تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مسلمان آينه برادر خويش است، هرگاه خطايى از برادر خود ديديد همگى او را مورد حمله قرار ند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805037331




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دلنوشته فرزند شهید قنبری برای مدافعان حرم مازندران از جا ماندن پدر برای امروز تا نداشتن استخوان در پا/ ای تکفیری‌های بی‌مروت؛ مگر در خان‌طومان آتش بس نبود؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دلنوشته فرزند شهید قنبری برای مدافعان حرم مازندراناز جا ماندن پدر برای امروز تا نداشتن استخوان در پا/ ای تکفیری‌های بی‌مروت؛ مگر در خان‌طومان آتش بس نبود؟
خبرگزاری فارس: از جا ماندن پدر برای امروز تا نداشتن استخوان در پا/ ای تکفیری‌های بی‌مروت؛ مگر در خان‌طومان آتش بس نبود؟
کوثر قنبری فرزند شهید حبیب‌الله قنبری در وصف پدر شهیدش می‌گوید: پدر در پا استخوان نداشت، قصه دراز است، ماجرای آن جوانی، وطن، ناموس، هشت سال دفاع، عده‌ای پرکشیدند، عده‌ای مثل بابا... او جا مانده بود برای امروز.

به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، کوثر قنبری فرزند شهید حبیب‌الله قنبری ظهر امروز در آیین گرامیداشت یاد و خاطره 13 شهید مدافع حرم مازندران که در منطقه خان‌طومان سوریه به‌شهادت رسیدند در حسینیه عاشقان ساری به بیان دلنوشته‌ای در وصف پدر و شهدای مدافع حرم استان پرداخت. بخشی از دلنوشته فرزند شهید قنبری به شرح زیر است: سلام بر زینب صبور. پدر در پا استخوان نداشت، قصه دراز است، ماجرای آن جوانی، وطن، ناموس، هشت سال دفاع، عده‌ای پرکشیدند، عده‌ای مثل بابا... او جا مانده بود برای امروز. بابا و باباها مانده بودند گویا برای تحویل نسل، برای انتقال یک اصل، عقیده‌اش و اراده‌اش آهنی‌تر از میله‌های پا بود، بابا رفت چون گاه، گاه دفاع بود. بابا رفت چون امروز پیر و جوان در رکاب حسین زمان رفتند، بال به بال هم پرکشیدند، رادمهر و اسدی، بلباسی و بریری، طاهر و مشتاقی، رجایی‌فر و عابدینی، کمالی و حاجی‌زاده و جمشیدی، قنبری و کابلی. سلام شهدا؛ سلام بر پیکرهای بی‌جانتان. سلام بر شما که هم‌چون حسین و مقابل دیدگان زینب و همچون حسین در غربت به شهادت رسیدید، و چه زیبا نام گرفتید: مدافع حرم سلام بر زینب کبری، شهادت در غربت درد دارد اما مگر نه این است که ارباب نیز چنین شهید شد؛ در ظاهر مدافع حرم می‌خوانیم اما دفاع، دفاع از حریم است، دفاع از حریم دین، حریم مذهب و حریم چادر زینب است. چه شیرین و بصیر گفت آقا: از وطن دفاع می‌کنند این‌ها، همین شهدا همین اولیای خدا... امروز سوریه را نشانه رفتند و به‌قول خودشان کمر اتحاد را بشکنند. زهی خیال باطل! ما مردانی داریم از جنس نوکران عباس که کمرشکن می‌جنگند و فدا می‌شوند. مردانی از جنس والفجر8 و عزمی راسخ؛ ای تکفیری‌های بی‌مروت: مگر در خان‌طومان آتش بس نبود که چنین بی‌رحمانه و چنین نامردانه به آتش بستید؟! هیهات از حیوان صفتی و هیهات از ناجوانمردی. حالا می‌فهمم بیان رهبرم را که می‌گویند: مراقب باشید این‌ها دستکش مخملی دارند! نوچه که این باشد، آن شیطان بزگ واقعا کیست؟! هیهات از برجام شکنی! ای دشمن پست، بدان پدر به آسانی و به کم‌بهایی چادر به‌سرم نکرد که حالا جا بزنم. حالا با گرفتنش دینم را ببری؟ اصالتم را ببری؟ عظمت، شرافت و آیینم را ببری؟ پدر جان مدافع حرم؛ اینجا پر از شیرمردانی است که نفس‌شان به من آرامش می‌دهد، با خیال آسوده در کوچه و کوچه‌های شهرم قدم بر می‌دارم. پدر عزیزم، از روز پرکشیدنت تنها، تنها و تنها به نخستین مدافع ولایت، مدافع حرم فکر می‌کنم؛ همان که مادر تمام شما شهداست؛ که خود میدانی؛ شب حمله هم همه بود، روی لبا زمزمه بود. کی تو دلا واهمه بود، دعوا سر سربند یا فاطمه بود! باباجان، حالا من در کمال امنیت، آرامش و عصمت تنها به آن روز فکر می‌کنم که در آن کوچه کسی مرد نبود... من و همه‌ی حریم شهدای حرم، تمام قد ایستاده‌ایم تا پرچم سرخ حسین(ع) با اقتدار بایستد. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج انتهای پیام/86031/ت40

95/02/21 :: 15:15





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن