واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
واعظ آشتیانی سر جنگ را باز کرد و به راه خود هم ادامه میدهد. اما این دعوی به سود سپاهانی است که خود را به رگ گردن استقلال در صدر جدول رسانده! واعظ نمیتواند این حقیقت را از یاد ببرد که در پس تمامی بیانیههای او، استقلال افتی محسوس را تجربه کرده! آغاز جنگ جدید لفظی یا به عبارتی دقیقتر، آغاز جنگ و جدال بیانیهای باشگاه استقلال با امیر قلعه نویی، تا حدود زیادی شعارهای مدیرعامل این باشگاه در مورد اخلاقگرایی و فرهنگمحوری را زیر علامت سئوالی بزرگ قرار میدهد. در بیانیه سوم باشگاه استقلال که هم پرخاشگری را میتوان حس کرد و هم مظلومنمایی را دید، نگرانی مدیریت باشگاه از غلبه افرادی که «لمپن» معرفی میشوند یکی از مهمترین محورهای مورد بحث شده است. آیا نگارش چنین بیانیههایی دویدن در مسیر مخالف شعارهای مدیریت این باشگاه نیست؟ امیر قلعه نویی ماهیتی مشخص میان اهالی فوتبال دارد. او از ابتداییترین روزی که تصمیم گرفت پیراهن ورزشیاش را در آورد و روی نیمکت مربیگری بنشیند، کوشید خود را در ظواهر مردی نزدیک به تفکرات علی پروین نشان دهد. حتی این جمله او که «استقلال یک علی پروین کم دارد...» در زمانی که دستیار ناصر حجازی بود موید همین حقیقت است که قلعه نویی تلاشی ملموس را برای تبدیل شدن به پروین استقلال را آغاز کرده بود. همراه کردن چند همراه همیشگی، به کار بردن ادبیاتی خاص که متعلق به قشری خاص از یک جامعه است، روی آوردن به شفاهیات کوچه بازاری و رسوخ کردن به سکوها از طریق نزدیک شدن به گروهی از لیدرها، مهمترین رفتارهای غیرفنی این مربی محسوب میشد. این، همان چیزی است که قلعه نویی را در ذهن مدیرانی مانند واعظآشتیانی، محکوم میکرد.امیر قلعه نویی به واسطه پیرویاش از مکتب پروینی و آماده کردن فضایی برای تک محوری شدن استقلال و البته وابسته شدن این باشگاه به نام او روی نیمکت (همان اتفاقی که سالها برای پروین و پرسپولیس افتاد) از سوی بسیاری از هواداران باشگاه استقلال صاحب مقبولیت نشد. او به واسطه نتایجی که همراه استقلال گرفت محبوب بود، اما مقبولیت بلند مدت را لااقل میان همه هواداران کسب نکرد. ترس از دو پاره شدن و دو شقه شدن سکوها، دقیقا میان جمعیت هواداری استقلال وجود داشت و همین کفایت میکرد تا چون اویی حتی پس از قهرمانی با آبی پوشان به سادگی از سوی واعظ آشتیانی رانده شود. اما ابزار راندن امیر چه بود؟ استقلالیها با ادله واعظ آشتیانی کنار میآمدند. او پرهیز از لمپنیزم و فرار از نوچه پروری را دلایل اصلی جایگزینی صمد مرفاوی در قامت سرمربی نامید و البته با واکنش تندی هم از سوی هواداران خود روبرو نشد. اما حالا همان هوادارانی که دل به اصلاح رفتارهای سرمربی خود بسته بودند مقابل بیانیههایی مینشینند که رعایت آداب در آن فراموش شده است. این که میگویند آشتیانی با استفاده از اهرم قدرت خود در سازمان تربیتبدنی اقدام به انتشار چنین بیانیههایی میکند دروغی بیش نیست، چرا که دو بیانیه پیشین او زمانی منتشر شد که او هنوز جایی در سازمان تربیت بدنی نداشت! امیر قلعه نویی حالا مظلوم واقع میشود. او هرچند با به راه انداختن بحث کهنه و بیمنطق دخالت واعظ آشتیانی در قرار نگرفتناش در لیست بهترین مربیان سال آسیا محرک اصلی مدیرعامل در نگارش سومین بیانیه بود، اما در حقیقت خود را در مقام یک مظلوم (ولو غیرواقعی) قرار میدهد. واعظ با زهر به جنگ زهر میرود و به این نکته توجه نمیکند که زهر او هنوز پادزهر نشده است! او ادبیاتی مانند مخاطب را برمیگزیند و فراموش میکند که بخشی از مقبولیتاش به واسطه دفع کردن آن ادبیات بوده! آیا او نمیتوانست پاسخی منطقیتر به قلعه نویی بدهد؟ آیا نمیتوانست مدعی این حقیقت شود که حذف مقتدرانه استقلال از آسیا به دست قلعه نویی جایی برای نگاه کردن کنفدراسیون به او را باقی نگذاشته بود؟! آیا مدیرعامل نباید به سه امتیاز استقلال از شش بازیاش در لیگ قهرمانان آسیا اشاره میکرد؟ واعظ آشتیانی سر جنگ را باز کرد و به راه خود هم ادامه میدهد. اما این دعوی به سود سپاهانی است که خود را به رگ گردن استقلال در صدر جدول رسانده! واعظ نمیتواند این حقیقت را از یاد ببرد که در پس تمامی بیانیههای او، استقلال افتی محسوس را تجربه کرده! /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]