچ كدام از دانشگاه هاي تهران به بيشتر از 1000 نفر نرسيد و تنها عده اي معدود كه حتي از بدبينانه ترين برآوردهاي اتاق فكر جريان فتنه هم پايين تر بود حاضر شدند نقش آپاچي را در دانشگاه ايفا كنند. عدم همراهي جامعه دانشگاهي با فتنه گران در حالي كه درون دانشگاه ديگر خبري از نيروهاي انتظامي و امنيتي نبود و نمي توانند ادعا كنند ترس مانع از حضور آنها شده، فقط يك معنا مي تواند داشته باشد و آن هم اين است كه پايگاه جريان فتنه در ميان دانشگاهيان - كه خود آن را فعال ترين بخش بدنه اجتماعي خود مي نامند - بسيار ضعيف تر از آن چيزي است كه ادعا مي شود و اين جريان به تدريج كه از 22 خرداد فاصله گرفته ايم به دليل اصرار بر هوچي گري و غيرمنطقي بودن هر چه بيشتر پايگاه خود را در ميان گروه هاي نخبه از دست داده است. نكته مهم تر اما هنوز مانده است. يك تئوري جاافتاده در ادبيات مربوط به پروژه شبكه سازي اجتماعي هست كه مي گويد جنبش دانشجويي زودتر از همه جنبش هاي اجتماعي فعال مي شود و جنبش هاي ديگر فعال نمي شوند مگر اينكه جنبش دانشجويي به آنها بپيوندد. در روز 16 آذر جنبش دانشجويي به آن معنا كه فتنه گران خواهان آن بودند به هيچ وجه فعال نشد بلكه برعكس نوعي خيزش دانشجويي در مسير عكس و در جهت دفاع از ارزش هاي اسلام و انقلاب شكل گرفت. در نتيجه، جنبش دانشجويي كه خود فعال نشد نمي توانست به ديگر جنبش هاي اجتماعي بپيوندد و به آنها انرژي بدهد. فتنه گران در روز 16 آذر همه تلاش خود را در اين راه كردند. در موارد متعدد گزارش هايي وجود داشت كه آشوبگران در چند دانشگاه تهران پشت نرده هاي دانشگاه يا جلوي سردر آن تجمع كرده اند يا حتي در مواردي براي چند دقيقه از دانشگاه خارج شدند به اين اميد كه بيرون دانشگاه هم تجمعي شكل بگيرد و به آنها بپيوندد و نهايتا بتوانند آشوب دانشگاهي را به آشوب شهري تبديل كنند ، اما حتي يك مورد از اين تحركات موفق نشد. علاوه بر اين، مطابق برخي اطلاعات موثق برخي سران فتنه در مكان هايي نزديك دانشگاه هاي تهران و اميركبير مستقر شده و منتظر بودند كه اگر آشوب هاي درون دانشگاه شعله ور شد و تعداد قابل توجهي از دانشگاهيان به آن پيوستند، آن وقت آنها هم از لانه هاي خود خارج شوند و با به راه انداختن تظاهرات خياباني به سمت دانشگاه ها شرايط را براي دست دادن آشوب هاي درون و بيرون دانشگاه مهيا كنند. با وجود همه اين مقدمات در بيرون دانشگاه هيچ اتفاقي نيفتاد. براي اولين بار از 22 خرداد 1388 و با اينكه حجم تبليغات انجام شده توسط همكاران خارجي جريان فتنه براي تحريك مردم تهران به تجمع در روز 16آذر چندين برابر موارد مشابه قبلي بود هيچ تجمعي هرچند كم رونق و كم تعداد بيرون دانشگاه شكل نگرفت و اساسا به همين دليل هم بود كه سران فتنه هيچ كدام به سمت دانشگاه نرفتند. كل ماجراي 16آذر با بي اعتنايي محسوس و معنادار مردم مواجه شد و همه چيز به همان آبروريزي درون دانشگاه محدود ماند. اين چيزي نيست كه كسي بتواند آن را تكذيب كند يا به تبليغات دولتي و حكومتي نسبتش دهد. موضوع آنقدر آشكار و غيرقابل كتمان بود كه حتي حرفه اي ترين رسانه هاي غربي را هم به اشتباه انداخت و آنها به اين دليل كه تصور مي كردند هر عكسي كه پرتعدادتر است لابد مربوط به معترضان است، عكس تجمع دانشجويان بسيجي را با آشوب گران اشتباه گرفتند و بي آنكه حتي لحظه اي فكر كنند در حال اشتباه هستند آن را به انضمام تحليل هايي پر آب و تاب منتشر كردند. اينجاست كه مي توان نتيجه گرفت. براي نتيجه گيري يك تفكيك نظري ديگر هم البته لازم است. قبلا گفتيم كه براي فهم صحيح وضعيت فعلي بايد ميان سرمايه راي و سرمايه آشوب و نحوه تاثيرگذاري متقابل آنها بر هم تفكيك كرد. اكنون لازم است توجه كنيم كه سرمايه اجتماعي (راي يا آشوب) را به دو شكل مي توان مشاهده كرد: «خودانگيخته» يا «سازمان يافته» و ميان اين دو تفاوت مهمي وجود دارد. سرمايه اجتماعي خودانگيخته محصول مشاركت آگاهانه، خودجوش و بدون هدايت بيروني مردم در حمايت از يك گروه سياسي است در حالي كه سرمايه اجتماعي سازمان يافته، اساسا محصول برنامه ريزي، آموزش و هدايت مستمر يك هسته بيروني است. حوادث روزهاي 16 و 17 آذر(كه در 18آذر با وجود آنكه اين روز هم جزئي از برنامه بود، كاملا از بين رفت) به ما كمك مي كند به روشي ماتريسي دريابيم كه اصلاح طلبان در 5 ماه گذشته چه بلايي سر سرمايه اجتماعي خود آورده اند. سرمايه راي خودانگيخته اصلاح طلبان به دليل اشتباهات پي در پي آنها در ماه هاي گذشته اكنون در يك وضعيت كاملا بحراني است. سرمايه راي سازمان يافته آنها هم، اكنون وجود خارجي ندارد، هيچ وقت هم نداشته است. روزهاي 16 و 17 آذر نشان داد سرمايه آشوب خودانگيخته اصلاح طلبان به صفر رسيده چرا كه هيچ بخشي از مردم تهران به معدود آشوبگراني كه به حمايت آنها دل بسته بودند حتي نگاه هم نكرد. تنها چيزي كه اكنون براي اصلاح طلبان باقي مانده يك سرمايه آشوب سازمان يافته است كه اختيار آن را عمدتا گروه هاي تروريست مرتبط با سرويس هاي اطلاعاتي دشمن به همراه عده اي انگشت شمار در داخل به دست گرفته اند آن هم جز نمايش هاي مضحك و به وجود آوردن آبروريزي هاي پي در پي براي فتنه گران - كه بي ترديد در كاهش سرمايه راي آنها بسيار موثر است - هنر ديگري ندارد. اين بدترين خبر ممكن براي همه كساني است كه به جريان فتنه اميد بسته بودند. 16 آذر همانطور كه سران فتنه قبلا خود هم تاكيد كرده بودند به واقع ايستگاه آخر بود، ايستگاهي كه نشان داد مردم از فتنه گران بريده و آنها را به حال خود رها كرده اند و ته سبد جريان فتنه گر جز مشتي اراذل باقي نمانده است. آقاي موسوي و حاميانش طي ماه هاي آينده بايد خيلي چيزها را توضيح بدهند. اما در ميان همه آن سوال هاي مقدر، پاسخ يكي از آنها حتما شنيدي است: چگونه ظرف كمتر از 6 ماه بلايي چنين سهمگين سر سرمايه اجتماعي خود آوردند؟! جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "پيامدهاي تاخير در ارائه لايحه بودجه " آورده است: مديران و مسئولان سابق حوزه اقتصاد كشورمان حتي همان هايي كه هيچ خط و ربط سياسي ندارند و سالهاست از گردونه فعاليت در بخش دولتي و خصوصي كناره گيري كرده اند حق دارند از رفتارها و رويه هايي كه در سالهاي اخير در لايه هاي مديريتي كلان و نهادهاي تصميم گيري و قانون گذاري به وفور مشاهده مي شود و متاسفانه درحال تبديل شدن به عادت و رسم است تعجب كنند و گاهي هم سخني از سر انتقاد دلسوزانه بر زبان برانند. حوزه اقتصاد و مسائل مرتبط با آن طي سالهاي اخير آنچنان درگير سياستها و تصميمات ناگهاني عجيب و گاه متناقض بوده كه تهيه فهرستي از آنها كاري به غايت دشوار و البته ملال آور است . آنچه بيشتر مايه تاسف و البته نگراني است اين واقعيت تلخ است كه اين قبيل رفتارها و تصميمات به تمامي نهادها و ارگانها اعم از دولت مجلس بانك مركزي و... سرايت كرده و منحصر به يك بخش خاص نيست . مصوبات تثبيت گرايانه مجلس هفتم در تغيير ماده 3 برنامه چهارم توسعه كه دولت نهم را در تنگناي طرح هدفمندي يارانه ها قرار داد و كار را به جايي رساند كه هر دولتي هم به جاي دولت فعلي بود براي تامين نيازهاي مالي كشور ناگزير از تن دادن به اجراي طرحي مانند هدفمندي يارانه ها مي شد. در سوي ديگر تغييرات بزرگ و ناگهاني سياستهاي پولي را از سوي بانك مركزي شاهد بوديم كه در پي يك دوره در پيش گرفتن روشهاي انبساطي كه با كاهش دستوري نرخ سود بانكي افزايش شديد پرداخت تسهيلات حذف جريمه ديركرد بازدپراخت تسهيلات و... همراه بود با تغيير دو رئيس كل و پس از يك دوره اعمال سياستهاي به شدت انقباضي كه با هدف مهار نرخ رشد نقدينگي و كاهش برداشت بانكها از خزانه قدم بر مي دارد و سياستهايي انبساطي در پيش گرفته است . دولت نهم هم از اتخاذ چنين سياستهايي مصون نبوده و در كارنامه خود از اين قبيل تصميمات و مصوبات دارد. تغيير گسترده ساختار بودجه ريزي انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي انحلال و ادغام شوراي عالي و... از جمله اين اقدامات است كه پيامدهاي زيادي نيز براي اقتصاد كشور داشته است . يكي از عجيب ترين و درعين حال بي سابقه ترين اين قبيل تصميمات رفتاري است كه در سال جاري در مورد بودجه سال آينده از سوي دولت و مجلس مشاهده مي شود. به نظر مي رسد دولت در پي حساسيت و اصرار ويژه اي كه بر تصويب لايحه هدفمندي يارانه ها در مجلس دارد ارائه لايحه بودجه سال آينده را به پس از روشن شدن تكليف اين لايحه در مجلس شوراي اسلامي موكول كرده است ; اين درحالي است كه بنابر رويه مرسوم هر ساله و آئين نامه مجلس دولت ها موظفند لوايح بودجه سنواتي را نهايتا تا نيمه آذر ماه هر سال به مجلس ارائه دهند. با اين حال و با گذشت حدود يك هفته از اين موعد خبري از لايحه بودجه سال 89 نيست و اينگونه كه از شواهد و قرائن پيداست دولت با توجه به اخباري كه از سوي مسئولان تدوين بودجه منتشر مي شود به اين زودي لايحه بودجه را به مجلس ارائه نمي كند. بر آگاهان امر و ناظران حوزه اقتصاد كشور و بيش از همه بر نمايندگان مجلس شوراي اسلامي روشن است كه تاخير در ارائه لايحه بودجه و تعجيلي كه در بررسي آن در مجلس گريزناپذير مي شود چه پيامدهايي براي برنامه دخل و خرج كشور به دنبال دارد. انصاف اين است كه تاخير در ارائه لوايح بودجه سنواتي در جريان مراودات دولتها و مجالس كم سابقه نيست ولي در هيچ يك از اين موارد سابقه نداشته كه نمايندگان مجلس اينچنين بي تفاوت و كم رمق با تاخير در ارائه لايحه بودجه برخورد كنند و از كنار اين مسئله چنين كم اهميت و بي توجه عبور كنند. از اين مسئله مهمتر سخناني است كه از سوي نمايندگان و مسئولان دولتي مبني بر تاخير تعمدي در ارائه لايحه بودجه و موكول كردن اين مسئله به تصويب لايحه هدفمندي يارانه ها با ايما و اشاره بيان مي شود. اين رفتار از آن جهت مهم و درعين حال دغدغه برانگيز است كه رواج رفتارهايي از اين قبيل كه از آن شائبه استفاده ابزاري و اهرم گونه از قدرت برمي آيد در آينده پيامدها و تبعات بسيار تلخي به دنبال خواهد داشت . از سوي ديگر با توجه به نگاه مجلس به لايحه هدفمندي يارانه ها و اصرار دولت بر تصويب اين لايحه با در نظر گرفتن خواسته هاي دولت به نظر نمي رسد اين لايحه پرچالش و حساس در آينده نزديك به نقطه نهايي و قطعي برسد و احتمال به درازا كشيدن روند بررسي مجدد و تصويب آن بسيار زياد است . بنابر اين تاخير بيشتر در ارائه لايحه بودجه سال آينده با هدف روشن شدن وضعيت لايحه هدفمندي يارانه ها در واقع به معناي نامعلوم بودن زمان ارائه لايحه بودجه خواهد بود كه كمترين پيامد آن تصويب چند دوازدهم بودجه سال 89 است . نكته حائز اهميت ديگر پايان مدت اجراي برنامه چهارم توسعه و آغاز اجراي برنامه پنجم از سال آينده است كه بر پيچيدگي و اهميت به روز بودن تاريخ ارائه بودجه سال آينده مي افزايد چرا كه لزوم هماهنگي و همسوئي بودجه هاي سالانه به عنوان خرده برنامه هاي يكساله كه راهبردهاي اصلي برنامه پنجساله را پياده مي كنند امري غيرقابل انكار است ضمن اينكه خود لايحه برنامه پنجم نيز از جمله مواردي است كه بررسي و تصويب آن در مجلس بسيار وقت گير و حساس خواهد بود و درصورت تاخير در ارائه لايحه بودجه سال 89 به مجلس بررسي برنامه پنجم نيز دچار تاخير مي شود كه به معناي فاصله افتادن بين زمان اجراي برنامه هاي چهارم و پنجم است . جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "به سلامتيِ دستاوردهاي تازه " به قلم ابراهيم زاهدي مطلق آورده است: جمعه شب و در ادامه يكي از بخشهاي سريال «در چشم باد» صحنهاي به نمايش در آمد كه سؤالات متعددي را پيش روي مخاطب ميگذارد. اين نوشته اصلاً بنا ندارد عملكرد ضد اخلاقي يا سياسي سربازان سرخ (يا همان فرزندان بلشويكها) را نقد و بررسي كند، اما طرح اين سؤالها را برخود لازم ميداند؛ دست كم براي احقاق حق (اگر حقي وجود داشته باشد) از سريالهايي كه به حق صحنههاي اين چنينيشان برش خورده است تا مخاطبان سيماي سالم ايران گمان نكنند كه چيز ناسالمي را به «سلامتي» ميتوان هورت كشيد. 1 ـ آيا ميتوان شيشه مشروبات الكلي را در دست يك بازيگر ـ حتي سرباز ارتش سرخ ـ به وضوح نشان داد و تأكيد كرد كه او مينوشد و مينوشد و ... 2 ـ آيا ميتوان اين شيشه الكلي را به سمت ديگري ـ سرباز سرخ ديگر ـ تعارف كرد و در جواب «به سلامتي»اش گفت: نوشجان! به سلامتي! 3 ـ اگر جواب 2 سؤال بالا مثبت است، چرا سالهاست در سريالهاي خارجي تلويزيون، همه نوشيدنيهاي الكلي، آبميوه يا شربت ترجمه شدهاند و مستيهاي بازيگران پس از نوشيدن، سردردهاي ميگرني تلقي گرديدهاند؟ خارجيها كه براي نوشيدن و به سلامتي گفتن، ارجح از بازيگران داخلياند. 4 ـ اگر جواب سؤالهاي 1 و 2 منفي است، بايد پرسيد در جمعه شب 19 آذر ماه، ناظر پخش محترم مشغول چه كاري بودهاند؟ شايد هم بازي زيباي بازيگران، چنان طبيعي بوده كه براي حذف آن، مقداري سنگدلي و هنرنشناسي لازم بوده است. تتمه: دوست عزيزي در كنارم نشسته است و ميگويد سريال زيبايي است؛ حيف است... بله حيف است؛ اما نه براي نقد كردن. سريال زيبايي است كه در آن صحنه، حتي هيچ توجيه سينمايي يا فيلمنامهاي براي نشان دادن آن عمل وجود ندارد. به نظر ميرسد كارگردان محترم فقط خواسته است يك عملي را به سربازان سرخ نسبت دهد؛ اما نتوانسته است كه شعار ندهد. قدس روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "پرده ديگري از سناريوي براندازي نرم "به قلم غلامرضا قلندريان آورده است: در روزهاي اخير امت حزب ا... در پاسخ به هتك حرمت هواداران فتنه، با حضوري چشمگير در قالب تشكلها، صنوف مختلف و انجمنها، مراتب عشق و ارادت خويش را به خميني كبير بنيانگذار جمهوري اسلامي اعلام مي دارند تا جسارت ساختارشكنان به ساحت حضرت امام(ره) را محكوم نمايند. تبارشناسي حرمت شكنان بيانگر اين موضوع است كه آنها نسبت و قرابتي با انديشه امام خميني(ره) ندارند و اگر در بيانيه ها و اطلاعيه هايشان نامي از حضرت امام(ره) برده مي شود، صرفاً پوششي براي تعقيب انگيزه هاي غيربومي و ضد انقلابي آنهاست. در پرونده عملكردي اين قبيله سياسي موارد گوناگوني از سوژه هاي اهانت به امام قابل رؤيت است؛ اين در حالي است كه هواخواهان با ادبيات روشنفكري و ليبرال م؛بي نه تنها اهانت را نمي پذيرند، بلكه با تعابير مختلف تلاش در توجيه اقدامهايشان مي نمايند. هنگامي كه در كنفرانس برلين برخي از هواداران اين گروه در مورد انديشه پرچمدار انقلاب اذعان نمودند افكار امام را بايد در موزه هاي تاريخ جستجو كرد؛ تفكر موسوم به اصلاح طلبي با سؤاستفاده از برخي شخصيتها و مؤسسات موجه، تلاش نمود با اقدامي نرم و تدريجي، افكار بنيانگذار انقلاب اسلامي را آرشيو كند و از حيز انتفاع ساقط نمايد. اصحاب جبهه اصلاح طلبان اكنون پس از ناكامي هاي متوالي، گام در مسير راديكاليزه شدن نهاده اند تا از اين منظر در همسويي با اپوزيسيون، فشارها را بر حاكميت تشديد و امتيازهايي را كسب كنند. اين اقليت با بهره گيري از هر فرصتي، بي شرمانه بر ارزشها و هنجارهاي انقلاب چوب حراج زده اند و همگرايي شان را با دشمنان قسم خورده نظام اسلامي اعلام نمودند، به نحوي كه اغتشاشگران پس از رقم زدن سناريوهاي متعدد و ناكاميهاي پي در پي در روز قدس و 13 آبان، با طرح شعارهاي انحرافي، مغايرت مسير خود را با آرمانهاي امام و رهبري علني كردند و رسانه هاي خارجي اين رخدادها را با هيجاني وصف ناپذير و با تحليلهاي اپوزيسيوني مخابره نمودند. آنچه مسلم است، اين نوع جهت گيريها بار ديگر اتفاق ناميمون كنفرانس برلين را در اذهان تداعي مي كند؛ هنگامي كه رسانه ملي بر اساس حرفه رسانه اي خود رخدادهاي دروني كنفرانس برلين و حضور اصلاح طلبان را پخش كرد، با تخطئه اقدام سيماي جمهوري اسلامي، اصل ماجراي مسافران خارج رفته را در حاشيه قرار دادند. اكنون دستگاه قضايي بايد با مشاهده سيل اعتراضها و اجتماعات فراگير كشوري، مماشات را كنار بگذارد و در اقدامي انقلابي بر اساس وظيفه حقوقي و قضايي خود در راستاي استيفاي حقوق شهروندان با جديت وارد صحنه شود، زيرا كاسه صبر امت شهيدپرور از اهانتهاي پي در پي و اقدامهاي غيرقانوني اقليتي آشوب طلب لبريز گرديده و استمرار شرايط موجود مبني بر نهراسيدن از محاكمه، بستر رفتارهاي افراطي آتي را متصور مي نمايد. گفتني است، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره) كه در چنين مواردي بايد پيشگام باشد و در دفاع از انديشه امام(ره) با مستندات موجود وارد صحنه گردد، با انكار اصل موضوع به تبرئه خويش پرداخت و بار ديگر رويارويي دو جريان فكري را در جامعه به نمايش گذاشت. بررسي عملكرد اين مؤسسه در سالهاي اخير بويژه در حوادث پس از انتخابات بعضاً سكوت يا موضع توأم با همسويي را در اذهان تداعي مي كند. جهت گيريهاي اين مجموعه، تصور اقدام جناحي را براي دوستداران امام و انقلاب به وجود آورده است، به نحوي كه در رخداد اخير مؤسسه ياد شده در نامه خود آورده است: «علي رغم آن كه اين روزها بعضاً شعارهاي ساختارشكنانه ديگري با كمال تأسف مطرح شده، اما هتك حرمتي نسبت به ساحت امام خميني(ره) گزارش نشده است»! و ادامه داده است كه «هيچ يك از شبكه هاي خارجي و رسانه هاي ديداري و نوشتاري -علي ما نقل- چنين مطلبي را انعكاس نداده اند»! مردم انتظار دارند مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام(ره)، با توجه به اين هتك حرمت بي سابقه به ساحت حضرت امام(ره) كه باعث تعطيلي حوزه هاي علميه نيز شد، ميدانداري اعتراض به هتاكان را برعهده بگيرد،اما خروجي رفتار اين مؤسسه حاكميت نگاه سياسي و موضع گيريهاي تعجب برانگيز را اثبات مي نمايد. در اين ميان، شبكه هاي ماهواره اي و سايتهاي مختلف با ذوق زدگي و هيجان، اين رفتار ناشايست را پخش نمودند. اين اقدامهاي آنها، رئيس جمهور آمريكا را نيز وادار كرد تا بار ديگر به دفاع از آزادي سخناني را تكرار نمايد. اما، دشمنان انقلاب اسلامي نبايد فراموش كنند كه افكار و ايده هاي امام چنان در اعماق جان و روح اين ملت نفوذ كرده است كه با اقدام وقيحانه طيف انگشت شمار آشوب طلب به فراموشي سپرده نمي شود، زيرا حركت علمي، فكري، سياسي و اجتماعي كه بنيانگذار انقلاب اسلامي آغاز نمود، صرفاً براي ايران نبود، بلكه فراتر از آن، نگاه انساني به پديده اي سياسي را سبب گرديد و باعث شد گستره پذيرش شخصيت و افكار امام(ره) مرزهاي جهان اسلام را در نوردد و به عنوان يك مكتب انقلابي، كابوس وحشتناكي براي جهانخواران و اميدي رهايي بخش براي مستضعفان باشد. پر واضح است، اهانت به حضرت امام(ره) را مي توان پرده ديگري از سناريوي براندازي نرم تلقي نمود، زيرا عده اي با نپذيرفتن جنگ نرم دشمن و قرار گرفتن در حصارهاي ادبيات خود بنياد و عدم ترجمه مفهوم جنگ نرم با وجود هشدارهاي هفته هاي اخير حضرت آيها... خامنه اي، بستر اقدامهاي كثيف و افراطي را فراهم نمودند. گفتني است، سخنگوي يكي از احزاب اپورتونيست، چندي قبل در اظهاراتي اقدامهاي اغتشاشگران را زندگي و حوادث پس از انتخابات را نتيجه تعالي انقلاب و تعاليم امام اعلام نموده بود؟! بدون شك، نيروهاي حزب ا... با درايت، عقلانيت و بصيرت افزايي خود با تهاجم نرم دشمن مقابله مي نمايند و اجازه نخواهند داد مقدسات انقلاب كه دستاوردهاي پرهزينه براي جامعه بوده است، مورد تعرض ستون پنجم بيگانگان قرار گيرد آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله خود با عنوان "تذكر وزارت ارشاد و پاسخ آفتاب يزد " آورده است: روز گــــــذشـــتـــــه وزارت ارشـاد در تذكري كـه لحن آن بيسابقه بـود آفـتاب يزد را بـــه تــبلـيــغ بــراي رسانههاي ضـد انـقـلاب مــتهم و بـرخـلاف رويه معمول سالهاي گـذشته، همزمان با تحويل متن تذكر بـه روزنـامـه، خـبر آن روي خروجي خبرگزاريها قـرار گـرفـت. تـذكـر شـديداللحن وزارت ارشاد مربوط به چاپ آگهي برنامه تلويزيوني يكي از شبكههاي تلـويـزيـونـي افـغـانستان است كه قبلا نيز در آفتاب يــزدبــه چــاپ رسـيــده و هـيــچگــونــه تــذكـر - حتي شفاهي - از سوي وزارت ارشاد را به دنبال نداشته است. اين شبكه كه تاكنون در هيچ منبع رسمييـا غـيررسمي از آن به عنوان رسانه ضدانقلابي ياد نشـده اسـت، در هفتـههاي گذشته مناظرههاي تلويزيوني بين حاميان و منتقدان سياستهاي خارجي دولتهاي نهم و دهم برگزار كرده كه دستاورد اين مناظرهها برخلاف ادعاي وزارت ارشاد مـوجب تبليغ براي سياستهاي كلي نظام در عـرصـه ديـپلـماسي خارجي بوده است. يكي از آخـريـن آنـها، مناظرهاي مفصل با حضور دكتر ابراهيم متقي از اسـاتيـد دانشگـاه تهران بود كه وي در آن برنامه بر استقلال سياست خارجي جمهوري اسـلامـي (بـرخلاف رژيم گذشته) تاكيد و اين سياست را موجب موفقيتهاي بزرگ براي كشور دانست. دكتر مـتـقــي در حــال حـاضـر بـه صـورت مستمـر در بـرنـامـههـاي زنـدهاي كـه از شـبكههاي مختلف سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش ميشود حضور دارد. لذا مشخص نيست مسئولان وزارت ارشاد به كدام حجت شرعي يا عقلي ،آگهي پخش برنامههاي اين تلويزيون را تبليغ براي ضد انقلاب ميدانند؟ آگهي مربوط به اين مناظره در تـاريخ 14 آذر 88 در آفتاب يزد به چاپ رسيد و مسئولان وزارت ارشاد يا سايرنهادهاي امنيتي و اطـلاعـاتـي، هيچگونه واكنشي در برابر آن بروز ندادند و لذا به نظر ميرسد لحن غيرمطبوعاتي وزارت ارشـاد در تــذكـر اخـيـر نـاشي از ارادهاي ديــگــرمـيبـاشد كه دخالت مقامات بيطرف و دستگاههاي نظارتي براي قضاوت و كشف ريشه برخوردهاي اخير با آفتاب يزد را ضروري ميسازد. آفـتـاب يـزد مـعـتقد است دستاندركاران حوزه مـطـبـوعـاتي وزارت ارشاد از روش انتقادي اين روزنامه نسبت به دولت به تنگ آمدهاند و به دنبال بـهـانـههـايـي بـراي حـذف ايـن روزنـامه از جمع مطبوعات كشور ميباشند. خبري كه شـب گذشتهبـــه درخــواســت وزارت ارشــاد تــوسـط بــرخــي خبرگزاريها منتشر شد به شرح زير است: " در اســتمرار تخلفات مـكـرري كـه مـوجب تذكرات كتبي معاونت امور مــطــبــوعــاتــي و اطــلاع رسـاني و هيئت نظارت بر مطبوعات، به آن روزنامه شده است، در روزنامه مورخ پــنــجشـنـبـه آذر بـا چاپ يك آگهي تبليغاتي در صفحه اول خود براي رسانه هاي بيگانه و ضدانقلاب، مجددا اقدامبه مقابله با رسالت مطبوعاتي و تخطي از مـاده 2 و هـمـچنين بند 5 و 9 ماده 6 از قانون مطبوعاتكرده ايد. از اين رو، بار ديگر به آن نشريه تذكر داده مي شود تا رويه خلاف مـصالح ملي خود را رها كرده و بر نقض تعهدات قانوني خويش در روزنامه آفتاب يزد اصرار نورزيد. " گسترش صنعت روزنامه گسترش صنعت در سرمقاله خود با عنوان "الزامات توسعه صنعت خودروسازي " آورده است: كارشناسان صنعتي عقيده دارند صنعت خودرو دومين صنعت پايه بسياري از كشورها محسوب ميشود و اين موضوع در كشور ما نيز مصداق دارد و حتي برخي نيز از آن به عنوان لكوموتيو بخش صنعت كشور سخن ميگويند. با توجه به گفتههاي كارشناسان در كنار اهميتي كه اين موضوع پيدا ميكند و نقشي كه اين صنعت در رشد و توسعه صنعتي و اقتصادي كشور دارد، در سالهاي اخير توجه جدي نيز به اين صنعت از جانب مسوولان صنعتي و صنعتگران كشور شده است. از طرف ديگر درست است كه غولهاي خودروسازي دنيا يكسالي است در طومار بحران اقتصادي غرب پيچيده شدهاند اما با عبور موج بحران از فراز اين خودروسازان بايد ديد جايگاه صنعت خودروي كشور در بين اين خودروسازان چگونه است؟ بايد به خاطر داشت در هر روند توسعهاي �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]
-
گوناگون
پربازدیدترینها