واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس آنلاین/ عاطفه حسینی: مرکز ثقل شهر است و تسکین گاه کبوتران سرگردان به همراه دوازده قرن افتخار میزبانی قزوینی ها از فرزند امام رضا(ع) .از ابتدای خیابان سپه سابق یا همان شهدای فعلی، حدود دویست متر به سمت خیابان منتظری، دوازده پله که پایت را بگذاری پایین؛ یک راهروی عظیم میبینی و یک دروازه سر به آسمان گذاشته. غروب که باشد و هنگام خداحافظی آفتاب؛ خط صاف پایان خورشید روی مرز گلدسته ها، حال زایر خسته را دگرگون می کند و غمش را دو چندان. آینه یه آینه،کاشی به کاشی، رواق به رواق،ارسی به ارسی، تصویر است که به ضریح می چسبد و در آینه کاری سقف تکثیر می شود. گنبدی که بخشی از هویت شهر نه هزار ساله قزوین است. تاریخش پر از افت و خیز است و خاطره. گاه سیاسیون به طاق گنبدی شکل آیینه اش پناه آورده و نقطه امن جاماندگان بوده و گاه بوی نذری گرفته و پابرهنه های عزادار، بوی تعزیه و کاسه های آش. گاه در صدای تکبیر گم شده و گاه فریاد ترکیدن توپ لحظه تحویل سال را به خود دیده است. این جا درست وسط شهر است. وسط همه دار و ندار قزوین. هنوز از زیر عظمت دروازه به درنیامده ای، حوض آب وسط حیاط توجهت را جلب می کند و آدم های بسیاری که دست ها را بالا زده و وضو می گیرند. انعکاس گنبد فیروزه ای و طاق آیینه ای در آب زلال توی حوض، به تابلوهای نقاشی می ماند. خردسال بوده که فوت کرده است. روایت اصل و نسب داری می گوید امام رضا(ع) در دوره هارون الرشید به سال 201 هجری شمسی برای حفظ جان و کیان اسلام، طی سفری مخفیانه از قزوین می گذشته که دو هفته ای نزد داوود بن سلیمان غازی در مسجد سوخته چنار قزوین که در آن زمان خانه سلیمان بوده؛ پنهان شده است. در همان ایام فرزند خردسالش، حسین، بیمار می شود؛ طوری که نه می توانستندحسین را با خود به ادامه سفر ببرند و نه خودشان قادر بودند بیش از آن در خانه سلیمان بمانند. به ناچار فرزند بیمار خود را به یکی از مریدان به نام علی بن شاذان می سپارند. بعدها حسین بر اثر بیماری فوت می کند. او را در قبرستان بزرگ شهر که به پیر داوود تعلق داشته؛ دفن می کنند. جایی که از آن پس زیارتگاه اهل تسنن و تشیع و نقطه آرامش ساکنان شهر قزوین می شود. شنیده شده ساختمان اولیه که در دوره ایلخانی ساخته شده؛ آن بسیار زیباتر بوده اما دست یازی های متعدد تاریخی به شهر قزوین چیزی از آن عظمت باقی نگداشته است. درعصر صفوی بقعه جدید احداث و در دوره قاجاریه تکمیل شده است. دست خطی از آیت اله مرعشی در دفتر امامزاده حسین یا به قول همان محلی ها شازده حسین جلب توجه می کند که بنا به گفته مدیر آستان، در خصوص تایید نسب این امامزاده است. حرم فرزند جامانده امام هشتم برای قزوینی ها فقط یک حرم نیست. در بسیاری از مناسبت ها حسین بن علی بن موسی الرضا(ع) موجی از جمعیت مشتاق را به خود می بیند که گرد آستانش حلقه می زنند. مقصد دسته های عزاداری سالار شهیدان، هر ساله در تاسوعا و عاشورا، حرم است. سیاهپوشان امام حسین(ع) از سلامگاه از در شمالی حرم وارد حیاط شده و پس از چند دقیقه مداحی و گرد حرم چرخیدن، از در جنوبی خارج می شوند. اما جنوب حرم تا دلتان بخواهد گل های لاله دارد. راه را که بلد نباشید در عظمت گلزار شهدای چسبیده به آستان گم می شوید. با دست هایتان می توانید سنگ قبرهایشان را وجب کنید. یکی سیزده ساله بوده رفته؛ یکی شانزده ساله و دیگری هشتاد و پنج ساله. بهانه برای بغض چسبیده به آستان، روی قطعه...قبر...کم نیست. عظمت گلزار شهدای حرم حسین بن علی بن موسی الرضا بار مظلومیت جاماندن فرزند خردسال از پدرش را عمیق تر می کند. چهارمین حرم اهل بیت(ع) زایر راهی از راه دور آمده بسیار داشته و دارد. شاید یکی از دلایل تعبیه حجره های تو در توی در حیاط حرم همین مسافران در راه مانده باشد. می گویند روزگاری این اتاقک های تو در تو مامن مسافران در راه مانده بوده است. اما حالا مثل خیلی از چهار دیواری های گنبدی شکل تاریخی، تنها یک میراث از معماری بی نظیر ایرانی است که خاک می خورد. برخی از محلی ها از زیرزمین اعجاب آور صحن می گویند و مومیایی شدن جنازه مشاهیر و مفاخر در گذشته ای نه چندان دور در آنجا. جایی که الان تاریک است و چند قفله اش کرده اند. پایین خانه ای اسرار آمیز و پر از قصه های نقل شده در بین عوام. قزوینی ها از سالیان قبل رسم داشته اند سال خود را در جوار حرم امامزاده حسین تحویل کنند. این رسم سالها قبل از انقلاب نیز در بین مردم این دیار ریشه داشته است. همه ساله، فرقی نمی کند چه ساعتی تحویل سال باشد؛ جمعیت عظیمی که بیش تر از ظرفیت حیاط و حرم و حتی گلزار شهدا است؛ در اینجا جمع می شوند و سالشان را در کنار آقا و بزرگ شهرشان تحویل می کنند و رهسپار خانه هایشان می شوند. چهارشنبه شب ها و روایت شستن گنبد سبز حرم، قصه ها در دل اهالی کوچه بازارهای چسبیده به آستان دارد. یکی را می گویند از دو پا فلج بوده و گنبد می شسته؛ دیگری سواد اروپا رفته اش را می گذاشته زیر راه پله های حرم و تا نوک گنبد بالا می رفته است. الله اعلم! قصه هایی که دهان به دهان چرخیده؛ اگر چه تاریخ مصور نیست و سند قرص و محکمی برایش تعریف نکرده اند؛ اما حتما یک جایی ریشه دارد و به یک اصلی بر می گردد. مثل تمام بقاع متبرکه دنیا، دو تا دور آستان حسین بن علی بن موسی الرضا را هم بازارچه های فروش سوغات زیارت گرفته اند. از مهر و جانماز گرفته تا لباس و کیف و کفش؛ از کبابی و کله پزی گرفته تا رستوران و مهمانپذیر. خلاصه حرم شازده حسین اعتبار و آبروی محله قدیمی منتظری و حیثیت شهر است. می گویند آنچه حرم های واقعی و به خدا نزدیک را از شبه حرم های متعدد دنیا جدا می کند غربت کبوترهاست. اساسا روایت است پرنده ها و بالاخص کبوترهای بی پناه، سجل خوبی برای بقاع متبرکه است. از این رو قزوین به خود می بالد؛ چرا که صحنی پر از کبوترهای شیفته را در خود به غنیمت، میزبان است.
دوشنبه ، ۳۱خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]