واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: متهمان در جلسه دوم محاكمه، قتل را گردن يكديگر انداختند كدام يك از متهمان چهره ماندگار مدرسه سازي را كشته است
گروه حوادث؛ دومين جلسه محاكمه عاملان قتل چهره ماندگار مدرسه سازي ايران در حالي برگزار شد كه هر يك از متهمان ديگري را قاتل معرفي مي كرد.در جلسه اول محاكمه كه هفته گذشته برگزار شد مجيد متهم رديف اول اعلام كرد غلامرضا مرداني خير مدرسه ساز با دسيسه خاله اش ليلا كه منشي مرد نيكوكار بود به قتل رسيده و به رغم اينكه او نيز در قتلگاه حضور داشته اما ليلا كيسه پلاستيكي را بر سر غلامرضا كشيده و او را خفه كرده.اين متهم گفت از آنجا كه سال ها قبل دچار سوختگي شديد شده و از كار افتاده است و توانايي جسمي براي انجام قتل ندارد.اين ادعا در حالي مطرح شد كه پزشكي قانوني اعلام كرده بود، هر سه عمل پيچيدن چسب به دور گردن، گذاشتن دستمال بر دهان مقتول و پيچيدن كيسه بر سرش كشنده بوده است.با توجه به اين نظريه، روز گذشته در دومين جلسه محاكمه ليلا متهم رديف دوم كه متهم به معاونت در قتل است در جايگاه حاضر شد. وي اتهام معاونت در قتل را رد كرد و گفت؛ من سال ها بود كه در شركت آسانسورسازي غلامرضا مرداني كار مي كردم و او كاملاً به من اعتماد داشت. ما هيچ اختلافي با هم نداشتيم. با اينكه مبلغي پول من در دست او بود و با آن پول كار مي كرد، اما اين مساله هم باعث اختلاف بين ما نشد، قرار بود تا پايان سال 85 تمام پول من را كه حدود 300 ميليون تومان بود پس دهد، اما به قتل رسيد.وي ادامه داد؛ روز حادثه حدود ساعت 45/16 بود كه خواهرزاده ام مجيد به محل كار من آمد. من هم به موضوع شك نكردم و چون مجيد راننده شركت بود پيش خودم فكر كردم شايد با مرحوم مرداني كاري داشته باشد. من در اتاق ديگر بودم يك دفعه ديدم، مجيد، ناصر و حسين بالاي سر مرد مسن هستند و او هم به صورت درازكش روي زمين افتاده است، ناصر پاهايش را گرفته بود و مجيد هم داشت با چسب و دستمال دهانش را مي بست و حسين نيز كمر و كتف وي را گرفته بود. ليلا ادامه داد؛ من كاملاً شوكه شده بودم و نمي دانستم بايد چه كنم و اصلاً نمي دانستم براي چه به مرحوم مرداني حمله كرده اند. وقتي وي به قتل رسيد هر كدام از ما به سمتي رفتيم تا اينكه حدود ساعت 7 شب دختر مقتول به من تلفن كرد و من مدعي شدم از آنجا كه يك شركت نان پزي سفارش آسانسور داده بود شايد غلامرضا براي بازديد محل به آنجا رفته باشد. در واقع از آنجا كه عامل قتل مجيد خواهرزاده ام بود نمي خواستم گرفتار شود و به همين خاطر هم حقيقت را نمي گفتم. البته پول هايي هم كه به آنها دادم به خاطر اين بود كه دلم مي خواست به همه كمك كنم. در اين هنگام قاضي دادگاه از ليلا پرسيد، براي چه مدارك شناسايي مقتول و فرزندانش را در گاوصندوق نگهداري مي كردي؟ متهم جواب داد؛ مقتول به من 300 ميليون تومان بدهكار بود و من هيچ مدركي نداشتم، فقط 100 ميليون تومان اوراق بهادار به من داده بود و براي اينكه مطمئن شوم پول را پس مي گيرم مدارك وي را پيش خودم نگه داشتم.سپس ناصر متهم رديف دوم در جايگاه قرار گرفت. وي گفت؛ من با ليلا رابطه داشتم و حدود 17 سال بود كه رابطه ما ادامه داشت، درست از زماني كه مجيد دچار سوختگي شد و او را در بيمارستان بستري كردند رابطه ما شروع شد. دو سال قبل از حادثه بود كه يك روز ليلا به من گفت مبلغ صد ميليون تومان از مقتول طلبكار است اما هيچ صحبتي از پس گرفتن آن نبود تا اينكه چند روز قبل از حادثه مجيد به سراغ من آمد و گفت مي خواهد غلامرضا را تنبيه كند. او به من نگفته بود قرار است وي را بكشد، من هم قبول كردم كه همراهي اش كنم. حسين هم در آن جمع بود، روز حادثه من به محل كار ليلا رفتم و منتظر ماندم تا مجيد اشاره كند.وي ادامه داد؛ مجيد به سراغ مقتول رفت. چند دقيقه يي با او صحبت كرد و يك دفعه صداي آنها بالا رفت، مجيد غلامرضا را به زمين كوبيد و از من خواست پاهايش را بگيرم. من به شدت ترسيده بودم پاهاي مرداني را گرفت و سرم را مابين دو پايش مخفي كردم. اين مجيد بود كه داشت چسب و دستمال در دهان او فرو مي كرد، بعد هم ليلا يك كيسه آورد و من ديگر نديدم چه اتفاقي افتاد فقط شاهد بودم كه ليلا چند ثانيه بعد از اتاق خارج شد.اين متهم افزود؛ مجيد مرا به قتلگاه كشاند و عامل اصلي قتل مجيد بود حتي قبل از من به سراغ كس ديگري رفته بود و چون او قبول نكرد با وي همراه شود به من پيشنهاد داد. ضمن اينكه پس از قتل من پشيمان شده بودم مي خواستم خودم را معرفي كنم اما ليلا نمي گذاشت. سپس حسين متهم رديف سوم در برابر قضات قرار گرفت و گفت؛ اتهام معاونت در قتل را قبول دارم، مجيد مرا به اين كار وسوسه كرد، او به من گفت ليلا حاضر است در قبال اين كار يك ميليون تومان به من پول دهد. روز حادثه ما وارد دفتر مقتول شديم، مجيد غلامرضا را سرگرم كرد و من به دستور ليلا دهان وي را گرفتم، چون دستم شكسته بود نتوانستم ادامه دهم و مجيد اين بار دهان او را گرفت و دستمال را داخل دهانش كرد و با كيسه پلاستيكي كه ليلا به وي داده بود، دور سرش را بست و بعد ما فرار كرديم.متهم در ادامه گفت؛ ليلا و مجيد من را وسوسه كردند و من به شدت از كاري كه كردم پشيمان هستم. پس از پايان جلسه دادگاه هيات قضات براي تصميم گيري در خصوص پرونده وارد شور شدند.
سه شنبه 28 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]