تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توبه زيباست، ولى از جوان زيباتر .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845166127




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عشق شهادت از دوران دفاع مقدس همراه او بود


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: عشق شهادت از دوران دفاع مقدس همراه او بود
شهيد بيدي طي يك اتفاق، خارج از نوبت و زودتر از موعد اعزام مي‌شود و تنها دو روز بعد به شهادت مي‌رسد/ شهيد مهدي بيدي از بسيجيان لشكر عملياتي 27 حضرت محمد رسول‌الله (ص) و متولد سال1350 بود كه در دوران دفاع مقدس نيز رخت رزم پوشيده و عازم جبهه‌هاي جنگ تحميلي شده بود.
نویسنده : شكوفه زماني 


شهيد مهدي بيدي از بسيجيان لشكر عملياتي 27 حضرت محمد رسول‌الله (ص) و متولد سال1350 بود كه در دوران دفاع مقدس نيز رخت رزم پوشيده و عازم جبهه‌هاي جنگ تحميلي شده بود. اما شهيد بيدي آنچنان شيفته شهادت بود كه در موسم دفاع از حرم اهل‌بيت باز سلاح به دست گرفت و راهي شد. نكته جالب در شهادت وي اين است كه قبل از فرا رسيدن زمان اصلي اعزامش، طي اتفاقي خاص زودتر اعزام مي‌شود و دو روز بعد نيز به شهادت مي‌رسد. گويا مشهد مهدي آنچنان تشنه خون او بود كه ديگر توان انتظار از كف داده بود. مهدي بيدي 23 خردادماه به سوريه اعزام شد و غروب 25 خردادماه 95 به شهادت رسيد و دوم تيرماه در زادگاهش بيد به خاك سپرده شد. گفت و گوي ما با كاظم بيدي، برادر شهيد را پيش رو داريد. ضمن اينكه ماجراي اعزام خارج از نوبت شهيد را از زبان بهزاد بخشنده از شاهدان ماجرا مي‌خوانيم. آقاي بيدي! از شهيد چند سال كوچك‌تر بوديد، لطفاً يك معرفي از شهيد و خانواده‌تان داشته باشيد. من متولد سال 63 و 13 سال از مهدي كوچك‌تر هستم و برادر ديگرمان علي‌اصغر دو سال از مهدي كوچك‌تر بود. ما سه خواهر و سه برادر هستيم و خانواده پدري ما در روستاي بيد از توابع شهرستان سبزوار زندگي مي‌كنند. پدرم راننده سپاه بود كه به علت بيماري چشم از سپاه استعفا داد و مهدي كه برادر بزرگمان بود، وقتي استخدام سپاه شد به پدرم از لحاظ مالي كمك مي‌كرد و با دلسوزي خاصي هميشه نگران وضع معيشتي خانواده بود. رابطه شما به عنوان برادر كوچك‌تر با شهيد بيدي چطور بود؟ آنقدر رفتار ما با هم خوب و نزديك بود كه قابل وصف نيست. رفتارمان با همديگر اوج و انتهاي يك رفاقت به تمام معنا را داشت. كلاً مهدي يك بسيجي با عشق و صبحت كردنش هميشه همراه با لبخند بود و در رفتارش شوخ‌طبعي داشت. با آنكه چند سال از هم دور بوديم و شهيد در تهران زندگي مي‌كرد و من هم در خراسان رضوي بودم، ولي مهدي هميشه از احوال ما جويا مي‌شد. پس شهيد بيدي ساكن تهران بودند؟ بله، شهيد متولد تهران است، ولي شناسنامه‌اش را سبزوار گرفته‌اند، آن وقت منزل ما در چهارراه سيروس بود و به علت شركت پدرم و مهدي در راهپيمايي‌ها، پدرم خانه و زندگي را به سبزوار انتقال مي‌دهند. البته آن زمان مهدي خيلي كوچك بود و در حد خودش فعاليت مي‌كرد. گويا شهيد از رزمندگان دفاع مقدس هم بود و چندين بار به جبهه‌ها اعزام شده بود؟ مهدي در زمان جنگ تحميلي به صورت داوطلبانه اعزام مي‌شد و فقط زماني كه مجروح مي‌شد، استراحت مي‌كرد و بعد از خوب شدن، ‌دوباره راهي جبهه‌ها مي‌شد و تا آنجا كه مي‌توانست و توان داشت به جبهه‌ها كمك مي‌كرد. زماني كه بحث سوريه پيش آمد مهدي چندين مورد براي آموزش نيروهاي اعزام شده اقدام كرد و آخرين بار هم به صورت بسيجي و داوطلبانه به سوريه اعزام شد. شهيد فرزندي هم داشت؟ سه فرزند به نام‌هاي علي كه پسر بزرگ خانواده است، ايليا و دختر كوچكش غزل كه 11 سال بيشتر سن ندارد. الان كه گفت‌وگو مي‌كنيم، چند روز بيشتر از شهادت برادرتان نمي‌گذرد، چطور از شهادتش با خبر شديد؟ آخرين تماس‌هايتان چه بود؟ من و برادرم علي‌اصغر كه تازه مطلع شده‌ايم (امروز 29 خرداد). همكاران برادرم به من اطلاع دادند كه مهدي شهيد شده است كه فوراً من و برادرم علي‌اصغر به تهران آمديم. در حالي كه خبر شهادتش از قبل در فضاي مجازي منتشر شده بود و پسر شهيد از اين طريق مطلع شده بود، منتها ما اطلاع نداشتيم تا امروز كه خبرش را دادند. قبل از شهادتش سه و چهار روزي بود از مهدي خبري نداشتم و شماره‌اي كه از او داشتم هرچه تماس مي‌گرفتم جواب نمي‌داد. در اين فكر بودم كه چگونه با او ارتباط بگيرم. گويا به خود مهدي هم الهام شده بود كه ما منتظر تماسش هستيم، نيم ساعت مانده به شهادت، خود مهدي با من تماس گرفت. صدا قطع و وصل مي‌شد و بين هر كلمه مكالمه 30 ثانيه پارازيت و قطع صدا به وجود مي‌آمد. به او گفتم مواظب خودت باش كه مهدي در جواب به من گفت اينجا وضعيت طوري است كه نمي‌توانم مواظب خودم باشم و دارم از شما خداحافظي مي‌كنم. چون من در مشهد زندگي مي‌كردم از من خواست كه بروم حرم امام‌رضا(ع) و زيارتي از طرف او داشته باشم. توصيه آخرش هم مراقبت از پدر و مادرمان بود و سر آخر گفت: آمدي تهران بچه‌هاي من را ببر سبزوار بگردان و بعد مكالمه ما براي هميشه با هم قطع شد. ديگر از مهدي خبري نشد. حتي با خانه خودش هم تماس نداشت و خانواده خودش صبح روز بعد اسمش را در فضاي مجازي جزو ليست شهدا ديده بودند. به نظر شما چه صفات حسنه‌اي در شهيد بود كه شهادت را نصيبش كرد؟ مهدي آدمي بود كه كم مي‌خوابيد و اين اواخر از ساعت 2 نصف شب تا خود صبح بيشتر وقتش را به راز و نياز و خواندن نماز شب و تلاوت قرآن سپري مي‌كرد. انگار بوي شهادت را به خوبي حس مي‌كرد و همه‌اش دوست داشت براي دفاع از حرم حضرت زينب(س) اعزام شود. با آنكه پايش از دفاع مقدس مجروحيت داشت، اما باز دوست داشت برود. برادرم هيچ وقت دنبال گرفتن سابقه ايثارگري و درصد جانبازي نبود و از مطرح كردن خودش متنفر بود. الان حتي يك پرونده ساده بسيجي هم براي خودش ندارد و هيچ وقت دنبال اين گونه مسائل نبود. عاقبت به دنبال عشقش كه شهادت بود رفت. شده بود از شهادتش بگويد؟ بله، مهدي آشكارا از شهادتش مي‌گفت و آرزويش را به زبان مي‌آورد. الان دو سال است كه به همسرش مي‌گويد من رفتني هستم و به عشق شهادت مي‌روم و به زودي شما جزو خانواده شهدا مي‌شويد. حتي اين اعزام آخرش هم كاملاً داوطلبانه صورت گرفت و عاشقانه رفت. شهيد وصيتنامه هم داشته است؟ بله، وصيتنامه دارد. منتها فعلاً در لشكر نگهداري مي‌شود و ما به آن دسترسي نداريم. الان كه گفت‌وگو مي‌كنيم هنوز پيكر شهيد دفن نشده است، قرار است پيكرشان كجا تشييع و خاكسپاري شود؟ قرار است پيكرش به خراسان منتقل شود و بعد از تشييع در شهر سبزوار، يكم يا دوم تيرماه در گلزار روستاي بيد به خاك سپرده شود. به نظر شما تفاوتي بين شهداي دفاع مقدس و دفاع از حرم وجود دارد؟ به نظر من هيچ فرقي ندارند و هر دو دفاع از دين و ناموس مملكتمان صورت گرفت. اين ور مرز با آن ور مرز با هم تفاوتي ندارند و اگر الان از آن طرف مرزها دفاع نشود جنگ به داخل كشيده و تاريخ هشت سال دفاع مقدس دوباره تكرار مي‌شود. بهزاد بخشنده از شاهدان نحوه اعزام شهيد عصر روز شنبه 22 خرداد ماه كه بحث آماده‌سازي يگان رزم بسيجيان داوطلب اعزام به سوريه مطرح بود، يك فراخوان در پادگان شهيد سليماني لشكر 27 برگزار شد كه به داوطلبان اطلاع بدهيم براي آموزش از روز يك‌شنبه حضور داشته باشند. چون در ماه مبارك رمضان قرار داشتيم براي تداوم آموزش برنامه را دو ساعت قبل از افطار چيده بوديم كه بچه‌ها اذيت نشوند. بعد از فراخوان وقتي كه داوطلبان پادگان را ترك كردند، از رده بالا اطلاع دادند كه 20 نيروي تخصصي براي اعزام به سوريه نياز داريم. آن موقع اكثر بچه‌ها پادگان را ترك كرده بودند و چند نفر از فرماندهان گردان و رسته كه با هم كار مي‌كرديم دور هم نشسته بوديم كه چه كساني را انتخاب كنيم. شهيد بيدي هم با چند تن از دوستانش در دفتر پادگان نشسته بودند. يك ربع قبل از افطار شهيد بيدي من را خواست و اعلام كرد كه قبلاً تمام آموزش‌ها را ديده و تجربه جنگ در دفاع مقدس را هم داشته‌ام و براي رفتن هيچ مشكلي ندارم. من به آقا مهدي گفتم صبر كن تا در جلسه تصميم‌گيري شود كه خود آقا مهدي آمد وسط جلسه و كارت‌هاي آموزشش را كه تأييديه خود ما از قبل بود، نشان داد و اعلام آمادگي كرد. به او گفتم باشد اسمت را در ليست قرار مي‌دهيم، ديديم دوباره آقا مهدي برگشت و گفت: مطمئن بشوم كه اسمم در ليست است؟ به او جواب دادم بله شما برويد ان‌شاءالله اگر مورد عنايت خانم حضرت زينب (س) قرار بگيريد حتماً با اعزام شما موافقت مي‌شود. در جلسه روز 23 خرداد ماه هدف و نتيجه اعزام براي داوطلبان توضيح داده شد. شهيد بيدي هم پايدار و مقاوم در رفتن خود استوار ايستاده بود كه حتي به شوخي يكي از دوستان به او گفت «بيدي» مي‌خواهي بروي؟ او هم گفت« درست است بيدي هستم، ولي با اين بادها نمي‌لرزم.‌» به هرحال آنها اعزام شدند و رسم است قبل از آنكه نيروهاي اعزامي در مناطق تقسيم شوند، به زيارت حرم حضرت زينب(س) مشرف مي‌شوند. ولي چون شرايط خاصي بود و نياز به نيرو ضروري بود، اين بار فرصت نشد بچه‌ها به زيارت بروند و سريع گروه اعزامي در منطقه تقسيم شدند. به نقل دوستان، رزمندگان مدافع حرم در خط آفندي در حال موضعگيري به سمت دشمن بودند كه از روبه‌رو موشكي به ساختمان مي‌خورد و آن ساختمان توسط موشك منهدم مي‌شود كه بچه‌هاي خودي تغيير مكان مي‌دهند و در سنگري ديگر مستقر مي‌شوند كه شهيد بيدي در روز دوم استقرار خود در سوريه در 25 خرداد ماه به شهادت مي‌رسد. سه‌شنبه غروب به ما اطلاع دادند كه شهيد بيدي به شهادت رسيده است. گويا تركش به پشت سر و پشت كمر شهيد اصابت كرده بود. قبل از آنكه از لشكر خبر شهادت مهدي را اطلاع بدهيم. علي پسربزرگ شهيد از فضاي مجازي خبر شهادت پدر را مطلع شده بود و براي گرفتن خبري از پدر به پادگان آمده بود كه فرمانده به ايشان مي‌گويد برو منزل هنوز بحث صحت و سقم خبر شهادت پدرتان مشخص نيست. خبري شد به شما اطلاع مي‌دهيم. بعد از افطار خبر شهادت بيدي را به خانواده‌اش گفتيم كه بعد از مراسم وداع با شهيد در 31 خردادماه، پيكر به آرامگاه ابدي‌اش در بيد سبزوار منتقل مي‌شود. با تعاريفي كه آقازاده‌ و همسر شهيد داشتند، آنها گفتند همه كارهاي شهيد از قبل هماهنگ شده بود و پسر بزرگش مي‌گفت: پدرم قبل از رفتن يك عكس يادگاري انداخته بود و گفته بود اين عكس را براي شهادت من داشته باشيد. از مهر 94 با آنكه شهيد از بچه‌هاي دفاع مقدس بود ولي باز هم در تمامي آموزش‌هاي لشكر شركت داشت و خوشحال بود كه زود اعزام مي‌شود. در حالي كه اين اعزامش يكدفعه‌اي جور شد. انگار مي‌خواست زودتر به آسمان پربكشد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن