واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: چرا برخی افراد از ازدواج کردن فراری هستند؟
تصور غلط بعضی افراد درباره خصوصیات فیزیکیشان است. بسیاری از کسانی که از ازدواج میترسند، تصور تحریف شدهای از بدنشان دارند و مثلاً فکر میکنند هیکل یا قد مناسبی ندارند یا از روابط جنسی، ترس و تصورات غلط دارند و همین مسائل به ظاهر بیاهمیت موجب دوری آنان از ازدواج میشود.
همه افراد به طور طبیعی در مراحلی از زندگیشان به جایی میرسند که نیاز به تشکیل زندگی مشترک را احساس و آمادگی این کار را پیدا می کنند، ولی عواملی موجب می شود که باوجود نیاز و آمادگیشان، دچار شک، ترس و دودلی شوند و از ازدواج اجتناب کنند یا در مراحل بعد، از ازدواج پشیمان شوند . با این مقدمه دیدگاه دکتر محمدکاظم عاطفوحید؛ روانشناس و عضو هیئت علمی انستیتو روانپزشکی تهران را در این باره نوشته است که با هم می خوانیم.ریشه این مسئله را که عدهای از دختران یا پسران از ازدواج میترسند، باید در سه عامل جستوجو کرد؛ عوامل خانوادگی، عوامل فردی و شخصیتی و عوامل اجتماعی.عوامل خانوادگیپایههای زندگی آینده انسانها در خانواده، کودکی و تجربیات سالهای نخستین زندگی شکل میگیرد و بسیاری از کسانی که با ترس از ازدواج روبهرو هستند، خاطرات خوشی از آن سالها ندارند، چون به طور مداوم شاهد درگیری، ناراحتی و اختلافات والدینشان بودهاند و فکر میکنند ازدواج یعنی فقط زجر و دعوا و لحظات خوشی در یک زندگی مشترک وجود ندارد. مخصوصا که والدین مدام به آن ها گفتهاند به خاطر بچهها زندگی را ادامه دادند و اگر بچهها نبودند، از یکدیگر جدا میشدند. به همین دلیل هم حس میکنند ازدواج یعنی گیر افتادن و زندانی شدن. وقتی این افراد بزرگتر و وارد جامعه میشوند، اختلافات خانوادگی و طلاقهای بیشتری را هم میبینند و تفکرات منفیشان درباره ازدواج بیشتر میشود و به این نتیجه میرسند که باید از ازدواج اجتناب کنند.عوامل فردی
درباره عوامل فردی نیز باید گفت که ازدواج، به استقلال ذهنی، عاطفی، فردی و اقتصادی نیاز دارد. اگر افراد نتوانند از نظر عاطفی از خانوادهشان فاصله بگیرند و این وابستگی را کم کنند، در برخورد با ازدواج دچار مشکل میشوند و از ازدواج میترسند. تعهد، یکی دیگر از پیشزمینههای لازم برای این کار است و افراد برای تعهد داشتن باید از خودگذشتگی داشته باشند تا از فرد سوم حمایت و مراقبت کنند، کسانی که میخواهند ازدواج کنند، این را میدانند یا باید بدانند که برای نگهداری زندگی مشترک، باید از بسیاری خواستههای فردیشان صرفنظر کنند و دست از یکسونگری بردارند و خودشان را در اختیار زندگی مشترک قرار دهند. وقتی دو نفر از دو خانواده، فرهنگ و تربیت متفاوت خانوادگی با یکدیگر ازدواج میکنند، باید بهای بیشتری به وجوه اشتراکشان دهند تا تفاوتهایشان، بنابراین بهطور طبیعی مرد یا زنی که فکر میکند طرف مقابلش باید با شرایط او کنار بیاید و انتظار دارد که خودش در هیچ موردی کوتاه نیاید، از ازدواج وحشت دارد؛ چون در زندگی مشترک افراد حاضرند برای زندگی با همدیگر از خواستههای شخصیشان عبور کنند و چیزهای جدیدی به دست بیاورند و زندگی مشترک را مهمتر میدانند؛ زندگی که قرار است در آن، نیازهای هر دو طرف برآورده شود.عامل دیگر اعتماد بهنفس پایین است. بسیاری از افرادی که از ازدواج میترسند، حس میکنند نمیتوانند با فرد دیگری ارتباطی مناسب و بر مبنای عشق و احترام برقرار کنند و ترجیح میدهند وارد هیچ رابطهای نشوند. گاهی کمبود یا نبود اعتماد بهنفس موجب میشود افراد به طور مداوم فکر کنند از سوی همسر آیندهشان طرد خواهند شد و به دلیل ترس از طرد شدن، تصمیم میگیرند ریسک ازدواج را نپذیرند تا بعدها طرد هم نشوند. البته در بسیاری موارد، چنین ترسهایی ریشه در تجربیات و مسائل خانوادگی نیز دارد؛ به این معنا که وقتی یک نفر شاهد خیانت یکی از والدین خود بوده و توسط آن ها ترک شده است، مدام این ترس را با خود به همراه دارد که کسانی که موجب به وجود آمدن و زندگی او شدهاند، او را ترک کردهاند؛ بنابراین همسر او که غریبه است نیز او را طرد خواهد کرد. گاهی احساس بیارزشی یا کمارزشی نیز به ترس از ازدواج این افراد کمک میکند، طوری که آن ها مدام این جمله را تکرار میکنند که اگر فلانی بفهمد که من واقعاً چه کسی هستم، مرا ترک میکند؛ بنابراین فرد برای عدم آسیب پذیری دوباره سعی میکند اصلاً وارد رابطه جدیدی نشود.مسئله بعدی، تصور غلط بعضی افراد درباره خصوصیات فیزیکیشان است. بسیاری از کسانی که از ازدواج میترسند، تصور تحریف شدهای از بدنشان دارند و مثلاً فکر میکنند هیکل یا قد مناسبی ندارند یا از روابط جنسی، ترس و تصورات غلط دارند و همین مسائل به ظاهر بیاهمیت موجب دوری آنان از ازدواج میشود. گاهی خیلی از کسانی که از ازدواج میترسند، نگران این هستند که خودمختاری یا کنترل زندگیشان را از دست بدهند، چون این افراد از نظر شخصیتی کسانی هستند که همیشه کنترلکننده اند و میترسند که با ازدواج مجبور باشند کنترل زندگی را به دست فرد دیگری بدهند، چون در زندگی مشترک، کنترلها نسبی میشود و افراد باید بدانند که با ازدواج گاهی باید کنترل زندگی را به فرد مقابل دهند و گاهی هم خودشان کنترل را به دست بگیرند تا یک زندگی به تعادل برسد ولی وقتی کسی با تصور اشتباه خودمختاری ازدواج میکند، با مشکل و اختلاف روبهرو میشود. همچنین افرادی که شخصیت وابسته دارند، معمولاً به دلیل ترسِ ازدست دادن وابستگی ترجیح میدهند هیچ وقت ازدواج نکنند، در حالیکه هر تصمیمی که ما در زندگی میگیریم با ریسک همراه است و کسانی که ریسکپذیر نیستند، ازدواج نمیکنند چون وقتی به این مسئله فکر میکنند، بدترین شرایط را تصور میکنند.عوامل اجتماعی
دسته سوم عوامل اجتماعی است که موضوعات گوناگونی را در برمیگیرد؛ اما مهمترین مسئله درباره عوامل اجتماعی، مسائل اقتصادی است؛ چون جوانان این را حس میکنند که وضعیت مالی تأثیر بسیار زیادی در یک ازدواج دارد، اما نبود اطمینان به آینده، بیثباتی شغلی و دیگر شرایط نامناسب اجتماعی موجب ترس افراد از ازدواج میشود، مخصوصا که میدانند دیر یا زود، مسئولیت مالی و تربیتی یک بچه را هم باید قبول کنند و به این ترتیب این ترس تقویت میشود.چند راهکار پیشنهادیراهکاری که این افراد باید به کار گیرند تا بر این ترسها فائق بیایند، این است که در گام نخست، با این ترس مواجه شوند و سعی کنند بفهمند که ریشه ترس هایشان در کجاست؟ بسیاری از این ترس ها برای سالهای متمادی در ذهن افراد ریشه دوانده، بزرگ شده است و به شکل مانع شدید و غیرقابل نفوذی جلوه میکند، در حالیکه همان گونه که مشکلات و پیشینههای خانوادگی، تجربیات تلخ و شخصیت ضعیف افراد حقیقت دارد، به همان اندازه هم راهحل و راهکار پیش پای آن هاست و اگر بخواهند میتوانند بر این ترسها و مشکلات غلبه کنند. کافی است پس از ریشهیابی و مواجهه با ترس ها، این مشکلات را با افراد معتمد و کسانی که میتوانند به آن ها کمک کنند، در میان بگذارند. روانشناسان بالینی و کسانی که در امر زوج درمانی و خانواده درمانی تبحر دارند، با شیوههای درستی میتوانند این افراد را راهنمایی کنند و به آن ها بگویند که چه میزان از ترس آن ها واقعی است و چه میزان به دلیل تحریفهای فکری است.نکته سوم آن که افرادی که میخواهند ازدواج کنند، باید این را بپذیرند که نمیتوانند همیشه همهچیز را کنترل کنند و امکان ندارد که همه مسائل ایدهآل باشد و به دلخواه ما پیش برود و این بدان معنا نیست که افراد نمیتوانند در ازدواج احساس خوشبختی کنند. نکته پایانی آن که تمام کسانی که تجربیات تلخی از دوران کودکی دارند، باید بدانند که باید به تفاوتها توجه کنند و این مسئله را در نظر داشته باشند که قادرند به شیوهای غیر از آنچه والدینشان زندگی کردهاند، زندگی کنند و یک برنامهریزی، تفکر و گفت وگو با همسر آینده میتواند بسیاری از ترس ها و دودلی های آن ها را از بین ببرد.منبع: سپیده دانایی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]