واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جریان دوم خرداد طی ماه های گذشته دستاندرکار فربه ساختن مناسباتی بوده و هست که برپیشانی آن می توان «کودتا علیه جمهوریت نظام» نام نهاد. البته قدمت این تلاش به سالها پیش باز میگردد. در دوران حاکمیت دوم خرداد درست در ایامی که رأی مردمی به کسانی تعلق گرفته بود که از اصلاحات و تغییر سخن به میان می آوردند، جریانی ظهور پیدا کرد که سخت ناخوش بود. گویا به استسقای سیاسی دچارآمده بود. اینان با سرکشیدن جرعه های قدرت از دریای مستی سخت تشنه تر می شدند. تشنه تغییردر ارزشها و باورها تا ارکان و ساختارها. در جلسات و محافل می گفتند«رأی ما 18 میلیون است رأی. . . شما 7 میلیون، حالا چه کسی باید خودش را با چه کسی تنظیم کند؟». و اینگونه بود که تئوری «حاکمیت دوگانه» از اعماق این تحلیلها سربازکرد تا هم فضای دوقطبی را برای زیست بحرانی خود شکل دهند و هم تلاشی را قوام دهند برای جابهجایی ارکان و ساختار. این اما همه ماجرا نبود. آنها خود را معادل تمام جمهوریت فرض کرده و اسلامیت نظام را نیزنشانه گرفتند. در حالی که در تئوری های به عاریت گرفته غربی غسل تعمید می کردند، درباره«جمهوری اسلامی» ارمغان ماندگار انقلاب اسلامی اینگونه ادعا می کردند: «جمهوری اسلامی یک ترکیب موهوم بیش نیست و. . . مگر جمع این دو – جمهوریت و اسلامیت- ممکن است؟» آنها انفصال وانفکاک این دو مفهوم واحد را به نفع جمهوریت ؛ نه، به نفع دیکتاتوری سوق دادند. روزی از نسبیت حقیقت گفتند ودیگر روز از اصالت دادن به متدولوژی علوم تجربی در برابر تعقل و تفکر نظری و تفقه. درکتب تئوری پردازان خود از عجز فقه از پاسخگویی به اقتضائات سخن به میان آورده و در هماندیشی های خویش تقابل و تعارض مدیریت فقهی و علمی را با ملاط قبض و بسط تئوریک شریعت و. . . بسط می دادند. در همین راستا یکی از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین، تقلید دینی را به سخره گرفت و آن را به حرکتی میمون وار تشبیه کرد بدون آنکه از شرایط اجتهاد و تقلید بگوید. یا اینکه می گفتند حتی علیه خدا هم می توان تظاهرات کرد. بماند که اینان در باب ولایت فقیه تنها تا امام (ره) پیش آمدند که البته درهمین نیزتردیدهایی است. جماعت گفته شده حتی پا را فراتر نهادند و با تاسی از رفرماسیون یا همان نهضت « دینپیرایی» مدعی شدند: «اصلاح ساختار سیاسی کشور تنها از طریق دین ممکن است». بی تردید غایت لامحال آنها تغییر یک ماهیت بود، ماهیت یک نظام از طریق انحلال اسلامیت نظام در جمهوریتی که دیگر اصل واحدی را به نام «جمهوری اسلامی » نمی توان برای آن متصور بود. ماجرای این هضم و اضمحلال گرچه با سختیها و مداراهای نظام با اتمام زمامداری آنان پایان گرفت اما 4 سال دوری از حاکمیت کافی بود تا در انتخابات 88 این جماعت این بار با بیرقی دیگر وارد عرصه شوند. اگر تا دیروز بیرق آنان «جمهوریت علیه اسلامیت» بود این باربا پرچم «جمهوریت علیه جمهوریت» به عرصه وارد شدند. در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، دمکراسی برای آنان موضوعیت نداشت آنچه که بود «آریستو کراسی» یا همان «اشرافی گری» بود. رای توده های مردم و خواست و اراده آنان برایشان معنایی نداشت یا شاید اصولا آن را نادیده می گرفتند. نتایج انتخابات نیز که مشخص شد، تقلب را فریاد کردند و مردم و جمهوریت را همان کسانی فرض کردند که به آنها رای داده و با اختیار خود و بنا برحقی که برای خود قائل شدند ضریبی از 2 را در کنار آرای خود قرار دادند تا جیغ بنفش سربدهند که پیروز انتخابات هستند. «آرای ممتازه و کیفی» را مطرح کردند در حالی که جمعیت شهرهای کوچک و روستاها را ندیدند! چرا؟چون وانمودگی سخت در جانشان رسوخ کرده بود. مسائل را آنطور می دیدند که دوست داشتند. حضور 85 درصدی مردم یعنی نرخ مشارکت و عیار جمهوریت را که اکثریتش به کاندیدای دیگر تعلق گرفته بود با یک ظلم بزرگ نادیده گرفتند. این جماعت در چارچوب مشخص و براساس یک عادت مألوف به دنبال تعمیم «یافته های خویش ساخته» خود بودند. حاضر به تحلیل حماسه 22 خرداد نبودند چرا که ما به ازای تحلیلی و عینی در ذهن خود برای آن نداشتند. شاید هم به همین دلیل بود که چنین تحرکاتی از سوی آنان به الگوی اندیشگی و رفتاری جریان سیاسی آنان تبدیل شد و با از بین رفتن قوای فکری – تحلیلی، زندانی باورها و الگوهای کنشی پیش ساخته خود شده و خشونت و تعصب نامعقول را در قالب «کودتا علیه جمهوریت» به حرکت درآوردند. این جریان که در برابرتحولات سریع، ادراکات کندی را از خود به نمایش گذاشت، این روزها چنان به جمهوریت نظام هجوم آورده که «دیکتاتوری اقلیت» را در شکلی تمام عیار، عیان میسازد. آنجا که رئیس دولت اصلاحات با همان نگاه قفل شده، با جابهجایی مساله اصلی که همان آتش زدن به خرمن عیارناب جمهوریت بود، از «تغییر» سخن به میان آورده وبا نعل وارونه زدن، آن را خواست مردم تلقی نموده است. غافل از اینکه مردم تصمیم خود را گرفته اما چون مطابق با خواست اینان نیست به بهایی گرفته نمی شود. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]