واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: گذراندن زمستان، آن هم در موصل، با یک دست زیرپوش و بلوز، مشکل و گاهی اوقات غیر قابل تحمل بود. بعضی از بچه ها لباس های کهنه و پاره پاره خود را بعد از باز کردن و به هم دوختن، به شکل ملحفه به پتو می دوختند و مثل کولی ها و حلبی آباد نشین های بیچاره و خانه به دوش – که از چادرهاو لباس های چهل رنگ و چهل تکه استفاده می کنند – از آن استفاده می کردند.پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده جواد محمدپور است: ۱۶/۴/۱۳۶۶ چند روز پیش، فرمانده اردوگاه در جلسه مسئولان آسایشگاه ها گفته بود که این دفعه به شما لباسی خواهم داد که هنگام عروسی هم آن را نپوشیده اید و… و شروع کرد به تعریف کردن از آن لباس ها و گفت باید مواظب باشید که زود کثیف و پاره نشوند. در چند جلسه قبل فقط درباره لباس هایی که قرار بود بیاورند، صحبت می کرد. مسئولان آسایشگاه ها هم صحبت های فرمانده اردوگاه را برای بچه ها تعریف می کردند. قند توی دلمان آب شده بود و برای تحویل گرفتن و استفاده از آنها لحظه شماری می کردیم تا اینکه در روز شانزدهم تیر، لباس های جدید را آوردند. رنگ لباس ها زرد بود و از صبح روز بعد باید همه لباس زرد می پوشیدند. بعد از تقسیم لباس های جدید، دستور رسید که باید تمام لباس های تیره و قدیمی خود را جمع آوری کرده، تحویل بدهید. با شنیدن این دستور، همه بچه ها به تکاپو افتادند تا لباس های کهنه، پاره پاره و قدیمی خود را مخفی و جاسازی کنند. تعدادی از بچه ها رفتند سراغ باغچه ها و حمام ها، تعدادی از دوستان لباس های اضافی و قدیمی خود را ته کیسه انفرادی به صورت ماهرانه ای دوختند؛ طوری که اگر عراقی ها کیسه های انفرادی را خالی کردند، متوجه نشوند. تعداد زیادی از بچه ها، به ویژه ورزشکاران که حدود هفتاد درصد کل بچه ها را تشکیل می دادند، سعی داشتند تا جایی که امکان دارد یک دست لباس گشاد و راحت برای ورزش نگه دارند و به همین جهت، یک دست لباس اضافه زیر لباس های زرد می پوشیدند، به امید اینکه از دید عراقی ها در امان بمانند. در اتاق ها و آسایشگاه ها خبری از تخت یا پتو به اندازه نیاز نبود و سرما و رطوبت بیداد می کرد؛ لذا بچه ها همیشه دو دست لباس می پوشیدند تا شاید از سرما و رطوبت تا حدودی ایمن باشند. گذراندن زمستان، آن هم در موصل، با یک دست زیرپوش و بلوز، مشکل و گاهی اوقات غیر قابل تحمل بود. بعضی از بچه ها لباس های کهنه و پاره پاره خود را بعد از باز کردن و به هم دوختن، به شکل ملحفه به پتو می دوختند و مثل کولی ها و حلبی آباد نشین های بیچاره و خانه به دوش – که از چادرهاو لباس های چهل رنگ و چهل تکه استفاده می کنند – از آن استفاده می کردند. با تمام این تدابیر، عراقی ها در هر تفتیش، مقدار زیادی از این لباس ها را جمع آوری و از آسایشگاه ها خارج می کردند. البته این کار عراقی ها چهره ظاهری اتاق ها را پاکسازی می کرد و اتاق به اصطلاح دلبازتر می شد، اما پاکسازی در حالی انجام می شد که ما از شدت سوز سرما مثل بید می لرزیدیم. بعد از اینکه مدتی از تفتیش اتاق ها گذشت و عراقی ها خیالشان راحت شد که دیگر لباس قدیمی نزد بچه ها نمانده یا به حداقل رسیده، رفتند سراغ باغچه ها. دو سرباز بدجنس و بدعنق عراقی به نام های فائق و یحیی که چاپلوسی آنها پیش افسر استخبارات، زبانزد عام و خاص بود، با بیل و کلنگ افتادند به جان باغچه ها. هر چند وقت یک بار، چند لباس نو و قابل استفاده که داخل نایلون بود، از زیر خاک بیرون می آوردند و از خوشحالی درپوست خود نمی گنجیدند؛ انگار که فتح بزرگی کرده باشد. داخل حمام ها را هم دقیقاً می گشتند. معمولا بچه ها برای خودشان یک قوطی کوچک حلبی یا پلاستیکی داشتند که در آن، سهمیه تاید ماهانه خود را نگهداری می کردندو آن را در گوشه آسایشگاه ها و یا در حمام می گذاشتند. در یک گوشه حمام، بیست تا سی قوطی در کنار یکدیگر روی هم چیده بود و روی بدنه هر قوطی، حروف اول و آخر اسم صاحب قوطی نوشته شده بود. بعضی از بچه ها وسایل ممنوعه مانند کاغذ ، خودکار، نمایشنامه و …. را داخل قوطی می گذاشتند و در میان قوطیهای دیگر، از آن نگهداری می کردند. تعدادی از بچه ها هم شلوار، پیراهن یا بلوز خود را با دقت تا کرده و به زور در این قوطی ها جا داده بودند که بعضا از دست عراقی ها محفوظ بماند. بچه های ورزشکار همیشه با لباس های قدیمی و تیره ورزش و نرمش می کردند تا راحت باشند، اما همین که توسط لباس های زرد را روی لباس های تیره می پوشیدند. آنها با رد شدن سرباز عراقی، مجدداً لباس های زرد را در آورده، با همان لباس های تیره به ورزش خود مشغول می شدند.
یکشنبه ، ۶تیر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]