واضح آرشیو وب فارسی:مازند مجلس: مازندمجلس : استدلال که چه عرض کنم، رسماً سفسطه می کنند. سفسطه ای که بیان ساده اش می شود این؛ «ما چون مدیری هستیم که روی منابع بزرگ مالی خوابیده ایم، حقوق و مزایای کلان از آنجا حق مان است که اگر این پول را نگیریم، احتمال اختلاس بالا می رود». رسما دارند این را می گویندها! رسما و علنا! واقعا باید نازید به این گشایش های هر روزه برجامی! این قبیل بهانه ها اما تنها و تنها یک جواب اخلاقی دارد؛ «اشتهای آدمی سیری ناپذیر است.» و اگر نتواند از حقوق مثلا 100 میلیونی بگذرد، از مطالبه میلیاردی هم نخواهد گذشت، از طمع دوختن به پول بیت المال نخواهد گذشت، از زیاده خواهی و فزون طلبی نخواهد گذشت. اینجا قصه انصاف است و شرف. یعنی بدیهیات انصاف و بدیهیات شرف. برای روشن تر شدن بحث، 2 پرسش طرح می کنم؛ اولا کدام اختلاس کننده بزرگ و نام و نشان دار بوده که به حقوق متعارف قانع باشد؟! ثانیا کدام مدیر قانع به حقوق متعارف بوده که نامش در شمار این اصحاب اختلاس آمده باشد؟! تو آنجا به خود مجوز اختلاس میلیاردی می دهی، که قبلش به خود اجازه داده باشی و خود را محق دانسته باشی که هر ماه، حقوق مثلا 200 میلیونی بگیری! وقتی تو این حق را، حق این حقوق کلان را برای خود قائل شدی، حق پول های کلان تر را هم برای خود قائل خواهی شد! حال، به موازات مثل «سیری ناپذیر بودن اشتهای آدمی» این مثل را هم می توان گفت که «تخم مرغ دزد، شتر دزد می شود»! مثل اولی می شود اینکه وقتی معده جیب توی مدیر، توان هضم حقوق نامتعارف را داشته باشد، این اشتهای سیری ناپذیر، اندکی بعد، مطالبه ای فراتر از مندرجات فیش حقوقی هم خواهد خواست! و چه باک اگر نام آن «مطالبه» فی الواقع یک «اختلاس کلان» باشد؟! اشتها را وقتی مهار نکنی، آن تبدیل می شود به این! مثل دومی اما می شود اینکه وقتی توی مدیر، قادر نیستی نفس خود را در برابر تخم مرغ ده ها میلیونی افسار بزنی، دیر نیست شتردزد شوی! یعنی که نجومی تر! یعنی که حقوق نجومی، مقدمه لغزش های نجومی است! اگر آن طور که حضرت آقا بعد از سخنان رئیس قوه اجرا اشاره کردند که «گناه هایی هست که آدمی را به بلیه «نفاق» دچار می کند»، حقوق هایی هم هست که آدمی را به بلیه دزدی دچار می کند! واقعا فرض است بر اعوان و انصار دولت تدبیر که اگر نسبت درستی با مقوله اخلاق و انصاف و شرف دارند، صرف نظر از سفسطه های بی اساس، روزی چند بار همین 2 مثل را برای خود زمزمه کنند که «اشتهای آدمی سیری ناپذیر است» و «تخم مرغ دزد، شتر دزد می شود». امشب، این است مشق شب دولت! آری! آقایان خوب است به جای مذاکره با شیطان بزرگ، دمی هم مذاکره کنند با شیطانی بزرگ تر، که همانا نفس آدمی است! و یک مقدار از او حساب بکشند! به نفس، رو که بدهی، می شود همین که امروز حقوق نامتعارف حضرتعالی را توجیه کند، فردا هم بگردد یک بهانه پیدا کند برای لغزش های پیش رو! از قضا، مدیری که روی منابع ثروت خوابیده، نیاز بیشتری دارد به بیدار کردن نفس خود! و نهیب زدن بر این اسب چموش! جز این باشد، برای پیدا کردن «ب. ز» ابتدا به ساکن باید دنبال شرکایت و همین ها که کنارت نشسته اند بگردی! و اما سخنی صریح تر هم می توان با اهالی جناح سفسطه داشت؛ «یک کلام بفرمایید آیا «عدالت» را قبول دارید یا نه؟!» «اعتدال» که خب! یعنی «اسلام» اما آن اعتدال که در لسان بعضی ها لانه کرده، بیشتر به «کاریکاتور عدالت» می ماند! کاریکاتور عدالت یعنی عزا در شب واریز یارانه اما توجیه حقوق های نامتعارف! کاریکاتور عدالت یعنی همین که مردم، آحاد مردم، همین مردم کوچه و بازار، اصلا اکثریت همین مردم رأی داده به دولت کنونی، با یک حقوق حداقلی روزگار بگذرانند، آن وقت هر روز متوجه شوند که فلان مدیر، فلان حقوق کلان را دارد دریافت می کند! تازه! طلبکار هم هست! چرا؟ چون روی منابع ثروت نشسته! همچین هم می گویند «منابع ثروت» گو آنکه ارث از پدر به ایشان رسیده! من که گمانم «اعتدال» یعنی همین چیزها! یعنی اینکه منابع ثروت مال همین ملت باشد، آن وقت حقوق کلانش با مدیری باشد که عجیب سیری ناپذیر است شکم مبارک! و «کاریکاتور عدالت» هم یعنی همین! «ما چون مدیری هستیم که روی منابع بزرگ مالی خوابیده ایم، حقوق و مزایای کلان از آنجا حق مان است که اگر این پول را نگیریم، احتمال اختلاس بالا می رود». نه جانم! احتمال اختلاس آنجا بالا می رود که توی مدیر، نه نسبتی با اخلاق داری، نه نسبتی با انصاف، نه نسبتی با شرف و نه نسبتی با عدالت! که اگر داشتی، این اشتهای سیری ناپذیر را در همان نطفه اول خفه می کردی و هرگز راضی به دریافت حقوق کلان نمی شدی! من از شمای مخاطب سوال می کنم؛ «مجال اختلاس و احتمال چشم طمع دوختن به بیت المال، در کدام مدیر بیشتر است؛ آن مدیر که حقوق 200 میلیونی می گیرد و در نهایت وقاحت، این حقوق را حق مسلم خود فرض می کند یا آن مدیر که در همین پله اول، اهل حساب کشیدن از نفس خویش است و هرگز راضی به چنین دریافتی هایی نیست؟!» مانده ام این برجام تابان و بلکه هم روحانی، چگونه گشایشی داشته است که تنها در فیش حقوقی مدیران از ملت بهتران، نمود پیدا می کند؟! منبع بزرگ ثروت! خوابیدن روی منبع بزرگ ثروت! خواب راحت! خر و پف کردن روی معیشت ناچیز این ملت! اعتدال! تدبیر و امید! حقوق! حقوقدان! حقوق دان! من اما مدیر دیگری هم می شناسم! مدیری که بر نفسش مدیریت می کرد! مدیری که آخرین فیش حقوقی اش هست! یک میلیون و 500 هزار تومان! عکسش هست! سندش هست! اتفاقا این مدیر هم روی منبع عظیمی از ثروت کار می کرد! ثروت امنیت! ثروتی که اصلا نمی توان برایش قیمت گذاشت! به قیمت شهادت! حالیا که او رفت! او با پیکری رعنا رفتتا در جایی که وطن نیست بجنگد، بلکه در جایی که وطن هست، جنگی رخ ندهد! و او برگشت! او با پیکری غرق در خون برگشت! او شهید برگشت! او شهید برگشت تا در عوض نشستن گرد یتیمی بر چهره دخترک خردسالش، آقایان اعتدال، خواب خوشی داشته باشند روی منابع عظیم ثروت! مدعی هم باشند ضامن امنیت ما برجام است! اعتدال مبارکی است! یک روز فیش حقوقی خود را به رخ یتیم خان طومان می کشند، یک روز ضامن امنیت یعنی برجام را! گفتم که! اعتدال مبارکی است! یکی قهرمان خان طومان، یکی هم خان تومان! قهرمان فیش! مدیر مدیر شاسی بلند! مدیر برعکس! آهای مرغابی های دوست داشتنی! تنها چند شب دیگر مانده است! این بار محکم تر دامن ابوتراب را بگیرید! محکم تر بگیرید که «شهادت علی» یعنی «غیبت عدالت»! ما همه ایتام ابوترابیم! کو جرعه ای از عدل و داد؟! آهای! یکی نیست بخواباند در گوش این مدیران برعکس؟! مگر خمینی نگفت «مملکت به خاطر این ریخت و پاش ها و اختلاس ها محتاج شده است اگرنه نفت ما کم است یا ذخایر و معادن نداریم؟ همه چیز داریم لیکن این مفت خوری ها و اختلاس ها و گشاده بازی هایی که به حساب مردم و از خزانه عمومی می شود، مملکت را بیچاره کرده است! اگر اینها نبود، احتیاج پیدا نمی کرد که از اینجا راه بیفتد برود آمریکا، در برابر میز آن مردک [رئیس جمهور آمریکا] گردن کج کند که مثلا به ما کمک کنید». آهای! اینجا چه خبر است؟! خسته شدیم والله از این همه گشایش! از این همه سازش! از این همه دغل! از این همه دروغ! و از این همه بی عدالتی! مدیران اسلام رحمانی، یک مقدار خواهشا رحم کنند به این ملت! وانگهی! این چگونه رحمانیتی است که فقط شامل فیش حقوقی مدیران از ملت بهتران می شود؟! اسلام رحمانی یعنی اسلام پول! من به همچین اسلامی، مسلمان نیستم! روحانی من، در جبهه شام و بر منبر شهادت نشسته! آری! من مسلمان به اسلام سلیمانی ام...
دوشنبه ، ۳۱خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مازند مجلس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]