واضح آرشیو وب فارسی:گیل نگاه:
گیل نگاه:عصر روز دوشنبه یک دانشآموز کلاس سوم راهنمایی خودش را از کمد دیواری خانهشان بهدار آویخت و جان سپرد. اسمش رضا بود. مادر رضا آن روز هم مثل همه روزها خسته از سر کار به خانه آمد و کلید خانه را در قفل در چرخاند.انتظار داشت خیلی زود رضا پس از شنیدن صدای چرخاندن قفل در کلید در آستانه در اتاقش ظاهر شود و به مادر سلام کند. اما خبری نشد که نشد. شروع کرد به صدا زدن، رضا رضا رضا. صدایی نیامد. رضا با صورت کبود در آستانه کمد دیواری اتاقش در حالی که خودش را با یکی از شالهای مادرشدار زده بود، جان سپرده بود. مادر فریاد زد و از در خانه بیرون رفت تا همسایهها و اورژانس را خبر کند. زن همسایه طبقه بالاییشان میگوید: «آن روز مادر رضا فقط فریاد میزد و اشک میریخت.چند بار تا بالکن خانه رفت و میخواست خودش را پایین پرتاب کند. اما جلویش را گرفتیم.» به گفته بازپرس پرونده «قاضی مرادی» مادر پسربچه به او گفته: «من سر کار بودم. زمانی که بازگشتم، چند مرتبه پسرم را صدا زدم که پاسخ نداد. زمانی که به اتاق خواب رفتم او را دیدم که با شال زنانه خود را از میله کمد آویزان کرده است. او را پایین آوردم اما او دیگر نفس نمیکشید. پسرم از خودش نامهای بر جای گذاشته که در آن نوشته مادر مرا ببخش! و از دو نفر نام برده که عامل خودکشیاش هستند. او این را هم گفته که چون در دو درس تجدید شده دیگر حاضر به ادامه این زندگی نیست.»تقریبا هیچ کدام از اهالی محل در منطقه سبلان او و مادرش را نمیشناختند. هنوز ٢٠ روز هم نبود که آنها ساکن این محله شده بودند. حتی مدرسهای که رضا در آن درس میخواند هم در آن منطقه نبود تا همکلاسیهایش درباره وضعیت درسی او صحبت کنند. خانه رضا در یک کوچه منتهی به خیابان داوودآبادی است. هیچ چیز این کوچه نشان از این ندارد که چند شب پیش یک پسربچه ١٣ ساله در آن خودکشی کرده. نه دیوارها را سیاهپوش کردهاند و نه رفت و آمدی که نشان دهد در این خانه کسانی عزادار هستند.بعضی همسایهها آنقدر به سوالهای پلیس و آدمهای کنجکاو جواب دادهاند که دیگر رغبتی به جواب دادن به سوالها ندارند. دو سه نفر از پسربچههای محل در کوچه میچرخند و ماجرای آن روز را برای تازهواردها تعریف میکنند. همگی در سوپری محل جمع میشوند، بستنی میخرند و شروع میکنند به حرف زدن؛ صاحب سوپری یکی از پسرهای ١۴ ساله همسایه رضا را صدا میکند و میگوید این رضا را میشناسد. میداند چرا خودکشی کرد. پسر١۴ ساله اسمش محسن است.مدل لباس و رفتارش به بقیه که شیطنت بسیار دارند، نمیخورد، میگوید: رضا و مادرش تازه دو هفته بود که به این محل آمده بودند. رضا پسر آرامی بود و با کسی کاری نداشت. بچههای محل او را هم مثل همه تازهواردها اذیت میکردند اما چیزی نمیگفت و سکوت میکرد. میگویند او در نامهاش نوشته بود به خاطر مشکلات زندگی میخواهد خودکشی کند. وقتی خودش را دار زد مادرش جیغ زد و همه را خبر کرد همه همسایهها ریختند توی خانهشان و جلوی در ایستاده بودند.او خودش را توی کمد دیواری خانهشان دار زده بود.» محسن که البته نباید خانوادهاش اجازه میدادند به دلیل شرایط سنیاش وارد محل خودکشی شود؛ با دستهایش حجم کمد دیواری و اندازهاش را روی دیوار میکشد و وقتی میبیند صاحب سوپری و زن جوان مشتری هم متوجه حرفهایش هستند رو به آنها میکند و صحنه خودکشی را توضیح میدهد: «این کمد دیواریه، این میله وسط کمده که لباسها را رویش آویزان میکنند، این هم شال مادرش است که به میله وصل کرده. من فقط جنازهاش را دیدم.گلو و چشمهایش باد کرده بود.» پدر محسن دوان دوان وارد مغازه میشود. وقتی میبیند پسرش دارد درباره خودکشی پسر همسایه صحبت میکند، میگوید: «اگه میخواین تو روزنامه اینها رو بنویسید بگین که آدم دوتا تجدیدی بیاره که خودکشی نمیکنه. این پسر من از دیروز هی داره در مورد این پسره حرف میزنه.»آپارتمانی که خانه رضا (پسری که خودکشی کرده) در آن است در آهنی دارد. همسایهها میگویند خانههای این آپارتمان چهارطبقه هفتاد و پنجمتری است. خانه روبهرویی آپارتمان یک خانه کلنگی قدیمی با در آبی رنگ است که سه خانواده با هم در آن زندگی میکنند. خانهای با سه اتاق بزرگ در سه طرف یک حیاط بزرگ. یکی از ساکنان این خانه که مرد جوانی است و وصیتنامه رضا را دیده اما حاضر نیست آن را به یاد بیاورد، میگوید: «همسایهها میگفتند که مادرو پدرش سه سال است که از هم جدا شدهاند.مادر از صبح تا بعدازظهر در یک شرکت کار میکرد. ما هیچوقت پدر رضا را ندیدیم. حتی وقتی پسرش خودکشی کرد نیامد. مادرش هم جنازه پسرش را برداشت و به شهر پدریاش رفتند. همسایهها گفتند قرار است او را در همان شهر پدریاش دفن کنند. ختمش را هم همانجا گرفتند.» تیمی از کارآگاهان درحال بررسی ماجرا هستند. همچنین تحقیقات برای مشخص شدن اینکه دستنوشته بهجامانده از پسر نوجوان مربوط به وی بوده یا نه صادر شده است. بازپرس همچنین دستور تحقیق کارآگاهان از مادر این پسر را نیز صادر کرده است.
۲۴ تیر ۱۳۹۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: گیل نگاه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]