واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: پدرم برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی مرز نمی شناخت
حاج احمد متوسلیان لحظاتی پس از آخرین گفتگو با ابوالقاسم کحالی حین ورود به شهر بیروت در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی مزدوران حزب فالانژها به رغم مصونیت دیپلماتیک ، توسط آدم ربایان دست نشانده رژیم تروریستی تل آویو به همراهسه نفر از همراهانش به گروگان گرفته می شوند
نویسنده : زینب محمودی عالمی
انقلاب اسلامی مرز نمی شناسد همانطور که اسلام ناب محمدی مرز نمی شناخت و از منطقه بادیه نشین عربستان به تمام جهان گسترش یافت و اکنون پس از گذشت 1400 سال از تاریخ صدر اسلام، انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) در ایران به پیروزی رسید و سربازان انقلاب و پاسداران امام خمینی مرزها را در نوردیدند تا این انقلاب رابه انقلاب جهانی امام زمان (عج) برسانند. شهید کحالی متولد 1334و اهل تهران و جزء اولین کسانی بودکه درسال 61 به فرمان حضرت امام (ره) تحت عنوان قوای محمد رسول الله به همراه جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان به لبنان رفته و اقدام به آموزش نظامی روشنگريهاي فرهنگي اولین نیروهای حزب الله لبنان برای مقابله با رژیم غاصب اسراییل مینماید و در طول سالها فعاليت به فیض جانبازی نایل ميآيد. حاج احمد متوسلیان لحظاتی پس از آخرین گفتگو با ابوالقاسم کحالی حین ورود به شهر بیروت در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی مزدوران حزب فالانژها به رغم مصونیت دیپلماتیک ، توسط آدم ربایان دست نشانده رژیم تروریستی تل آویو به همراهسه نفر از همراهانش به گروگان گرفته می شوند . شهيد در سالهای پس از جنگ به عنوان اولین افراد به همراه دکتر حسن کامران (نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی )به تحصیل در رشته جغرافیای سیاسی نظامی پرداخت وبا مسئولیتهای گوناگونی از جمله مسئول آموزش نظامی ومسئول آموزش دانشکده علوم فنون، مسئول ایثارگران، معاونت مالی و اداری دانشکده جغرافیای سیاسی نظامی دانشگاه امام حسین(ع) و ... به انجام وظیفه پرداخت ونهایتا ماموریت در سپاه قدس را پذیرفت و این ماموریت سخت پلی شد تا به یاران شهيد دوران دفاع مقدسش بپیوندد. ابوالقاسم کحالی پس از سالها مجاهدت در راه پیروزی و گسترش اسلام سرانجام در سال 1373در حین ماموریت در منطقه عملیاتی مهاباد به فیض شهادت نائل آمد.از این شهید دو یادگار به نامهای محمدباقر و محمدجواد باقی مانده است.متنی که می خوانید حاصل همکلامی ما با محمد جواد کحالی فرزند شهيد است که ماحصلش را پيش رو داريد.
آقای کحالی مختصری از خودتان و پدر شهیدتان بگویید؟ من محمد جواد پسرشهید ابوالقاسم کحالی متولد 1363در تهران و وکیل دادگستری و دانشجوی مقطع دکتری در رشته حقوق خصوصی هستم. پدرم آبان سال1334متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات تا مقطع دیپلم، سال 60 با مادرم ازدواج کرد که حاصل زندگی شان، من و برادرم محمد باقر هستيم. پدرتان چگونه مسیر انقلاب را انتخاب کردند؟ پدرم سالها قبل از انقلاب با آگاهی و بیداری به مبارزه با رژیم شاهنشاهی پرداخت و در راه اندازی مبارزات و تطاهرات های تهران نقش به سزایی داشت پس از ورود امام خمینی (ره) به قم جزء اولین محافظ امام راحل بود همزمان با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه در آمد . مختصری از سوابق انقلابی و نظامی پدرتان را بگویید؟ زمانی که پدرم به عنوان محافظ امام به قم آمد به همراه یارانش اقدام به تشکیل سپاه قم کرد و پس از گذراندن دورههای مختلف و با توجه به مهارت و تخصص و کارآیی به عنوان مربی و مسئول آموزش نظامی در دانشگاه امام حسین(ع) مشغول خدمت شد و اقدام به آموزش نیروها کرد، در زمان عملیات خود را به مناطق عملیاتی جنوب و غرب می رساند و در عملیات های بزرگی همچون سرپل ذهاب ، بازی دراز، گیلان غرب ، بیت المقدس ، فتح المبین حضور داشته که در طی حضور خود در مناطق عملیاتی در چندین مرحله به درجه جانبازی نائل آمد. گویا برای پیشبرد اهداف انقلاب اسامی ماموریت های برون مرزی هم داشتند؟ ايشان در سال 61 به لبنان رفتند و برای بررسی اوضاع آنجا به آموزش نظامی نیروهای لبنانی و سوری و تشکیل کمیته های مردمی و آموزش نظامی پرداختند.متاسفانه 14 تیر61 پس از آخرین گفتگوی حاج احمد متوسلیان که از پدر من تقاضای همراهی در همان خودروی متوقف شده توسط فالانژها را داشت پدرم بنا به حکمت الهی پدرم نميرود و همان طور كه ميدانيم حالا حاج احمد و سه ديپلمات ايراني سالهاست كه در اسارت صهيونيستها قرار دارند.همه ما امیدواریم که بازگشت آنها به وطن مسیر شود و پس از گذشت سالها به آغوش خانواده باز گردند.
با سن کمی که زمان شهادت پدر داشتید خاطره ای از ایشان در ذهنتان ماندگار شده است؟ اخلاق پدرم و تفکراتش خاص بود. بسیار مهربان و دلسوز بود به نماز شب خیلی اهمیت می داد بسیار شجاع و نترس بود در تمام ماموریتهای محوله در تمام نامه های خود به نماز اول وقت و پشتیبانی از ولایت فقیه تاکید داشت ، من 10 سالم بود پدرم شهید شد یادم هست هر شب مرا با خودش به مسجد می برد و تشویق می کرد تکبیر بگویم اولین بار در مسجد پیروزی تهران تکبیر گفتم در راه بازگشت به خانه گفتم بابا من چند سالم هست گفت پنج سال. گفتم من شاید یادم برود ولی شما یادت باشه پنج سالگی تکبیر گفتم. پدر با لبخندی گفت حتما یادم میماند. چطور از شهادت پدرتان باخبر شدید؟ پدرم پس از بازگشت از مهاباد چند روز پیش ما بود و بعد به مهاباد بازگشت و 23مهر سال 1373مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا بعد از خداحافظی با تمام سربازان و کادر پادگان و گرفتن حلالیت در حالیکه قصد بازگشت به تهران داشت تا در جشن تولد 10 سالگی ام شرکت کند بعد از اینکه چند کیلومتر از پادگان دور شد توسط عوامل ناشناس و مزدور در منطقه عملیاتی مهاباد به شهادت رسید . پدر شب قبل از تولدم تماس گرفت و به مادرم گفتند فلان ساعت حرکت می کنند وقتی خبری از ایشان نشد و نیامدند مادر نگران شدند زنگ زدند پادگان که دوستان پدرم حرف های متناقض می زندند می گفتند تصادف کرد مادرم حالش بد شد ما خواب بودیم منزل ما شلوغ شده بود با صدای گریه مادراز خواب بیدار شدیم من و برادرم گریه می کردیماز گریه های مادرم متوجه شدیم پدرم شهید شد بعد از شهادت پدرم وسائل شخصی اش را که به ما تحویل دادند دیدیم کادوی تولدم را هم خریده بود . در تمام سالهای نبودن پدر، کمک خداوند و زحمت های مادرم باعث شد تا پای اعتقادمان بایستیم و بدانیم پدرمان برای چه هدفی شهید شد انشاء الله قدمی ازقدم های شهدا را برداریم و از همه مهمتر کاری کنیم رهبرمعظم انقلاب راضی باشد. مادرتان چگونه با یک رزمنده با موقعیت خاص نظامی روزگار می گذراند؟ مادرم در خانواده مذهبی بزرگ شده بود زمانی که پدرم قم بود شوهر خاله ام پدرم آشنا شد و این آشنایی زمینه ای شد تا به خواستگاری مادرم آمد . دین داری و لباس مقدس پاسداری پدرم برای مادرم ملاک ازدواج بود و همواره یار و یاور پدر بود تا به انجام وظایف انقلابی اش بپردازد. بعد از شهادت پدرم، نسبت به همان آرمانها همت گماشت تا بتواند به وصیت پدرم عمل کند در طی این سالها برایمان حکم پدر و مادر داشت. فرزند شهید بودن چه حسی دارد برخورد مردم در طی این سالها چگونه بود؟ فرزند شهید بودن خیلی سخت و سنگین است نبود پدر از یک سو و نگاه سنگین جامعه از سوی دیگر باعث شده تا فرزندان شهدا که هر کدام در طی این سالها با سختی و تلاش علی رغم مشکلات پیش رو به موقعیتهای دست پیدا کنند و مورد کم لطفی قرار گیرند . همه فرزندان شهدا بدون استثناء حاضریم تمام امکاناتی که در ذهن برخی متصور است که برای خانواده های شهدا قائل هستند بدهیم و فقط بتوانیم لحظه ای محبت و آغوش پدرمان را داشته باشیم و وجود پدر و پشتوانه او را داشته باشیم.ما فرزندان شهدا همچون پدرمانمان پای اعتقادات مان ایستادیم تا با عملکرد صحیح پیرو راه آنها بوده و مهمتر از همه پشتیبان ولایت فقیه باشیم.
منبع : جوان آنلاين
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]