واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: واکنشهای بغض آلود به سیاست ورزی خاورمیانهای ژنرال/وقتی تازه به دوران رسیدهها به مرد شماره 1 خاورمیانه حمله میکنند!
با توجه به روانشناسی خاص سعودی ها، بیانیه سردار سلیمانی را بلاشک باید در جهت بازگرداندن آرامش سیاسی به بحرین ارزیابی کرد. چیزی که اتفاقاً هم راستای منافع جمهوری اسلامی نیز هست.
به گزارش خبرنگار سراج24، روابط ایران و آل سعود هیچ وقت خوب نبوده است، حتی در دوران رژیم پهلوی! سعودی ها در سال 1322 یکی از حجاج ایرانی به نام ابوطالب یزدی (از اهالی اردکان یزد) را در ملاعام گردن زدند. این زائر که به علت بدی مزاج در کعبه دچار استفراغ شده بود، به دست شرطههای امر به معروف عربستان دستگیر شد و در نهایت به جرم ملوث (آلوده) کردن خانه خدا و بدون توجه به دفاعیات و سخنانش سر بریده شد! این در حالی بود که دو سال پیش از آن، دولت ایران رفتن به حج را ممنوع اعلام کرده بود. تنش های بین ایران و آل سعود تا هم اکنون همواره ادامه داشته است. دلیل هم روشن تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد: جهل مرکب فرزندان سعود! به جز در موارد اندکی که برخی با تکیه بر توهمات زنانه، ادعای درست کردن روابط ایران و عربستان را داشته اند، دوری ایران و عربستان همواره یکی از واقعیت های میدانی حوزه غرب آسیا به شمار رفته است. عفت مرعشی پیش از این طی مصاحبه ای با اشاره به روابط دوستانه خانواده هاشمی و ملک عبدالله پس از کشتار حجاج ایرانی در سال 66 گفته است: «تقریباً من روابط ایران و عربستان را درست کردم. اولین دفعهای که من رفتم مکه، خانم ملک عبدالله میهمانی داد و یک عده را دعوت کرد و جلسه گذاشت. آنها از من خواستند که میهمانی را بپذیرم و من هم پذیرفتم. وقتی پذیرفتم روابط برقرار شد!» حکمت ذکر این تاریخچه طنز و تلخ! در زمینه روابط ایران و آل سعود، بحث در زمینه روابط ایران و سعودی نیست، بلکه بررسی پیامدهای صدور بیانیه اخیر سردار سلیمانی خطاب به حکام جزیره بحرین است. پرواضح است که حاکمان بحرین، عمله های حکومت سعودی هستند. لذا باید مخاطب اصلی بیانیه سردار سلیمانی را حکام سعودی دانست نه آل خلیفه! واکنش های قابل تامل برخی مقامات دولتی به این بیانیه، تحلیل محتوایی آن و بررسی نسبت آن با شرایط کنونی منطقه غرب آسیا را ضروری می نماید. پیش از ادامه بحث، لازم است واکنش مقامات دولتی به صدور این بیانیه را مرور کنیم. حسام الدین آشنا مشاور رسانه ای حسن روحانی بلافاصله در واکنش به بیانیه سردار سلیمانی، با قرار دادن بیانیه فرمانده سپاه قدس در کنار بیانیه رژیم آل خلیفه، طی توییتی خطاب به معاون عربی-آفریقایی جدید وزیر خارجه نوشته است: «اولین چالش جدی برای معاونت جدید وزارت امور خارجه خلق شد؛ دو بیانیه، یکی سلب تابعیت و دومی سلب مشروعیت. معاون به قلب خسته تدبیر خوش آمدید.» کمی بعد از او، حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور نیز می نویسد: «راه حل بحران بحرین همان «سلمیه، سلمیه»ای است که با فریاد مردم مظلومش به آسمان میرود؛ همان سخن مسالمتآمیزی که راهبرد شیخ عیسی قاسم بوده است.» این مخالف خوانی ها، طبیعتاً بیش از هر چیزی باید گویای این واقعیت باشد که مقامات دولتی معتقدند بیش از سردار سلیمانی اوضاع منطقه را می شناسند و به کم و کیف سیاست ورزی در خاورمیانه آشنا هستند! این مسئله البته چندان معقول نیست. چه اینکه همه در داخل و خارج ایران می دانند: مرد اول شکست سیاست های منطقه ای آمریکا در 20 سال اخیر کسی جز ژنرال در سایه ی ایران نیست. لذا بعید است دولتی های تازه از راه رسیده بر مبنای چنین ادعایی، بیانیه سردار را در کنار بیانیه رژیم آل خلیفه قرار داده، هر دو را مولد چالش قلمداد کرده باشند! از طرفی، مقامات دولتی از یاد نبرده اند که طی فاجعه منا نیز تنها تهدید رهبر انقلاب بود که اقدامات تنش زا و غیرمسئولانه سعودیها در قبال حجاج ایرانی را متوقف کرد. این تجربه روشن نشان می دهد که حفظ منافع ملی در روند ارتباط های دوجانبه با سعودی ها، تنها از رهگذر ترس آنان از قدرت طرفِ مقابل خواهد گذشت، نه هیچ چیز دیگر! ضعیف کشی مستمر سعودی ها در یمن نیز موید دیگری بر همین مدعاست. از سویی دیگر، جمهوری اسلامی همواره در سیاستی صادقانه اعلام کرده است که منافع خود را در برقراری آرامش در منطقه خلیج فارس می بیند. لذا با توجه به روانشناسی خاص سعودی ها، بیانیه سردار سلیمانی را بلاشک باید در جهت بازگرداندن آرامش سیاسی به بحرین ارزیابی نمود. چیزی که اتفاقاً هم راستای منافع جمهوری اسلامی نیز هست. رهبر انقلاب نیز بر همین اساس در جریان دیدار خود با جمعی از خانواده های شهدای فاجعه هفتم تیر و شهدای مدافع حرم، می گویند: «شیخ عیسی قاسم فردی است که تا وقتی میتوانست با مردم بحرین حرف بزند، آنها را از حرکات تند و مسلحانه منع میکرد اما حاکمان بحرین متوجه نیستند که تعرض به این عالم مجاهد، به معنای برداشتن مانع از مقابل جوانان حماسی و پرشور بحرین برای انجام هر اقدامی در مقابل حکومت است.» تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که موضعگیری شتابزده دولتی ها در برابر بیانیه سردار سلیمانی- آن هم با توجه به پیروزی های پی در پی جریان مقاومت در منطقه طی ماه های اخیر- به هیچ روی در جهت تامین منافع ملی نخواهد بود. سوال این است که پس چه ضرورت دیگری پشت این مخالف خوانی های ناشیانه نهفته است؟! به نظر می رسد برای پاسخ به این سوال باز هم باید به متن توییت جناب آشنا مراجعه کنیم. آنجا که به معاون (جدید) عربی-آفریقایی وزارت خارجه اشاره کرده است! مهدی محمدی تحلیلگر برجسته مسائل سیاسی در بحبوحه برکناری حسین امیرعبداللهیان و انتصاب معاون جدید نوشته بود: «عزل آقای حسین امیرعبداللهیان به میزان گذشته خبر از آینده هم می دهد. روشن است که او مزاحم پروژه ای بوده که از نظر دولت اضطراری است.» پیش از اشاره به پروژه دولت و ریشه یابی دلیل مخالف خوانی دولت با بیانیه ژنرال سایه ها، لازم است سری هم به متن سخنان اخیر جان زارات مشاور امنیت ملی و وزارت خزانهداری آمریکا در نشست کمیته بانکداری سنا، بزنیم. وی همین چند روز قبل گفته است:«بهره مندی ایران از منافع برجام، منوط به تغییر رفتار منطقه ای ایران است!» به نظر می رسد عزل امیرعبداللهیان مقدمه همین تغییر رفتار است. دولت روحانی برای نقد کردن عواید نسیه برجام 1، ترجیح داده است به جای فشار آوردن بر کدخدا، به امتیازدهی در حوزه های منطقه ای روی بیاورد. مستند این ادعا، تیتر قابل تامل دو ماه پیش روزنامه المستقبل لبنان، همزمان با انتشار خبر ارسال نامه محرمانه حسن روحانی به امیر کویت است. روزنامه المستقبل دو ماه پیش از این با تیتر یک «امیر عبداللهیان برکنار می شود» بر روی دکههای مطبوعاتی ظاهر شده و طی گزارشی نوشت: «روحانی خیال دارد برای اثبات «حسن نیت»، امیر عبدالهیان را از کار برکنار کند!» حالا انتشار خبر عزل معاون سابق عربی-آفریقایی وزارت خارجه با استقبال چشمگیر رسانه های سعودی مواجه می شود. العربیه رسانه نشاندار آل سعود، تنها ساعتی پس از این تغییر تحول در وزارت خارجه ایران، آن را نشان دهنده عزم دولت روحانی برای همکاری با اعراب دانست! همزمان پایگاه اینترنتی شبکه روسیاالیوم مینویسد: «مقامات کشور عمان به روحانی و ظریف توصیه کردند با برکناری "امیرعبداللهیان" حسن نیت خود را به عربستان نشان دهند.» تمامی این مستندات غیر قابل انکار نشان میدهد دولتی ها نه ادعای سیاست ورزی بهتر از قاسم سلیمانی در سطح خاورمیانه را دارند و نه به چیزی به نام منافع ملی اندیشیده اند! بر این اساس، آنها موضعگیری انقلابی ژنرال را تنها خطری برای برجام منطقه ای مدنظر خود می دانند نه هیچ چیز دیگر. با این حال، پر واضح است که بازیگران منطقه ای برنامه های آینده خود را بر مبنای سخنان بیسابقه مرد همیشه ساکت سپاه قدس سامان میدهند، نه بر اساس توئیتهای بغض آلود و کودکانه جناب آشنا و همکارانش. دولت روحانی البته برجام منطقهای را همین دو روز قبل کلید زده است. شواهد گویای این واقعیت است که طی روزهای گذشته با متعهد شدن دولت ایران به اجراى دستورالعمل مبارزه با پولشوییِ مورد نظر کارگروه اقدام مالى مبارزه با تروریسم، عملاً روند اجرایی برجام منطقه ای نیز کلید خورده است. منظور از این تروریسم نیز چیزی جز حزب الله و جریان مقاومت نیست! قرار است ما کلیه تراکنش های بانکی خود را برای آمریکا شفاف کنیم تا او قانع شود ما از تروریسم حمایت نمی کنیم. ما امکان وسیعی برای دسترسی به اطلاعات بانکی خود را به آمریکایی ها تقدیم خواهیم کرد. در عمل نظام مالى ایران تراکنشی نخواهد کرد که آمریکایی ها نخواهند! با این همه، بعید است جناب آشنا و دوستانش توان شکستن کمر مقاومت را داشته باشند. همه اینها بیشتر از خنجری از پشت نیست! همه اینها در حالی است که سیدحسن نصرالله همین یکی-دو روز قبل طی سخنرانی در مراسم چهلم شهید بدرالدین با طعنه به کسانی که حزب الله را ایرانی می خوانند، برای راحت کردن خیال آنها گفته است: «بودجه حزب الله از ایران می رسد و هیچ طرفی ارتباطی با این موضوع ندارد. پول هم از ایران می رسد، مانند موشک هایی که با آن اسراییل را تهدید می کنیم!» حالا سوال این است که دیگر چگونه می توان ظریف و سلیمانی را دو روی یک سکه نامید؟ آیا به راستی زمان پایان دادن به استفاده ابزاری از نام مرد شماره یک خاورمیانه فرا نرسیده است؟
تاریخ انتشار: ۱۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]