تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كه بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را با اعتقاد و دوستى محمد و آل پاكش و با تسليم در ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803637714




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

هنجارهای رفتاری در برابر کودکان ناهنجار - روزنامه اطلاعات


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: آموزش پدران و مادران برای به دست آوردن مهارت در فرزندپروری و روش های درست اداره کودک، باید در اولویت های برنامه های بهداشت روانی جامعه باشد. به گفته فرنوش مهریان- مشاور روان شناس کودک و نوجوان، کودک را باید مستقل بار آورد و در روزانگی زندگی باید به گونه ای با او رفتار کرد که بتواند گاهی در تصمیم گرفتن برای امور خویش، خودبنیاد باشد. توجه به این که این مسئولیت ها نباید بیش از توان کودک باشد، مهم است، چون فشار روحی/روانی زیادی به او وارد می کند و پریشانش می سازد. برای دادن مسئولیت، در نظر گرفتن سن و سال کودک ضروری است. باید با راهنمایی های بجا تذکر داد و روش های درست را به هنگام، به او آموخت. مهریان همچنین باور دارد: شتابزده کردن کودکان، از اشتباهات همه گیرِ خانواده ها است. کودکان واداشته می شوند که کارها را با شتابزدگی انجام دهند، که برآمده از ناآگاهی بزرگترهاست و آینده فرزندان را سرریزِ استرس و نگرانی می سازد. به اعتقاد این روانشناس، دوش گرفتن شتابناک، هیچ جذابیتی برای کودک ندارد. ناآشنایی مادر از گزاره های مهم آموزشی، سبب می شود که دوش گرفتن و شستشوی سر و بدن، دگردیس به کاری دردآور برای کودک شود. بهتر است همزمان با شستشوی کودک، برایش شعر و قصه خواند و به او رخصت بازی با اسباب بازی در آب را داد. فرنوش مهریان همچنین می گوید: بهتر است یک ساعت پیشتر، زمان رفتن به مهمانی و یا گردش، به کودک -برای آماده شدن- گوشزد شود و بزرگتری او را برای آماده شدن یاری کند. گفتن مدام «زود باش دیر شد» و رفتارهای شتابزده از سوی پدر و مادر، بر ناخودآگاه کودک تاثیر ویرانگر دارد و او را لجباز و مخالف خوان، بار می آورد. مهریان در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات می افزاید: خوابیدن، غذاخوردن، گردآوری و جابه جا کردن اسباب بازی ها، انجام امور مدرسه و کارهای شخصی، باید مانند نفس کشیدن برای کودک، عادی شود. او در ادامه سخنانش می گوید: تشویق به انجام کارهای نیکو، به جای خود خوب است، ولی رشوه دادن برای آن که کودک گریه نکند و یا داد نکشد، سبب لجبازی بیشتر کودک خواهد شد. گاهی بهتر است هنگامی که فرزند ما آغاز به داد و بیداد باج گیرانه می کند، خونسرد و بی توجه و بدون اهمیت دادن بگذریم. نباید با باج دهی، اجازه عصبی کردن و خسته کردن پدر و مادر را به کودک داد. هماهنگی های پدر و مادر فرنوش مهریان با این یادآوری «مهم این است که بزرگترهای خانواده، در تربیت فرزندان،توافق داشته باشند و یکسان رفتار کنند»، می گوید: زیرا کودک متوجه نبود هماهنگی ها خواهد شد. دوری از بگو/مگو نزد کودک، به ویژه در امور تربیتی، از اهمیت زیادی برخوردار است. کودک از سستی ها و شکاف ها، ناخودآگاه بهره می برد و لجبازی پیشه می کند تا به خواست های خود برسد. این روان شناس کودک و نوجوان با بیان این که کودک نباید اجازه بیابد برای بزرگتر خود تصمیم بگیرد، می افزاید: از دیگرسو راهنمایی کودک، بهتر از دخالت در کارهای اوست. کسی از دخالت دیگران در امور زندگی خود احساس خشنودی نمی کند که این چشمداشت را از کودک خود داشته باشیم. بیشتر بزرگترها غرزدن و دستور دادن را در شمار امور تربیتی می دانند. اشتباه دوم بزرگترها، انجام تکالیف به جای کودک است، در حالی که این کار، رخصت یادگیری مناسب و آزمودگی(تجربه اندوزی)را از کودک می ستاند. او در ادامه سخنانش می گوید: گاهی بردباری پدرومادر در درازمدت، لجبازی کودک را ویرایش می کند و بی هیچ تنشی، به رفتارهای نادرست او پایان می بخشد. کار بیرون پدر و مادر و مشغله درون خانگی، نباید زمانِ سرکردن با کودک را تباه سازد. کسانی که نه زمان در اختیار دارند و نه حوصله، همان بهتر که بچه نداشته باشند، تا این که فرزندی خودسر(که مزهِ تربیتِ خوش پدرومادر را نچشیده است و هیچ خاطره نیکویی در ناخودآگاه اش نیست)، تحویل جامعه دهند. ماندن در کنار کودک و دَمخوری با او، حتی مهم تر از ماندن در آشپزخانه و انجام کارهای خانه است. نافرمانی مقابله جویانه برخاستگاه بیماری های روحی کودکان کجاست، ضد فرهنگ موجود در اجتماع؟(نظریه جامعه شناسی و بوم شناسی!) یا اختلال بیولوژیکی؟(ژنتیکی، نورولوژیکی، بیوشیمیایی و فیزیولوژیک!) و برای ریشه یابی این بیماری ها به کجا باید رفت، به جوامع بی عدالت و نابهنجار با نظام تربیتی ناکارا، و یا به خانواده های ناآگاه؟ به باور فرنوش مهریان، فضای نامساعد خانوادگی(نظریه رفتاری یادگیری و نظریه روانکاوی)دارای اهمیت است. بی گمان روش های نادرست فرزندپروری، پدیدآورِ بروز این آشفتگی(اختلال)شخصیتی است. اگر پدرومادر برای به کرسی نشاندنِ خواست های خود در استفاده از روش ها، تندرو باشند، فضای تربیتی کودک و نوجوان، تنش زا خواهد بود و بسترسازِ دچارشدنِ فرزند به نافرمانی های مقابله جویانه! به گفته مهریان،«لجبازی» نه یک کنش، بلکه گونه ای واکنش ناخوشایند کودکانه است که در ریخت های گونه گون پدیدار می شود، از شمار، آسیب رساندن به خود و دیگران، ناسزاگویی، زاری و فریادکشی باجگیرانه و شکستن یا پرتابِ شئ. مهریان همچنین معتقد است: در فرزندان لجباز، پایین بودن اعتمادبه نفس و نبود خودباوری مثبت و نیز نبود خودپذیرشی، خیزاب بر می دارد؛ از این رو روانشناسان درمانگر، بیشتر بر روی برگشت اعتمادبه نفس و خودباوری فرزندان با روش های تشویقی و دادن پاداش و جایزه، تمرکز می کنند. او می گوید: لجبازی در کودکان، خود را در هیبت منفی بافی، دشمنی، دمدمی مزاجی و گردنکشی نشان می دهد، البته بی نقضِ جدی هنجارهای اجتماعی یا حقوق دیگران! مهریان می افزاید: کینه ورزی، زودرنجی و بد نشان دادن خود از دیگر ویژگی های این فرزندان است. از کوره در می روند، با بزرگ سال ها جدل می کنند، از پذیرش توافق ها می گریزند و در برابر قوانین، سینه سپر می کنند. آنان می کوشند آشکارا ولی بیهوده، برخلاف آب شنا کنند؛ از آزار دیگران خوش اند و از اینرو دیگران را با کارهاشان می آزارند. این روانشناس کودکان و نوجوانان باور دارد: رفتار ویرانگرانه(ایذایی) مانند بددهنی، تهدید زبانی و فیزیکی، احترام شکنی و ردِ هرگونه گروه کاری است، که همه این ویژگی ها، کم وبیش در فرزندان لجباز وجود دارد. آنان به همسن های خود نیز منفی گرایند و بیشتر دیگران را مسبب رفتارهای خود می دانند، به ویژه هنگامی که از سوی گروه، رانده می شوند. ملزومات رشد کودک فرنوش مهریان یادآور می شود: پدیداری رفتارهای «ماهیت منفی»، در بازه ای از رشد کودک(2 سالگی و تا نزدیکی دوران نوجوانی) طبیعی است و بیانگر کوشش او برای هویت خودبنیاد و داشتن استقلال! او همچنین گوشزد می کند: در جریان رشد، ناسازبودگی، من گرایی، دژم بودن و از کوره دررفتن، در کودکان(میان 18تا 24 ماهگی) طبیعی است و همانگونه که پیشتر گفته شد، در راستای خودبنیادی! اما زمانی، روحیه ناطبیعی خوانده می شود که «نافرمانی مقابله جویانه» ادامه یابد و در پی خود، هنجارشکنی بیاورد و به ناخشنودی خانواده دامن بزند؛ در این هنگام نمی توان گفت که یک رفتار کودکانه و لجبازی ساده است. بلکه اگر مشکل، بررسی تخصصی نشود و برای درمان، کسی گامی بر ندارد، کودکِ نوجوان شده، دگردیس به ناسازگاری(اختلال سلوک) و رفتارهای وَندال و پایمال کنندهِ حقوقِ دیگران خواهد شد؛ و نوجوانِ بزرگ سال شده، با شخصیت ضداجتماعی، هم خود را تباه خواهد کرد و هم جامعه کوچک خود را. فرنوش مهریان در برابر این پرسش که مکان آغازین بروز این آشفتگی(یا اختلال) کجاست؟ پاسخ می دهد: بی گمان، خانه! و سپس به مدرسه و در آینده به محل کار و از آن جا به کل جامعه گستره می یابد. او می گوید: رفتارهای ستیزه جو و پرخاشگر، پیامدهای ناگوارش، بیش از بازی «نافرمانی مقابله جویانه» است. اینگونه نوجوانان از هنجارهای اجتماعی و بنیادهای رفتار شهروندی، رویگردانند و گاه آن ها را دور می زنند و گاهی نیز قوانین اش را زیر پا می نهند. نمادهای این گونه شخصیت ها را -همان گونه که گفته شد- می توان در پرخاشگری، ستیزه جویی، درگیری، کشمکش همیشگی با دیگران و گلاویزشدن بر سر موارد پوچ دید. دست کژی چه از درون و یا بیرون خانه، نزد آنان مرسوم است و دروغ، آسانترین کار! آنان تهدید می کنند، از خانه و مدرسه می گریزند، در سن ِ سال کم، آلوده امور جنسی می شوند و از آن جایی که دوستی ندارند، به گروه های بزهکار می پیوندند و به دارایی دیگران آسیب می رسانند. راهبردهای درمانی به گفته فرنوش مهریان، فرزندان دچار ناهنجاری رفتاری، نیازمند توجه و جدیت ویژه برای بازپروری هستند. در روند آموزش ها، از سوی آنان، مقاومت ها و بهانه های باجگیرانه بروز خواهد کرد، که نباید بها داد. بی گمان با تربیت درست، می توان به «راه آمدن» آنان دل بست. این روان شناس کودک و نوجوان می افزاید: یکی از راه های درمان، روان درمانی انفرادی کودک است و تمرین پاسخ های انطباقی در موقعیتی که با یک بزرگ سال قرار دارد. برای نمونه، می توان با بازی، برخی قوانین را به این کودکان آموخت. باید از کودک خواست که یک بازی را تا پایان انجام دهد و در ادامه، برای انجام کار، پاداش و برای نافرمانی، جریمه ای لحاظ شود؛ که برای کودک ناخوشایند و برای ما قابل اجرا باشد؛(مانند دادن، یا ندادن یک خوراکی.) آسیب دیدگان جدایی در بی اهمیتی جدایی و طلاق گفته می شود که طلاق، جداکردن یک شاخه از درخت است؛ و پس از آن، زندگی ادامه خواهد داشت؛ اما اگر جداکردن این شاخه، به خشکیدن درخت بینجامد، چه؟ تا خود نیازماییم، دریافتن گسترهِ رنجِ جدایی و طلاق، شدنی نیست. همانگونه که پژوهش در باره طلاق و پیامدهایش نیز مگر رنج به همراه ندارد؛ در این میان، کودکان که نمی دانند چه پیش آمده است، بیشترین آسیب را می بینند، به دیگر سخن، آرزوهاشان بر باد می رود. مهم ترین کشمکش درونی فرزندان، ترسِ از دست دادن پدر و مادر یا یکی از آن ها است. حسین پاکباز- کارشناس کودکیاری در این مورد می گوید: پس از طلاق، کودکان در می یابند هنگامی که نیاز به مهر پدر و مادر دارند، آنان غایب اند. احساس تنهایی و ترک شدگی، شکنجه شان می کند. کودکان گرچه شناختی از ضربه روحی ندارند، ولی می دانند از یک ضربه، گیج و منگ شده اند. بیشترین ضربه را کودکانی تاب می آورند که وابستگی شدید به پدر و مادر پیدا کرده اند. کودک طلاق، احساس خود را نسبت به زندگی از دست می دهد و از خانه ای که در آن زندگی می کند، بیزار می شود و در جستجوی پناهگاه دیگری بر می آید. این کودکان در هر سطحی از آسایش و امکانات باشند، باز هم نیاز به پدر و مادر دارند. اشتباه است کسی که می پندارد کودکش از همه گونه امکانات مادی برخوردار است و حتی پرستاری بالای سرش است و از این رو نبود مادر، برایش مهم نیست؛ زیرا همه نیازهایش به اشاره ای برآورده می شود. کودکان طلاق نمی توانند هر آن که اراده می کنند، خود را به آغوش پدر یا مادر برسانند و برای این کار باید برای دیدار آنان، چشم به راه یک روز و یا یک ساعت معین شده در هفته بمانند. گاهی کودک طلاق نیم شب از خواب بر می خیزد و گریه کنان، خواستار مادر خود می شود، ولی در می یابد مادری که همیشه در دسترس او بود، اینک نیست. گاهی فرزند طلاق ناچار است پس از جدایی پدرومادر، خود را با رفتار مادرخوانده و یا پدرخوانده سازگاری دهد. او پس از 10 سال زندگی با پدر و یا مادر اصلی و سازگاری با آنان، مواجه می شود با کسی که اصلا نمی شناسد و رفتار و گفتار و منشی دیگرگونه دارد. ممکن است آن بیگانه، انسان بدی نباشد، ولی به هر رو بیگانه است و زندگی در زیر یک سقف با او برای یک کودک بی تجربه، بسیار سخت است. کوچکترین دلخوری سبب می شود که کودک، افسوس زندگی با مادر یا پدر اصلی اش را بخورد و از خود بپرسد که آیا ایراد از من بود که آنان از هم جدا شدند؟ پس از طلاق، کودک در می یابد که خانه به دوش شده است و کمتر در خانه ای که روزهای خوشی با پدر و مادرش داشت، زندگی می کند و ناچار است گاهی نزد پدر باشد و گاه نزد مادر و یا به خانه مادربزرگ و پدربزرگ مادری و پدری برود. شاید هم ناچار شود هر هفته و به شکل دوره ای در خانه های عمو و دایی و خاله و عمه بچرخد و چه بسا در نهایت، سر از پرورشگاه درآورد. روشن است که مانند عروسک، دست به دست شدن و برخورد با شخصیت ها و رفتارهای گوناگون، چه بر روان کودک وارد می کند. اگر هم فرزند به سن نوجوانی رسیده باشد، خود را در جدایی پدر و مادرش سرزنش می کند. در حالی که سبب جدایی ، موارد دیگری بوده است که او از آن ها آگاهی ندارد. بی انگیزه بودن از دست دادن انگیزه های تحصیل از دیگر پیامدهای طلاق است. هنگامی که روح بیمار باشد، جسم نیز توان خود را از دست می دهد و دچار بیماری روان تنی می شود. سردرد و کمردرد و لاغری و بی اشتهایی به غذا در بسیاری از کودکان دیده می شود. آنان در حقیقت به جای تنوع غذایی، در جستجوی پناهی برای مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند. آنان به حقیقت، بیمار نیستند، بلکه تغییر شرایط بیمارشان کرده است. حسین پاکباز در این باره می گوید: بررسی ها نشان می دهد کودکانی که به سبب طلاق از مادر جدا شده اند، رشدشان کمتر از آنانی است که در آغوش مادر خود به سر می برند. حتی اگر مادر، آموزش اداره کودک را ندیده باشد و خود در شرایط بهداشتی/روانی مناسبی تربیت نیافته باشد، باز هم نبود چنین مادری، جلوی شکوفایی کودک را در همه زمینه ها خواهد گرفت و تباه گر شخصیت او خواهد بود. نوجوانان در «گناهکار یابی» از 3تن فراتر نمی روند، یا خود را مقصر می دانند و یا پد و مادر خود را؛ و در صورت دوم، به آنان بدبین می شوند. برای همین سفارش می شود که بهتر است پدر و مادر، دست کم، نزد فرزندان خود، نسبت به هم واکنش درست داشته باشند و از بدگویی و بدهنی بپرهیزند. یک کودکِ از پدر و یا از مادر جداشده، از مهر و نوازش دوسویه سیراب نیست و تشنگی مهربانی است و به دور نیست که در بندِ دام گستران بیفتد. بیشتر این کودکان، بهنجار نیستند و در آینده از تربیت درست کودک خود نیز ناتوان خواهند بود و یا به کژراهه خواهند رفت. در هر خانه ای، گونه ای انسجام و هماهنگی برای کودک مهیاست که با طلاق تباه می شود. آنان افسوس زندگی دوستان خود را می خورند که با پدر مادرشان، دوران خوشی را می گذرانند. زن و مرد باید بدانند اَلواری که با طلاق از خانه زندگی مشترک، لق شده و در هوا معلق مانده است، سرانجام بر دوش ناتوان کودک طلاق، فرو خواهد می افتد. گروه گزارش


یکشنبه ، ۳۰خرداد۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن