تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مردى را ديدند كه موهاى ژوليده و جامه‏اى چركين و سر و ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828882318




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت چهارم: Bloodborne


واضح آرشیو وب فارسی:پردیس گیم:

برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت چهارم: Bloodborne "به قلم ایرج لطیفی" در چهارمین قسمت، به شاهکار بی بدیل Bloodborne می رسیم، اثری عجیب و غریب و به طرز حیرت انگیزی تاثیر گذار که حاصل همکاری استودیو FromSoftware با تیم Sony Japan بوده است. سطح فنی درخشان، تِم داستانی بسیار جدی و سورئالیستی با طراحیِ بصری فوق العاده، معماری بی نقص و فضای گوتیک، گیم پلی غنی و جذاب، صداگذاری و آهنگسازیِ بی نظیر و صد البته باس فایت هایی چنان عظیم و تکان دهنده که چه بسا در وصف برخی از آن ها زبان انسان یاری نتواند کرد. چشمان خود را که می گشاییم، جایی میان خواب و رویا و کابوس در حیرت و سرگشتگی به سر می بریم. همچنان که "خون یارنام" در رگ هایمان جاری می شود، صدای زنی را می شنویم که ورودمان به جرگه "شکارچیان" را خوشامد می گوید. تاریکی، خون، جنون و حیرت از همان ابتدا گلوی ما را می گیرد و وارد کابوسی می شویم که گویی هرگز آن را پایانی نیست. تمام شهر را بیماری و جنون فرا گرفته، از میان شکاف پنجره ها صدای زوزه و مویه و خنده های دیوانه وار شنیده می شود، درها را که می کوبیم اهالی خانه ما را از خود می رانند و در خیابان ها و کوچه های شهر نیز مردم آلوده و دیوانه هذیان گویان پرسه می زنند و تیغ می کشند. اینجا شهر نفرین شده ی یارنام است. به رویایِ خود پای می گذاریم و کم کم راه بزرگ را آغاز می کنیم. باید که سرچشمه بیماری و جنون را یافت و بر آن فائق آمد تا مگر این کابوس وحشتناک را پایانی باشد.

5. Rom the Vacuous Spider ، محصور در پوچیِ محض " اقیانوس و کهکشان، هر دو یکی هستند." رام، "عنکبوت پوچ و عبث" یکی از قابل تامل ترین موجودات بازی است. هیولایی عجیب که به درستی روشن نیست که زاده ی The Great One ها باشد یا حاصل آزمایشات و کنجکاوی های خطرناک افراد Healing Church، کسانی که تلاش می کردند تا با استفاده از خونِ کهن، بیماری ها را درمان کنند و روح انسان را عروج ببخشند. استاد ویلهم (Willem) آنان را از این کار برحذر داشت اما در نهایت خود اسیر پوچیِ "رام" شد. پس از روبرو شدن با منطقه ی بسیار عمیق و دیوانه کننده ی Byrgenwerth (مکتبی که شاگردان آنجا زمانی مشق دانش و خرد می کرده اند) به بالکن ساختمان می رسیم. استاد را می بینیم که روی یک صندلی نشسته و زبانش بند آمده است و تنها به زحمت و با عصا به روبرو و به سوی ماه اشاره می کند. گویی پیوسته و تا ابد در پوچی و حیرت به سر می برد. با یاد آوری این کلام که "اقیانوس و کهکشان یکی هستند" و همچنان که انعکاس جنون انگیز ماه را در آب می بینیم، به درون دریا فرو می رویم و وارد ورطه ای مرمری و خیالی می شویم، رویائی معنوی اما کابوس وار که میان دریا و آسمان معلق است. در میان آب، باس را می بینیم که در هاله ای لطیف و سفید آرام نشسته است. ابتدا کاری با شکارچی ندارد و در خلسه فرو رفته است. همین که با خنجر خود به او ضربه می زنیم از خواب بر می خیزد و با شروع نوای آسمانیِ موسیقی، باس فایت آغاز می شود. مبارزه با این باس هندسه ی بسیار جالبی دارد، عنکبوت های کوچک و خاکستری رنگ که گویی فرزندان رام هستند، با آرایشی منظم از مادر خود محافظت می کنند. همچنان که با آنان درگیر می شویم باید از میان شان راهی به باس پیدا کنیم، آنقدر مانور می دهیم و حرکت می کنیم تا از شکافی خود را به باس برسانیم. هنگامی که به او نزدیک می شویم، خود مستقیما با حرکات بدن به ما ضربه می زند. همچنان که چشمی به باس و چشمی به عنکبوت های کوچک به مبارزه ادامه می دهیم، باس فایت وارد استیج دوم خود می شود. رام با چرخشی به دور خود ناپدید گشته و کمی دورتر دوباره ظاهر می گردد. حال دسته ای دیگر از عنکبوت ها که تعدادشان بیشتر و بیشتر می شود و آرایش شان سنگین تر. اینجا موسیقی دیگر بی نظیر است. حرکات باس خطرناک تر می شود و با وجود انبوه عنکبوت ها نیز مبارزه پیچیده تر می گردد، و از آسمان جادویی به شکل موج های آبی رنگ فرود می آید که خود به دشواری و شکوه مبارزه می افزاید.

4. Vicar Amelia ، به نام پدر، پسر، روح القدُس "آگاه باش از ضعف انسان. آنان که اراده شان سست است و فکرشان خام. اگر ترس از مرگ نبود، بی ماتم خود به کام نیستی می رفتند. خون کهن را بجو! بگذار دعا کنیم، بگذار که در انجمن اعظم سهیم شویم و برای خون کهن ضیافتی برپا کنیم. تشنگیِ مان به خون، ما را اغنا می کند و آرام مان می سازد. خون کهن را بجو، اما آگاه باش از ضعف انسان. آنان که اراده شان سست است و فکرشان خام.." سرکار آمِلیا، قائم مقام کلیسا، با ردای خاکستری بر تن، زانو زده و بر شمایل لاورنس، موسس کلیسای شفا دهنده به دعا و مناجات مشغول است. او آخرین نایب کلیسای شهر است. زمانی که لاورنس، نخستین نائب کلیسا، استادش را ترک می کند، با احترام می گوید که هرگز کلام و حکمت شان را فراموش نخواهد کرد. از آن زمان گردبندی طلایی که یادآور همان کلام استاد اعظم بود، که "بترسید از خون کهن"، دست به دست میان قائمین کلیسا گشته و حال نزد اوست. از معبد کوچک شهر سوی صحن کلیسای جامع می رویم و پله های بلند برج را در می نوردیم که آهسته آهسته دعاهای آملیا، خلسه وار و تکرار کنان به گوش ما می رسد. او آخرین لحظاتِ انسانی اش را سپری می کند و به زودی به هیولایی رُعب آور تبدیل خواهد شد. در یک میان پرده ی بی نظیر، او را می بینیم که بر شمعی فروزان سجده کرده و در حال ناله کردن است. تصویر به سایه ی او روی زمین کات می خورد و در همین نما و طی چند لحظه تحول او به موجودی پلید را می بینیم. خون به مجسمه دَلو می پاشد و آملیا با ظاهری وحشتناک و گویی از دل جهنم، با چهره ای شبیه به یک گوزن شاخ دار، همچنان گردنبند طلایی در دست، خرناسی سنگین می کِشد و باس فایت آغاز می شود. حال موسیقیِ نفس گیر و ویران کننده، شاهکار آقای Tsukasa Saito، که قلب را فرو می ریزد. طراحی این باس حیرت انگیز است. همچنان که گردنبند را در دست چپ نگاه داشته، کشان کشان سوی شکارچی می آید و وحشیانه ضربه می زند. فریادهایی که می کشد دیوانه کننده و غیر قابل تحمل است. همینطور که موسیقی اوج می گیرد کم کم ضربات او خشن تر و سریع تر، و پاهای ما نیز لرزان تر می شود. گاهی به حالت دعا دستان خود را بلند می کند و محکم به زمین می کوبد، لحظه ای عقب می نشیند و به حالت مناجات نوار سلامتی خود را پُر می کند. در واپسین لحظات دیگر هر ضربه و هر جیغ و فریادش کمر شکن می شود تا زمانی که از بین می رود.

3. Lady Maria of the Astral Clocktower ، بانوی خونین، نگهبان اسرار " یک جسد باید که به حال خود رها شود. آه خوب می دانم که اسرار چه شیرین به آدم چشمک می زنند. حال تنها یک مرگ عادلانه می تواند نجاتت دهد، و از این کنجکاوی شدید رهایی ات بخشد." بلاد بورن سرشار است از هیولاهای غول پیکر و موجودات افسانه ای و عظیم. حکایت اصلی بازی اما حکایت "هانتر" هاست. انسان هایی که با ظاهر کمابیش عادیِ خود، لباس سیاه شکارچی بر تن و تپانچه های بزرگ در دست، آنچنان ابهت و جذابیتی دارند که هرگز پای باس های دیگر بدان ها نمی رسد. از فرط حیرت به راه خود ادامه می دهیم. همه جا نام "بانو ماریا" را از زبان دیوانگان و مفلوکین می شنویم. او کسی است که از دروازه ورود به دهکده "هملت" مراقبت می کند، جایی که انجمن کلیسای شفا دهنده آن را به طرز وحشیانه ای نابود کرده و کودکان زیادی را برای آزمایشات دیوانه وار خود به "سالن تحقیقات" برده است. وقتی به اتاق برج ساعت می رسیم، فردی را می بینیم که روی یک صندلی آرام گرفته و به نظر می رسد که مرده یا خودکشی کرده باشد. خون روی زمین را گرفته است. سپس در یک میان پرده ی عالی، همچنان که شکارچی سعی می کند به جسد نزدیک شود، ناگهان ماریا بیدار شده و محکم دستِ او را می گیرد. هنگامی که از روی صندلی بر می خیزد هیبت اش فوق العاده است، زنی زیبا با صورتی رنگ پریده، قد کشیده و موهای روشن که تهدید کنان شمشیر می کشد و شکارچی را نوید مرگ می دهد. مبارزه با او آنقدر زیباست، آن قدر شور انگیز است که یادآوری اش شاید بی بغضی در گلو و حیرتی بر لب ممکن نباشد. رویارویی با او در آن اتاق تاریک با نور جنون انگیزی که از میان شیشه های ساعت داخل می زند عالی کار شده است. حرکاتش بسیار سریع و خُرد کننده است و بُرد هر ضربه اش غافل گیر کننده. موسیقی اینجا بیداد می کند، نوایی حیرت انگیز از ضربات آرشه ویلون و صدای ناقوس که بی شک جزو برترین ساوند ترک های بازی است. نیمه اول مبارزه همه چیز در یک حالتِ متعادل پیش می رود، یک مبارزه عالی با یکی از چندین هانتر در بازی، اما آنجا که بانو شمشیر را به تن خود فرو می برد و موسیقی اوج می گیرد دیگر همه چیز دیوانه کننده می شود. با صدای سرود گروه کُر، ناگهان مبارزه به اوجی خیره کننده از شکوه و حماسه فرو می رود، گویی انسان در کابوسی تمام ناشدنی با تنی رنجور ایستاده و از شور و اشک به خود می پیچد. ضربات سریع شمشیر با خون که به هر سو می پاشد و زبانه های آتش که چشمان را فرا می گیرند، با نوای موسیقی آنچنان یکی می شوند که سخت بتوان روی زانوان خود بند شد.

2. Father Gascoigne ، بوی شیرینِ خون " هیولاها تمام این دور و بر را گرفته اند. دیر یا زود، تو نیز یکی از آنان خواهی شد.." پدر گسکوئین با قامتی ستبر در ردای بلند و سیاه کلیسا، کلاهی بزرگ بر سر و گردنبندی نقره ای بر گردن، بی شک یکی از با ابهت ترین هانترهای بازی است. او از سرزمین دیگری به اینجا آمده، چرا که لقب "پدر" در کلیسای یارنام مورد استفاده نبوده است. زمانی که به حیاط کلیسای کوچک شهر می رسیم، او را می بینیم که نفس زنان در حال سلاخی کردن مردگان است. آنقدر با تبر بزرگ خود به گوشت های تکه تکه شده ضربه می زند تا خسته می شود، بعد با نجوایی بسیار آرام شروع به سخن گفتن می کند. سپس سوی ما بر می گردد و خرناس می کشد. تضادی که میان صدای آرام و ظاهر وحشتناکش خلق می شود واقعا حیرت انگیز است. او ما را نوید می دهد که به زودی به هیولایی تبدیل خواهیم شود. اما این خود اوست که عقلش را از دست داده. کسی که کارش شکار هیولاها بوده است، از مستی خون و خلسه کشتار، خود به هیولایی تبدیل شده است که فرزندانِ خویش را ترک گفته و پیکر همسرش را نیز گوشه ای رها کرده است. "این بوی چیست؟ آه بوی شیرین خون است که مرا به خود می خواند. همین عطر کافی است تا مرد را بیمارِ خود کند!" اولین باس اصلی و اولین رویارویی با یک هانتر، یکی از خشن ترین و هیجان انگیز ترین قسمت های بازی است. یک مبارزه فوق العاده کوبنده و بسیار بسیار پُر انرژی؛ او در میان تاریکیِ حیاط خلوت کلیسا و سنگ قبرهایی که زیر نور نقره ای ماه آرام گرفته اند، با شلیک اسلحه اش دقایقی بی نهایت نفس گیر و کوبنده را آغاز می کند. ضرباتش فوق العاده پُر قدرت و حرکاتش محکم و سریع است. تبر سنگین خود را بی وقفه پایین می آورد و هنگامی که به او نزدیک می شوید، با هجوم تلخ باروت به عقب رانده خواهید شد. موسیقی، مرموز و قوی با ملودی های سنگین آغاز می شود و کم کم اوج می گیرد. صدای سازهای بادی در گوش می پیچد که پدر تبر خود را می گشاید و با ضربات سنگین تر و خرد کننده تر مبارزه را ادامه می دهد. زمانی که تقریبا دو سوم نوار سلامتی اش رفته است، جامه خود را می درَد و به هیولایی گرگ مانند و بی نهایت خشن تبدیل می شود. در این اینجا ناگهان لحظه ای سکوت، و سپس ضربات دیوانه وار و کوبنده ی موسیقی، گویی که کسی مست از خون، خلسه وار می رقصد و سرش را بر زمین می کوبد. ریتم موسیقی و مبارزه هر دو آنچنان اوجی می گیرند که قلب را در سینه به درد می آورند. او دیگر کاملا از خود بی خود شده است و با فریادهایی آنچنان قدرتمند که تن را می لرزانند، تا دم مرگ وحشیانه حمله می کند و پنجه می زند.

1. Gehrman the First Hunter ، سرود خون و باروت " شکارچی عزیز، این راه سخت را به خوبی آمده ای، تو را نوید می دهم که پایانِ شب نزدیک است. حال من به تو رحم خواهم کرد. تو خواهی مُرد، کابوس را فراموش خواهی کرد و دوباره زیر پرتو خورشید بیدار خواهی شد، و از این رویای وحشتناک رها می شوی." زمان آن رسیده که با گرمن، همان مردی که از ابتدای این راه همرامان بوده و در این رویای غریب میزبانیِ ما را کرده است، روبرو شویم. او اولین مرد از جرگه ی شکارچیان است و زمانی مبارز بزرگی بوده، همین طور مبتکر اصلی در ساخت اسلحه های افسانه ایِ شکارچیان. حال رنجور و نحیف روی صندلی چرخ دار با یک پای قطع شده و عصایی در دست، و صدایی آنچنان خسته که گاهی سخن گفتن را برایش سخت می کند، در کارگاه شکارچیان نشسته است و آنان که به تازگی در این کابوس اسیر شده اند را راهنمایی می کند. او خود اما گرفتار همین رویاست و گویی از فضای خلسه آلود و سنگینِ Hunters Dream رهایی ندارد. گرمن، آرام و با وقار روی صندلی خود نشسته و منتظر واپسین پاسخ ماست. آیا با تسلیم می توان از این کابوس رها شد؟ اگر بیدار شویم، آیا تردید نخواهیم داشت که ممکن است آن بیداری بوده باشد و این یکی خواب و رویا؟ پس تسلیم نخواهیم شد تا یکی از باشکوه ترین باس فایت های تاریخ صنعت گیم را از دست ندهیم. هنگامی که بر می خیزد و داس افسانه ای خود را به دست می گیرد لحظه ای بسیار متاثر کننده است، ناگهان به هیبت مردی با ابهت در می آید که شکوه و احترام بسیاری را در دل بر می انگیزد. حال مبارزه ای غرق در عظمت و حماسه و شاعرانگی آغاز می شود. تماشای او که با پای لنگان، در آن دشت زیبا میان گل های سفید روی زمین و زیر قرص درشت ماه بر فراز آسمان، آرام آرام سوی ما می آید فراموش ناشدنی است. مرد در برابر مرد، شکارچی در برابر شکارچی، تپانچه در برابر تپانچه. معجونی عارفانه از جنون و حماسه که با نوای سحر انگیز ساز و سرود موسیقی، که اینجا دیگر اشک آلود است و در اوج، سماعی برپا می کند از فوران خون و شلیک گلوله. حرکات او آنچنان شکوهی دارد که انسان را در بهت فرو می برد، ضرباتش آرام و با وقار است و با رقصی زیبا به نرمی فرود می آید. اوج باس فایت اما هنگامی است که موسیقی نیز اوج می گیرد، او فُرم اسلحه اش را تغییر می دهد و با دستی بر کمر و دستی بر شمشیر، مانند مبارزی کارکُشته، استادانه ضربه می زند. گاهی به پرواز در می آید و با حرکت سریع خنجر خود هوا را می شکافد. این مبارزه ی مردانه و شاعرانه آن قدر ادامه می یابد تا مگر کابوس او تمام شود.. " شبِ تاریک، و خواب و رویا، چقدر طولانی بودند..."





18 مرداد 1395





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پردیس گیم]
[مشاهده در: www.pardisgame.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


علم و فناوری

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن