تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816847172




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ظلم شهید همت به نیروهایش چه بود؟ - روضه نیوز


واضح آرشیو وب فارسی:روضه نیوز: شهیدان نرفته اند که ما بمانیم بلکه آنها رفتند که ماهم دنبال آنها برویم، دستان شان هر روز از بین ابرها برای دستگیری از ما دراز است اما دست ما کوتاه. . . درفصل وصل و در 90 بخش به توصیه ها و احوالات انها می پردازیم.به گزارش روضه نیوز ؛ شهیدان نرفته اند که ما بمانیم بلکه آنها رفتند که ماهم دنبال آنها برویم، دستان شان هر روز از بین ابرها برای دستگیری از ما دراز است اما دست ما کوتاه... درفصل وصل و در 90 بخش به توصیه ها و احوالات انها می پردازیم. یک بار که ابراهیم غروب آمد اصرار کردم: «امشب را خانه بمان.» گفت: «خیلی کار دارم. باید برگردم منطقه.» از نگهبانی مجتمع آمدند گفتند تلفن فوری شده با او کار دارند. بلند شد لباسش را پوشید رفت. دفترچه ی یادداشتش را یادش رفت بردارد، که همیشه زیر بغلش می گرفت همه جا می بردش. بیکار بودم. و کنجکاو. برش داشتم. بازش کردم. چندتا نامه توش بود از بسیجی هایی که توی لشکر و منطقه به دستش رسانده بودند. یکی شان نوشته بود: «حاجی! من سر پل صراط جلوت را می گیرم. داری به من ظلم می کنی. الآن سه ماه ست که توی سنگر نشسته ام، به عشق رؤیت تو، آن وقت تو…» ابراهیم برگشت. گفتم: «مگر کارَت نداشتند؟ برو خب! برو ببین چه کارت دارند!» گفت: «رفتم. دیدی که.» گفتم: «برو حالا. شاید باز هم کارت داشته باشند.» گفت: «بچه های خودمان بودند اتفاقاً. بشان گفتم امشب نمی آیم.» گفتم: «اصلاً نه. برو. شوخی کردم. کی گفته من امشب تنهام؟ بروی بهترست. بچه ها منتظرتند.» خندید گفت: «چی داری می گویی، ژیلا؟ هیچ معلوم هست.» گفتم: «می گویم برو. همین الآن.» گفت: «بالاخره بروم یا بمانم؟» چشمش به دفترچه اش که افتاد فهمید. گفت: «نامه ها را خواندی؟» گفتم: «اوهوم.» ناراحت شد گفت: «این ها اسرار من و بچه هاست. دوست نداشتم بخوانی شان.» سکوتش خیلی طول کشید. گفت: «فکر نکن من آدم بالیاقتی ام که بچه ها این طور نوشته اند. این ها همه اش عذاب خداست. این ها همه بزرگی خود بچه هاست. من حتماً یک گناهی کرده ام که باید با محبت های تک تک شان عذاب پس بدهم.» گریه اش گرفت گفت: «وگرنه من کی ام که این ها برام نامه بنویسند؟» ---------------------------- منبع: کتاب به مجنون گفتم زنده بمان ۳؛ شهید ابراهیم همت – انتشارات روایت فتح


دوشنبه ، ۷تیر۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روضه نیوز]
[مشاهده در: www.rozenews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن