واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: علل به وجود آمدن ناكامی در كودكان احساس ناكامی در كودكان ( قسمت چهارم )
در قسمت قبل مطالبی را درباره به نظر روانكاوان در مورد ناكامی ، فواید و زیان های ناكامی و ضرورت درمان ارائه كردیم . اینك می خوانیم ...علل و عوامل :برای اصلاح و درمان ناكامی ضروری است ریشه ها و علت ها شناخته شود؛ معلوم گردد ناكامی از كجا حاصل شده و چگونه با آن باید مبارزه شود.بررسی های علمی نشان می دهند ریشه و علت ناكامی ممكن است یك یا چند مورد از علل زیر باشند:1- علل زیستی – جسمانی : گاهی زمینه های زیستی و شرایط جسمانی باعث بروز این حالت اند . طفلی كه ضعیف و ناتوان است ، قد و قامتی كوتا ه دارد و دستش به طاقچه نمی رسد كه شیء مورد علاقه اش را بردارد. احساس ناكامی خواهد داشت. كودكی كه دچار نقص عضوی است و بدین خاطر در معرض مقایسه ها و ارزیابی است و یا نمی تواند چون دیگران بدود و بجهد ، دچار احساس ناكامی است . آن كس كه از زیبایی كافی بهره ای ندارد و به خاطر زشتی چهره در معرض تحقیرها و تمسخرهاست دچار این احساس است . و بالاخره عدم تعادل در ترشح برخی از غده ها می توانند زمینه ساز حالتی گردند كه سرانجام به این احساس منجر گردد.
2- علل روانی : گاهی احساس ناكامی به خاطر جنبه های روانی است. مثلاً كودكی كه دچار تضاد و تعارض است و نمی تواند بر مشكلات خود فائق آید یا با مانعی در سرراه خود مواجه است مثلاً می خواهد از پله ای بالا برود ، مانعش می شوند، می خواهد فلان غذا را بخورد به او اجازه نمی دهند ، دچار این حالت است .گاهی هدف ها برای كودك آن چنان دور هستند كه طفل احساس می كند نمی تواند به هیچ یك از آنها دسترسی پیدا كند. خواسته ای دارد كه هرگز برآورده شدنی نیست ، یا احساس می كند كه مبنع حمایت خود را از دست داده ، مادرش مرده و كسی جای مادر را پر نكرده و یا نتوانسته است نظر مادر را به خود جلب كند و ... چنین فردی دچار احساس ناكامی است.عدم به كارگیری عقل و تجربه برای تطابق و سازگاری با محیط ، دشواری طی طریق برای دستیابی به هدف ، مورد تحسین و تشویق قرار نگرفتن برای كاری كه به نظرشان مهم می رسد، پائین بودن ظرفیت تحمل روانی و عدم توان درنگ و تحمل در برابر یك مسئله . تمسخر و تحقیر دیگران نیز خود از دیگر عوامل به شمار می رود.3- علل عاطفی : در این زمینه نیز از مسائل بسیاری می توان نام برد، از جمله:- عدم پذیرفته شدن در محیط خانواده به خاطر جنسیت و یا شرایط جسمانی .- احساس اضطراب و پریشان حالی به خاطر امری كه فرجام آن ناشناخته و مبهم است.- عدم ارضای عاطفی به خاطر كمبود محبت و یا نوازش ندیدن كه برای فرد دشواری آفرین است.- احساس سردی و بی حرارتی و عدم شوردر كانون خانواده ، مخصوصاً در اواخر كودكی و اوایل نوجوانی .- شكست های پی در پی عاطفی ناشی از سرخوردگی ها و محرومیت های متعدد.- احساس ضعف و بی كفایتی در جلب نظر والدین و یا عدم توان اثبات خود. همه این موارد به تنهایی و یا به اتفاق زمینه ساز دشواری ها و ناراحتی ها در زندگی هستند.4- علل اقتصادی : زمانی ممكن است احساس ناكامی ریشه اقتصادی داشته باشد. این امر بدان خاطر است كه كودك چون دیگر انسانها احتیاجاتی دارد كه آن را درك می كند و دستیابی به آنها منبع و عامل لذت او هستند و طفل اگر از آنها دور بماند احساس ناكامی خواهد داشت.معمولاً اساسی ترین نیازها كه زمینه ساز ایجاد ناكامی هستند همانهایی هستند كه حیات آدمی بدان ها متصل است كودكی كه غذای كافی ندارد، از میوه و شیرینی محروم است ، در عین این كه آنها را در دست دیگران می بیند، برای به دست آوردن آنها تلاش می كند ولی موفق نیست . طبیعی است كه او احساس ناكامی داشته باشد.و یا طفلی كه فقر را در محیط خانه احساس می كند ، آرزوی غذا و لباس دارد ، و یا پدرش امكاناتی دارد ولی خست می ورزد نیز دچار این حالت است .
5- علل اجتماعی : گاهی علت مهم احساس ناكامی ریشه اجتماعی دارد. مثلاً- احساس می كند كاملاً به خود رها شده است و در خانه شور و نشاطی برای او نیست .- گرفتار جدایی و طلاق و در نتیجه فلج عاطفی است و احساس می كند به عزت نفس او صدمه وارد شده است.- نقل مكان ها و مهاجرت های بسیار، او را از افراد مورد علاقه اش دور و محروم داشته است.- او از گردش و تفریح چون دیگران محروم است و حتی در خانه هم شوخی و خنده ای نیست .- گاهی این احساس به او دست می دهد كه از منزلت اجتماعی لازم برخوردار نیست.- روابط در محیط خانه نادرست است و با او به مهربانی رفتار نمی شود ، یا در خانه سوء تفاهم وجود دارد.- به فعالیت ها و پیشرفت هایش توجهی نمی شود ، در عوض تنبیه او سخت است و به حقوق و احساسات او بی توجهی می شود .6- علل تربیتی: گاهی احساس ناكامی به علت تحمیل ها وعدم توان مقاومت و یا مبارزه در آن زمینه است . كودك سعی دارد خود را با آن شرایط تطابق دهد و با آن دمساز شود ولی توان آن را ندارد. زمانی ناكامی به علت وجود آداب و رسوم و مقررات خاص است كه آدمی نمی تواند خود را با آن سازگار كند.همچنین نوع تربیت ، مثلاً تربیت براساس نازپروردگی و پرتوقع بار آوردن سبب می شود كه افراد در شرایط ساده ای كه موافق با طبع آنها نیست خود را ناكام احساس كنند.7- علل دیگر : و بالاخره علل بسیاری هستند كه بر این احساس دامن می زنند و طفل را در شرایطی قرار می دهند كه خود را از دست رفته و باخته احساس كند. عوامل زیر كه می توانند به صورت یكی از عوامل فوق ذكر شوند از همین دسته هستند.احساس به خود رها شدن ؛ مورد مقایسه قرار گرفتن با كسی كه در سطح كودك نیست و از او فراتر یا فروتر است ؛ عدم موفقیت در كوشش و تلاش خود ؛ وجود موانع در محیط ، ضعف ذهنی و روانی كه در او یأس به وجود آورد ؛ ضعف در مهارت ها ، معلومات ، احساس ضربه خوردن و عدم توان دفاع از خود ؛ حتی عدم توان دسترسی به بدن مادر در اثر گرفته شدن از شیر و ...ادامه دارد ...در قسمت بعد به این عناوین می پردازیم : توان تحمل افراد ، مواضع جبرانی ، مقدمات درمان .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1427]