تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بركت در مال كسى است كه زكات بپردازد، به مؤمنان مدد و يارى رساند و به خويشاوندان كمك نما...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799636711




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای ازدواج شیلا خداداد با همسر دکترش / عکس


واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:



ماجرای ازدواج شیلا خداداد با همسر دکترش / عکس
روز نو : گفتگوی خواندنی با شیلا خداد و همسرش دکتر فرزین سرکارات را در ادامه می خوانید.


شما چطور باهم آشنا شدید و چه شد به این نتیجه رسیدید که می توانید زندگی مشترک داشته باشید؟

من رفتم مطب دکتر وگفتم آقای دکتر،بینی من خیلی خوشگل است.لطفا اصرار نکنیدکه عمل کنم!دکترهم اصرارکردکه توحتما باید بینی ات را عمل کنی!من هم گفتم حالا چون شما اصرار داری،قبول بینی ام را عمل کن!(می خندد)

پس شما سراغ ایشان رفتید،نه ایشان سراغ شما؟!

نه!ایشان پیش من آمدند که بینی شان راعمل کنند!دکترپیش من آمدندوگفتند نظرت درباره بینی من چیه؟!(می خندد)اماخارج ازشوخی من ازچندتا ازهمکاران بازیگرم والبته یکی،دوتا ازدوستانم شنیده بودم که کار ایشان خیلی خوب است.من خیلی روی جراحی بینی حساسیت داشتم واصلا دلم نمی خواست قیافه ام عوض شود.سال ها بودکه دکتر می رفتم اما دلم راضی نمی شدکه عمل کنم.اما بالاخره با تعاریفی که از کار دکتر شنیده بودم،پیش ایشان رفتم و قبول کردم که بینی ام را عمل کنم.گویا قسمت این بودکه فرزین بینی من را عمل کندوما از طریق این جراحی،باهم آشنا شویم وازدواج کنیم.

دکترسرکارات:بعداز اینکه بینی اش را عمل کردم ودیدم خیلی خوب شده؛گفتم خودم با ایشان ازدواج کنم!(می خندد)به هرحال ایشان به واسطه همین جراحی به مطب من رفت و آمد داشتند.طی همین رفت و آمدها متوجه شدیم که اشتراکاتی داریم،به همین دلیل معاشرت هایمان را بیشتر کردیم تا بیشتر آشنا شویم.بعد از مدت کوتاهی هم به دلیل اینکه هیچکدام مان به معاشرت های طولانی و آشنایی های کشدار معتقد نبودیم،تصمیم به ازدواج گرفتیم.از طرف دیگر خانواده هایمان خیلی به لحاظ خاستگاه فرهنگی شبیه هم بودند وهمین مارابه اینکه زندگی مشترک تشکیل بدهیم،تشویق می کرد.بنابراین خیلی زود بانظر موافق مادونفر و خانواده هایمان،ازدواج کردیم.
شیلا خداداد


هرجفت شما دنبال ازدواج بودید،ولی منتظر فرصت مناسب می گشتید یا به هرحال بخشی به قضا و قدر و قسمت برمی گردد؟

واقعا اصل ازدواج،قسمت است.هیچکدام از ما دونفر،لزوما وحتما دنبال این نبودیم که صرفا ازدواج کنیم.من هرگز فکر نمی کردم که با آدمی شوم و چندماه بعد نامش به عنوان همسر در شناسنامه ام باشد.همیشه فکر می کردم که برای ازدواج باید بیشتر بشناسم،بیشتر رفت و آمد و سبک و سنگین کنم،اما الان نظرم عوض شده،معتقدم ارتباطات طولانی مدت خیلی هم برای ازدواج مناسب نیست. بایدبگذاری که پیش بیایدو وقتی مورد مناسبی پیدا شد،باتوکل به خدا زندگی ات را شروع کنی.

هردوی شما زمانی که باهم آشناشدید،جایگاه اجتماعی شناخته شده ای داشتید،دکترسرکارات درزمینه کاری خودش،پزشک حاذق و معروفی بودوشیلا خداداد هم بازیگرشناخته شده،سنخیت وهماهنگی زمینه هایی هم که درآن معروف بودید،بایکدیگرخیلی سخت به نظر می رسد.چطورباهم در این زمینه به تفاهم رسیدید؟

من از زمانی که ازدواج کردم،دیگر کار نکردم.کوچک ترین تحمیل نطری از طرف فرزین به من صورت نگرفته است.همین جا هم بگویم که این به خواست قلبی خودم بوده نه اینکه همسرم من را محدود کرده باشد،اصلا اینطور نیست.اصلا من خودم دلم خواست که کار نکنم.نه جزوشرط وشروط عقدنامه مان بوده و نه حتی در این زمینه کوچک ترین تحمیل نطری از طرف فرزین به من صورت گرفته.من همیشه می گفتم که وقتی ازدواج کنم،کار نمی کنم مخصوصا در سال های اول زندگی ام چون معتقدم بهتر است بیشتر به روابط شخصی باهمسرم بپردازم و پایه های زندگی مشترکمان را محکم تر کنم.من هم ترجیحم این بود که کار نکنم تابتوانم زندگی زناشویی ام را سامان بدهم.از طرف دیگر فرزین هم بامن کنارآمد.به هرحال هنرمندان روحیه های حساس تری به نسبت بقیه آدم ها دارند و اصلا به دکترها شبیه نیستند!تا امروز هم با روحیات و اخلاق من کنار آمده.زندگی ما زندگی یک پزشک و یک هنرپیشه نیست.درخانه،ما دوتا آدمیم که می خواهیم در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی کنیم.

فضا و زمان کاری دکتر،کمی سخت نیست؟ایشان بایدهمیشه گوش به زنگ بیمارستان باشندواحتمالابارها پیش آمده که نصف شب مجبورشوندبه بیمارستان بروندوخودشان را به یک عمل جراحی فوری برسانند.

به هرحال نمی توانم بگویم سخت نیست.فرزین،۶،۷ صبح از خانه بیرون می رودچون هم دردانشگاه تدریس می کندوهم در مطب و بیمارستان مشغول است.وقتی به خانه می رسد،ساعت ۱۰ شب است. کمی سخت است که شوهرت را اینقدر کم ببینی،اما شغل فرزین به گونه ای است که باید تمام این شرایط را پذیرفت.او پزشک است و باجان آدم ها سروکار دارد.اصلا من دلم نمی آید که بگویم به خانه بیا و اینقدر کارنکن.در حقیقت دیرآمدن یا نیامدن اصلا محلی از اعراب نداردوقتی پای سلامتی یک آدم در میان است.من از روز اول این شرایط را می دانستم.خانواده ام هم به من در این مورد کامل توضیح داده بودند.من این شرایط را پذیرفتم و وارد زندگی شدم.

فرزین سرکارات:درمورد ازدواج باید بدانیم که هیچ وقت همه شرایط،دقیقا آن چیزهایی نیست که ما می خواهیم.لزوما همه شرایط ایده آل نیست.ولی مهم این است که بتوانی خوبی ها و نکات مثبت طرف مقابلت را آنقدر بزرگ و خوب ببینی که از کنار نکاتی که مقبولت نیست،رد شوی. به هرحال اشکالاتی به واسطه شرایط و نوع کار و نوع فضا در هررابطه ای وجود دارد،مهم این است که بتوانی همان اشکالات را با نقاط قوت بسنجی و بدانی که کفه نقاط قوت همیشه سنگین تر است.

شیلا هم کار خیلی خیلی بزرگی کرد که برای استحکام در زندگی مان تصمیم گرفت سرکارنرود،آن هم درزمانی که درمسیر پیشرفت روزافزون قرارداشت.به هرحال ترجیح و تصمیم شیلا این بود که به جای کار،به خانواده اش بپردازد.باید نکات مثبتی وجود داشته باشد که گرفتن چنین تصمیمی را راحت تر کند.

مهمترین نقطه مثبتی که در یکدیگر سراغ دارید،چیست؟

فرزین خیلی ریلکس است(می خندد).طبیعتا اوبه واسطه شغلش با مشکلات خیلی خیلی بزرگی در زندگی ومردم سروکار دارد،به هیمن دلیل مشکلات کوچک تر را خیلی راحت هضم می کند و همیشه خیلی ریلکس است.همین حس،به من آرامش می دهدواین خیلی خوب است. من این آرامش را هیچ وقت نداشتم و ندارم.من نمی گویم زندگی مامشکلی ندارد،هررابطه ای به هرحال در مقاطعی دچار مشکل می شود.دوتاخواهر و برادر هم که سال ها زیر یک سقف زندگی کرده اند،جایی باهم اختلاف نظر پیدا می کنند؛ماهم ازاین اختلاف نظرها داشته ایم.مخصوصااوایل ازدواجمان به هرحال زود ازدواج کرده بودیم وطبیعتا باروحیات همدیگر به طور کامل آشنا نبودیم.خدا را شکر هرچه جلوترمی رویم اخلاق هایمان بیشتر شبیه هم می شود و راحت تر در کنار هم زندگی می کنیم.

سرکارات:ولی از نظرمن ما هیچ مشکلی نداشتیم،چون من خیلی ریلکسم(می خندد).درشیلا مهمترین خصیصه،مهربانی است.مهربانی شیلا نیاز به کشف ندارد،آنقدر که زیاد و پررنگ است.

به پدر ومادرشدن فکر می کنید؟

شیلاخداداد:خودم را که فعلا نمی دانم؛اما فکرمی کنم بچه ها فرزین را خیلی دوست دارند.

فرزند پسربیشتر دوست داریدیا دختر؟

شیلاخداداد:واقعا هیچ فرقی نمی کند. واقعا از خدا می خواهم که اگربه ما فرزندی هدیه می کند،سالم باشد.سالم باشد و خوشگل.

خانم خداداد،طبق شناختی که ما شما داریم،می دانیم که خیلی کارتان را دوست داشتید از طرف دیگر خیلی علاقه داشتید که وارد زندگی متاهلی شوید. تاهل را بیشتر دوست داشتیدیا بازیگری را؟

من واقعا بازیگری را دوست داشتم که دنبالش رفتم.ولی زندگی با فرزین را به هرچیزی ترجیح می دهم.من هنوز همام را بازیگری را خیلی دوست دارم وگاهی دلم برای بازی کردن تنگ می شود.ولی زندگی زناشویی خیلی بیشتر دوست دارم.ترجیحم زندگی با فرزین است نه به این معنا که او گفته باید بین او و بازیگری،یکی را انتخاب کنم. نه؛همه بازیگرها می دانند وقتی که بازیگری با فردی غیربازیگر ازدواج می کند،زندگی خیلی سخت خواهدبود اگر بخواهی کارت راهم ادامه بدهی. بنابراین فرزین و در مرحله بعد،خانواده بزرگترما برای من مهمتراز کارم است.

رابطه با خانواده همسرتان چطوراست؟

شیلاخداداد:خداراشکر که رابطه خیلی خوبی داریم.هم من آنهارا خیلی دوست دارم و هم آنها من را. از طرف دیگر هردو خانواده هم رابطه خیلی خوبی باهم دارند.فرزین خانواده خیلی خوبی دارد و من واقعا در کنار آنها احساس راحتی می کنم.

پس این حرف هایی که درباره مادرشوهر و مادرزن می گویند،شایعه است؟

شیلا خداداد:درباره ما که یک افسانه است!اصلا نه خواهرشوهرم و نه مادرشوهرم و نه حرف هایی که درباره سختگیری شان زده می شود. درباره من صدق نمی کند.فرزین هم که نه برادرزن دارد و نه خواهر زن.

 فرزین سرکارات:من و شیلا هردو یکی یکدانه ایم!البته من دوتا خواهر دارم و تک پسرم و شیلا هم که کلا همین یکی یک دانه است.

خانم خداداد،شما در اوقات فراغت تان چه کارهایی می کنید؟

من درمیان اطرافیانم به این معروفم که تندتند کتاب می خوانم.دائم در حال خواندن رمان هستم و خیلی به ادبیات داستانی علاقه دارم. در حوزه های دیگر مطالعه می کنم.البته علاوه برکتاب خواندن،تلویزیون هم زیاد می بینم که البته کارخیلی خوبی نیست.به هرحال علاقه های شخصی وجود دارد که من در زمان بازیگری ام وقت نمی کردم به آنها رسیدگی کنم.


شماالان یک خانم خانه دارهستید،چقدربه خانه داری و مقولات آن علاقه دارید و به این فضاها عادت کرده اید؟

(می خندد)من خیلی خانم خانه داری نیستم.خیلی هم علاقه ای به کارهای خانه ندارم.اماتلاش می کنم که یکسری کارها را خودم انجام دهم.مثلا سعی می کنم خودم آشپزی کنم تا غذای سالم داشته باشم. اصلا دوست ندارم از بیرون غذا بگیرم. متاسفانه هیچ وقت کار نظافت و.... انجام نداده ام و استعدادی ندارم و انجام نمی دهم.




تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن